#مستندات_تصویری
ارادت علمای اهل سنت به #امام_رضا علیه السلام
عجلونی از علمای اهل سقیفه می نويسد:
وفي مسند الفردوس لمادخل علي بن موسى الرضا نيسابور بغلة شهباء فخرج علماء البلد في طلبه منهم يحيي بن يحيي و ابن راهويه و احمد بن حرب و محمد بن رافع فتحلقوا بلجام دابة
هنگامی كه امام رضا سوار بر قاطر وارد نیشابور وارد شد علما به استقبال خارج شدند و يحیی بن يحیی و ابن راهويه و احمد بن حرب و محمد بن رافع به افسار قاطر، امام رضا آويزان شدند!
📚كشف الخفاء ومزيل الالباس المفسر المحدث اسماعيل العجلونی، جلد ۱، صفحه ۳۶
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مستندات_تصویری
#تعظیم_ابن_خزیمه به بارگاه ملکوتی #امام_رضا علیه السلام
ابن حجر عسقلانی در شرح حال امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام مینویسد:
قال [الحاکم] وسمعت أبا بكر محمد بن المؤمل بن الحسن بن عيسى يقول خرجنا مع إمام أهل الحديث أبي بكر بن خزيمة وعديله أبي علي الثقفي مع جماعة من مشائخنا وهم إذ ذاك متوافرون إلى زيارة قبر علي بن موسى الرضي بطوس قال فرأيت من تعظيمه يعني بن خزيمة لتلك البقعة وتواضعه لها وتضرعه عندها ما تحيرنا.
حاکم نیشابوری می گوید:
از محمّد بن مؤمل شنیدم که میگفت: همراه ابن خزيمه پيشواي اهل حديث و همتراز او ابو علی ثقفی و جمع زيادي از بزرگان ، به زيارت قبر علي بن موسي الرضا علیهما السلام، در طوس رفتيم. ابن خزیمه، چنان در برابر بارگاه آن حضرت، تعظیم میکرد که حیرت زده شدیم.
📚تهذيب التهذيب، ج 7، ص 338
https://eitaa.com/zandahlm1357
35.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
#پاسخ_استاد_انصاریان_به_دکتر_سروش
👈قابل توجه مخاطبین محترم
▫️شما می توانید نسخه با کیفیت این کلیپ را در سابت زیر مشاهده و دانلود نمایید
🔗 www.erfan.ir
▫️ما را در بازنشر این کلیپ یاری فرمایید▫️
https://eitaa.com/zandahlm1357
📌تاریخ مشروطه(دغدغه مهم رهبری)
😇به زبان ساده+تحلیل درست و قوی💪
🔴قسمت سوم3⃣
#ایران_عقب_مانده🤭
دو جنگ⚔ بین ایران🇮🇷 و روسیه🇳🇱 اتفاق افتاد. یکی 🔟 ساله و یکی 4⃣ساله که نتیجه آنها،شکست ایران🇮🇷 و تحمیل😕 قرارداد های📝 ترکمنچای و گلستان بود. مردم ایران👥 پیش از این جنگ ها⚔ خبر نداشتند تا چه حد از پیشرفت های علمی👨🔬و صنعتی🔨 و نظامی👮♂ عقب مانده اند. پس اولین تلنگر اینجا به مردم ما👥زده شد که
👈 چرا آنها از ما جلوتر هستند؟؟🤨
💬برشی از درس اول دوره رایگان تاریخ مشروطه👆
📌تاریخ مشروطه(دغدغه مهم رهبری)
😇به زبان ساده+تحلیل درست و قوی💪
🔴قسمت چهارم4⃣
#مقدمه_باورنکردنی_برای_قیام_مشروطه😳
پس از آگاهی مردم از عقب ماندگی خود🙁 در پیشرفت، به سمت دلایل عقب ماندگی 🧐رفته و اصلاح گری را چاره ی کار دانستند.
بزرگانی همچون عیسی قائم مقام فراهانی،امیرکبیر و عباس میرزا ، افرادی را به خارج برای تحصیل📚 فرستادند. این مسئله یکی از مقدمات قیام✊ مشروطه بود.
💬برشی از درس اول دوره رایگان تاریخ مشروطه👆
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#ازخدا_خودشو_بخواه ❤️ یادت باشه اگه تمام بهشتم بهت بِدَن راضی نمیشی تنها چیزی که آرومت می کنه خودشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از سختی های دنیا لذّت ببر.mp3
3.71M
#دنیا_باشگاه_استقامت 💪
از سختي های زندگی استفاده کن و با اونا رشد کن
عقاب با باد مخالفه که اوج میگیره و از تمام پرنده ها بالاتر میپره.
#پرواز_تا_خدا
مجموعه فوق العاده زیبا که درمان ریشه ای بسیاری از افسردگی ها و سردرگمی های انسان هست 🌺
🍃
جلسه32👏
#اسرار_الهی_آرامش
https://eitaa.com/zandahlm1357
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 بهلول نبّاش
«معاذ بن جبل» با حالت گريان بر پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم وارد شد و سلام عرض كرد و جواب سلام شنيد پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: چرا گريه می كنی؟ عرض كرد: بر در مسجد جوانی خوش صورت و شاداب است، چنان بر خودش گريه می كند مانند زن جوان مرده، می خواهد به حضور شما آيد.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: عيبی ندارد. جوان آمد و سلام عرض كرد، پس از جواب سلام پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: چرا گريه می كنی؟ گفت: چطور گريه نكنم گناهانی انجام دادم كه خدا مرا نمی بخشد و مرا داخل جهنم خواهد كرد.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: آيا برای خدا شريك قرار دادی؟ گفت: نه، فرمود: نفس محترمی را كشتی؟ گفت: نه، فرمود: گناهت اگر به اندازه كوه ها باشد خدا می آمرزد. جوان گفت: گناهان من از كوه ها بزرگتر است.
فرمود: آيا گناهت مثل هفت زمين و درياها و ريگ ها و اشجار و آنچه در آن است از مخلوقات، و به قدر آسمانها و ستارگان و به قدر عرش و كرسی می باشد؟ گفت: گناهانم از همه اينها بزرگتر است. فرمود: وای بر تو گناهان تو بزرگتر است يا پروردگار تو؟ جوان روی خود به زمين زد و گفت: منزه است خدا، از هر چيزی او بزرگتر است.
فرمود: ای جوان يكی از گناهت را برايم نمی گوئی؟ عرض كرد: چرا، بعد گفت: هفت سال كار من اين بود كه قبرها را می شكافتم و كفن مرده ها را در می آوردم و می فروختم. شبی دختری از دختران انصار مرد وقتی نبش قبر كردم و كفن را از تن او جدا كردم، شيطان وسوسه كرد و با او مقاربت كردم، وقتی برمی گشتم شنيدم كه مرا صدا كرد ای جوان از فرمانروای روز جزا نمی ترسی وای بر تو از آتش قيامت!
جوان گفت: حال چه كنم؟ پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: ای فاسق از من دور شو می ترسم به آتش تو بسوزم. او رفت و به يكی از كوه ها پناه برد و دو دست خود را به گردن بست مشغول توبه و عبادت و مناجات شد. تا چهل روز شب و روز گريه می كرد به نوعی كه بر درنده ها و حيوانات وحشی اثر می گذاشت. بعد از چهل روز از خدا طلب آتش يا آمرزش كرد تا در قيامت رسوا نشود.
خدا بر پيامبرش آیه ی 135 آل عمران «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ: ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻛﺎﺭ ﺯشتی ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﻮﻧﺪ ﻳﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺳﺘﻢ ﻭﺭﺯﻧﺪ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍی ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ، ﻭ ﭼﻪ کسی ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ؟» را نازل كرد كه آمرزش بهلول در آن بود. پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم اين آيه را با لبخند تلاوت می كرد و بعد فرمود: كيست مرا به نزد آن جوان ببرد؟ معاذ گفت: می دانم كجاست.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم همراه معاذ نزدش رفتند ديدند ميان دو سنگ سر پا ايستاده، دستهايش به گردنش بسته، رويش از شدت آفتاب سياه و تمام مژه های چشمش از گريه ريخته و مشغول مناجات است و خاك بر سرش می ريزد درندگان صحرا اطراف او را گرفته و پرندگان در اطراف بالای سر او صف كشيده به حال او گريه می كنند.
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم نزديك رفته دستهای او را با دست مبارك خود گشودند و خاك از سر او پاك كردند و فرمودند: بشارت باد تو را ای بهلول، تو آزاده كرده خدائی از آتش. پس به اصحاب فرمود: اين طور گناهان خود را تدارك و جبران كنيد.
📗 #رساله_لقاء_الله، ص 62
✍ مرحوم ميرزا جواد آقا ملکی تبريزی
https://eitaa.com/zandahlm1357
عبارت "راه شیری" ریشه ای یونانی دارد. اخترشناسان آن زمان بخشی از آسمان را که امروزه کهکشان مینامیم روشن تر و سفیدتر میدیدند و چون آنزمان شیر از همه چیز سفیدتر بود این عبارت رواج یافت!
https://eitaa.com/zandahlm1357
ستاره سه پر که بر روی اتومبیل های بنز قرار گرفته است به معنای "تسلط بر زمین، دریا و آسمان" و یا "سفر به دور دنیا با آب، روغن و بنزین" است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
برای چند ثانیه بودن روی این پل را تصور کنید😰
در کوهستان آی-پتری، کشور اکراین، چندین قلهی مختلف وجود دارد که اگر بخواهید به این قلل بروید تنها یک راه وجود دارد ، باید از یک پل معلق عبور کنید ، پلی با کمترین ضریب ایمنی معلق در آسمان.😶
https://eitaa.com/zandahlm1357
بزرگتین حمله حشرات در طول تاریخ در سال ۱۸۷۴ اتفاق افتاد که حدود ۱۲.۵ تریلیون ملخ آسمان شهرهای غربی آمریکا را سیاه کرده بود و باعث ۲۰۰ میلیون دلار خسارت به محصولات کشاورزی شد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
میدونید عبارت "سر خر" از کجا اومد؟ بخونیدش جالبه
روزی ملائی سوار بر خر از دهی به دهی دیگر میرفت. در میان راه عده ای از جوانان که شراب خورده و مست بودند راه را بر او می بندند و یکی از آنها جامی را پر از شراب به او تعارف می کند.
مرد استغفرالله گویان سرباز زد و ولی جوانان دست بردار نبودند. بلاخره یکی از آنها خنجری زیر گلویش گذاشت و تهدید کرد که اگر شراب تعارفی را نخورد کشته میشود.
مرد برای حفظ جان راضی شده و با اکراه جام گرفته و رو به آسمان گفت:
خدایا تو می دانی که من بخاطر حفظ جانم این شراب را می خورم.
چون جام را به لب نزدیک کرد ناگهان خرش شروع به تکان دادن سرخود کرد و سر خر به جام شراب خورد و شراب بر زمین ریخت و جوانان خندیدند....
مرد نیز با دلخوری گفت:
پس از عمری خواستیم شرابی حلال بخوریم این سر خر نذاشت...
https://eitaa.com/zandahlm1357
فروشگاه جالب که در وسط آن یک رودخانه جاریست و مردم با قایق در آن رفت و آمد می کنند. سقف آن به شکل آسمان نقاشی شده است.
این فروشگاه در قطر قرار دارد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزن بریم صفحه خنده ههههه😂😂😂
.......:
@zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سوتی وحشتناگ🤦♀🤦♂😂
✍خانومی تعریف میکرد: بعد از عقدم برای اولین بار شوهرم به خونمون اومده بود و در سالن با هم گرم صحبت بودیم...
مادرم اومد و یک کیک خوشگل خونگی برامون آورد، بعد از اینکه کیک رو خوردیم، از شوهرم پرسیدم کیک چطور بود؟ از لبخندش فهمیدم که از کیک خیلی خوشش آمده... بهش گفتم: اینو خودم درست کردهام و انشالا بعد از عروسی خیلی از اینها درست میکنم!
شوهرم نگاهی بهم انداخت و چیزی نگفت! بخودم گفتم چه پر رو، حتی تعریفی ازم نکرد. رفتم از مادرم پرسیدم، مامان اون کیکو از کجا آوردی؟ مادرم گفت شوهرت با خودش آورده بود...
💥دیگه به سالن برنگشتم و به مادرم گفتم بجای من ازش خداحافظی کن و بگو روز عروسی میبینمت😄
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا بیا بیا
خب دیگه نیا...😅
۰
https://eitaa.com/zandahlm1357
بچه ها من خودمم نمیدونم شرق تهران چی شده
امروز [جمعه] صبح که فهمیدم غافلگیر شدم، میام بهتون میگم
روزگار خوش
https://eitaa.com/zandahlm1357
😅
-پدر... واحد پول ایران چیه؟
+بستگی داره پسرم!
ﻭﺍﺣﺪ ﭘﻮﻝ ما ﻣﻮﻗﻊ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻓﯿﺶ ﺣﻘﻮﻗﯽ ﮐﺎﺭمندا ریاله،
ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﺝ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮﻣﻦ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺷﻮﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ،
و البته برﺍﯼ ﺍﺧﺘﻼﺱ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ!!!
https://eitaa.com/zandahlm1357
😅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتقادی به اسباببازی نداره 😂
https://eitaa.com/zandahlm1357
#قسمت_صد_و_بیست_و_هفتم_نسل_ سوخته: کجایی سعید؟
چهره اش هنوز گرفته بود ...
ولی بازم خوشم نمیاد بری خونه های مردم ...
منظور ناگفته اش واضح بود ... چند ثانیه با لبخند بهش نگاه کردم ...
فدای دل ناراضیت ... قرار شد شاگردهای دختر بیان موسسه ... به خودشونم گفتم ترجیحا فقط پسرها ... برای شروع دست مون یه کم بسته تره ... اما از ما حرکت ... از خدا برکت ... توکل بر خدا ...
دلش یکم آرام شد ... و رفت بیرون ... هر چند چند روز تمام وقت گذاشتم تا رضایتش رو کسب کردم ... کدورت پدر و مادر صالح ... برکت رو از زندگی آدم می بره ...
اما غیر از اینها ... فکر سعید نمی گذاشت تمرکز کنم ... مادر اکثرا نبود ... و سعید توی سنی که باید حواست بیشتر از قبل بهش باشه ... و گاهی تا 9 و 10 شب ... یا حتی دیرتر ... برنمی گشت خونه ... علی الخصوص اوقاتی که مامان نبود ...
داشتم کتاب های شیمی رو ورق می زدم اما تمام حواسم پیش سعید بود ... باید باهاش چه کار می کردم؟ ... اونم با رابطه ای که به لطف پدرم ... واقعا افتضاح بود ...
ساعت از هشت و نیم گذشته بود که کلید انداخت و اومد تو ... با دوست هاش بیرون چیزی خورده بود ... سر صحبت رو باهاش باز کردم ...
- بابا میری با رفقات خوش گذرونی ... ما رو هم ببر ... دور هم باشیم ...
خون خونم رو می خورد ... یواشکی مراقبش بودم و رفقاش رو دیده بودم ... اصلا آدم های جالب و قابل اعتمادی نبودن ... اما هر واکنش تندی باعث می شد بیشتر از من دور بشه و بره سمت اونها ... اونم توی این اوضاع و تشنج خانوادگی ...
رفته بودیم خونه یکی از بچه ها ... بچه ها لپ تاپ آورده بودن ... شبکه کردیم نشستیم پای بازی ...
ااا ... پس تو چی کار کردی؟ ... تو که لپ تاپ نداری ...
هیچی من با کامپیوتر رفیقم بازی کردم ... اون لپ تاپ باباش رو برداشت ...
همین طور آروم و رفاقتی ... خیلی از اتفاقات اون شب رو تعریف کرد ... حتی چیزهایی که از شنیدن شون اعصابم بهم می ریخت ...
- سیگار از دستم در رفت افتاد روی فروششون ... نسوخت ولی جاش موند ... بد، گندش در اومد ...
جدی؟ ... جاش رو چی کار کردید؟ ...
اصلا به روی خودم نمی آوردم که چی داره میگه ... اما اون شب اصلا برای من شب آرامی نبود ... مدام از این پهلو به اون پهلو می شدم ... تمام مدت، حرف های سعید توی سرم می پیچید ... و هنوز می ترسیدم چیزهایی باشه که من ازش بی خبر باشم ... علی الخصوص که سعید اصلا با من راحت نبود ...
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌺از شیخ بهایی پرسیدند:
"سخت می گذرد"
چه باید کرد؟
گفت: خودت که می گویی
سخت "می گذرد"
سخت که "نمی ماند"
پس خدارا شکر که "می گذرد" و "نمی ماند".
امروزت خوب یا بد "گذشت"
و فردا روز دیگری است...
قدری شادی با خود به خانه ببر...
راه خانه ات را که یاد گرفت،
فردا با پای خودش می آید....
#اسرار_الهی_آرامش 🍃🌺👇
https://eitaa.com/zandahlm1357