⁉️ آیا می دانید بعضی از شروط در عقد نکاح باطل است؟
✅ مثلا اگر در عقد نکاح شرط شود که در صورت عدم پرداخت مهریه در مدت معین، نکاح باطل خواهد بود، نکاح و مهریه صحیح، ولی شرط باطل است.
#اطلاعات_کاربردی
Vakiil
🚩تقسیم ارث مادر
🔺فردی که مادر است، اگر فوت کند مانند باقی افراد، ارث او بین افراد حاضر در نزدیکترین طبقه (در صورت وجود) که طبقه اول شامل پدر، مادر، اولاد و اولاد اولاد تقسیم میشود. و اولاد پسر دو برابر دختر سهم می برند
🔹حال اگر هیچ فردی از طبقه اول این فرد زنده نباشند نوبت به طبقه دوم میرسد، و به همین ترتیب پیش میرود.
🔸البته باید توجه کنید که اولاد اولاد (نوهها) در واقع قایم مقام فرزندان هستند.
🔺درصورتیکه فرد مثلا یک پدر یا مادر داشته باشد، هنگام فوت و همراهش فرزند زندهای نداشته باشد و به جای آن نوه داشته باشد، نوهها به قائم مقامی از طرف پدر و مادرشان یعنی فرزندان مورث ارث میبرند.
#ارث
Vakiil
🔻راه مطالبه و وصول مهریه عندالاستطاعه:
🔸بر اساس توافق طرفین در هنگام عقد ازدواج اعم از دایم و یا موقت، در تعیین مهریه عندالاستطاعه، این توافق بر اساس ماده 10 قانون مدنی معتبر و قابل اجراست.
🔹پس زن نمی تواند هر زمان که مایل بود، مهریه خود را مطالبه نماید بلکه ابتدا باید اثبات نماید که شوهر توان پرداخت مهریه وی را، با در نظر گرفتن مستثنیات دین، دارد.
#مهریه_عندالاستطاعه_Vakiil
🚗آیا خودروی شخصی جزء مستثنیات دین است؟
🔹مطابق ماده 24 قانون جدید نحوه اجرای محکومیتهای مالی، وسیله نقلیه شخصی که جزء وسایل کار افراد محسوب نمیشود، جزء مستثنیات دین نیست.
💯نکته:
خودروی رانندگانی که وسیله کار آنهاست و با آن امرار معاش می کنند، بر اساس بند(ه) همان ماده جزء مستثیات دین می باشد.
#اطلاعات_کاربردی
#مستثنیات_دین
Vakiil
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت شصت و نهم در مقابل نگاه ناراحتش، ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت هفتادم
از صدایی دستی که به در میزد، چشمانم را گشودم. خواب بعد از ظهر یک روز گرم تابستانی آن هم در خنکای کولر گازی حسابی دلچسب بود و به سختی میشد از بستر نرمش دل کَند. ساعت سه بعد از ظهر بود و کسی که به در میزد نمیتوانست مجید باشد. با خیال اینکه مادر آمده تا سری به من بزند، در را گشودم و دیدم عبدالله پشت در ایستاده که لبخندی زدم و با صدایی خواب آلود گفتم: «ببخشید دیر باز کردم، خواب بودم.» و تعارفش کردم تا داخل شود. همچنانکه قدم به اتاق میگذاشت، با لبخندی گرفته گفت: «ببخشید بیدارت کردم.» سنگین روی مبل نشست و من با گفتن «الان برات چایی میارم.» خواستم به سمت آشپزخانه بروم که صدایم زد: «چیزی نمیخوام، بیا بشین کارت دارم.» و لحنش آنقدر جدی بود که بیهیچ مقاومتی برگشتم و مقابلش روی مبل نشستم.
مثل همیشه سر حال به نظر نمیآمد. صورتش گرفته و چشمانش غمگین بود که نگاهش کردم و پرسیدم: «چیزی شده عبدالله؟» به چشمان منتظرم خیره شد و آهسته شروع کرد: «الهه تو بهترین کسی هستی که میتونی کمکم کنی، پس تو رو خدا آروم باش و فقط گوش کن.» با شنیدن این جملات پر از اضطراب، جام نگرانی در جانم پیمانه شد و عبدالله با مکثی کوتاه ادامه داد: «من امروز جواب آزمایش مامانو گرفتم.» تا نام مادر را شنیدم، تنم به لرزه افتاد و باقی حرفهای عبدالله را در هالهای از ترس میشنیدم که میگفت: «هنوز به خودش چیزی نگفتم... یعنی جرأت نکردم چیزی بگم... دکتر میگفت باید زودتر اقدام میکردیم، ولی خُب هنوزم دیر نشده... گفت باید سریعتر درمان رو شروع کنیم...»
نمیدانم چقدر طول کشید و عبدالله چقدر مقدمه چینی کرد تا سرانجام به من فهماند درد کهنه مادر، سرطان معده بوده است. مثل اینکه جریان خون در رگهایم یخ زده باشد، لرز عجیبی به تنم افتاده بود. نفسهایم به سختی بالا میآمد و شاید رنگم طوری پریده بود که عبدالله را سراسیمه به آشپزخانه بُرد و با یک لیوان آب بالای سرم کشاند. زبانم بند آمده بود و نمیتوانستم چیزی بگویم یا حتی قطرهای آب بنوشم. به نقطهای مبهم روی دیوار روبرویم خیره مانده و تنها به مادر فکر میکردم که حدود ده ماه این درد و رنج را تحمل کرده و خم به ابرو نمیآورد و همین تصویر مظلومانهاش بود که جگرم را آتش میزد. عبدالله کنارم روی مبل نشست و همچنانکه سعی میکرد آب را به دهانم برساند، با صدایی بغض آلود دلداریام میداد: «الهه جان! قربونت برم! قرار بود آروم باشی! تو باید به مامان کمک کنی. مامان که دختری غیر از تو نداره! تو باید همراهیش کنی تا زودتر درمان بشه. ان شاءالله حالش خوب میشه... خدا بزرگه...» و آنقدر گفت که سرانجام بغضم ترکید و اشکم جاری شد.
دستانم را مقابل صورتم گرفته بودم و بیتوجه به هشدارهای عبدالله که مدام گوشزد میکرد مادر میشنود، با صدای بلند گریه میکردم. نمیتوانستم باور کنم چنین بلایی به سر مادر مهربان و صبورم آمده باشد. عبدالله لیوان را روی میز گذاشت، مقابلم روی زمین نشسته بود و مظلومانه التماسم میکرد: «الهه جان! مگه تو نمیخوای مامان خوب شه؟ دکتر گفت باید از همین فردا درمانش رو شروع کنیم. تو باید کمک کنی که به مامان بگیم. من نمیتونم تنهایی این کارو بکنم. تو رو خدا یه کم آروم باش.» با چشمانی که از شدت گریه میسوخت، به چشمان خیس عبدالله نگاه کردم و با صدایی که از میان گلوی لبریز از بغضم به سختی بالا میآمد، ناله زدم: «عبدالله من نمیتونم به مامان بگم... من خودم هنوز باور نکردم... میخوای به مامان چی بگم؟!!! بخدا من دیگه نمیتونم تو چشمای مامان نگاه کنم...» و باز سیل گریه نفسم را برید و کلامم را قطع کرد.
من که نمیتوانستم این خبر را حتی در ذهنم تکرار کنم، چگونه میتوانستم برای مادر بازگویش کنم که صدای مادر که از طبقه پایین عبدالله را به نام میخواند، گریه را در گلویم خفه کرد و نگاهم را وحشتزده به در دوخت. با دستپاچگی از جایم بلند شدم و رو به عبدالله کردم: «عبدالله تو رو خدا برو پایین... اگه مامان بیاد بالا، من نمیتونم خودم رو کنترل کنم...» و پیش از آنکه حرفم به آخر برسد، عبدالله از جا پرید و با عجله از اتاق بیرون رفت. با رفتن عبدالله، احساس کردم در و دیوار خانه روی سرم خراب شد و دوباره میان هق هق گریه گم شدم.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#کارگاه_انصاف ۱۵ ▪️بیانصافترین انسانها، کسانی هستند که در حق خودشان بیانصافی میکنند. - و کسانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارگاه انصاف_16.mp3
11.7M
#کارگاه_انصاف ۱۶
▪️هرجا انصاف کنار رفت ؛
حتماً #ظلم وارد میشود ...
✖️و محال است کسی به ظلم مبتلا باشد؛
و بتواند آرامش و نشاطِ ناشی از سلامت روح را درک کند!
- مکانسیم تأثیرگذاری ظلم بر نفس انسان چگونه است؟
#استاد_شجاعی 🎤
Boye Bahar Midahad - Abdol Hossein Mokhtabad.mp3
5.71M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
نسیم خاک کوی تو بوی بهار میدهد
چو دستههای سنبل کنار هم فتادهای
چوبرگ یاس نورسی که دیده چشم من بسی
تو ای کبوتر حرم ترانههای صبحدم
برای من که جز خـزان ندیدهام
در این جهان تو ای بنفشه موی من
بیا شبی به کوی من
چه نرگسی چه سوسنی چه سبزهای چه گلشنی
شکوفه زار روی تو بوی بهار میدهد
به روی شانه موی تو بوی بهار میدهد
سفیدی گلوی تو بوی بهار میدهد
بخوان که های و هوی تو بوی بهار میدهد
بهشت آرزوی تو بوی بهار میدهد
که صبح کامجوی تو بوی بهار میدهد
همیشه رنگ و بوی تو بوی بهار میدهد
#معینی_کرمانشاهی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
✨✨✨🌹
✨✨🌹
✨🌹
#قران
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
✨به نام خداوند رحمتگر مهربان
✨إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ﴿۱﴾
✨ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم (۱)
✨وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴿۲﴾
✨و از شب قدر چه آگاهت كرد (۲)
✨لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳﴾
✨شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است (۳)
✨تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ
✨رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾
✨در آن شب فرشتگان با روح به فرمان
✨پروردگارشان براى هر كارى
✨كه مقرر شده است فرود آيند (۴)
✨سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵﴾
✨آن شب تا دم صبح صلح و سلام است (۵)
📚 سوره مبارکه القدر
✍آیات ۱ تا ۵
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨🌹
✨✨🌹
✨✨✨🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره قدر (آیه ۱-۵)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
إِنَّآ أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (١)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
ما آن [= قرآن] را در شب #قدر نازل كردیم
وَمَآ أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ (٢)
و تو چه میدانی شب #قدر چیست؟!
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (٣)
شب #قدر بهتر از هزار ماه است!
تَنَزَّلُ الْمَلَآئِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (٤)
فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای ( #تقدیر) هر كاری نازل میشوند.
سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ (٥)
شبی است #سرشار از سلامت (و بركت و رحمت) تا #طلوع سپیده!
#تلاوت...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
5 - درمان عجيب بيمار ، توسط حضرت رضا ( ع ) عصر حضرت رضا ( ع ) بود ، يكي از شيعيان با كاروان خراسان به سوي كرمان مي رفت ، در راه ، باندي از دزدهاي سرگردنه ، به كاروان حمله كردند و آن شيعه را به احتمال يك نفر ثروتمند گرفتند و با خود بردند ، تا آنچه دارد؛از او بگيرند ، او را در ميان برف انداختند و دهانش را پر از برف نموده و شكنجه كرند و او بر اثر آن شكنجه ها ،
از ناحيه دهان ، آسيب سخت ديد ، و زبان و لبهايش ، زخم و شكاف برداشت و با اين حال به خراسان بازگشت و هر چه مداوا كرد خوب نشد ، او شنيد كه حضرت رضا ( ع ) در نيشابور است ، در عالم خواب ديد ، شخصي به او گفت : حضرت رضا ( ع ) به خراسان آمده ، نزد او برو تا تو را در مورد درمان اين بيماري ، راهنمائي كند ، در همان عالم خواب خود را به حضور امام رضا ( ع ) رسانيد و ماجراي بيماري خود را بيان كرد .
حضرت رضا ( ع ) فرمود : ( مقداري زيره كرمان را با اويشان و نمك مخلوط كن و بكوب ، و روي زخم دهان بگذار دو سه بار اين كار را تكرار كن كه خوب مي شوي ) .
او از خواب بيدار شد ، و به آنچه در خواب ديده بود ، اهميت نداد و به نيشابور رفت تا به حضور حضرت رضا ( ع ) برسد ، در آنجا گفته شد حضرت رضا ( ع ) اكنون در كاروان سراي ( سعد ) است او به آنجا رفت و بعد به محضر آن حضرت ، شرفياب شد و ماجراي زخم دهان خود را بازگو كرد و گفت : ( به قدري دهانم آسيب ديده كه با زحمت و سختي حرف مي زنم ، داروئي را به من نشان بده ، تا با آن ، خود را درمان كنم ) .
امام رضا ( ع ) فرمود : ( مگر آن دوا را در عالم خواب به تو معرفي نكردم ، برو به همان دستور عمل كن ! )
او عرض كرد : ( آن دستور را بار ديگر برايم بيان كن ) .
حضرت رضا ( ع ) فرمود : ( مقداري زيره را با اويشان و نمك ، مخلوط كن و بكوب و دو سه بار بر دهانت بگذار ، خوب مي شوي ) او رفت و همين دستور را انجام داد و سلامتي خود را بازيافت ( 113 ) .
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم | صفهخوانان در محضر حضرت رضا (علیه السلام)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 استاد آیا تمامی انبیا و اهل بیت حکومت خواهند کرد؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به ش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇
استاد حدیثی داریم که گفته باشه در استانه ظهور گرفتاری و مشکلات مردم زیاد میشه؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇
📌اینو به عنوان یه شرط مطرح نکردند که، اینکه حتماً باید مشکلات زیاد بشود تا امام زمان(عج) بیاد. اینجوری جمله رو شرطی مطرح نکنید، چون مردم نسبت به ظهور بدبین میشن. نعوذبالله زبانم لال صد سال سیاه دیگه نمیخوان امام زمان(عج) بیاد.
این مشکلات
1⃣ اولاً باعثش خودمونیم که خودمون مسیر الهی نرفتیم.
2⃣ ثانیاً اینا شرط قطعی ظهور که نیست ما بگیم حتماً باید مشکلات پیش بیاد ولی فضا، فضایی هست که آنچنان ایده آل نیست قبل ظهور. اونم به خاطر اشکالاتی که در کار خود مردمه، نه اینکه خدا از قصد این کار رو کرده✖️
⚠️این رو توجه بکنید
نه اینکه خدا از قصد داره فشار رو زیاد میکنه تا امام زمان(عج) رو بیاره، نه مردم خودشون با بی توجهیِ خودشون فراهم میکنند. این رو هم توجه بفرمائید از این منظر هم بهش نگاه بکنید.
#پرسش_پاسخ
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی
(👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
📗📕📘
#مهدویت #مهدوی
📚 #معارف_مهدوی
📕 #غیبت امام زمان عج
📘 علت عمده و سرّ بزرگ و شگرف غيبت امام زمان _ عجّل اللّه فرجه الشريف _ معلوم نخواهد شد مگر پس از ظهور آن حضرت, چنانچه حكمت كارهاي حضرت خضر _ عليه السلام _ مانند سوراخ كردن كشتي و كشتن غلام و بپا داشتن ديوار نيز در موقعي كه حضرت موسي _ عليه السلام _ با او مصاحبت داشت, معلوم نشد مگر هنگام جدايي.
📗 چنانچه فایده و ثمره خلقت هر موجودي از جماد و نبات و حيوان و انسان بعد از گذشتن ماه ها و سالها ظاهر شده و ميشود سرّ آفرينش درختها ظاهر نميشود مگر پس از آشكار شدن ميوه و حكمت باران آشكار نشود مگر بعد از زنده شدن زمين و سبز و خرّم شدن باغ ها و بوستان ها و مزارع.
🔸 از اين رو رمز و راز غيبت نيز آشكار نخواهد شد مگر آن گاه كه خورشيد دلها از افق غيب سر بر آورده و صبح ظهور بدمد كه از آن هنگام رمز سترگ گشوده میشود و آن حكمت كه خدا را در غايب شدن حجّت خويش بود پرده از رخ برگيرد چنانكه حكمت كار خضر _ عليه السلام _ براي موسي _ عليه السلام _ پس از انجام يافتن و به پايان رسيدن كار آشكار گرديد.
📒 امام صادق _ عليه السلام _ فرمودند: حكمت غيبت مهدي عج همان حكمتي است كه در غيبت پيامبران و حجّتهاي الهي پيشين وجود داشته است...
اين غيبت امري از امور الهي و سري از اسرار خدايي و رازي از رازهاي ربّاني است. وقتي ما خداوند را حكيم ميدانيم اذعان خواهيم كرد كه همه كارهاي او از روي حكمت است, اگر چه آن حكمت و مصلحت را خود تشخيص ندهيم و به راز آن پي نبريم.
📚 كمال الدين, 2 ص 481
بحارالانوار, 52 ص 91
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
خاطرات شهیدصیادشیرازی6.mp3
4.61M
#صوت #شهدا #دفاع_مقدس
#کتاب_صوتی
#خاطرات_شهید_صیاد_شیرازی
6⃣ بخش ششم : ادامه خاطرات نبرد با ضد انقلاب در کردستان ؛ درگیری پادگان سردشت ، درگیری گردنه کوخان و کمین ضد انقلاب ، و ...
🎙 با گویندگی ؛ بهروز رضوی
https://eitaa.com/zandahlm1357
#تلنگر
✍بزغاله ای روی پشت بام بود و به شیری که از پایین عبور می کرد توهین میکرد و ناسزا می گفت ...
شیر گفت: این تو نیستی که به من ناسزا
می گوید، بلکه این جایگاه توست که به من ناسزا می گوید...!!
مبادا بوسیله جایگاهت به ...
#التماس_دعا_برای_ظهور
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم