eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت هشتادم ساعتی نشستیم و در این مدت از همه نوع پذیرایی و مهمان‌نوازی عمه فاطمه لذت بردیم. از میوه و شیرینی و شربت گرفته تا دم نوش مخصوصی که برای حالت تهوع مادر تدارک دیده بود و همه این کارها را در حالی می‌کرد که روزه بود و لبانش به خشکی می‌زد. گاهی با خوش صحبتی‌اش سرِ ما را گرم می‌کرد و گاهی کنترل تلویزیون را به دست می‌گرفت و سعی می‌کرد با یافتن برنامه‌ای جالب توجه، وقت ما را پُر کند و خلاصه می‌خواست به هر صورت، فضای راحتی برای ما فراهم کند تا ساعت 12:30 که دخترش ریحانه از راه رسید و جمع ما را گرم‌تر کرد. ریحانه هم مثل مادرش زنی محجبه بود و مقابل مجید، فقط نیمی از صورتش از زیر چادر نمایان می‌شد. با مهربانی به ما خوش آمد گفت، کنار مادر نشست و برای آنکه به انتظارمان پایان دهد، بی‌مقدمه شروع کرد: «حاج خانم! براتون وقت گرفتم که به امید خدا همین امروز بعد از ظهر بریم.» مادر لبخندی زد و با گفتن «خیر ببینی عزیزم!» قدردانی‌اش را ابراز کرد که ریحانه با لبخندی ملیح پاسخ داد: «اختیار دارید حاج خانم! وظیفم بود! شما هم مثل مامان خودم هستید!» سپس رو به من کرد و گفت: « ان‌شاء‌الله که نتیجه می‌گیرید و با دل خوش برمی‌گردید بندرعباس.» که صدای اذان ظهر بلند شد و ما را مهیای نماز کرد. من و مادر وضو گرفتیم و برای خواندن نماز به اتاق رفتیم. داخل اتاق دو سجاده زیبا پهن شده و با هوشیاری میزبان، مُهری هم رویش نبود تا به مذهب میهمان هم احترام گذاشته شود. کمک مادر کردم تا با درد کمتری چادرش را سر کند و آماده نماز شود که هر حرکت اضافی به درد غیرقابل تحمل بدنش اضافه می‌کرد. نمازم زودتر از مادر تمام شد و از اتاق بیرون آمدم که دیدم مجید هنوز روی سجاده سر به مُهر دارد و لبانش به دعا می‌جنبد. حضورم را احساس کرد و با کوتاه کردن سجده‌اش سر از مُهر برداشت. نگاهش کردم و گفتم: «مجید جان! برای مامانم دعا کن!» همچنانکه سجاده‌اش را می‌پیچید، به رویم لبخندی زد و گفت: «اتفاقاً داشتم برای مامان دعا می‌کردم.» و زیر لب زمزمه کرد: «ان‌شاء‌الله که دست پُر بر می‌گردیم!» به چشمانش خیره شدم و با صدایی آهسته پرسیدم: «نگران حرف ابراهیم و بابایی؟» با شنیدن نام ابراهیم و پدر، نگرانی در چشمانش موج زد و خواست چیزی بگوید که مادر رسید و نتوانست نگرانی‌اش را با من در میان بگذارد، در عوض به صورت مادر خندید و گفت: «قبول باشه!» مادر با چهره‌ای که از درد و ناراحتی در هم رفته بود، در جواب مجید لبخندی زد و روی مبل نشست. ریحانه در سکوت میز نهار را آماده می‌کرد که به کمکش رفتم. با دیدن من لب به دندان گزید و با خوش زبانی تعارف کرد: «شما چرا زحمت می‌کشید؟ بفرمایید بشینید!» دسته بشقاب‌ها را از دستش گرفتم و گفتم: «شما دارید با زبون روزه این همه زحمت می‌کشید، ما به انداره کافی شرمنده هستیم!» پارچ آب را وسط میز گذاشت و جواب داد: «ان‌شاء‌الله بتونم براتون یه کاری بکنم، اینا که زحمتی نیس!» که با آمدن دیس برنج و ظرف‌های خورشت، میز نهار تکمیل شد و عمه فاطمه برای صرف نهار، تعارفمان کرد و خودشان برای اینکه ما راحت باشیم، تنهایمان گذاشتند. خوردن یک قاشق از برنج و خورشت فسنجان کافی بود تا بفهمم دستپخت عمه فاطمه هم مثل اخلاق و میهمان‌نوازی‌اش عالی است، اخلاقی که خانه‌اش را در این شهر غریب، مثل خانه خودمان راحت و دوست داشتنی می کرد، گرچه مادر معذب بود و مدام غصه می خورد و سرانجام با ناراحتی رو به مجید کرد: «مجید جان! ای کاش میذاشتی ماه رمضان تموم شه، بعد می‌اومدیم. اینجوری که نمیشه این بنده خداها با زبون روزه همش زحمت می‌کشن و از ما پذیرایی می‌کنن.» مجید لبخندی زد و با شیرین زبانی پاسخ داد: «چاره ای نبود مامان، هر چی زودتر می‌اومدیم بهتر بود.» همچنانکه نهار می‌خوردیم، صدای خوش قرائت قرآن از داخل اتاق می‌آمد که مجید به نگاه کنجکاو من و مادر لبخندی زد و گفت: «عمه فاطمه همیشه ماه رمضان با نوارهای استاد پرهیزگار ختم قرآن می‌کنه.» مادر از شنیدن این جمله آهی کشید و همچنانکه به در نیمه باز اتاقی که صوت قرآن از آنجا به گوش می‌رسید، نگاه می‌کرد، گفت: «چهار روز از ماه رمضان گذشته و من هنوز نتونستم یه خط قرآن بخونم!» سپس رو به مجید کرد و با لحنی لبریز افتخار ادامه داد: «من هر سال ماه رمضان یه دور قرآن رو ختم می‌کردم!» مجید با غصه‌ای که در چشمانش نشسته بود، لبخندی امیدبخش نشان مادر داد و گفت: «ان‌شاء‌الله خیلی زود حالتون خوب میشه!» و مادر با گفتن «ان‌شاء‌الله!» خودش را با غذایش مشغول کرد، هر چند از ابتدا جز مقدار اندکی چیزی نخورده بود و خوب می‌دانستم از شدت حالت تهوع و درد نمی‌تواند لقمه‌ای را به راحتی فرو بدهد. https://eitaa.com/zandahlm1357
کارگاه انصاف_25.mp3
10.53M
۲۵ ✿ اولین رفتار منصفانه‌ی هر انسان، که زمینه‌ی رعایت انصاف در حق دیگران است؛ گم نکردن، رها نکردن، و کم نکردن تغذیه‌ی بخش انسانی در لابلای فعالیت‌های بخش حیوانی ماست. 💥کسی که می‌تواند خود حقیقی‌اش را بدون آب و غذا رها کند؛ حتما از حق دیگران هم راحت می‌گذرد. 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-1 - سرزمین خورشید - فرشاد جمالی.mp3
794.6K
🎵 تصنیف : ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 خورشید به دامانم انجم به گریبانم در من نگری هیچم در خود نگری جانم در دشت و بیابانم در کاخ و شبستانم من دردم و درمانم ، من عیش فراوانم من تیغ جهانسوزم ، من چشمهٔ حیوانم تقدیر فسون من تدبیر فسون تو تو عاشق لیلائی من دشت جنون تو چون روح روان پاکم از چند و چگون تو تو راز درون من ، من راز درون تو از جان تو پیدایم ، در جان تو پنهانم من رهرو و تو منزل من مزرع و تو حاصل تو ساز صد آهنگی تو گرمی این محفل آوارهٔ آب و گل ، دریاب مقام دل گنجیده بجامی بین این قلزم بی ساحل از موج بلند تو سر بر زده طوفانم من تیغ جهانسوزم من چشمه حیوانم از جان تو پیدایم، در جان تو پنهانم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ناشناس.mp3
4.11M
🎵 تلاوت جزء 9 قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی (تند خوانی)
حرف های من و خدا_۹.pdf
271K
`🔖 حرف‌های من‌ و خدا یا دائــــم 🌟
سحر نهم_یا دائم.mp3
8.5M
🌟نگاهی متفاوت و لطیف به یک اسم از أسماء جوشن کبیر .... سحر نهم ؛ اسم شریف ¤ واحد مؤسسه منتظران منجی ـ با صدای "سامان کجوری" ـ آهنگسازی "یحییٰ عباسی " ـ تنظیم " امید اردلان "
اسرار روزه _3.mp3
7.98M
۳ ـ چگونه گرسنگی، می‌تواند به رشد انسانیت کمک کند؟ ـ جسم، و محدودیت‌های آن، چه ارتباطی به روح و رشد آن دارد؟ 🎤
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶ 💫رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: كسى كه روزه او را از غذاهاى مورد علاقه‌اش باز دارد برخداست كه به او از غذاهاى بهشتى بخورانند و از شرابهاى بهشتى به او بنوشاند. https://eitaa.com/zandahlm1357 ••✬🌟❃✨✬✨❃🌟✬••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره نساء (آیه بخشی از۷۷-۷۸) ٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا (٧٧) به آنها بگو: «سرمایه دنیا، ناچیز است! و سرای آخرت، برای كسی كه باشد، بهتر است! و به اندازه رشته شكافِ هسته ، به شما ستم نخواهد شد أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَٰٓؤُلَآءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا (٧٨) هر جا باشید، شما را درمییابد؛ هر چند در برجهای محكم باشید! و اگر به آنها [= منافقان‌] حسنه (و پیروزی) برسد، می‌گویند: «این، از ناحیه خداست.» و اگر سیّئه (و شكستی) برسد، می‌گویند: «این، از ناحیه توست.» بگو: «همه اینها از ناحیه خداست.» پس چرا این گروه حاضر نیستند را درك كنند؟! ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
سبقت عجم در پذيرش و تأييد دين بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ (ابراهيم يكي از فرزندان امام كاظم (ع) بود، ولي فرزندان ناخلف بود و در مورد امامت بعد از پدر، مزاحمتهائي براي حضرت رضا (ع) ايجاد مي كرد) علي بن اسباط مي گويد: به حضرت (ع) عرض كردم: (مردي نزد برادرت ابراهيم رفته (و او را اغفال كرده) و به او گفته: پدرت وفات نكرده است، آيا شما نيز مانند ابراهيم، چنين عقيده اي داريد؟) امام رضا: شگفتا! آيا رسول خدا (ص) ميميرد، ولي موسي (پدرم) نمي ميرد، سوگند به خدا پدرم وفات كرد، چنانكه رسول خدا (ص) وفات كرد ولي خداوند متعال از آن لحظه رحلت پيامبر (ص) به بعد و زمانهاي بعد از آن، به طور پي گير اين دين را بر عجم زادگان منت مي گذارد، ولي همين توفيق را از بعضي از خويشان پيامبر (ص) (به خاطر عدم شايستگيشان) باز مي دارد، همواره به عجم زادگان عطا مي كند و از خويشان پيامبر (ص) باز مي دارد، من هزار دينار بدهكاري ابراهيم را - پس از آنكه بر اثر ناداري تصميم بر طلاق همسران و آزاد نمودن بردگانش گرفته بود- ادا كردم (در عين حال در برابر محبتهاي من، دست از كينه توزي بر نمي دارد) چنانكه شنيده اي برادران يوسف (ع) چه كردند، يوسف چه ستمها و آزارها از برادرانش ديد. (314) (به اين ترتيب امام رضا (ع) از برادرش ابراهيم كه از خويشان پيامبر (ص) است، سخت انتقاد كرد و عجم زادگان را كه توفيق پذيرش دين خدا و امامان بر حق را يافته اند، برتر از عربهاي كج انديش دانست و ملاك برتري را به تقوا و حق پرستي دانست، نه خويشي و فاميل و اين خود گله اي بود كه امام هشتم (ع) از برادرش نمود با اينكه به او آن همه محبت نموده بود، چنانكه شاعر گويد: من از بيگانگان هرگز ننالم هر آنچه كرد همان آن آشنا كرد اصول کافی📚 https://eitaa.com/zandahlm1357
امشب همه ی اونایی رو که با حرفاشون دلت رو شکستن ببخش، از اینجا به بعدشونو بسپار به خودشون، تو فقط بار خودت رو سبک کن، تو فقط خوب باش، اگه از کل دنیا قراره یکی خوب باشه، چرا اون تو نباشی؟ نشستم لبِ پنجره، نگاه میکنم به حیاطی که خزونش دل میبره، با خودم میگم اگه ببخشم آدمارو، خزونِ منم قشنگ تره :) شبتون آرومــ و در پناه خدا 🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 استاد واقعا با این همه علمای بزرگی که با امام زمان ع رابطه داشتند و این همه شهدایی که با امام زمان ع رابطه داشتند، یعنی هنوز 313نفر یار امام نشدند؟ پس این همه داستان ارتباط چیه؟ چرا امام زمان ظهور نمیکنن؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 ☝️🏻این برمی‌گردد به یک اشتباه رایج بین مردم که فکر می‌کنند ۳۱۳ نفر باید فراهم بشود تا امام زمان (عج) بیاید، در حالی که اصلاً اینطوری نیست❌ شرایط دیگر هم مهمه. خود ۳۱۳ نفر هم فرماندهانند به یاران نیاز دارند، به نیروهای دیگری نیاز دارند. شرایط دیگری هم باید در جهان فراهم بشه، مردم جهان هم حالا آن نسبیتی، نه همه باید منجی را بخوان، همه اینها باید فراهم بشه بعد امام زمان بیایند. فقط ۳۱۳ نفر که شرط ظهور نیست. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق) 🆔