فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درماندگی ریچارد داوکینز از سوال پرفسور لینوکس استاد ریاضیات آکسفورد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻پاسخ پناهیان به سوال یک جوان:
👈🏼 چجوری از شر شهوت جنسی خلاص بشم؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹تفاوت تواضع و تملق چیست؟🌹
✍تواضع و تملق هر دو از نظر فعلی تا حدودی شبیه به هم و مشترک هستند، یعنی در هر دو انسان در برابر انسان دیگری او را احترام و مورد تمجید قرار میدهد. تفاوت تواضع و تملق فقط در مخاطب آن تفکیک و شناخته میشود:
🔹1) اگر کسی که بر او تواضع میشود از تواضعکننده ثروتمندتر باشد تملق است ولی اگر کسی همین کار را بر فقیرتر از خود انجام دهد، تواضع کرده است.
💫🌟در احادیث قدسی آمده است کسی که ثروتمندی را به خاطر ثروتش تکریم کند یکسوم دین خود را از دست میدهد.
🔸2) کسی که تواضع میشود اگر تواضعکننده به او نیازی مادی داشته باشد این امر تملق است.
🔹3) کسی که نیاز کسی را به خاطر خدا مرتفع نموده است اگر کسی که نیازش برطرف شده بعد از برطرفشدن نیازش بر حسب تشکر از برطرفکننده نیاز تعریف و احترام کند تشکر است و تملق نیست، البته مشروط بر اینکه هدفش از این کار جلبِ حسنِ نیّت آن فرد برای تداوم این رفعِ نیاز در مراتب بعدی نباشد.
🔸4) کسی که بر والدین، معلم یا انسان عادل احترام و تکریم و تمجید کند در حالی که نیتش از احترام به معلم فقط برای تشکر از علم او باشد و برای تعریف و ستایششدن توسط معلم در کلاس نباشد یا والدین را برای مال و ثروتشان احترام و تکریم و تمجید نکند این امر تواضع است. تواضع بر معلم و والدین در احادیث قدسی بسیار مورد تأکید قرار گرفته است و اجر کثیر دارد.
🔹5) تشخیص انسان خالص با ریاکار و متواضع از متملق بسیار سخت است و بستگی به نیّت افراد دارد که بر ما پوشیده است پس اگر کسی در این امر در مورد کسی قضاوت کند به عنوان:
✨📖✨ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (12 - حجرات)
⚡️چرا که بعضى از گمانها گناه است.
⛔️میتواند معصیتکار باشد و باید حلالیّت طلب نماید.
https://eitaa.com/zandahlm1357
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 #کلیپ
📹 حاج آقا دانشمند :
✅ چرا نباید گناه دیگران را بازگو کرد ؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......:
چرا از مهربانی زیاد خدا استفاده نمیکنیم؟؟
#استاد پناهیان
مثل همیشه فوق العاده❣
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🍃🌺
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
(21) برتري علمي حضرت فاطمه و ارزش علم
دو نفر زن، كه يكي مؤمن و ديگري از دشمنان اسلام بود، در مطلبي ديني با هم اختلاف نظر داشتند.
براي حل اختلاف، محضر حضرت فاطمه عليهاالسلام رسيدند و موضوع را طرح كردند.
چون حق با زن مؤمن بود، حضرت فاطمه عليهاالسلام گفتارش را با دليل و برهان تأييد كرد و بدين وسيله زن مؤمن بر زن دشمن پيروز گشت و از اين پيروزي خوشحال شد.
حضرت فاطمه عليهاالسلام به زن مؤمن فرمود:
فرشتگان خدا بيشتر از تو شادمان گشتند و غم و اندوه شيطان و پيروانش نيز بيشتر از غم و اندوه زن دشمن مي باشد.
امام حسن عسكري عليه السلام مي فرمايد:
(در عوض خدمتي كه فاطمه به اين زن مؤمن كرد، بهشت و نعمت هاي بهشتي اش را هزار هزار برابر آنچه قبلا تعيين شده بود، قرار دهيد و همين روش را درباره هر دانشمندي كه با علمش مؤمني را تقويت كند - كه بر معاندي پيروز گردد - مراعات كنيد و ثوابش را هزار هزار برابر قرار دهيد!)(25)
.......:
داستانهای بحار الانوار
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
(23) خنده و گريه فاطمه عليهاالسلام
عايشه - همسر پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم - اظهار مي كند:
(3/1)
فاطمه شبيه تر از هر كسي به رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم بود. هنگامي كه به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مي رسيد، حضرت با آغوش باز از او استقبال مي كرد و دست هايش را مي گرفت و در كنار خود مي نشاند، و هرگاه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بر فاطمه عليهاالسلام وارد مي شد، ايشان برمي خاست و دست هاي حضرت را با اشتياق مي بوسيد.
آن زمان كه رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم در بستر مرگ آرميده بود، فاطمه عليهاالسلام را به طور خصوصي پيش خود خواند، و آهسته با وي سخن گفت، كمي بعد فاطمه عليهاالسلام را ديدم كه گريه مي كرد! سپس پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بار ديگر با او آهسته صحبت كرد. اين بار، فاطمه عليهاالسلام خنديد! با خود گفتم:
اين نيز يكي از برتري هاي فاطمه عليهاالسلام بر ديگران است كه هنگام گريه و ناراحتي توانست بخندد.
علت را از فاطمه عليهاالسلام پرسيدم، فرمود:
- در اين صورت اسرار را فاش ساخته ام و فاش كردن اسرار ناپسند است.
پس از آنكه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رحلت كرد، به فاطمه عليهاالسلام عرض كردم:
- علت گريه و سبب خنده شما در آن روز چه بود؟
در پاسخ فرمود:
- آن روز، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نخست به من خبر داد كه از دنيا مي رود، گريه كردم! سپس به من فرمود: تو اولين كسي هستي كه از اهل بيتم به من مي پيوندي، لذا شاد شدم و خنديدم!(27)
(22) الجار ثم الدار!
امام حسن عليه السلام مي فرمايد:
مادرم زهرا عليهاالسلام را در شب جمعه ديدم تا سپيده صبح مشغول عبادت و ركوع و سجود بود و مؤمنين را يك يك نام مي برد و دعا مي كرد، اما براي خودش دعا نكرد عرض كردم:
- مادر جان چرا براي خودتان دعا نمي كنيد؟
فرمودند:
- فرزندم اول همسايه، بعد خويشتن! (الجار ثم الدار!)(26)
داستانهای بحار الانوار
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸🍃🌸🍃
داستان واقعی و عبرت آموز از یک قاضی مصری
یک قاضی با ایمان مصری به نام محمد عریف در کتابی که خودش نوشته بود یک رویداد واقعی از خودش را تعریف میکند:
15 سال پیش وقتی وکیل دادگستری بودم یک روز صبح میرفتم سر کار و تا شب به خانه برنمی گشتم. جلو درب محل کارم یادم افتاد که چند برگه مهم را خانه جا گذاشتم و فورا سوار ماشینم شدم و به خانه برگشتم تا برگه ها را بردارم.
وقتی وارد خانه شدم دیدم یک مرد غریبه با زنم همبستر شده و نمیدانستم چکار کنم. خودم وکیل بوم و قوانین را خوب میدانستم و اگر آن مرد را میکشتم هیچ شاهدی نداشتم.
تصمیم گرفتم با مرد هیچ کاری نکنم و به او گفتم: از خانه من برو بیرون و من این کار را به خدا می سپارم.
آن مرد هم رفت بیرون و کمی به من خندید. یعنی به عقل من میخندید که باهاش هیچ کاری نکردم.
او رفت و به زنم گفتم: وسایلت را جمع کن تا تو را به خانه ی پدرت ببرم و از هم جدا می شویم. سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم.
خانه پدر زنم تو یک شهر دیگر بود و تو راه فقط به آن موضوع فکر می کردم و بغض گلویم را گرفته بود تا به آنجا رسیدیم.
من کار خودم را به خدا سپرده بودم و نخواستم آبروی زنم را ببرم و به خانواده ی زنم گفتم: ما دیگر به درد هم نمیخوریم و میخواهیم از هم جدا شویم.
خانواده ی زنم میگفتن: شما تا حالا با هم مشکل نداشتید و از این حرفها. و من هم تاکید میکردم که به درد هم نمیخوریم و باید از هم جدا بشویم.
وقتی از خانه می آمدم بیرون زنم به من گفت: واقعا درود بر شرفت تو خیلی بزرگی که آبرویم را نبردی. من هم بهش گفتم: برو و توبه کن از کاری که کردی.
خلاصه از هم جدا شدیم و مدتها فکرم درگیر آن قضیه بود و همیشه وقتی توی تلویزیون یا خیابان یا محل کارم کسی را می دیدم که میخندید یاد آن مرد می افتادم که موقع رفتن به من میخندید.
بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم و یک زن با تقوا، با ایمان نصیبم شد. سالها گذشت و بعد از 15 سال من قاضی دادگستری شدم.
یک روز یک پرونده ی قتل آمد جلو دستم و مرد قاتل را داخل آوردند.
به نظرم میرسید که آن مرد را جایی دیده ام و بعد از کلی فکر کردن یادم افتاد که همان مرد است که با زن قبلیم همبستر شده بود. ولی او مرا نشناخت.
بهش گفتم: ماجرا را برایم تعریف کن که چرا مرتکب قتل شدی.
گفت: جناب قاضی رفتم خانه دیدم یک مرد غریبه با همسرم همبستر شده و نتوانستم جلو خودم را بگیرم و با چاقو کشتمش.
گفتم: شاهد داری؟
گفت: نه
گفتم: اگر راست میگویی پس چرا زنت را هم نکشتی؟
گفت: زنم زود از خانه فرار کرد.
گفتم: نباید می کشتیش چون قانون میگوید که باید 3 شاهد ماجرا را می دیدند.
گفت: جناب قاضی اگر این اتفاق برای شما می افتاد آن مرد را نمی کشتی؟
گفتم: نه، در زمان خودش قاضی هم بوده که این اتفاق برایش افتاده و با مرد هیچ کاری نداشته.
آن موقع بود که یادش افتاد من آن وکیل 15 سال پیش هستم که با زنم همبستر شده بود و باهاش کاری نکردم.
گفتم: من آن روز کار خودم را به خدا سپردم و من الان با نوک خودکارم حکم اعدامت را صادر میکنم.
و طبق قانون باید آن مرد اعدام میشد و من حکم اعدامش را صادر کردم.
"به در هر خانه ای بزنی فردا در خانه ات را میزنند "
#زن_قاضی_مصری_و_همبستر
#شدنش_با_مرد_غریبه 👆
https://eitaa.com/zandahlm1357
#
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
تکنیک نهم مهربانی آدمها را برای محبت کردن، گزینش نکن! مثل خدا، مداوم و بی توقع، ببار🌺🍃 #اسرار_الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تکنیک دهم مهربانی
با سهیم کردن دیگران در نیان و اعمال خیرت
در وجود دیگران، نسبت به خودت محبت و امنیت تولید کن.
#اسرار_الهی_آرامش 🌺🍃
.......:
https://eitaa.com/zandahlm1357
تکنیک های مهربانی_۱۰.mp3
9.2M
#تکنیک_های_مهربانی 💞 ۱۰
با سهیم کردنِ دیگران در نیّات و اعمالِ خیرت؛
شعاعِ دایره ی محبتت رو بیشتر کن!
وقتی از دور، به دیگران، حتی اهالیِ برزخ، فکر میکنی و در عملِ خیرت سهیم شون میکنی؛
قلبت وسیع میشه...
و بقیه راحت توی قلبت جا میشن و امنیت میگیرن!
.......:
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترم بیحجابه چیکار کنم؟!
💠پاسخ حجت الاسلام پناهیان به یک سوال فراگیر میان مادران
👌💠بسیار عالی ، حتما گوش کنید...
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این حجاب و پوشش رو آزاد کنید که حساسیت بره کنار!
🔻سوال: چرا باید حساسیت بره کنار؟ مگه قراره حساسیت بره کنار؟؟؟؟
تا حالا از این بعد به قضیه نگاه کردید؟
🔰 #حجت_الاسلام_پناهیان
https://eitaa.com/zandahlm1357
#قسمت_صد_و_سی_و_دوم_رمان_ نسل سوخته: و قسم به عصر
بعد از امتحان حسابی رفتم توی فکر ...
اگه واقعا کوه رفتن آدم ها رو اینقدر بهم نزدیک می کنه و ... با هم قاطی میشن ... ایده خیلی خوبیه که من و سعید هم بریم کوه ... حالا شاید خودمون ماشین نداریم ... و جایی رو هم بلد نیستم ... اما گروه های کوهنوردی ... مثل گروهی هم که سپهر می گفت ... به نظر خوب میاد ...
در هر صورت، ایده خوبی برای شروع بود ... از طرفی یه فکر دیگه هم توی ذهنم حرکت می کرد ...
حالا اگه به جای من ... به بقیه نزدیک تر بشه و رابطه مون همین طوری بمونه چی؟ ... یا اینکه ...
دل دل کنان می رفتم سمت قرآن ... یه دلم می گفت استخاره کن ... اما دوباره ترس وجودم رو پر می کرد ...
بالاخره دلم رو زدم به دریا ... نمی دونم چطور شد اون روز این تصمیم رو گرفتم ... وضو گرفتم و بعد از نماز مغرب و تسبیحات حضرت زهرا ... با هزار سلام و صلوات ... برای اولین بار در تمام عمرم ... استخاره کردم ...
- و قسم به عصر ... که انسان واقعا دستخوش زیان است ... مگر افرادی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند ... و یکدیگر را به حق سفارش کردند و به صبر و شکیبایی توصیه نمودند ... صدق الله العلی العظیم ...
قرآن رو بستم و رفتم سجده ...
- خدایا ... به امید تو ... دستم رو بگیر و رهام نکن ...
امتحانات سعید تموم شد ... و چند وقت بعد، امتحانات من... شب که برگشت بهش گفتم ...
حسابی خوشش اومد ... از حالتش معلوم بود ایده حرف نداشت ... از دیدن واکنشش خوشحال شدم ... و امیدوار تر از قبل ... که بتونم از بین اون رفیق های داغون ... جداش کنم...
خودش رفت سراغ گروه کوهنوردی ای که سپهر پیشنهاد داده بود ... و اسم من و خودش رو ثبت نام کرد ...
- انتخاب اولین جا با تو ... برای بار اول کجا بریم ...
هر چند، انتخاب رو بهش دادم ... اما بازم می خواستم موقع ثبت نام باهاش برم ... اون محیط تعریفی ... و افراد و مسئولینش رو ببینم ... ولی دقیقا همون روز، ساعت کلاسم عوض شد ...
سعید خودش تنها رفت ... وقتی هم که برگشت با هیجان شروع به تعریف کرد ... خیلی خوشحال بودم ... یعنی می شد ... این یه گام بزرگ سمت موفقیت باشه؟ ...
نماز صبح رو خوندم و چهار و نیم زدیم بیرون ... جزء اولین افرادی بودیم که رسیدیم سر قرار ... هوا هنوز گرگ و میش بود ... که همه جمع شدن ... و من ... وارد جو و دنیایی شده بودم ... که حتی فکرش رو هم نمی کردم ...
.ادامه دارد...
🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
با ما همراه باشید☝️☝️☝️👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357