فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
امام خامنه ای:
مردم امام زمان(عج) را میبینند، اما نمیشناسند.
مانند حضرت یوسف که برادرانش او را میدیدند، در کنار آنها بود، ولی نمیشناختند
#سلامتی_فرمانده_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
اینکه ترویج کنیم راهی جز پناه بردن به دشمت نداریم خیانت است
#سلامتی_فرمانده_صلوات
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
امام خامنهای: اوایل انقلاب مسئولین از گرفتن حقوق خجالت میکشیدند. نمیشود در زندگی مادّی مثل حیوان باشیم و مردم به ما مثل اسوه نگاه کنند.
آن وقتی که جوان حزباللهی ما به جهاد یا به سپاه یا به فلان وزارتخانه میرفت و به او میگفتند که چه قدر حقوق میخواهی، میگفت این حرفها چیست، مگر من برای حقوق آمدهام؟ اصرار میکردند که بالاخره زندگی خودت و زن و بچهات باید بگردد؛ یک چیزی بگیر. به نظر شما اینها افسانه است؟!!!
نماینده مجلس وقتی اول بار به او حقوق دادند، خجالت کشید حقوق را بگیرد!... گفتند ما حقوق بگیریم؟!!!
برادران! من و شما داریم از آن ذخیره میخوریم؛ فراموش نکنید، آن را مردم دیدند. نمیشود ما در زندگی مادّی مثل حیوان بچَریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمی که خیلیشان از اَولیات زندگی محرومند.
#سلامتی_فرمانده_صلوات
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
حضرت آیتالله خامنهای: «شیواترین عرصهای که یک مجموعهای مثل #سپاه میتواند در آن حضور پیدا کند عرصهی جهاد و شهادت است؛ البتّه عرصههای دیگری هم وجود دارد، امّا عرصهی شهادت در راه خدا آن نقطهی اوج و نقطهی درخشان و زیباترین منطقهی مدّ نگاه انسان است؛ در عرصهی شهادت ما سی سال بعد از پایان دفاع مقدّس یک مرد جاافتادهی محاسن سفیدی مثل #شهید_همدانی داریم، یک نوجوان تازهرسیدهای مثل #شهید_حججی؛ همهی اینها معنا دارد دیگر؛ همهی اینها نشانههای باقی ماندن همان طراوت و همان هویّت اساسی است.» ۱۳۹۸/۰۷/۱۰
#سلامتی_فرمانده_صلوات
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هرشب
انس با قران .....
https://eitaa.com/zandahlm1357
0087 baghareh 214.mp3
8.06M
#لالایی_خدا ۸۷
#سوره_بقره آیه ۲۱۴
#محسن_عباسی_ولدی
#قصه
#نمایشنامه
#شهید_میشم...:
《 #از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو 》
💛قسمت سی وسوم
یک هفته طول کشید تا سبک سنگین کردم و بالاخره با خودم کنار اومدم. تصمیم گرفتم حرفای علی آقا رو عملی کنم و هم اینکه موقعیت مناسبی بود تا در کنارش بتونم در مدارس خاصِ مرکز استان تحصیل کنم. شوق عجیبی در دلم افتاده بود روز شماری می کردم تا اول مهر برسه. بابا هم وقتی موافقت من رو دید، تردیدش از بین رفت پیگیر کارهای ثبت نام شد و یکی دو بار به اون شهر سفر کرد به بابا گفتم قبل از رفتنم منو ببره خونه پدربزرگ، دلتنگ عمه و مادربزرگ نبودم اصلا! میخواستم فرشته رو ببینم که تنها بهانه ام بود
😔فکر کردن به تنهاییِ فرشته و اینکه دارم بیشتر از همیشه ازش دور میشم، شب ها نا آرامم کرده بود و خواب نداشتم وقتی رفتم اونجا خونه پدربزرگ تو باغ بود تابستونا میرفتن باغ و تو کپَر زندگی می کردن به خاطر برداشت محصولات از شب های اونجا وحشت داشتم چون یادمه کم سنتر که بودم یکی دوبار عمه م خواست تنبیهم کنه؛ تو اون جنگل تاریک و ساکت، کمی دورتر از کپَر، تنهام گذاشت و گفت امشب رو باید تنهایی اینجا بمونی تا حیوونا تیکه پارت کنن
بعدِ 10 دقیقه که میدید گریه میکنم و می ترسم، خودش میومد سراغم و با کتک برم می گردوند تو کپَر اولین شبی که اونجا بودم، فرستادنم دبه ی آب رو براشون جابجا کنم چون خیلی سنگین بود زورم نرسید، افتادم زمین، پام پیچ خورد و از زانو شکست صدای شکستنس رو خودم شنیدم
😔سبحان الله چه دردی داشت خیلی ترسیده بودن چون از شدت درد داشتم جیغ می کشیدم. فورا رفتن سراغ ِ جراح سنتی روستا اما خونه نبود. از شدت درد می نالیدم و پدربزرگم می گفت زهرِمار بگیری دختر برای داد و فریادت
😔باز رفتن سراغ جراح و اینبار با خودشون آوردنش وقتی پام رو تکون داد، خم نمیشد و درد زیادی داشت اما به زور پام رو جمع کرد و با چنتا شال بزرگ اونو بست که تکان نخوره، گفت تا فردا تحمل کن بعد فردا برید شهر عکس بندازین از زانوش. اون شب رو با بدبختی به روز رسوندم اونا گرفتن خوابیدن و من با زانوی شکسته م درد میکشیدم جرات نداشتم آه و ناله هم بکنم چون اعتراضشون بلند میشد
😔فرشته انگار خیلی ناراحت من بود و نمی خوابید مدام از زیر پتو بلند میشد کنارم می نشست و حرفی هم نمیزد. مادربزرگ تا میدید فرشته نخوابیده عصبانی میشد و مجبورش می کرد بره زیر پتو اینقد گریه کرده بودم که خواب رفته بودم وقتی بیدار شدم دیدم درد پام کمتره مادربزرگ و عمه خواستن ببرنم دکتر البته بخاطر من نبود از ترس بابا بود که اگه میفهمید سرِچی زمین خوردم و اینطوری شدم، دعوای بزرگی به پا میکرد
😔اینقد منت سرم گذاشتن و بهونه آوردن تا مجبور شدم گفتم حالم خوبه اسراحت میکنم بهتر میشم، بالاخره کسی منو دکتر نبود و چهار روز بعد از این اتفاق بود که بابا اومد سراغم. وقتی فهمید چی شده خیلی ناراحت شد. خواست عصبانی بشه بگه چکارش کردین!؟ فورا گفتم با فرشته بازی کردیم توباغ، افتادم و اینجوری شد. کمتر از دوهفته مونده بود به رفتنم. برگشتیم شهر و از زانوم عکس گرفتیم معلوم شد که ترک برداشته و فقط بخاطر مراقبت های خودم یکم جوش خورده بود وگرنه باید گچ گرفته میشد و هزارتای کاردیگه
🔸که اگه مواظب نمی بودم نمی تونستم تا ابد رو زانوم بایستم بابا برام کلی وسایل مدرسه و خوابگاه خرید که با خودم ببرم.
دو شب قبل از اینگه حرکت کنم، مجددا برگشتم روستا تا ازشون خداحافظی کنم. شب اونجا موندیم و فردا قبل از ظهر راه افتادیم که بر گردیم خونه خودمون. موقع خداحافظی دلتنگ عجیبی سراغم اومد حس کردم دلتنگی تمام دنیا تو قلب منه وقتی با عمه و مادربزرگ خداحافظی کردم بوسم کردن و چشماشون پرِ اشک شد. فرشته زارو زار گریه می کرد قلبم داشت تکه تکه میشد
نمی دونم چطور از اون لحظه گذشتم و قبض روح نشدم. باباهم پا به پای ما گریه می کرد زن عموهام اونجا بودن دلشون به حال من میسوخت که چرا باید غربت برم تو این سن کمم اما من میدونستم چکار دارم میکنم با سختی از فرشته جدا شدم تا از چشمش دور شدیم گریه کرد. یه جایی دیگه جرات نمی کردم پشت سرم رو نگاه کنم و چشمم بهش بیفته
💛 ادامه دارد....
https://eitaa.com/zandahlm1357
✨﷽✨
✅پندی بسیار حکیمانه از حضرت امام علی (ع)
✍️لذتهای دنیا 7 قسم است :
1⃣ خوردنی
2⃣ آشامیدنی
3⃣ پوشیدنی
4⃣آمیزشی
5⃣بهترین مرڪب
6⃣ بوییدنی
7⃣ شنیدنی
①لذیذ ترین خوردنی عسل است که از استفراغ
مگسی حاصل میشود.
②لذیذ ترین آشامیدنی آب است (که پس از
باران در خاڪ ڪثیف و نجس روان میشود)
③بهترین پوشیدنی ابریشم است ڪه آب و
تف دهان ڪرمی زشت است.
④آمیزش نیز لذتی است از نزدیڪی و دخول
پستترین و شرمآورترین اجزای بدن انسان
در یکدیگر.
⑤بهترین سواری اسب است ڪه بی وفاترین
و ڪشندهترین حیوان آن را برای انسان فراهم
میکند.
⑥بهترین بوییدنی مشڪ آهو است ڪه از
خون نجس ناف حیوان حاصل میشود.
⑦شیرین ترین صدای شنیدنی برای بشر، غنا
(صدای تنبڪ است ڪه از روده و محل عبور
فضله حیوان درست میشود.) است.
💥پس ای جابر! بدان در این دنیا بهترین لذتهای دنیا را خدا در پستترین چیزهای دنیا قرار داده است و این دلیل بر پستی دنیا برای بشر کافی است.
📚 بحارالانوار جلد 17
#اشتراک_حداکثری
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷این کلیپ به اندازهی یک کتاب آموزندهست
#تلنگر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamosigiirani2.mp3
872.6K
تصنیف : #کمان_ابرو
https://eitaa.com/zandahlm1357