eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
47.2هزار عکس
34.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: ✍اگر ، انسان را از و منکر باز می‏دارد، چرا بعضی از نمازگزاران مرتکب خلاف می‏شوند⁉️ پاسخ👈 : اولا تخمه پوک، هیچ گاه سبز نمی‏شود و نماز بدون حضور قلب، تخمه پوک است. نمازی سبب دوری انسان از مفاسد می‏شود که با باشد وگرنه حرکت لب و کمر چنین خاصیتی را ندارد. 🌹اگر مدرسه و دانشگاه به انسان رشد علمی می‏دهد به این معنا نیست که هر کس به مدرسه و دانشگاه رفت به آن رشد می‏رسد، بلکه به این معناست که مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط آن که با جدیت درس بخوانید و آنچه را می‏خوانید بفهمید. 🌳 نماز نیز اگر با اصول و که دارد اقامه گردد، مانع فحشا و منکر می‏شود. ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر ( سوره عنکبوت، آیه 45. ) 🌺ثانیا نمازگزاری که گاهی می‏کند، اگر اهل نماز نبود خلافش بیشتر بود، زیرا همین نمازگزار برای صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاک باشد، لباس و مکانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احکام و مسائل، سبب دور شدن او از برخی گناهان و منکرات می‏شود، همان گونه که پوشیدن لباس سفید، انسان را از نشستن روی زمین آلوده باز می‏دارد.همین نماز او را نگه میدارد خیلی جاها به دادش می رسد. 📚حاج آقا قرائتی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بحث درباره ، واقعاً یک بحث دشوار و طولانی است؛ نمی‌شود با یک کلمه مساله موسیقی را حل کرد. در موسیقی، دو مصداق روشن وجود دارد؛ یک مصداق حرام قطعی،‌ یک مصداق حلال قطعی؛ بین این دو محدوده هم موارد مشتبه است. حرام قطعی، آن موسیقی‌است که انسان را از خود بی‌خود می‌کند؛ از حقایق بی‌خود می‌کند؛ از خدا بی‌خود می‌کند و به شهوات سوق می‌دهد. موسیقی لهوی- که درباره آن از ما سوال می‌کنند و ما هم جواب می‌دهیم که موسیقی لهوی حرام است- این کار را با انسان می‌کند. لهو، یعنی"ما یلهی عن الله"، "مایلهی عن ذکر الله". آن چیزی که انسان را از حقایق عالم غافل می‌کند و به عالم توهمات و خیالات می‌برد، یا به شهوات می‌کشاند، ‌لهو و حرام است. موسیقی‌ای که وقتی برای دختر و پسر جوان، یا حتی غیر جوان نواخته بشود، یا عرضه بشود، یا خوانده بشود و او را به ملاهی و مناهی و فساد و شهوات بکشاند و از آن نزاهت مطلوب اسلام خارج کند، حرام است؛ این می‌تواند موسیقی سنتی باشد، می‌تواند موسیقی غربی باشد، می‌توانند موسیقی محلی باشد؛ فرقی نمی‌کند؛ هر موسیقی‌ای که این‌طوری باشد، مصداق بارز حرام است. آن موسیقی‌ای که این خصوصیات را ندارد، حلال است؛ مثلاً خواننده خوب و خوش صدایی، شعر خوش‌مضمونی را می‌خواند و نوازنده‌ای هم می‌نوازد و آن مضمون شعر، شنونده را به سمت حقایق اسلامی و الهی و عرفانی و حقایق زندگی - ولو خارج از مسائل عرفانی و الهی باشد- نزدیک می‌کند؛ این قطعاً اشکال ندارد و حرام نیست. مثلا در اوایل جنگ صدای شجریان را می‌گذاشتند که این‌طور می‌خواند: "بشنوید ای گروه جانبازان/ سرنوشت وطن به دست شماست"؛ هیچ‌کس نمی‌گوید این حرام است؛ با این که آن نوازنده هم همان سازهای معمولی را می‌زند؛ اما این مضمون، یک مضمون حلال است و احدی ادعا نمی‌کند که این حرام است؛ در حالی که از لحاظ موازین فنی، صدای این بهتر از تاج اصفهانی است؛ آن نوازنده‌ای هم که در کنارش می‌نوازد، معلوم نیست که خیلی با آن گذشته فرق داشته باشد. ... کسانی بوده‌اند که برای این که اصلا از حقایق زندگی غافل بشوند، به موسیقی پناه می‌برند؛ اسلام این را نمی‌پسندد؛ اسلام می‌خواهد ما را به متن زندگی برگرداند. اسلام، غافل شدن و غرق شدن و رفتن در توهمات و پندارها و گیج شدن و از حقایق زندگی غافل ماندن را اصلاً قبول ندارد و نمی‌پسندد. قاعدتاً آن‌طور موسیقی هم با مسکرات همراه است؛ یعنی مکمل هم هستند! این گونه موسیقی‌ای که من می‌گویم، ضد آن است؛ اصلاً در جهت مقابل موسیقی لهوی است. موسیقی حلال، بیدار‌کننده و هشیار‌کننده است. بانگ گردش‌های چرخ است این که خلق/ می‌سرایندش به تنبور و به حلق . "بانگ گردش‌های چرخ است" یعنی چه؟ می‌خواهد بگوید که موسیقی جزو حقایق و طبیعت عالم است. ما همه اجزای آدم بوده‌ایم/ در بهشت آن لحن ها بشنوده‌ایم در بهشت این ها را شنیده‌اند؛ حالا هم که می‌شنوند، ‌احساس شوق می‌کنند. البته این فلسفه غیر مقبولی است؛ اما حاکی از این است که موسیقی یکی از حقایق عالم است. حالا این موسیقی‌ای که جزو حقایق عالم است، آن چیزی نیست که انسان را از حقایق عالم غافل می‌کند و در پندارها و خیالات و توهمات و احیاناً در شهوات غرق می‌کند. ببینید، همان خواننده قدیمی هم دوگونه شعر خوانده است: یک طور شعری که اگر شما چشمتان را ببندید و گوش کنید، فکر می‌کنید که او داشته بشکن می‌زده؛ یا مثلاً در مجلس فلان خان‌ِالدنگِ عیاشِ عرق‌خور نشسته و می‌نواخته و می‌خوانده است! یک طور دیگر این که حالی داشته ، معنویتی داشته و مثلاً شعر فیض کاشانی و حزین لاهیجی را خوانده و یک نفر هم نواخته است. ببینید، این دوگونه نواختن است؛ آن‌هایی را که از نوع اول است، پخش نکنید. شما نگاه کنید، آن آهنگی که مردم را به‌یاد معنویت و حقیقت و خدا می‌اندازد، آن را پخش کنید؛ یا با شعری همراهش کنید که آن شعر این خصوصیت را داشته باشد. موارد مشتبه و مشکوک هم به جای خود حکمی دارد. باید مصداق حلال و مصداق حرام را از هم تفکیک کرد؛ به نظر من، شما اگر جهت‌گیری‌ها را در نظر بگیرید، مشکلات حل خواهد شد. موسیقی باید به جهت درست آن کشانده بشود. شما دیدید که امام در باب موسیقی فتوای جدیدی دادند که واقعا هیچ‌یک از فقها با این استحکام و با این صراحت در باب موسیقی نظر نداده بودند؛ این، آن موسیقی است؛ باید نگذارید به آن چیزهایی که از نظر شرع اشکال دارد، آلوده و آمیخته بشود. • بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای "گروه ادب و هنر" صدای جمهوری‌اسلامی‌ایران به تاریخ 5/12/70 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفوذ تقی زاده ها در آموزش پرورش و تاکید تمام آن ها برای اجرایی کردن سند ۲۰۳۰
‍ ‍ ⁉️متن شبهه👇👇 🌍اﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪ "عاقلانه"نیست: ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺎﺭ ﻫﺎ شنیده ایم ﮐﻪ " ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ " ﯾﺎ " ﺑﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ"، آیاﻫﻤﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﻫﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ هستند؟؟؟ ✔جواب"نه"❗ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﺩﺳته ﺍﺯ ﺑﺎﻭﺭ ﻫﺎیی قابل احترام اندﮐﻪ ﻫﻢ ﺳﻮ ﺑﺎ ﺍﺻﻮﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻭ حقوق ﺑﺸﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ . 🔸ﻫﺮ ﻣﻌﺘﻘﺪﯼ، ﺑﺎﻭﺭ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ❗ﺍّﻣﺎ ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ؟؟ 🔹 ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ داعش،طالبان،ﻗﻄﻊ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻭ ﮐﻮﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ؟ 🔹 ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻧﺴﻞ ﮐﺸﯽ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ؟ 🔹 ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺑﯽ ﺣﺠﺎﺑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺍﺳﯿﺪ ﭘﺎﺷﯿﺪ , ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ؟ 🔹 ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﺭﺍ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ گذاشت؟ ➕" ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ ﺍﺻﻮﻝ ﺯﯾﺴﺘﯽ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻫﺎﯼ ﺑﺸﺮﯼ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺍﺳﺖ. ✍اینک چند سوال کلیدی که هر انسانی ممکن است قبل از مرگ از خودش بپرسد: ١- آیا دین و مذهبی که من دارم به انتخاب خودم بوده یا بمن تحمیل شده؟ ٢- آیا دین و مذهبی که پدرم دارد انتخاب خودش بوده یا میراث اجدادش ؟ ٣- آیا اگر در کشوری دیگری به دنیا می آمدم باز هم،همین دین و مذهب من می بود؟ ٤- مگر نه اینکه اصول دین "تحقیقی"است نه "تقلیدی" !!! ٥- اگر اصول دین تحقیقی است و من تحقیق کردم و به آن نرسیدم، چرا مرا بعنوان مرتد می کُشند❓ ٦- چرا قرآن یکی است ولی اسلام ٢٢ شاخه شده؟ کدام مذهب به بهشت ختم می شود؟ ٧- چرا تمام پیروان همه دین های موجود در جهان با حدود ۲۵۰۰مذهب گوناگون با قاطعیت ایمان دارند که مذهب هر یک از آنها بهترین مذهب است و فقط آنها به بهشت می روند؟ ٨ - چرا حضرت علی(ع) فقط به خواب شیعیان می آید، عمر فقط به خواب سنی ها، و مریم فقط به خواب مسیحیان؟ ٩- چرا در قاره آمریکا و استرالیا هیچ اثری از دین و پیامبر نبوده و چرا خدا ١٢٤ هزار پیامبر(فقط مردان) را فقط در منطقه کوچک خاورمیانه فرستاده است؟ 10-چرا با وجود اعزام همه پیامبران الهی به خاورمیانه، از ابتدا تا کنون نا امن ترین،جاهل ترین،دیکتاتورترین،بدبخت ترین، مرتجع ترین و....حکومتها،درخاورمیانه است؟ 11-چرا برای حجاب زنان، مردان تصمیم میگیرند؟؟؟ 12-شفا دهنده ها، معجزات، دفع بلاها با صدقات و...در بحران کرونا کجا رفتند؟؟؟ .....و هزاران چرای دیگر❗ 📝بنابراین هرعقیده ای"قابل نقد"است نه"قابل احترام". فقط عقاید قابل نقد،فقرستیز،آزادیخواه، روشنگر،عدالت جو،صلح طلب ورفاه گستر قابل احترام هستند. ✅ بشنوید پاسخ را از لسان استاد امیدیان 👇👇👇
1.06M
👆👆👆👆 پاسخ به شبهه ی احترام به همه عقاید عاقلانه نیست از استاد امیدیان https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️کلاسهای درسِ اسرائیل و آموزشِ خواندنِ روضه امام حسین به زبان فارسی! 🔺اگر در فضای مجازی یا حقیقی دیدید یا شنیدید، که یک مسئول یا آخوند یا دکتر یا هر فرد دیگری، جوری حرف میزند که خوشایندِ اسرائیل باشد، این احتمال را بدهید که او در این کلاسها آموزش دیده است./صبح صادق https://eitaa.com/zandahlm1357
❌ در «کافه بازار» چه می‌گذرد؟ 🔻مقابله با تهاجم فرهنگی پیشکش! بازی های وطنیِ موجود در کافه بازار را مدیریت کنید... ⛔️پاسور و حکم ⛔️ترویج رابطه عاشقانه دختر و پسر ⛔️رواج حیوان خانگی ⛔️معرفی شخصیت های بازی با حجاب نامناسب ▫️سبک زندگی و سبک پوشش فرزندان مان را بازی هایی که انجام می‌دهند تعیین می‌کنند. ✖️فضای مجازی برای کودکان مان امن نیست!! https://eitaa.com/zandahlm1357
⁉️شبهه👇👇👇 ماه محرم( از زبان دانش اموزی ساده) .بنام خدا محرم خیلی خوب است، ما محرم را دوست داریم ..دوستم پوسترهای خواننده هاي معروف را از بساطش جمع می‌کند و آخرین ورژن پوسترهای علی‌اکبر و حضرت عباس را در بساطش پهن می کند ..اکبر بلا هر شب با دوست دخترش به هیئت می آیند چون فقط این روزها اجازه میدهند دوست دخترش تا آخر شب بیرون باشد ! ..قدرت سامورایی، شب ها در تکیه لخت می‌شود و میانداری می‌کند [ و روزها مردم را لخت می‌کند و زورگیری] ..آقای صولتی تا پایان اربعین تمام پاساژش را سیاه می‌کند [ و تا آخر سال هم مشتری‌ هایش را] ..گلمکانی صاحب بزرگترین بنگاه ملک و ماشین شهر، يكماه تکیه راه می‌ اندازد و خودش در روز تاسوعا سر مردم گل می‌مالد..! [و یازده ماه هم سرشان شیره] ..جباری رییس شرکت لبنیات و شیر! سی شب شیر صلواتی به خلق خدا می‌دهد [و سیصد و سی و پنج روز هم با اضافه کردن آب, شیرشان را می‌دوشد] ..حاج منصور مداح بعد از محرم یک خانه جدید میخرد و بعد از یه ماه عزاداری یه سال به ریش مردم میخندد ..ما هم پاتوقمان را از كافي شاپ ها به پشت دسته‌های عزاداری انتقال مي دهيم پس نتیجه میگیریم محرم خـــــیلی خوب است ✅پاسخ👇👇👇 1⃣این مطالب، چند توهین و تمسخر و تهمت به عزاداران حسینی است. منظورش این است که همه اقشار، عزاداری را انجام می دهند، تا پوششی برای کارهای خلافشان باشد. 2⃣شاید عده کمی از انسان های خلافکار، برای ریا و... چنین کاری انجام دهند تا خودشان را پیش مردم خوب جلوه دهند، شاید عده کمی از انسانهای شهوتران، با آرایش غلیظ و اختلاط با نامحرم، در برخی مناطق تهران، پشت سر دسته های عزاداری راه بیفتند... ولی بی شک اگر همه مردم اینگونه بودند، شور و عشق حسینی، دوام پیدا نمی کرد. 3⃣اکثریت قریب به اتفاق دریای خروشان عزاداران حسینی را نمی توان با چند خطا و اشتباه انسانهای پست، به یک گونه قضاوت کرد. 🚩حماسه ها و رشادت ها و امیدها و حرکتهایی که از نهضت عاشورا الهام گرفته اند، از طریق همین هیاتها و عزاداری های خالصانه و عاشقانه به جامعه امروز ما رسیده است. جوانانی که انقلاب اسلامی را برپا کردند، دفاع مقدس را اداره کردند، در مقابل تحریمها، ایستادگی کردند، انرژی اتمی و رویان و موشک را بومی کردند، مدافع حرم حضرت زینب شدند و... ، همگی تربیت یافته مکتب حسینی و رهروان راه خمینی (ره) بوده، هستند و خواهند بود. 4⃣اگر این مطالب توهین آمیز و افتراها که در شبهه آمده، راست بود، قطعا هیچ برکت و تاثیری در مقاومت و ایستادگی های ملت ایران در برابر نظام سلطه، در بر نمی داشت. 5⃣ و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است و صهیونیسم خبیث و بهائیت پلید و وهابیت تکفیری، با تولید و اشاعه این شبهات، می خواهند جوانان شیعه را از هیات ها و حسینیه ها و مساجد دور کنند تا برنامه اندلسی کردن ایران را روی جوانان ما پیاده نمایند. 📌هیهات من الذله تا وقتی نگاه ما به نایب (عج) باشد و بصیرت داشته باشیم و خود را از اهل بیت و امام حسین، صلوات الله علیهم اجمعين، جدا نکنیم، راه مقاومت ادامه دارد و ان شاء الله توفیق جهاد در رکاب حضرت ولی عصر (عج) به زودي نصیبمان خواهد شد. الهی آمین پاسخ به شبهات ، شایعات https://eitaa.com/zandahlm1357
1.44M
🔰 توضیحات تکمیلی پیرامون معرفی شده برای قوی شدن در مباحث 1️⃣ چه کسانی نیاز به خواندن کتاب عقائد حاج اقا ندارند؟ 2️⃣ شیوه درست خواندن کتب به چه صورت است؟ 3️⃣ چطور کتاب را عمیق و مفهومی بخوانیم؟ 4️⃣ آیا می توان این کتب را با استفاده از تکنیک های تندخوانی خواند؟ 5️⃣ چه کار کنیم که مطالب یادگرفته شده ، فراموش نشوند ؟ و... 🎤 عبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه #حکایت... https://eitaa.com/zandahlm1357
(51) خريد نان به نرخ روز امام صادق عليه السلام به معتب مسؤول خرج خانه خود فرمود: - معتب اجناس در حال گران شدن است ما امسال در خانه چه مقدار خوراكي داريم؟ - معتب: عرض كردم: - به قدري كه چندين ماه را كفايت كند گندم ذخيره داريم. - آنها را به بازار ببر و در اختيار مردم بگذار و بفروش! - يابن رسول الله! گندم در مدينه ناياب است، اگر اينها را بفروشيم ديگر خريدن گندم براي ما ميسر نخواهد شد. - سخن همين است كه گفتم، همه گندم ها را در اختيار مردم بگذار و بفروش! معتب مي گويد: - پس از آنكه گندم ها را فروختم و نتيجه را به امام اطلاع دادم حضرت فرمود: - بعد از اين، نان خانه مرا روز به روز از بازار بخر؛ نان خانه من از اين پس، بايد نيمي از گندم و نيمي از جو باشد و نبايد با ناني كه در حال حاضر توده مردم مصرف مي كنند، تفاوت داشته باشد. من - بحمدالله - توانايي دارم كه تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترين وجهي اداره كنم، ولي اين كار را نمي كنم تا در پيشگاه الهي اقتصاد و محاسبه در زندگي را رعايت كرده باشم.(65) .......: داستانهای بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(52) ارشاد با بذل مال! مدتي بود كه شخصي دايم نزد امام كاظم عليه السلام مي آمد و فحش و ناسزا مي گفت. بعضي از نزديكان حضرت كه قضيه را چنين ديدند، به ايشان عرض كردند: - اجازه بدهيد ما اين فاسق را بكشيم! حضرت اجازه ندادند و از مكان و مزرعه او پرسيدند و سپس سوار بر مركبي به مزرعه وي رفتند. آن مرد صدا زد: - از ميان زراعت من نياييد! حاصل مرا پايمال مي كنيد! حضرت آمدند نزديك ايشان پياده شدند. با لبخندي در كنارش نشستند و سپس فرمودند: - چقدر براي زراعت خرج كرده اي؟ گفت: - صد دينار. فرمود: - چقدر اميد دخل داري؟ گفت: - دويست دينار. فرمود: - اين سيصد دينار را بگير و مزرعه هم مال خودت باشد. خداوند آنچه را كه اميد داري به تو مرحمت مي كند. مرد پول را گرفت و پيشاني حضرت را بوسيد. حضرت تبسم كرده، برگشت. فردا كه امام عليه السلام مسجد آمدند، آن مرد نشسته بود. وقتي كه حضرت را ديد گفت: - الله اعلم حيث يجعل رسالته (66) اصحاب پرسيدند ديروز چه مي گفت، امروز چه مي گويد، ديروز فحش و ناسزا مي گفت، امروز تعريف و تمجيد مي كند؟ حضرت به اصحاب فرمودند: - شما گفتيد اجازه بده ما اين مرد را بكشيم و لكن من با مبلغي پول او را اصلاح كردم!(67) يكي از راه هاي اصلاح حال مردم احسان و بخشش است. .......: داستانهای بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(53) نامه امام موسي بن جعفر(ع) به استاندار يحي بن خالد! شخصي از اهالي ري نقل مي كند: يحيي بن خالد كسي را والي (استاندار) ما كرد. مقداري ماليات بدهكار بودم. از من مي خواستند و من از پرداخت آن معذور بودم، زيرا اگر از من مي گرفتند فقير و بينوا مي شدم. به من گفتند والي از پيروان مذهب شيعه است، در عين حال ترسيدم كه پيش او بروم، زيرا نگران بودم كه اين خبر درست نباشد و مرا بگيرند و به پرداخت بدهي مجبور ساخته و آسايشم را به هم بزنند. عاقبت تصميم گرفتم براي حل اين قضيه به خدا پناه برم، لذا به زيارت خانه خدا رفتم و خدمت مولايم امام موسي بن جعفر عليه السلام رسيدم و از حال خود شكايت كردم. آن حضرت پس از شنيدن عرايض من نامه اي اين چنين به والي نوشت: (بسم الله الرحمن الرحيم اعلم ان لله تحت عرشه ظلا لا يسكنه الا من اسدي الي اخيه معروفا او نفس عنه كربة، او ادخل علي قلبه سرورا، و هذا اخوك والسلام.) (بدان كه خداوند را در زير عرش سايه اي است كه كسي در زير آن ساكن نمي شود مگر آنكه فايده اي به برادرش رساند و يا مشكل او را بر طرف سازد و يا دل او را شاد كند و اين برادر توست. والسلام.) پس از انجام حج به شهر خود بازگشتم و شبانه به نزد آن مرد رفتم و از او اجازه ملاقات خواستم و گفتم: من پيك موسي بن جعفر عليه السلام هستم. استاندار خود پابرهنه آمد و در را گشود و مرا بوسيد و در آغوش گرفت و پيشاني ام را بوسه زد. هر بار كه از من درباره ديدن امام عليه السلام مي پرسيد، همين كار را تكرار مي كرد و چون او را از سلامتي حال آن حضرت مطلع مي ساختم، شاد مي گشت و خدا را شكر مي كرد. سپس مرا در خانه اش قسمت بالاي اتاق نشانيد و خود رو به رويم نشست. نامه اي را كه امام خطاب به او نوشته و به من داده بود به وي تسليم كردم. او ايستاد و نامه را بوسيد و خواند. سپس پول و لباس خواست پول ها را دينار دينار و درهم درهم و جامه ها را يك به يك با من تقسيم كرد، و حتي قيمت اموالي را كه تقسيم آنها ممكن نبود به من مي پرداخت. وي هر چه به من مي داد مي پرسيد: برادر! آيا تو را شاد كردم؟ و من پاسخ مي دادم: آري! به خدا تو بر شادي من افزودي! سپس دفتر ماليات را طلبيد و هر چه به نام من نوشته بودند حذف كرد و نوشته به من داد مبني بر اين كه من از بدهي ماليات معافم و من خداحافظي كردم و بازگشتم. با خود گفتم: من كه از جبران خدمت اين مرد ناتوانم، جز آن كه در سال آينده، هنگامي كه به حج مشرف شدم برايش دعا كنم و وقتي محضر امام موسي بن جعفر عليه السلام رسيدم از آنچه او براي من انجام داد آگاهش سازم. به مكه رفتم پس از انجام اعمال حج خدمت امام موسي بن جعفر(ع) رسيدم و از آنچه ميان من و آن مرد گذشته بود، سخن گفتم. سيماي آن حضرت از شادي برافروخته گشت. عرض كردم: - سرورم! آيا اين خبر موجب خوشحالي شما شد؟ حضرت فرمود: - آري! به خدا اين خبر مرا و امير المؤمنين عليه السلام و جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم و خداي متعال را مسرور كرد.(68) (54) معماهاي فقهي! يك سال، هارون الرشيد به زيارت كعبه رفته بود. هنگام طواف، دستور دادند مردم خارج شوند، تا خليفه بتواند به راحتي طواف كند. چون هارون خواست طواف نمايد، عربي از راه رسيد و با وي به طواف پرداخت. (اين عمل بر خليفه جاه طلب گران آمد و با خشم اشاره كرد كه مرد عرب را كنار كنند.) مأمورين به مرد عرب گفتند: - كمي صبر كن تا خليفه از طواف كردن فراغت يابد! عرب گفت: - مگر نمي دانيد خداوند در اين مكان مقدس همه را يكسان دانسته و در قرآن مجيد فرموده است: سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْباد (69) چون هارون اين سخن را از عرب شنيد، به نگهبان خود دستور داد كه كاري به او نداشته باشد و او را به حال خويش بگذارد. آن گاه خود به طرف حجرالاسود رفت تا مطابق معمول به آن دست بمالد. ولي عرب آنجا هم پيش دستي نموده، قبل از وي، حجرالاسود را لمس كرد! سپس هارون به مقام ابراهيم آمد كه در آنجا نماز بخواند، باز هم عرب قبل از هارون به آنجا رسيد و مشغول نماز شد. همين كه هارون از نماز فارغ شد، دستور داد آن مرد را پيش او حاضر نمايند. وقتي دستور هارون را شنيد گفت: - من كاري با خليفه ندارم، اگر خليفه با من كاري دارد، خودش پيش من بيايد! هارون ناگزير نزد مرد عرب آمد و سلام كرد، عرب هم جواب سلامش را داد. هارون گفت: - اجازه مي دهي در اينجا بنشينم. عرب گفت: - اينجا ملك من نيست، اينجا خانه خدا است، ما همه در اينجا يكسانيم. اگر مي خواهي بنشين، چنانچه مايل نيستي برو. هارون بر زمين نشست، روي به آن عرب كرد و گفت: چرا شخصي مثل تو مزاحم پادشاهان مي شود؟ عرب گفت: آري! بايد در مقابل علم كوچكي كني و گوش فرا دهي. (هارون از طرز سخن گفتن عرب ناراحت شد) به عرب گفت: - مي خواهم مسأله اي ديني از تو بپرسم، اگر درست جواب ندادي، تو را اذيت خواهم كرد. - سؤال تو براي ياد گرفتن است يا مي خواهي مرا اذيت كني؟ - البته منظور، ياد گرفتن است. - بسي
ار خوب! ولي بايد برخيزي و مانند شاگردي كه مي خواهد مطلبي از استاد به پرسد، مقابل من بنشيني! هارون برخاست و در مقابل وي روي زمين نشست. هارون پرسيد: - بگو بدانم، خداوند چه چيزي را بر تو واجب كرده است؟ عرب گفت: - از كدام امر واجب سؤال مي كني؟ از يك واجب يا پنج واجب يا هفده واجب يا سي و چهار يا نود و چهار و يا صد و پنجاه و سه بر هفده عدد و از دوازده يكي و از چهل يكي و از دويست پنج عدد و از تمام عمر يكي و يكي به يكي؟! هارون گفت: - من از يك واجب از تو سؤال كردم، تو برايم عدد شماري كردي! عرب گفت: - دين در دنيا بر پايه عدد و حساب برقرار است و اگر چنين نبود، خداوند در روز قيامت براي مردم حساب باز نمي كرد. سپس اين آيه را خواند: (وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفي بِنا حاسِبينَ (70)) در اين هنگام، عرب خليفه را به نام صدا كرد. هارون سخت خشمگين شد، طوري كه برافروخته گرديد، (زيرا به نظر خليفه تمامي افراد به او بايد امير المؤمنين مي گفتند) در حالي كه آثار خشم و غضب در چهره اش آشكار بود گفت: - آنچه را كه گفتي توضيح بده! اگر توضيح دادي آزاد هستي و گرنه، دستور مي دهم بين صفا و مروه گردنت را بزنند! نگهبان از خليفه تقاضا كرد كه او را به خاطر خدا و آن مكان مقدس نكشد! مرد عرب از گفتار نگهبان خنده اش گرفت! هارون پرسيد: - چرا خنديدي؟ - از شما دو نفر خنده ام گرفت، زيرا نمي دانم كدام يك از شما نادان تريد؛ كسي كه تقاضاي بخشش كسي را مي كند كه اجلش رسيده، يا كسي كه عجله براي كشتن مي نمايد نسبت به شخصي كه اجلش نرسيده؟! هارون گفت: - بالاخره آنچه را كه گفتي توضيح بده! عرب اظهار داشت: - اينكه از من پرسيدي: آنچه خداوند بر من واجب نمود چيست؟ جوابش اين است كه خداوند خيلي چيزها را به انسان واجب نموده است. اينكه پرسيدم: آيا از يك چيز واجب سؤال مي كني؟ مقصودم دين اسلام است (كه قبل از هر چيزي پيروي از آن بر بندگان خدا واجب است.) منظورم از پنج، نمازهاي پنجگانه، از هفده چيز، هفده ركعت نماز شبانه روزي و از سي و چهار چيز، سجده هاي نمازها و نود و چهار هم تكبيرات نمازهايي است كه در شبانه روز مي خوانيم و از صد و پنجاه و سه، در هفده عدد، تسبيح نماز است. اما آنچه گفتم از دوازده عدد يكي، منظورم ماه رمضان است كه از دوازده ماه، يك ماه واجب است. و آنچه گفتم از چهل يكي، هر كس چهل دينار طلا داشته باشد يك دينار واجب است زكات بدهد و گفتم از دويست، پنج، هر كس دويست درهم نقره داشته باشد، پنج درهم بايد زكات بدهد. اينكه پرسيدم: آيا از يك واجب در تمام عمر مي پرسي؟ مقصودم زيارت خانه خداست كه در تمام عمر يك بار بر مسلمانان مستطع واجب است و اينكه گفتم يكي به يكي، هر كس به ناحق كسي را بكشد بايد كشته شود، خداوند مي فرمايد (النَّفْسَ بِالنَّفْس). چون سخن عرب به پايان رسيد، هارون از تفسير و بيان اين مسائل و زيباي سخن عرب بسيار خوشحال گشت و مرد عرب در نظرش بزرگ آمد و غضب تبديل به مهرباني شد و يك كيسه طلا به عرب داد. آن گاه، عرب به هارون گفت: - تو چيزهايي از من پرسيدي و من هم جواب دادم. اكنون من نيز از تو سؤال مي كنم و تو بايد جواب بدهي! اگر جواب دادي، اين كيسه طلا مال خودت و مي تواني آن را در اين مكان مقدس صدقه دهي، اگر نتوانستي بايد يك كيسه ديگر نيز به آن اضافه كني تا بين فقراي قبيله خود تقسيم كنم. هارون ناچار قبول كرد. عرب پرسيد: - خنفسأ(71) به بچه اش دانه مي دهد يا شير؟ هارون غضبناك شد و گفت: - آيا درست است فردي مثل تو از من چنين پرسشي بنمايد؟ عرب گفت: شنيده ام پيامبر فرموده است: عقل پيشواي مردم از همه بيشتر است. تو رهبر اين مردم هستي، هر سؤالي از امور ديني و واجبات از تو پرسيده شود بايد همه را پاسخ دهي. اكنون جواب اين پرسش را مي داني يا نه؟ هارون: - نه! توضيح بده آنچه را كه از من پرسيدي و دو كيسه طلا بگير. عرب: - خداوند آنگاه كه زمين را آفريد و جنبده هايي در آن بوجود آورد، كه معده و خون قرمز ندارند، خوراكشان را از همان خاك قرار داد. وقتي نوزاد خنفسأ متولد مي شود نه او شير مي خورد و نه دانه! بلكه زندگيش از مواد خاكي تأمين مي گردد. هارون: - به خدا سوگند! تاكنون دچار چنين سؤالي نشده ام. مرد عرب دو كيسه طلا را گرفت و بيرون آمد. چند نفر از اسمش پرسيدند، فهميدند كه وي امام موسي بن جعفر عليه السلام است. به هارون اطلاع دادند، هارون گفت: به خدا قسم! درخت نبوت بايد چنين شاخ و برگي داشته باشد!(72) (چون اولين سال زيارت هارون بود و حضرت نيز در لباس مبدل به مكه رفته بود، تا مردم او را نشناسند لذا هارون آن حضرت را نشناخت.) .......: داستانهای بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا