eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
سؤال👇 سلام اگه حواستون نباشه و قبل از این که اذان بگه ، نماز بخونیم اشکالی داره؟ یعنی دوباره بعد از اذان باید نماز بخونیم؟ آیت الله مکارم شیرازی پاسخ👇 سلام علیکم چنانچه تمام نمازش در وقت واقع شده باشد صحيح است و اگر همه يا قسمتى از آن پيش از وقت بود نمازش باطل است.
سؤال👇 سلام موقع بارداری روزه ماه رمضان رانگرفتم قضای انراهم تاقبل ازماه رمضان نگرفتم.البته کفاره اش رو دادم. طی چندین سال قضای آنرا گرفتم. الان شنیدم که کفاره تاخیرهم بایدبپردازی. این حکم رونمیدونستم میشه راهنمایی بفرمایید؟ رهبری پاسخ👇 سلام علیکم بانوانی که به دلیل شیردهی یا بارداری روزه نمی گیرند: اگر روزه برای خودشان ضرر دارد و تمام رمضان بعد قضایش را بجا نیاوردند فقط همان یک کفاره تأخیر را دارد. اگر روزهبرای فرزند ضرر داشته و نگرفته اند : اگر تا سال بعد قضایش را گرفتند، فقط یک کفاره دارد چون رمضان روزه نگرفته اند. اگر تا سال بعد قضایش را نگرفتند، دو کفاره دارد یک کفاره برای اینکه در رمضان روزه نگرفتند و یک کفاره برای اینکه تا رمضان بعد هم قضایش را نگرفتند.
سؤال👇 سلام من نماز صبح رو خوندیم بعد نماز متوجه ساعت شدم حدودا یکی دو دقیقه از وقت نماز گذشته بود و نمی‌دونم در وقت، نماز رو شروع کردم یا نه وظیفه چیست؟ مرجع: مقام معظم رهبری پاسخ👇 سلام علیکم اگر نماز را به نیت ادا خوانده اید، احتیاطا قضای آن را بجا آورید.
سؤال👇 سلام شب بخیر ببخشید سوالم اینه بنده وطنم ساری قصد مسافرت ده روز دارم منتهی تو دوشهر اول به مدت یک شب مشهد بعد از همون جا مستقیم به استان کرمانشاه شهر پاوه تکلیف نماز و روزه بنده چگونه ممنون میشم راهنماییم کنین پاسخ👇 سلام علیکم شرط قصد ده روز اینست که ده روز در یک مکان بمانید و اگر اینطور نیست نمی توانید قصد کنید و ماز شکسته است و روزه هم نمی توانید بگیرید.
به کوروش به آرش به جمشید قسم به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد صفحه شاعران ایران زمین .......: @zandahlm1357
animation.gif
7.7K
طهماسب‌قلی‌خان کلهر (زادهٔ ۱۲۰۴ هجری شمسی در کرمانشاه - درگذشتهٔ ۱۲۶۲ هجری شمسی در تهران) متخلص به وحدت و ملقب به افصح‌المتکلمین، عارف و شاعر عصر قاجاریه بود. وی فرزند رستم خان از خوانین ایل کلهر بود که با شاگردی میرزا حسن در کرمانشاه و آخوند ملا ولی‌الله (از شاگردان حسین‌علیشاه) در همدان، به سلک اهل تصوف درآمد. وی از طریقه حافظ پیروی می‌کرده و این امر در اشعارش مشهود است. وحدت حدود سی سال در مدرسه حاج‌آقا محمود کرمانشاهی، سکونت کرد و به و پرورش شاگرد پرداخت. دیوان اشعاری از وی به‌جا مانده
  یا میکده را دربند این رند شرابی را یا چشم بپوش امشب مستی و خرابی را تا گرد وجودم را بر باد فنا ندهد از دست نخواهد داد این آتش آبی را یکباره پریشان کرد ما را چو پریشان کرد بر روی مه‌آسایش زلفین سحابی را از قهقهه بیجاست ای کبک دری کز خون شاهین کندت رنگین چنگال عقابی را رو دست بشوی از تن زان پیش که خود سازد سیلاب فنا ویران این کاخ ترابی را ای خواجه یکی گردد خود بحر و حباب آخر در دهر چه بسپاری این شکل حبابی را آهم به فلک بر شد از جور رقیب امشب تا خود چه اثر باشد این تیر شهابی را القصه مکن باور افسانه واعظ را کی گوش کند عاقل هر بانگ غرابی را بشنو سخن وحدت ای تشنه که آب آنسوست بیهوده چه پیمایی این دشت سرابی را   شمارهٔ ۶ » « شمارهٔ ۴  https://eitaa.com/zandahlm1357
از باده مست گشت بت می‌پرست ما آمد چه خوب فرصت وصلش به دست ما ما بر امور انفس و آفاق قادریم لیکن قضاست مسئله پای‌بست ما هر پنجه‌ای به پنجه ما ناورد شکست بازوی عشق می‌دهد ای دل شکست ما در ساحتش خطا بود اظهار هست و بود زیرا به دست اوست همه بود و هست ما مائیم جمله ذاکر و ساجد به پیش او از اوست در نماز قیام نشست ما گاهیم بر فراز و زمانیم در نشیب تا خلق پی برند به بالا و پست ما ای دوست استفاده ز فرصت غنیمت است تدبیر چیست جست چو ماهی ز شست ما وحدت حرام باد کسی کآرزو کند لب بر لبش نهند صنم می‌پرست ما   شمارهٔ ۹ » « شمارهٔ ۷ https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه امر به معروف و نهی از منکر .......: @zandahlm1357
⭕️ از علیه امر به معروف و نهی از منکر، می توان به اهمیت این پی برد: 💢مستر همفر جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی می گوید: اوضاع كشورهای اسلامی ما را نگران می كرد. 📌از مسلمانان این است که برايشان واجب است.👇 ❌باید آيات جهاد و امر به معروف حذف شوند. ❌بايد پيام بی بندوباری را در جان های مسلمانان دميد. ❌هر كس كه كاری بخواهد بكند؛ نه امر به معروف واجب است و نه نهی از منكر، نه آموزش احكام؛ و بايد به آنها گفت: "عیسی به دين خود، موسی به دين خود "❗️ و امر و نهی به عهده دولت است نه مردم. " کسی را در گور ديگری نمی گذارند"❗️ 🍀 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇
♎️شرایط فسخ اجاره توسط مستاجر آیا میدانید در موارد زیر مستأجر می‌تواند قرارداد اجاره را فسخ نماید؟؟ ۱ – در صورتی که عین مستأجره با اوصافی که در اجاره‌نامه قید شده منطبق نباشد. (‌با رعایت ماده ۴۱۵ قانونی مدنی) ۲ – در مواردی که مطابق شرایط اجاره حق فسخ مستأجر تحقق یابد. ۳ – هر‌گاه مورد اجاره کلاً یا جزء در معرض خرابی واقع شود به نحوی که موجب نقض انتفاع گردد و قابل تعمیر نباشد. #اجارهhttps://eitaa.com/zandahlm1357 Vakiil
🔺هشدار بانک مرکزی: چک ثبت نشده در صیاد نگیرید سخنگوی اجرای قانون جدید چک: 🔹 گیرنده چک هرگز چک ثبت نشده در سامانه صیاد را دریافت نکند زیرا، آن چک قابلیت نقد شوندگی ندارد. Vakiil https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت شصت و سوم عبدالله بود که هراسان به در می‌کوبید و در مقابل حیرت ما، سراسیمه خبر داد: «الهه زود بیا پایین، مامان حالش خوب نیس!» نفهمیدم چطور مجید را کنار زدم و با پای برهنه از پله‌ها پایین دویدم. در اتاق را گشودم و مادر را دیدم که از دل درد روی شکمش مچاله شده و ناله می‌زند. مقابلش روی زمین نشسته بودم و وحشتزده صدایش می‌کردم که عبدالله گفت: «من میرم ماشینو روشن کنم، تو مامانو بیار!» مانده بودم تنهایی چطور مادر را از جا بلند کنم که دیدم مجید دست زیر بازوی مادر گرفت و با قدرت مردانه‌اش مادر را حرکت داد. چادرش را از روی چوب لباسی کشیدم و به دنبال مجید که مادر را با خود به حیاط می‌بُرد، دویدم. مثل اینکه از شدت درد و تب بی‌حال شده باشد، چشمانش نیمه باز بود و زیر لب ناله می‌کرد. به سختی چادر را به سرش انداختم و همچنانکه در حیاط را باز می‌کردم، خودم هم چادر به سر کردم. عبدالله با دیدن مجید که سنگینی مادر را روی دوش گرفته بود، به کمکش آمد و مادر را عقب ماشین نشاندند و به سرعت به راه افتادیم. با دیدن حالت نیمه هوش مادر، اشک در چشمانم حلقه زده بود و تمام بدنم می‌لرزید. عبدالله ماشین را به سرعت می‌راند و از مادر می‌گفت که چطور به ناگاه حالش به هم خورده که مجید موبایل را از جیبش درآورد و با گفتن «یه خبر به بابا بدم.» با پدر تماس گرفت. دست داغ از تبِ مادر را در دستانم گرفته و به صورت مهربانش چشم دوخته بودم که کمی چشمانش را گشود و با دیدن چشمان اشکبارم، به سختی لب از لب باز کرد و گفت: «چیزی نیس مادر جون... حالم خوبه...» صدای ضعیف مادر، نگاه امیدوار مجید را به سمت ما چرخاند و زبان عبدالله را به گفتن «الحمدالله!» گشود. به چشمان بی‌رنگش خیره شدم و آهسته پرسیدم: «مامان خوبی؟» لبخندی بی‌رمق بر صورتش نشست و با تکان سر پاسخ مثبت داد. نمی‌دانم چقدر در ترافیک سر شبِ خیابان‌ها معطل شدیم تا بلآخره به بیمارستان رسیدیم. اورژانس شلوغ بود و تا آمدن دکتر، من بالای سر مادر بی‌تابی می‌کردم و عبدالله و مجید به هر سو می‌رفتند و با هر پرستاری بحث می‌کردند تا زودتر به وضع مادر رسیدگی شود. ساعتی گذشت تا سرانجام به قدرت سِرُم و آمپول هم که شده، درد مادر آرام گرفت و نغمه ناله‌هایش خاموش شد. هر چند تشخیص دردش پیچیده بود و سرانجام دکتر را وادار کرد تا لیست بلندی از آزمایش و عکس بنویسد، ولی هر چه کردیم اصرارمان برای پیگیری آزمایش‌ها مؤثر نیفتاد و مادر می‌خواست هر چه زودتر به خانه بازگردد. در راه برگشت، بی‌حال از دردی که کشیده بود، سرش را به صندلی تکیه داده و کلامی حرف نمی‌زد. شاید هم تأثیر داروهای مسکن چشمانش را اینچنین به خماری کشانده و بدنش را سُست کرده بود. ساعت یازده شب بود که مادر خوابش برد. به صورتش که آرام به خواب رفته و دیگر اثری از درد و ناراحتی در خطوطش پیدا نبود، نگاهی کردم و آهسته از اتاق خارج شدم. عبدالله کلافه در میان کتاب‌هایش دنبال چیزی می‌گشت و تا مرا دید، با نگرانی سؤال کرد: «خوابش برد؟» سرم را به نشانه تأیید تکان دادم که پدر همچنانکه به پشتی تکیه زده و تلویزیون تماشا می کرد، صدایم زد :«الهه! شام چی داریم؟» با این حرف پدر، تازه به فکر افتادم که عبدالله و پدر چیزی نخورده‌اند. مجید هم از یکی دو ساعت پیش که از بیمارستان برگشته بودیم، در خانه تنها بود و دوست نداشتم بیش از این تنهایش بگذارم، ولی چاره‌ای جز تدارک غذایی برای پدر نداشتم که با همه خستگی به آشپزخانه رفتم. خوشبختانه در یخچال ماهی تازه بود و در عرض نیم ساعت ماهی‌ها را سرخ کرده و سفره شام را انداختم. پدر خودش را جلو کشید و پای سفره نشست و بی‌معطلی مشغول شد. از اینهمه بی‌خیالی‌اش ناراحت شدم و خواستم بروم که عبدالله صدایم کرد: «الهه جان! ای کاش آقا مجید هم بگی بیاد پایین با هم شام بخوریم.» همچنانکه در اتاق را باز می‌کردم، گفتم: «قبل از اینکه مامان حالش بد شه، برای خودمون شام گذاشته بودم.» و خواستم بروم که چیزی به خاطرم رسید و تأکید کردم: «اگه مامان دوباره حالش بد شد، خبرم کن!» و عبدالله با گفتن «باشه الهه جان!» خیالم را راحت کرد و رفتم. https://eitaa.com/zandahlm1357
کارگاه انصاف_9.mp3
10.82M
۹ ▪️ ترین انسانها، کسی است که؛ در زمانی که به او ظلم می‌شود؛ را رعایت کند! ـ رعایت انصاف، در زمانی که مورد ظلم قرار می‌گیریم؛ چگونه است؟ 🎤
🌿❤️فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ صبوری کن که وعدۀ خدا حق است. مبادا کسانی که وعده‌های خدا را باور ندارند، شست‌وشوی مغزی‌ات بدهند! [روم، ۶۰] ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•