رفتارشناسی خوارج 5.mp3
8.76M
🎧 سلسله جلسات #رفتارشناسی_خوارج 5
🔰 جلسه 5️⃣ پنجم
👈 ادامه بحث ویژگی های خوارج
🎤#استاد_عبادی ( از اساتید مهدویت و پژوهشگر علوم حدیث و تاریخ )
🌀 در پایان دوره گواهی به مخاطبین اهدا خواهد شد.(خلاصه نویسی هر جلسه در حداقل 5 خط)
🔰انقلابی باید قوی شود🔰
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
در همين اثنا از خريد يا فروش ارزهاي خارجي نيز سر باز زد... ايرانيان كه به صورت طبيعي مردمي بسيار حس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اوضاع ايران در آستانة كودتا
كالدول در ۲۱ ژانويه ۱۹۲۱ چنين مينويسد: «اوضاع سياسي آرام آرام رو به وخامت ميرود. شاه كه به شدت ترسيده، در پي رها كردن مملكت و فرار كردن است، اما به او اجازه چنين كاري داده نمي شود. دولت استعفا كرده است؛ اما هستند كساني كه درصدد بر عهده گرفتن مسئوليت [تشكيل دولت] باشند. همانطور كه در گزارش شماره ۳ به تاريخ ۶ ژانويه ۱۰ صبح، گزارش شد، وزيرمختار انگليس به من خبر داد كه هيچ اميد و علاقه اي به تصويب قرارداد ايران و انگليس ندارد؛ و به زودي تمام نيروهاي انگليس از ايران خارج ميشوند كه در اين صورت ناآرامي و شورش بر اين كشور حكمفرما خواهد شد. مقدمات خروج فوري زنان، كودكان و تمام كساني كه حضورشان ضروري نيست، آماده شده است. » [۲] ۹ فوريه ۱۹۲۱: «كابينه بار ديگر منحل شد... چون مليون ميخواهند تشكيل مجلس [چهارم] به تعويق بيفتد و مدعي هستند بسياري از نمايندگان
مجلس آلت دست قدرتهاي خارجي بوده و با تقلب به مجلس راه يافته اند. شاه خواستار بازگشايي فوري مجلس است اما تشكيل مجلس موقتاً به تعويق افتاده است. اوضاع عمومي آرام است و آمريكاييها در امان هستند و بسياري از ميسيونرها به غير از ميسيونرهاي تبريز و مشهد، عجالتاً باقي مانده اند. » [۱] پيش زمينه ذهني كالدول از كودتا چنين است: «همانطور كه در گزارش فصلي شماره ۱۰، درباره اوضاع و احوالي كه منجر به شرايط فعلي شد، بيان كرديم، دولت ايران در فصلي كه گذشت در وضع بسيار وخيمي به سر ميبرد و اكنون نيز همان وضع ادامه دارد؛ البته تحولاتي هم در كار بوده است. وقتي انگليسيها ابتدا نيت خود را مبني بر خروج از ايران و رها كردن ايران به حال خودش اعلان كردند، با اين كارشان به ويژه براي ايرانيان، آينده اي به وضوح مخوف و هولناك و سرشار از هرج و مرج و ناامنيهاي سياسي و اقتصادي كه گريبانگير ايران ميشود، به نمايش گذاشتند؛ يعني زماني كه بلشويكها آمده اند و ايران را اشغال كرده اند و همه چيز را به دست گرفته اند. اما پس از اين اعلان، وقتي هيچ اتفاق خاصي نيفتاد، ايرانيها احتمال داده اند كه اعلام خروج نيروهاي انگليس يك مانور و بازي بزرگ
----------
[۲]: تلگرام كالدول، شماره ۵، ۱۱۷۶/۰۰. ۸۹۱، مورخ۲۱ ژانويه ۱۹۲۱
[۱]: تلگرام كالدول، شماره ۷، ۸۳/۰۰۲. ۸۹۱، مورخ۹ فوريه ۱۹۲۰
سياسي بوده است؛ [بنابراين] حالا خيلي آرام نشسته و منتظر تحولات بعدي، به ويژه اقدامات انگلستان و نيات واقعي اش هستند. » وزارت امور خارجه انگلستان از طريق اخبار رويترز اعلام كرد تلاشهاي فراواني براي به منظور كمك به ايران صورت گرفته است، اما ايران حق نشناس هيچ ارزشي براي اين زحمات قائل نشد لذا انگلستان تصميم گرفت حمايتهاي خود را از ايران قطع كرده و «او را به حال خود رها كند». پس از فرو نشستن ناآراميهاي معمول، مردم ايران از اين كه دخالت انگلستان پايان يافته است اظهار شادماني و رضايت ميكردند؛ اما هرگز از اين احساس خلاصي نداشتند كه انگليسيها واقعاً آنچه را كه ميگويند، نمي خواهند... شواهد حاكي از آن است كه توافقنامه آگوست ۱۹۱۹ انگليس - ايران كاملاً فسخ شده و هيچ اميدي به احياي آن نيست و عموماً نيز اين مسئله را تصديق ميكنند. همچنين شماري از مقامات برجسته ايراني و شاه، پيشنهاد داده اند كه ميتوان از افسران نظامي و اقتصادي آمريكا استفاده كرد و بدين وسيله تصدي «نيروي نظامي» ايران را به ايالات
متحده واگذار كرد؛ و از اين طريق ميتوان پس از خروج نيروهاي انگليسي از ايران، حمله احتمالي بلشويكهاي روسي را دفع كرد. اين موضوع با وزارت خارجه در ميان گذاشته شد (رجوع كنيد به تلگراف شماره ۳ به تاريخ ۶ ژانويه گذشته) و ذكر شد در اين باره با وزارت خارجه انگليس نيز گفتگو شده است، اما با توجه به رفتار و رويكرد مقامات محلي انگلستان، دولت اين كشور با چنين پيشنهادي موافق نيست.
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
Part02_تاریخ ایران خسرو معتضد.mp3
9.4M
📗#تاریخ_معاصر_ایران
"از اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ به بعد"
قسمت 2⃣
*شرح اشغال ایران در ۳ شهریور۱۳۲۰
*مردم ایران در بی خبری کامل
*دلیل تمایل افکار عمومی نسبت به آلمان
*مطبوعات ایران در خلال جنگ جهانی دوم
*آشنایی با شخصیت رجبعلی منصور
*در بامداد ۳ شهریور ۱۳۲۰ چه گذشت؟
#خسرو_معتضد
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🌸نماز شب با طعم طالبی
شوخی ظریفی متداول بود كه بچه ها، وقتی به هم می رسیدند، عنوان می كردند كه بابا این نماز شب هم عجب عطشی میاره...و اونوقت شنونده هم طبعا جملاتی شبیه به این را تكرار می كرد: پیف پپف ،بوی ریا بلند شد... و متعاقب آن خنده و...
شبی، با حمید شریفی، تصمیم گرفتیم واقعا نماز شب بخونیم
نیمه ی شب ، یكدیگر را بیدار كرده ،به داخل سالن اجتماعات یا همان حسینیه ، وارد شدیم ... ، ابتدای درب ورودی حسینیه، چادری برزنتی نصب شده بود كه حكم كفشكن را داشت . یخدانی كه معمولا برای نگهداری یخ از آن استفاده می شد هم در همان چادر قرار داشت...
وقتی وارد شدیم ، رایحه ی مسحور كننده ی میوه ای به نام طالبی ، نظرمان را به سمت یخدان معطوف كرد. به حمید گفتم : عجب بویی میده لامصب ... درب یخدان را باز كردیم و متوجه وجود تعداد زیادی طالبی سرد شده ، شدیم... وقتی به خود آمدیم كه تعداد زیادی از طالبی ها، با دست پاره شده بودند و به شیوه ای كاملا مرگبار، خورده شده بودند.حمید گفت:بریم
گفتم : نماز شب؟ گفت: من با این دل پر توان خم و راست شدن اونم یازده ركعت رو ندارم...یادمان رفت آثار جرم را محو كنیم.
برگشتیم ، و ادامه ی خواب را اجرا كردیم.
صبح ، همه دنبال عوامل نفوذی ای بودند كه به یخدان طالبی پاتك زده... من و حمید، از درب وارد شدیم ، خندیدیم و من گفتم : بابا این نماز شبم اونجور كه شماها می گین ، عطش نمیاره ... الان خود ما دیشب برای نماز شب پاشدیم، اصلنم عطش نداریم...
گفتیم و انگار بلا گفتیم . همه به سمت ما هجوم آوردند و بعد از یك دادگاه فرمایشی (به طنز) ما دونفر محكوم به نخوردن طالبی و حضور در هنگام صرف سایر رفقا در مجلس طالبی خوردن شدیم.
وقتی هواگرم شده بود و خورشید وسط آسمون ، خود نمایی می كرد، طالبی های سرد، تقسیم شد و ما دونفر، فقط شاهد خوردن دیگران بودیم و تقریبا همه با ولع می خوردند و از اینكه خیلی می چسبه ، تعریف می كردند...(به قول ما مشهدی ها جیزك می دادند
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 خاطره طنز شهید مشهدی مدافع حرم (رضا سنجرانی)
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
هنوزم یادم میاد تنگه غروب
قصه سوار زین نقره کوب
دستای حنایی مادربزرگ
قصه رستم و دیو، بره و گرگ
عصای پدربزرگ باصفا
چرخش زغال قلیون تو هوا
تکیهگاه بی گناه گریهها
تو کجا رفتی؟ کجا رفتی کجا؟
بی تو همسایه سایهها شدم
تن سپردم به شکست بیصدا
بیا همبازی خوب کودکی
دوباره بچه بشیم یواشکی
اگه حرفی واسه خندیدن نبود
تا ته دنیا بخندیم الکی
یادمه وسعت پاک کوچهها
دل دل شنیدن صدای پا
گل سرخ پرپر لای کتاب
قد کشیدن تو ترانههای ناب
فصل آسمونی یکی شدن
فصل بی دوومِ خوشبختی من
بهترین جایزه یک کلوچه بود
همه دنیای ما یه کوچه بود
تکیهگاه بی گناه گریهها
تو کجا رفتی؟ کجا رفتی کجا؟
بی همسایه سایهها شدم
تن سپردم به شکست بی صدا
بیا همبازی خوب کودکی
دوباره بچه بشیم یواشکی
اگه حرفی واسه خندیدن نبود
تا ته دنیا بخندیم الکی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357