💠مخالفت نفس...
مرد کافری روزها به بازار بغداد می آمد ، مردم گرد او جمع می شدند و او به آنها خبر می داد از آنچه در منزل داشتند یا در نیت خود می گرفتند . این جریان را به موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردند ، حضرت با وضع ناشناسی به آن محل حاضر شد . به یکی از همراهان خود فرمود : چیزی در نیت بگیر ، و بعد از آن کافر پرسید ؟ مرد کافر از آنچه او در نظر گرفته بود خبر داد . موسی بن جعفر علیه السلام او را به کناری برده فرمود : به واسطه چه عملی این مقام را پیدا کردی با این که این کار از مقام پیامبران است .
گفت : به این درجه نرسیدم مگر به واسطه مخالفت با خواهش نفس ، حضرت فرمود : اسلام را بر نفس خود عرضه بدار ببین چگونه می یابی آن را ؟ عرض کرد : نفسم راضی به اسلام آوردن نیست .
حضرت فرمود : مگر نه این است که به این مقام در اثر مخالفت نفس رسیده ای . پس اکنون با آن مخالفت کن ، مرد کافر ، مقداری فکر کرد و بعد ایمان آورد ، ایمانش نیکو شد ، پس از این جریان گاه گاه به مجلس موسی بن جعفر علیه السلام حاضر می شد .
روزی یک نفر درخواست کرد ، از نیتش خبر دهد ، هر چه فکر نمود چیزی نتوانست بگوید ، آنگاه عرض کرد : من وقتی کافر بودم از امور پنهان اطلاع داشتم ولی حالا که مسلمانم چرا نمی توانم ؟
حضرت فرمود : خداوند عمل هیچ بشری را بی پاداش نمی گذارد ، چون تو در آن موقع مخالفت با نفس می کردی خداوند جزای آن را در دنیا داد . تو را قدرت اطلاع بر اسرار پنهان مردم عنایت کرد ، زیرا کافر در آخرت بهره ای ندارد ، اکنون که اسلام آوردی خداوند پاداش آن را ذخیره برای آخرتت کرده و جزای دنیا را قطع نموده.
https://eitaa.com/zandahlm1357
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📺سخنرانی حاج آقا دانشمند
✍موضوع: داستان زیبای پیرمرد قفل ساز و امام زمان (عج)🌷
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت بیست و هفتم
آفتاب کمرنگ بندرعباس که دیگر تن نخلها را نمیسوزاند، باد خنکی که از سمت خلیج فارس لای شاخهها میدوید و خوشههای خالی خرما را نوازش میداد و بارشهای گاه و بیگاهی که گرد و غبار را از صورت شهر میشست، همه خبر از بالغ شدن کودک زمستان در این خاک گرم میداد. روزهای آخرِ دی ماه سال 91 به سرعت سپری میشد و چهره بندرعباس را زمستانیتر میکرد، گرچه زمستانش به اندازه شهرهای دیگر بیرحم نبود و با خنکای مطبوعش، مهربانترین زمستان کشور که نه، برای خودش بهاری دلپذیر بود.
مادر تصمیم گرفته بود برای نوروز امسال دستی به سرِ خانه قدیمی و البته زیبایمان بکشد تا چهرهای تازه به خود بگیرد و اولین قرعه به نام پردهها در آمده و قرار بر این شده بود تا پردههای حریر ساده جایشان را به پردههای رنگی جدیدتری که تازه مُد شده بود، بدهد. پردهای زیبا که چند روز پیش در بازار پسندیده و سفارش دوختش را داده بودیم، آماده شده و امروز عبدالله رفته بود تا از مغازه تحویل بگیرد. چهار پایه را از زیرزمین بالا آوردم تا وقتی عبدالله باز میگردد، همه چیز برای نصب پردههای جدید، آماده باشد. مادر از تغییری که قرار بود تا لحظاتی دیگر در خانهمان رخ دهد، حسابی سرِ ذوق آمده بود و با نگاهی به قاب شیشهای و قدیمی اتاق نشیمن که تصویری از یک قایق محلی در دریا بود، پیشنهاد داد: «این قاب هم دیگه خیلی کهنه شده، باید عوضش کنیم.»
در تأیید حرف مادر، اشارهای به ظرف بلورین تزئینی روی میز کردم و گفتم: «مثل این! از وقتی من بچه بودم این ظرف روی این میز بوده! به جای این یه گلدون تزئینی بذاریم، خونه مون خیلی قشنگتر میشه!» که صدای در حیاط بلند شد و خبر آمدن پردههای نو را با خود آورد. عبدالله با چند کیسه بزرگ وارد اتاق شد و با گفتن «چقدر سنگینه!» کیسهها را روی زمین گذاشت. مادر با عجله به سمت کیسهها رفت و همچنانکه دست در کیسهها میکرد، گفت: «بجُنبید پردهها رو دربیارید تا بییشتر از این چروک نشده!» با احتیاط پردهها را از کیسه خارج کردیم و مشغول آویختنشان شدیم. ساعتی همراه با یک دنیا شادی و حس تازگی به نصب پردهها گذشت. کار که تمام شد، عبدالله چهارپایه را با خود به زیر زمین بُرد و مادر برای ریختن چای به آشپزخانه رفت.
همچنانکه نگاهم به پردهها بود، چند قدمی عقبتر رفتم تا دید بهتری از این میهمان تازه وارد داشته باشم. پنجرههای قدی و بزرگ خانه که در دو سمت اتاق قرار میگرفت، فرصت خوبی برای طنازی پردهها فراهم کرده بود؛ پردههایی استخوانی رنگ با والانهایی مخملی که در زمینه زرشکی رنگشان، طرحهایی نقرهای رنگ خودنمایی میکرد. حالا با نصب این پردههای جدید که بخش زیادی از دیوارهای خانه را پوشانده و دامنشان تا روی فرشهای سرخ اتاق کشیده میشد، فضای خانه به کلی تغییر کرده بود، به گونهای که خیال میکردم خانه، خانه دیگری شده است. مادر با سینی چای به اتاق بازگشت و با گفتن «خیلی قشنگ شده!» رضایت خودش را اعلام کرد. سپس نگاهی به در اتاق که هنوز از رفتن عبدالله باز مانده بود، انداخت و با تعجب پرسید: «عبدالله هنوز برنگشته؟» که عبدالله با چهرهای خندان از در وارد شد. در را که پشت سرش بست، با شیطنت پرسیدم: «تو زیر زمین کی رو دیدی انقدر خوشحالی؟!!!» خندید و گفت: «تو زیر زمین که کسی رو ندیدم، ولی تو حیاط مجید رو دیدم!»
از شنیدن نام او خندهی روی صورتم، به سرخی گونههایم بدل شد که ساکت سر به زیر انداختم و عبدالله همچنانکه دستش را به سمت سینی چای دراز میکرد، ادامه داد: «کلی میوه و شیرینی و گوشت خریده بود.» مادر با دو انگشت قند کوچکی از قندان برداشت و پرسید: «چه خبره؟ مهمون داره؟» عبدالله به نشانه تأیید سر فرو آورد و پاسخ داد: «آره، گفت عموش امروز از تهران میاد دیدنش.» و مادر با گفتن «خُب به سلامتی!» نشان داد دلِ مهربانش از شادی او، به شادی نشسته است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#پای_درس_مولا #صوت #منبرک 🎤 حضرت آیت الله خامنه ای 📚 شرح حدیث ؛ تجسم اعمال انسان https://eita
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
hadis_1394_02_11.mp3
1.13M
#پای_درس_مولا
#صوت
🎤 حضرت ولی امر امام خامنه ای
📚 شرح حدیث ؛ بهترین مردم
https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamusiqiirani-1 - کاروان - علیرضا افتخاری.mp3
8.76M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
ای ساقیا مستانه رو آن یار را آواز ده
گر او نمی آیدبگو آن دل که بردی بازده
افتاده ام درکوی تو پیموده ام برموی تو
نازیده ام برروی تو آن دل که بردی بازده
ای دلبر زیبای من ای سرو خوش بالای من
لبت است حلوای من آن دل که بردی بازده
#مولوی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
🦋وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا
🌺🌿ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺑﺮﺩ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﺪ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ ، [ ﻭ ]ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ] ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ .(٣)
سوره طلاق
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
https://eitaa.com/zandahlm1357
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا - فتح 4
خدا است که به دلهای مؤمنان آرامش و اطمینان خاطر داده است تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند (و یقین و باور خویش را تقویت نمایند). لشکرهای آسمان و زمین از آن خدا است، و خداوند بس آگاه و فرزانه است.
📺 تلاوت زیبا و آرامش بخش آیه 4 سوره مبارکه فتح با صدای عبدالرحمن مسعد
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
🚩 چرا امام رضا (ع) "شمسالشموس" نامیده شد؟
حجتالاسلام ابوالقاسمی محقق و پژوهشگر علوم قرآن و حدیث در گفتگو با تسنیم:
🔹 از زمان امام رضا (ع) دیگر چنین انحرافی وجود نداشت، کسی که امام رضا (ع) را قبول کرد، تا امام دوازدهم را پذیرفته است و این چنین شیعیان هشت امامی، شیعیان 12 امامی شدند. این امر در پرتو نور امام رضا (ع) رخ داد که برخی شمسالشموس بودن امام (ع) را حاکی از این موضوع میدانند.
🔹اگر وجود مقدس تمام حضرات معصومین (ع) را شمس بدانیم، شمسالشموس، خورشیدی است که نور آن، ولایت و جایگاه معصومین (ع) را تبیین میکند و روشنایی میبخشد و خورشیدهای دیگر با این خورشید تجلی پیدا میکنند، به عبارت دیگر، امامرضا (ع) به عنوان شمسالشموس حضرات معصومین (ع) نورافشانی کردند و از زمان ایشان به بعد، شیعیان میزانی از درک، فهم و معرفت نسبت به امام زمان خود را بهدست آوردند و حداقلش این بود که امام خود را پذیرفتند و همین صرف پذیرش بهعنوان قدم نخست بسیار حائز اهمیت است، چراکه شیعه از معضل عدم پذیرش امام در زمان امام رضا (ع) نجات یافت.
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞چگونه به #امام_زمان عج نزدیک شویم
#آیت_الله_ضیاءآبادی
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖🌙📖🌙📖🌙📖 📖طرح یک جزء، یک آیه مهدوی 👈جزء [8]سوره انعام، آیه158 ⭐«هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖🌙📖🌙📖🌙📖
📖طرح یک جزء، یک آیه مهدوی
👈جزء [9]سوره اعراف، آیه96
🌟«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ..»
🔰«و اگر اهل شهرها وآبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند برکات آسمان و زمین را برآنان نازل می کردیم»✅
🔆رسول خدا (ص) می فرماید: در زمان حضرت مهدی ماست که خداوند متعال مردم را از نعمت ها بهره مند می کند که هرگز چنین نعمتی به آنها نداده، آسمان پیوسته می بارد و زمین تمام روییدنیهای خودش را برای مردم عرضه می کند.(1)
🔆امام علی (ع) می فرماید: مهدی ما خواسته ها را پیرو هدایت الهی قرار می دهد و آنها را پر از نعمت خواهد کرد.(2)
🔆امام صادق می فرماید: (ع) هنگامی که مهدی ما قیام کند به عدالت داوری می کند و در دورانش ستم رخت برمی بندد، و به واسطه ی او راهها امن می شود و زمین برکاتش را خارج می سازد. (3)
👌اینقدر زمان امام زمان (عج) خیر و برکت دارد! حالا یک عده از امام زمان می ترسند و امام زمان را متاسفانه خونخوار و ظالم جلوه می دهند.😔
📚منابع:
(1)کشف الغمه، ج2، ص488
(2)خطبه 138
(3)کشف الغمة، ج2، ص465
📘برگرفته از: کتاب سیمای ماه دوازدهم در سی جزء قرآن نوشته استاد اباذری از اساتید مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم
#آیات_مهدوی
#متن_آیات_مهدوی 9
📖🌙📖🌙📖🌙📖
================