eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹 💖 کرامت شهید 📚 محرم حدود 20 سال پيش بود كه تو يه اتفاق، پام ضربه ي شديدي خورد؛ به طوري كه قدرت حركت نداشتم. پام رو آتل بسته بودند. ناراحت بودم كه نمي تونستم تو اين ايام كمك كنم. نذر كرده بودم كه اگه پام تا عاشورا خوب بشه، با بقيه ي دوستانم، ديگ هاي مسجد را بشورم و كمكشون كنم. شب عاشورا رسيده بود و هنوز پام همون طور بود. از مسجد كه به خونه رفتم، حال خوشي نداشتم. زيارت را خوندم و كلي دعا كردم. نزديك هاي صبح بود كه گفتم يه مقدار بخوابم، تا صبح با دوستان به مسجد بِرَم. تو خواب ديدم تو مسجد ( المهدي ) جمعيت زيادي جمع هستند و منم با دو تا عصا زير بغل رفته بودم. يه دسته ي عزاداري منظم، داشت وارد مسجد مي شد. جلوي دسته، شهيد سعيد آل طه داشت نوحه ميخوند. با خودم گفتم: اين كه شهيد شده بود! پس اينجا چيكار مي كنه؟! يه دفعه ديدم پسرم محمد هم در كنارش هست. عصا زنان رفتم قسمت زنونه و داشتم اينها رو نگاه ميكردم كه ديدم محمد سراغم اومد و دستش را انداخت دور گردنم. بهش گفتم: مامان، چه قدر بزرگ شدي! گفت: آره از موقعي كه اومديم اينجا ، كلي بزرگ شديم. ديدم كنارش شهيد آزاديان هم وايساده. آزاديان به من گفت: حاج خانوم! خدا بد نده. محمد برگشت و گفت: مادرم چيزيش نيست. بعد رو كرد به خودم و گفت: مامان! چيه؟ گفتم: چيزي نيست؛ پاهام يه كم درد ميكرد، با عصا اومدم. 🌺 محمد گفت: ما چند روز پيش رفتيم كربلا. از ضريح برات يه شال سبز آوردم. ميخواستم زودتر بيام كه آزاديان گفت صبر كن با هم بريم. بعد تو راه رفته بوديم مرقد امام (ره). گفتيم امروز كه روز عاشوراست، اول بريم مسجد، زيارت بخونيم بعد بيايم پيش شما. 🌸 بعد دستاشو باز كرد و كشيد از سر تا مچ پاهام. بعد آتل و باندها رو باز كرد و شال سبز را بست به پام و بعدش هم گفت: از استخونت نيست؛ يه كم به خاطر عضله ات است كه اون هم خوب ميشه. 💫 از خواب بيدار شدم ديدم واقعيت داره؛ باندها همه باز شده بودند و شال سبزي به پاهام بسته شده بود. آروم بلند شدم و يواش يواش راه رفتم. من كه كف پام را نميتونستم رو زمين بذارم، حالا داشتم بدون عصا راه مي رفتم. رفتم پايين و شروع به كار كردم كه ديدم پدر محمد از خواب بيدار شده؛ به من گفت: چرا بلند شدي؟ چيزي نميتونستم بگم. زبونم بند اومده بود، فقط گفتم: حاجي! محمد اومده بود. اونم اومد پاهام رو كه ديد، زد زير گريه. بعد بچه ها رو صدا كرد. اونا هم گريه شون گرفته بود. اين شال يه بويي داشت كه كلّ فضاي خونه رو پر كرده بود. ✨ مسجد هم كه رفتيم، كلّ مسجد پر شده بود از اين بو. رفتم پيش بقيه خانوم ها و گفتم: يادتونه گفته بودم اگه پاهام به زمينه برسه، صبح ميام. اونا هم منقلب شده بودند. يه خانومي بود كه ميگرن داشت. شال رو از دست من گرفت و يه لحظه به سرش بست و بعد هم باز كرد. از اون به بعد ديگه ميگرن اذيتش نكرده. 🌻 مسجديها هم موضوع را فهميده بودند. واقعاً عاشورايي به پا شده بود. بعدها اين جريان به گوش آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) رسيد. ايشون هم فرموده بودند: كه اينها رو پيش من بياريد. پيش ايشون رفتم، كنار تختشون نشستم و شال رو بهشون دادم. شال رو روي دو چشم و قلبشون گذاشتند و گفتند: به جدّم قسم، بوي حسين (ع) رو ميده. بعد به آقازاده شون فرمودند: اون تربت رو بياريد، ميخوام با هم مقايسه شون كنم. 🥀 وقتي تربت رو كنار شال گذاشتند، گفتند كه اين شال و تربت از يك جا اومده. بعد آقا فرمودند: فكر نكنيد اين يه تربت معموليه. اين تربت از زير بدن امام حسين (ع) برداشته شده، مال قتل گاه ست؛ دست به دستِ علما گشته تا به دست ما رسيده. بعد ادامه دادند: شما نيم سانت از اين شال رو به ما بديد، من هم به جاش بهتون از اين تربت ميدهم. بهشون گفتم: آقا بفرماييد تمام شال براي خودتان. ايشون فرمودند: اگه قرار بود اين شال به من برسه، خدا شما رو انتخاب نميكرد؛ خداوند خانواده ي شهدا رو انتخاب كرد تا مقامشون رو به همه يادآور بشه ... اگه روزي ارزش خون شهداي كربلا از بين رفت، ارزش خون شهداي شما هم از بين ميره. 🌼 بعد هم نيم سانت از شال بهشون دادم و يه مقدار از اون تربت ازشون گرفتم." 🌸 راوي : مادرشهيدمحمدمعماريان https://eitaa.com/zandahlm1357
@Takhribchi1 - سوے دیار عاشقان رو بہ خدا مے رویم.mp3
1.21M
🎵 نواهـاے ماندگار سوے دیار عاشقان رو بہ خدا مے رویم 📎حاج صادق آهنگران https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راضی به رضای تو_30.mp3
7.35M
۳۰ مؤمنِ زیرک، براش نوعِ امتحان های خدا، اونقدری اهمیت نداره که ... نوع واکنش و برخوردش با اون امتحان، براش مهمه❗️ چون همین وقتاست که معلوم میشه، با خودش و خدا؛ چَند چَــنده .... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شفای خانمی در پیاده روی وقتی که حاجتش را فدای دعای برای کرد!
🛑ازدواج مثل نهالی می مونه که شما توی گلدون میکارید. با پیوند ازدواج تازه کار و مسئولیت شما شروع میشه. 🔰این نهال نو پا نیاز به اب و نور کافی داره،نیاز به مراقبت داره. 🔰گر این گلی که کاشتین تغذیه ی مناسبی دریافت نکنه  بیمار میشه و بعد از مدتی هیچ کلینیک درمان گل و گیاهی نمی تونه اون رو احیا کنه... 🔰فرایند زندگی‌و مرگ یک رابطه هم دقیقا مانند همین نهال هست... سبک زندگی https://eitaa.com/zandahlm1357
زوجین عزیز ⛔️لازم نیست مچ همسرتان را بگیرید با این کار او راستگو نمیشود⛔️ 🔵بلکه او یک دروغ ‌گوی می شود ❌من اگر کیفش را بگردم ایجاد نمی‌کنم ❌بلکه باعث می‌شوم او امن‌تری برای قایم‌ کردن پیدا کند ✅با ایجاد شک و تنش در زندگیتان کاری از پیش نمیبرید، ☑️ جو را طوری بسازید که همسرتان واقعیت را به شما بگوید حتی اگر بنفعش نباشد. ✅اعتماد را باید ساخت... https://eitaa.com/zandahlm1357