هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
داستان واقعی
زندگی شهید دفاع مقدس 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
ـ🌸º°¨¨°º🌸🏡🏡🌸º°¨¨°º🌸
🌸 #داستان_زندگی_احسان 🌸
👇👇 حتما بخونید قشنگه 👇👇
قسمت3⃣
🍃🍃 احسان باورش نميشد.
شب دوشنبه بود و مادر احسان مثل هميشه خسته از بيرون اومد خونه.
همينطور که داشت لباساي بيرونش رو درميوورد و نوشيدني از توي يخچال برميداشت، بدون اينکه به احسان نگاه کنه گفت:
راستي يادته گفتم سارا کنکور قبول شده و قرار بود بياد تهران خوابگاه بگيره، اين ترم خوابگاه گيرش نيومده و خالت خواسته بياد خونه
ما چند ماهي بمونه تا ترم آينده ببينه چي ميشه.
آخر هفته ميادش.
اتاق بالکني رو مرتب کن، رسيد بره اونجا.
جمله آخر مادر با بيرون رفتنش از آشپزخانه همزمان شده بود، بدون اينکه حتي يه نگاه به احسان بندازه و چشم هاي گرد شده احسان رو
ببينه و يا حتي نظرش رو در مورد اين موضوع بپرسه.
مادر از آشپزخانه خارج شد و رفت تا مثل هر شب ماسک صورتش رو بزنه و بعد استحمام شبانه به رختخواب بره.
گلوي احسان خشک شده بود و اونقدر توي فکر رفته بود که پنج دقيقه اي بود دهانش باز مونده بود.
خشکي گلوش باعث شد سرفه اي کنه و به خودش بياد.
افکارش که توي پنج دقيقه به صدجا خطور کرده بود رو متمرکز کرد.
با وجود رخوتي که توي پاش احساس ميکرد، بلند شد و به سمت يخچال رفت تا نوشيدني بخوره و گلويي تازه کنه.
⁉️احسان باورش نميشد.
اومدن سارا به خونه اونها!!
اونم توي اتاق بالکني!!!.....
يک ساعتي گذشت تا احسان تونست خودشو جمع و جور کنه.
گوشه اتاق روي تخت کز کرده بود و به بالکن اتاقش خيره شده بود.
مادر گفته بود بايد اتاق بالکني رو مرتب کنه تا آخر هفته سارا براي چند ماه بياد و اونجا ساکن بشه.
يعني اتاقي که چسبيده به اتاق احسان بود و از بالکن بيرون به هم راه داشت.
احسان توي ذهنش يه مروري روي کل خونه کرد تا ببينه ميتونه جاي ديگه اي رو براي سارا پيدا کنه؟
خونه اونها دو طبقه بود که با دوازده تا پله دو اتاق بالا و حمام و دستشويي که طبقه بالا بود،
از اتاق هاي پايين جدا ميشد.
طبقه پايين هم که علاوه بر سالن پذيراني و اتاق نشيمن دو اتاق خواب داشت.
يکي اتاق خواب مادر و پدر احسان و يکي اتاق کار بابا.
البته اسم اتاق کار رو بابا روي اتاق پاييني گذاشته بود.
اما کاربرد اصليش براي موقع هايي بود که مامان و بابا با هم قهر ميکردند و بابا شبا اونجا ميخوابيد.
احسان با خودش فکر کرد يقينا نميتونه پيشنهاد اتاق پاييني رو براي سارا بده.
چون چند سالي بود دعواهاي مامان و بابا زياد شده بود و خيلي اتفاق ميفتاد که باهم قهرکنند و شبها توي دوتا اتاق جدا از هم بخوابند.
اما آخه اتاق بالا هم واقعا گزينه مناسبي نبود.
چون به راحتي ميشد از توي بالکن اتاق کناری بهش ديد داشت.
اين باعث ميشد احسان ديگه توي اتاقش احساس راحتي نکنه و حتي ديگه نتونه مثل قبل از بالکن اتاقش استفاده کنه.
آخه يکي از قفس هاي تنهايي احسان همين بالکن بود که وقتي ميخواست از سر و صداي دعواهاي مامان و بابا فرار کنه به اونجا پناه
ميبرد و مثل بچه گي هاش دونه دونه ستاره هارو ميشمرد.
اما برعکس .
بچه گيها که هميشه بزرگترين ستاره رو مال خودش ميدونست،
الان کوچيکترين ستاره آسمون رو احسان صدا ميکرد.
يک ساعتي توي همين افکار بود که يه فکري به ذهنش خطور کرد....
فکري که شايد ميتونست بهش کمک کنه...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💠💠💠
✅ سوال یکی از کاربران فرهیخته کانال 👇
سلام
اگر ممکن است از استاد عبادی بپرسید ، چرا مقام معظم رهبری با سخن گفتن بعضی در مورد استعفای روحانی مخالف هستند؟
علت این همه حمایت حضرت آقا از رئیس جمهور و قوه قضائیه چیست؟
قوه قضائیه ای که صدای ایت الله جنتی هم در آمد که دانه درشت ها را بگیرید
تشکر
✳️ جواب
سلام به شما بزرگوار
در بحث استعفا یا استیضاح آقای روحانی ، که امروزه توسط برخی افراد مطرح می شود ، باید عرض کنم در شرایط کنونی جامعه ، کاملا بر علیه کشور خواهد بود ، شک نکنید.
رهبری از تمام دولت ها حمایت کرده اند ، این رویه ایشان بوده ، همان طور که امام خمینی (ره) نیز تا زمانی که بنی صدر روی کار بود ، از او به خاطر رای مردمی حمایت می کرد ، همان طور که از میرحسین موسوی که نخست وزیر بود حمایت می کرد، نظر امام این بود از آنجاییکه اکثریت مجلس آن زمان ، طرفدار میرحسین بودند ، برای چهارسال دوم هم خود ایشان نخست وزیر شود ، تدبیر امام صحیح بود، چون اگر نمی شود ، وضع کشور به هم می ریخت.
در صدر اسلام هم ما چنین برخوردهایی را داشتیم از امام معصوم . امیرالمومنین تا زمانی که خلفا روی کار بودند ، علاوه بر انتقاداتی که داشتند ، از هرگونه اغتشاش علیه حکومت آنها خودداری می کردند ، مخصوصا در زمانی که خانه عثمان توسط شورشیان محاصره شد ، ایشان فرزندان خود را فرستادند تا برای عثمان آب ببرند ، امام با این کار نمی خواست خلیفه کشی در جامعه اسلام ، باب شود.
امروز هم رهبری با آنکه از دولت انتقاد می کنند و بارها مطرح کردند ، اما دفاع هم می کنند ، چون
اولا این دولت ، پشتوانه رای مردم را دارد ، وظیفه رهبر این است که از جمهوریت و رای مردم دفاع کند
ثانیا اگر رهبر از دولت دفاع نکند و به راحتی اجازه دهند هرکسی به دولت توهین کند و تهمت بزند ، دیگر دولت ها هیچ امنیتی ندارند و اصلا نمی توانند کاری کنند
ثالثا این دفاع رهبر ، مانع کار مجلس نیست ، همان طور که مجلس طرح سوال از رئیس جمهور را انجام داد و رهبر هیچ دخالتی نکردند.
رابعا حرف رهبر در مورد اینکه دولت باید بماند ، دو جنبه دارد ، یکی اینکه دولت بخاطر رای مردمی باید بماند و کار کند ، دوم اینکه این دولت بعد پایان هشت سال کار ، کارنامه اش مشخص می شود ، خوب یا ید
دراین صورت قضاوت کردن بسیار راحت تر است ، چون اگر الان دولت استیضاح شود یا استعفا دهد ، بعدها رسانه های آنها مظلوم نمایی را شروع می کنند که ای داد و ای هوار ، دولت می خواست کار کند اما نگذاشتند... و دوباره داستان پیراهن عثمان تکرار میشود
خامسا در بحث قوه قضائیه هم رهبری دستورات را داده اند و آنها در حال انجام هستند ، سیاه نمایی نباید بکنیم ، افراد کله گنده ای دستگیر شده اند ، اما باید دانست کار قضایی و دادگاه ، زمان بر است.
گاهی از نظر ما حکم فلانی اعدام است ، اما واقعا از نظر حقوقی حکم او اعدام نیست ، بعد ما فکر می کنیم قوه قضائیه ، کم کاری کرده است . ما هم مثل شما به عملکرد قوه قضائیه نقد داریم و انتظار برخورد شدیدتر داریم .
یادمان نرود همین قوه قضائیه بود که فرزند آیت الله هاشمی ، معاون اول رئیس جمهور سابق ، رئیس دفتر رئیس جمهور سابق ، معاون رئیس جمهور سابق و... را دستگیر کرده است و دادگاه تشکیل داده. پس نقاط مثبت هم داشته
فعلا منتظریم ببینیم دادگاه این مفسدین اقتصادی به کجا می رسد که قطعا امید خوبی خواهیم داشت.
عزیزان می توانند سوالات خود را به ادمین کانال بفرستند و بعد پاسخ در کانال قرار خواهد گرفت.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
❤️ﯾﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﻮﻫﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﻣﺤﮏ،
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ...
ﺳﺨﻦ ﭘﯿﺮﻣﺤﻞ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻓﻠﮏ،
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ...
ﺩﻭﺳﺘﯽ، ﻣﻌﻨﯽ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ ﺑﻮﺩ...
ﻧﺎﻥ ﺧﺸﮑﯽ ﺑﻐﻞ ﺩﻭﻍ ﺧﻨﮏ،
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ...
🌼
ﮐﺎﺭﻫﺎ ﯾﮑﺴﺮﻩ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺻﻔﺎ میچرخید...
ﺗﺎﺭ ﻣﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻔﺘﻪ ﻭ ﭼِﮏ،
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ...
افسوس که ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺳﺖ
و ﺁﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎ، ﺿﺪ ﺍﺭﺯﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ!!
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام به تمامی بچه های دهه ۶۰❤️۷۰
میخاهم یکی از خواطره هـــای دهه ۶۰ خود را بگویم 😄
صبح بود و امتحان ریاضــــی داشــــتــــیـــــم 😱😂
و منم شب قبلـــــش انقـــــــــــــــــــــــــــدر خونده بودم دیگــــــــه فــــول شده
بودم😢
به مدرسه رفــــــــتم و فرداش امتحــــــــان عــــــــــربی داشتیم به خودم
گــــفتم کـــــــــه کــــــــمی بخوابم (خواستم نیم ساعت فقط بخوابم)۱ساعت گذشت.....۲ساعت و در اخر۳ساعت خوابیدم ساعت ۶شد و از خواب پریدم فکر کردم ساعت🤔ساعت ۶صبح است۰
بدو بدو لباسم و پوشیدم حتی صورتم هم نشستم😹
. کتاب دستم بود جلومم نگاه نکردم رفتم دم مدرسه دیدم بستس و ساعت قدیمیمو دیدم و پرشون رفتم خونه و درسمو خوندم و عـــربی شدم۱۹/۴۶شدم
ارسالی از خانم مشهدی🌸
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
داستان واقعی
زندگی شهید دفاع مقدس 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
ـ🌸º°¨¨°º🌸🏡🏡🌸º°¨¨°º🌸
🌸 #داستان_زندگی_احسان 🌸
👇👇 حتما بخونین قشنگه 👇👇
قسمت4⃣
🍃🍃احسان از جاش تکوني خورد و به سمت تلفن رفت.
شماره هارو تند تند گرفت.
پشت خط دوستش. علي بود.
تنها دوستي که توي دبيرستان باهاش رابطه داشت.
احسان به خاطر شرايط خانوادش و تنهايي عميقي که توي زندگيش
احساس ميکرد، روحيه گوشه گيري پيدا کرده بود.
البته اغلب همکلاسي هاش هم کسايي بودند که روحيات احسان
باهاشون نمي ساخت.
اهل رابطه هاي نامشروع و فيلم و عکسهايي که احسان از ديدنشون رنج ميبرد.
حالا توي تمام دنياي احسان، علي مونده بود.
کسي که تمام تنهايي احسان فقط با او تقسيم ميشد.
علي قبلا ماجراي سارا رو از احسان شنيده بود اما حالا درخواست
احسان اين بود که چند ماهي بره خونه اونها و توي زيرزمين خونشون
ساکن بشه.
قبلا که چندين بار به خونه علي رفته بود، ميرفتند توي زيرزمينشون
و اونجا باهم درس ميخوندند.
⁉️علي بعد از شنيدن درخواست احسان من من کرد و گفت:
يک هفته اي هست که زيرزمين خونشون رو کارگاه کوچيک نجاري
براي بردارش کردند تا بيکار نباشه.
احسان باشنيدن اين حرف انگار تمام اميدش نااميد شد.
تشکري سرد کرد و گوشي رو قطع کرد.
ميدونست نميتونه هيچ جوره بين بالکن خودش و بالکن اتاق بقلي حائل
ايجاد کنه.
چون با ناراحتي مادرش مواجه ميشد.
مادر احسان اين حالت روحي اون رو بچه بازي ميدونست و از کم
جسارتي پسرش خجالت ميکشيد.
روزها تند تند سپري ميشدند تا روز پنجشنبه رسيد.
احسان خودش رو به خواب زده بود و پتو رو روي سرش کشيده بود
که صداي زنگ خونه اونو به خودش آورد.
مادر صبح سفارش کرده بود که تا اومدن اونها، از سارا خوب پذيرايي
کنه.
احسان با اکراه از رختخواب بلند شد و به سمت آيفون رفت و بدون
اينکه آيفون رو برداره، در رو باز کرد.
سريع خودشو به اتاقش رسوند و از پشت پرده به درب خونه خيره
شد.
در باز شد ...
احسان اونچه ميديد رو باور نميکرد....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
اعتیاد به #فریاد_زدن
🔶وقتي فرزندمان به حرف ما گوش نمی دهد و ما #عصبانی می شويم و در نهايت #داد ميزنيم و فرزندمان براي مدت كوتاهي آرام يا خاموش می شود، در حقيقت به مغزمان پاداش مي دهيم.
⏹در اثر اين پاداش، هورمون اعتيادآوری در بدن ما ترشح ميشود كه در اثر تكرار مداوم، ما را مجبور مي كند هنگام عصبانيت داد بزنيم. داد زدن نوعي اعتياد است.
😤شخصي كه عادت به داد زدن دارد مانند هر انسان معتادی زير فشار به آن پناه مي برد، لحظه اي آرام و خشنود مي شود و زماني كه اثر اعتيادآورش از بدن خارج مي شود پشيمان و شرمنده شده و قول مي دهد ديگر آنرا تكرار نكند.
🚫اعتياد به داد زدن مانند هر اعتياد ديگري اول به عزيزانمان آسيب مي زند .
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......:
به کودکانمان آموزش دهیم با غریبه های چطور رفتار کنند (☝️)
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
💕💕
یک اصل مهم را فراموش نکنید!
پدر و مادر قرار نيست بي نقص باشند، انسان بي نقص وجود ندارد.
مسئوليت مانند ليوان كاغذي در دست انسان است. انرا شل نگه داريم رها ميشود و اگر سفت نگه داريم ليوان له ميشود.
مانند درجه دماي بدن انسان كه بالاتر و پايينتر از حد براي انسان كشنده ست.
پس تعليم و تربيت كودك را تبديل به وسواس نكنيم كه فرزندمان از پا در خواهد آمد.
اهمیت #اعتماد_به_نفس داشتن کودکان
👌کودکی که اغلب نسبت به خود در درونش حال خوبی ندارد، درست رفتار نمیکند. ارزش ضعیفی که برای خود قائل است، حسی را در او پدید میآورد که دیگر تواناییاش را برای گرفتن نیازهایش از نزدیکان از دست میدهد. پس برای هیچکس، حتی خودش ارزشی قائل نیست.
👌این حس او را به خشم، آشفتگی و مشکلات رفتاری میکشاند. چون این کودک بر این باور است که در هیچ کاری موفق نیست، به خودش اعتماد ندارد. پس برای بدست آوردن نیازهایش نق میزند و گریه میکند یا فریاد میزند و پرخاشگر است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
●❥ ﷽ ❥●
🌺هم نشینی آیات 🌺
🔷وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ
--------------------------------
🔶و کوهها را نمیبینند که چگونه بر زمین کوبیدهاند؟
-------------------------------
🔸And at the mountains - how they are erected?
--------------------------
📙 آیه۱۹ سوره غاشیه
📬 پیام ها 💌
📤1- همان گونه كه اصل آفريدهها دليل بر وجود خداست، چگونگى و پيچيدگى آفريدهها هم دليل بر قدرت و علم و حكمت اوست. كَيْفَ، كَيْفَ، كَيْفَ ...
«نُصِبَتْ»: نصب شده است. پا برجای گشته است. ثابت و استوار شده است.
📤2- كوهها و ريشههاى آنها در دل زمين، مثل ميخها و حلقههاى زنجير زمين را از تزلزل و اضطرابى كه در اثر مواد گداخته درون زمين پديد مىآيد، حفظ مىكنند، برفها را در خود ذخيره نموده و به تدريج روانه مىكنند، جلو طوفانها را گرفته و سبب تصفيه هوا مىشوند، مخزن انواع معدنها و مواد صنعتى بوده و علاماتى براى مسافران و بسترى براى پرورش بعضى از گياهان هستند. ديگر كوهها از طريق انواع سنگهاى قيمتى و زينتى مثل عقيق يا سنگهاى عمرانى همچون مرمر در ساختمانها، سرمايهاى پايانناپذير براى بشر هستند و خلاصه در اين آيات به مسائل جهانشناسى و حتّى تمام مسائلى همچون كشاورزى، دامدارى، صنعت و امور فضايى به نحوى اشاره شده است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💠💠💠
✅ سوالی یکی از کاربران عزیز
میشه لطف کنید از استاد عبادی بپرسین که اینکه تو فضای مجازی پرشده که شاه اسماعیل صفوی به زور ایرانیان رو شیعه کرده صحت داره یا نه؟ و همچنین گفتن که تموم سنی هارو کشته، اگر هم یه سنی اذیتش کرده باشه حتی پدرش مرده هم بود، اونو از قبر بیرون میکشید و میسوزوند و عبارتهای پدرسوخته و پدرتو در میارم رو به این مسأله ربط دادند.
✳️ جواب
با سلام خدمت شما بزرگوار محترم و تشکر از ارتباط شما با کانال
در اصل این مطلب که شاه اسماعیل صفوی اول ، بنیان گذار دولت صفوی ، نسبت به اهل تسنن سخت گیری داشت یا حداقل در برخی زمان ها سخت گیری داشت ، شکی نیست و قابل تائید است.
اما این مطلب که ایران به زور توسط او شیعه شد ، مطلبی کاملا دروغ است ، ایرانیان در زمانهای بسیار قبل از حکومت صفوی ، شیعه بودند و حتی در زمان دولت آل بویه ، حکومت شیعی داشتند .
کار مهم شاه اسماعیل این بود که مذهب شیعه را مذهب رسمی کشور کرد.
که این کار برای اولین بار صورت گرفت.
اما راجع به مطلب ریشه کلمه پدر سوخته و... باید عرض کنم که بنده فصل اول و دوم کتاب اقتصاد و سیاست صفوی آقای باستانی پاریزی که این مطلب به این کتاب استناد شده را خواندم ، از جمله ص 38 کتاب که ادعا می کنند آنجا مطلب مورد نظر نوشته شده.
اولا اصلا چنین چیزی نیست و نوشته نیست . ثانیا خود ایشان بعدا در پاورقی شماره 8 فصل دوم این کتاب می گویند ظاهرا این بحث ریشه کلمه پدرسوخته اطبق نقل فلان کتاب ، از این قضیه آمده است.
در ضمن جالب است که آنجا اصلا به سوزاندن اهل سنت اشاره نشده .
پس خود آقای باستانی پاریزی هم با شک و تردید اینگونه نقل می کند.
در ضمن با پیامی که برای استاد موسی نجفی از اساتید بزرگ تاریخ معاصر کشور فرستادم ، ایشان هم تائید کردند که این قضیه اصلا صحت ندارد و ادوارد براون ، یک نویسنده خارجی آن را نقل کرده که نمی شود روی آن صحت گذاشت.
ایکاش افرادی که این گونه مطالب را پخش می کنند ، مطالب متقن و کاملا صحیح را هم پخش کنند که سلطان سلیم عثمانی ، بخاطر جنگ با شاه اسماعیل ، فتوای قتل شیعیان مقیم در حکومت عثمانی را از مفتی های عثمانی گرفت و 40 هزار شیعه را قتل عام کرد که بزرگترین قتل عام مذهبی در جهان بود و بقیه شیعیان زنده مانده را بسیار اذیت کرد و روی پیشانی هر کدامشان را داغ کرد تا در شهر ، معلوم باشد که شیعه کیست!!!!!!!!!!!
برای اطلاعات بیشتر به کتاب زیر رجوع کنید👇👇👇
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
داستان واقعی
زندگی شهید دفاع مقدس 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
ـ🌸º°¨¨°º🌸🏡🏡🌸º°¨¨°º🌸
🌸 #داستان_زندگی_احسان 🌸
👇👇حتما بخونید قشنگه👇👇
قسمت5⃣
🍃🍃در بازشد...
يه دختر قد بلند...
با موهاي بلند، آرايش غليظ...
⁉️اما سارا که اين شکلي نبود،
يعني واقعا اين دختر همون ساراست که موهاي فر مشکي داشت و
هميشه يه سر وگردن از احسان کوتاه بود...
سارا به اطراف حياط نگاه ميکرد و مدام خالشو صدا ميزد.
اما کسي جوابشو نميداد.
در خونه رو بست و وارد حياط شد. چمدان چرخدارش رو روي زمين
ميکشيد و آرام آرام نزديک ساختمان ميشد. احسان همچنان از پشت
پرده به حياط و سارا خيره شده بود، شايد بتونه با نزديک شدن سارا
بهتر بشناستش.
پنج دقيقه بعد صداي سارا از توي خونه، طبقه پايين ميومد.
صدا ميکرد خاله جان کجاييد. پسرخاله....
پسرخاله...
احسان به خودش اومد، بايد ميرفت استقبال سارا.
اما پاهاش ميخ شده بود توي زمين...
احساس کرد صداي سارا هر لحظه نزديکتر ميشه.
ترسيد که وارد اتاق بشه. باسرعت رفت سمت در. در رو که باز کرد،
سارا رو روبروي خودش ديد.
سارا که يه لحظه از حضور ناگهاني احسان ترسيده بود، لبخند بلندي
زد و گفت: به به پسرخاله عزيز
فکر کردم کسي خونه نيست. نيم ساعته دارم صداتون ميزنم...
چند قدمي جلو اومد، طوري که صورتش کاملا روبروي صورت احسان
قرار گرفت.
لبخند کشداري روي لبش بود.
دستش رو به سمت احسان دراز کرد.
احسان به دستهاي سارا خيره شده بود.
نميدونست بايد چه عکس العملي نشون بده....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
●❥﷽❥●
🌺هم نشینی آیات🌺
🔷وَقَالَالَّذِينَكَفَرُوالَاتَسْمَعُوالِهَٰذَا الْقُرْآنِوَالْغَوْافِيهِلَعَلَّكُمْتَغْلِبُونَ
🔶وکافرانگفتند:بهاینقرآنگوش فراندهیدوسخنانلغووباطلدر آنالقاءکنیدتامگربراوغالبشوید.
🔸And those who disbelieve say,"Do not listen to this Qur'an and speak noisily during it that perhaps you will overcome."
📙آیه۲۶سورهفصلت
📬 پیام ها 💌
1📤- تبليغات سوء عليه دين، هميشه بوده است. «قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا»
2📤- كسانى كه حرف منطقى ندارند، مردم را از شنيدن حرف منطقى ديگران نيز منع مىكنند. لا تَسْمَعُوا ...
3📤- شنيدنِ قرآن، داراى جاذبه و اثر بخشى خاص است كه دشمنان از آن هراس دارند. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ»
4📤- پيامبر اسلام همواره به تبليغ مشغول بود و كفّار از اين صحنهها رنج مىبردند. «لا تَسْمَعُوا»
5📤- دشمن، هم مردم را از شنيدن قرآن منع مىكند و هم براى مبارزه با آن از طريق هوچيگرى و هياهو تلاش مىكند. لا تَسْمَعُوا ... وَ الْغَوْا
6📤- ابزار كار كفّار، ياوه سرايى است. «وَ الْغَوْا فِيهِ»
7📤- ايجاد پارازيت در كلام حقّ كار كفّار است. «وَ الْغَوْا فِيهِ»
8📤- دشمن حتّى با احتمال پيروزى دست به كار مىشود. «لَعَلَّكُمْ»
9📤- دشمن هميشه به ياران خود نويد پيروزى مىدهد. «تَغْلِبُونَ»
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
داستان واقعی
زندگی شهید دفاع مقدس 👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
ـ🌸º°¨¨°º🌸🏡🏡🌸º°¨¨°º🌸
🌸 #داستان_زندگی_احسان 🌸
قسمت6⃣
🍃🍃...من برم به درسام برسم.
اينو احسان گفت و رفت توي اتاقش.
سارا شونه اي بالا انداخت و وارد اتاق بغلي شد.
احسان روي تختش نشست، يک دقيقه نگذشته بود که يهو چيزي يادش اومد و مثل برق از جا پريد.
پرده اتاق کاملا کشيده نشده بود و اگه سارا ميومد توي بالکن، ميديد که احسان سر درسش نيست. سريع پرده اتاقش رو کشيد و خوب
گوشه هاي پرده رو صاف کرد که مبادا از گوشه پرده سارا به اتاق ديد داشته باشه.
همون موقع سايه سارا رو توي بالکن ديد که داره به حياط نگاه ميکنه.
احسان سريع به سمت تختش برگشت تا مبادا سايه اش از پشت پرده پيدا باشه.
روي تخت، کنار سه گوش ديوار کز کرد و زانوهاش رو توي بغلش گرفت و به يه گوشه اتاق خيره موند.
حالش کاملا منقلب بود.
قبل از اومدن سارا انتظار دختر سر و ساده اي رو نميکشيد؛
اما سارا واقعا با اونچه انتظارش رو هم ميکشيد، فرق داشت.
ميدونست کار درستي کرده که با سارا دست نداده، اما از اين اتفاق احساس خوبي نداشت.
تا حالا هيچ دختري اينطوري باهاش رفتار نکرده بود و موقعيت غيرمنتظره اي رو تجربه کرده بود.
مدام به خودش ميگفت کاش امروز بعد مدرسه به خونه نميومدم و تا شب صبر ميکردم تا بابا و مامان بيان.
شايد اين صحنه اتفاق نميفتاد.
اما ديگه کار از کار گذشته بود و توي اولين برخورد سارا و احسان، زمينه يه شناخت مختصر براي دو طرف به وجود اومده بود.
احسان فکر ميکرد اين خودش يه امتياز خوب محسوب ميشه تا سارا حساب کار دستش بياد و نخواد با احسان صميمي بشه.
همينطور که گوشه اتاقش نشسته بود و توي افکارش غرق بود، يه صداهايي از اتاق کناري ميشنيد.
انگار سارا داشت دستي به سر و روي اتاق ميکشيد و اين باعث ميشد رشته افکار احسان پاره بشه.
هرچي فکر کرد ديد نميتونه بره سراغ درسش.
هنوز خيلي مونده بود تا اذان مغرب.
اما احسان شديدا احساس نياز ميکرد که دو رکعت نماز بخونه.
بلند شد و سجادش رو که هميشه پشت کتاباش توي قفسه قايم ميکرد، برداشت.
به رسم عادت هميشگيش که موقع نماز اول در اتاق رو قفل ميکرد، به سمت درب اتاق رفت و آروم کليد رو توش چرخوند.
برگشت سر سجاده و چون هميشه عادت داشت وضو داشته باشه، ايستاد.
اما نميدونست با چه نيتي نماز بخونه.
✨توي دلش گفت،
خدايا به عشق خودت و نيت کرد...✨
نمازش که تمام شد سرش رو روي مهر گذاشت و اشکهاش جاري شد.
احساس ميکرد آرامش و تنهايي که تا ديروز همه وقتش رو پر ميکرد، از دست داده.
فکر ميکرد خوب شد که تمام شد و به خير گذشت.
اما نميدونست که اين تازه خاکستر زير آتشيه که قراره بعدها شعله ور بشه.
همون جا، غرق در افکارش بود که روي سجادش خوابش برد.
بعد از چند ساعتي با سر وصداهاي بيرون اتاق و صداي رفت وآمد پشت در، از جا پريد...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هر كه كار آخرتش را درست كند (كارى انجام دهد كه از #عذاب_رستخيز برهد و همه كوشش را در امر دنيا بكار نبرد) #خدا كار دنياى او را درست نمايد (او را در امر زندگى سرگردان نكند، چنانكه در قرآن كريم مى فرمايد: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ى وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ يعنى هر كه از خدا ترسيده پرهيزكار شود خدا راه بيرون شدن «از گرفتاريها» را بر او مى گشايد، و از جائيكه گمان نبرد باو روزى عطا فرمايد)
#نــــهـــج_البلاغه
#حکمت۸۶
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
در ترغيب به بندگى
چه دور است بين دو عمل و كردار عملى (نافرمانى) كه لذّت و خوشى آن بگذرد و زيان (كيفر) آن بماند، و عملى (طاعت و بندگى) كه رنج آن بگذرد و پاداش و مزدش بماند.
#نــــهـــج_البلاغه
#حکمت۱۱۷
ڪانال #نــــهـــج_البلاغه ؏ــلے یا مولـا علیہ السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💠💠💠
استاد عبادی؛
✳️ این روزها خیلی ها به طعنه می گویند، چطور جمهوری اسلامی می تواند موشک بسازد، اما از پس تولید پوشک بر نمیاید؟!!!
پس معلوم است ادعاهای ساخت داخلی موشک و هواپیمای جنگی و... دروغی بیش نیست.
✳️ در جواب این عزیزان باید گفت، نه تنها این اخبار نظامی دروغ نیست، بلکه توان نظامی ما به مراتب بیشتر از اینهاست که بخاطر محرمانه بودن نمی گویند.
اما چرا آنجا می توانیم و اینجا نمی توانیم؟
✳️ جواب بسیار ساده هست.
به این دلیل که در صنایع موشکی و نظامی ، کار مستقیما زیر نظر رهبری است و ایشان هم کارهای موشکی را به جوانان سپردند.
جوانانی که می گویند می توانیم و توانستن را ثابت کردند.
✳️ اما مدیریت تولید پوشک دست افرادی است که سالهاست بر این مسند تکیه زده اند و خودشان هم میدانند بی عرضه اند، اما خودشان را بهترین میدانند و جوانان این کشور را بدترین...
✳️ آری، اختلاف موشک و پوشک، از لحاظ ظاهری، فقط حرف اولشان است، اما اختلافشان از نظر مدیریتی، از زمین تا آسمان است.
✳️ ایکاش برخی ها بفهمند که یک ایرانی، همیشه می تواند ....
🌐🌐🌐🌐
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃