eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
نماز پرشكوه عيد امام رضا (ع) كه ناتمام رها شد! بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ روز عيد (قربان) فرا رسيد، مأمون توسط شخصي، براي امام رضا (ع) پيام داد كه براي نماز عيد آماده شو و آن را اقامه كن و خطبه آن را بخوان. امام رضا (ع) به مأمون پيام داد، به شرطي كه در مورد ولايت عهدي بين من و تو بود، آگاه هستي (بنابراين مرا از خواندن نماز عيد و خطبه كه از شئون حكومت است، معاف بدار) مأمون، من مي خواهم با انجام اين كار، احساسات مردم آرام گردد و آنها فضائل و كمالات تو را بشناسند. حضرت رضا (ع) كرارا از مأمون خواست كه مرا معاف بدار، ولي مأمون با اصرار و پافشاري مي گفت: (بايد نماز عيد را شما اقامه كنيد) سرانجام حضرت رضا (ع) به مأمون پيغام داد كه اگر بنا است من نماز را بخوانم، من مانند روش پيامبر (ص) و امير مؤمنان (ع) نماز را مي خوانم (نه مانند روش خلفاء) مأمون (هر گونه مي خواهي، بخوان)، آنگاه مأمون دستور داد تمام مردم صبح زود به در خانه امام رضا (ع) اجتماع كنند. ياسر خادم مي گويد: سرداران و سپاهيان در خانه امام و اطراف آن اجتماع كردند، مردم از بزرگ و كوچك و زن و مرد و كودك سر راه امام، صف كشيدند، عده اي در پشت بامها رفتند (شكوه ملكوتي خاصي همه جا را فرا گرفت) هنگامي كه خورشيد طلوع كرد، امام رضا (ع) غسل نمود و عمامه سفيدي كه از پنبه بود بر سر نهاد، يك سرش را روي سينه و سر ديگرش را ميان دو شانه انداخت و دامن به كمر زد و به همه پيروانش دستور داد چنان كنند. سپس عصاي پيكان داري را بدست گرفت و بيرون آمد، ما در پيشاپيش آن حضرت حركت مي كرديم، او پا برهنه بود، وقتي كه حركت كرد و سر به سوي آسمان بلند كرد و چهار بار تكبير گفت (آنچنان تكبيرهاي او پرجاذبه و ملكوتي بود كه) ما گمان كرديم آسمان و در و ديوار، همه با او هماهنگ و همنوا مي گويند: اللّه اكبر … ارتشيان و كشوريان، با شكوه ويژه اي، صف در صف ايستاده بودند، امام رضا (ع) از خانه بيرون آمد و دم در ايستاد و فرمود: (اللّه اكبر، اللّه اكبر، (اللّه اكبر) علي ما هدانا، اللّه اكبر علي ما رزقنا من بهمه الانعام و الحمد لله علي ما ابلانا.) همه جمعيت، صداي خود را به اين تكبير بلند كردند (آنچنان آواي ملكوتي تكبير در فضاي ملكوتي محضر امام، پيچيد و اثر بخش بود) كه سراسر شهر (مرو) يكپارچه به گريه و شيون و فرياد تبديل گرديد، هنگامي كه سرداران و رؤسا، ديدند، امام رضا (ع) با كمال سادگي با پاي برهنه از خانه بيرون آمده، از مركبها پياده شدند و پا برهنه گشتند و همراه امام حركت نمودند، حضرت در هر ده قدمي مي ايستاد و سه تكبير مي گفت، زمين و زمان با احساسات پرشوري در حالي كه گويا اشك مي ريزند، با غرش تكبير، همنوا شده بودند. وضع آن صحنه عظيم ملكوتي را به مأمون گزارش دادند، فضيل بن سهل ذوالرياستين (نخست وزير و رئيس ارتش) در نزد مأمون بود، به مأمون گفت: اي امير مؤمنان! اگر امام رضا (ع) با اين شكوه به مصلي برسد، مردم شيفته مقام او گردند (و آنگاه براي مقام شما خطر خواهد شد)، صلاح اين است كه از او بخواهي باز گردد. مأمون، شخصي را نزد امام رضا (ع) فرستاد و توسط او در خواست باز كشت كرد. امام رضا (ع) بي درنگ كفش خود را طلبيد و سوار مركب شد و باز گشت. (306) اصول کافی📚 https://eitaa.com/zandahlm1357
مانده‌ام چشم بدوزم به کجای حرمش حوض‌ها، پنجره‌ها، روزنه‌ها یا گنبد گنبد زرد رضا طاق سماوات خداست سایه لطف کند پهن به دنیا گنبد https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
46.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دغدغه عليه‌السلام دفاع از علی علیه‌السلام 👈تقابل‌سازی روش 🔊 حجت‌الاسلام 💥ببینید و انتشار دهید https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ناشناس.mp3
3.94M
🎵 تلاوت جزء 16 قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی (تند خوانی)
سحر شانزدهم_یا دلیل.mp3
9.7M
🌟 پرسه‌ای شاعرانه حوالیِ یک اسم از أسماء جوشن کبیر .... سحر شانزدهم ؛ اسم شریف
حرف های من و خدا_۱۶.pdf
272.4K
`🔖 حرف‌های من‌ و خدا یا دلیل 🌟
اسرار روزه _10.mp3
10.28M
۱۰ 💢 از میان دونفر، با سطح هوشی و تلاشِ برابر، کسی در کسب کمالات انسانی، موفق‌تر و جلوتر است که ؛ در کنترل پرخوری، و تحمل کم خوری و گرسنگی، موفق‌تر است. مکانیسم این تفاوت چگونه است؟ 🎤
✨✨✨🌹 ✨✨🌹 ✨🌹 ✨رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ ✨يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ ﴿41﴾ ✨پروردگارا روزى كه حساب برپا مى ‏شود ✨بر من و پدر و مادرم و بر ✨مؤمنان ببخشاى (41) 📚 سوره مبارکه إبراهيم ✍آیه 41 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✨🌹 ✨✨🌹 ✨✨✨🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ - شعراء 78 کسی که مرا آفریده است، و هم او مرا راهنمائی می‌کند. وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ - شعراء 79 او همان خدایی است که مرا غذا می‌دهد و سیراب می‌گرداند. 💛 تلاوتی زیبا و شاهکاری ماندگار، آیات 78 تا 104 سوره مبارکه شعراء با صدای استاد عبدالباسط 🎈💚
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
چگونگي ولايت عهدي حضرت رضا (ع) بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ هنگامي كه حكومت امين (ششمين خليفه عباسي) سقوط كرد و حكومت سراسر قلمرو اسلام، براي مأمون (هفتمين طاغوت عباسي) استقرار يافت، مأمون نامه اي براي امام رضا (ع) (كه در آن روز در مدينه بود) نوشت و در آن نامه، آن حضرت را به خراسان دعوت كرد. حضرت رضا (ع) به عللي از رفتن به خراسان، خودداري كرد و عذر خواهي نمود، ولي مأمون پيوسته براي آن حضرت نامه مي نوشت و اصرار مي كرد كه بايد به خراسان بيائي، سرانجام آن حضرت در يافت كه چاره اي جز رفتن به خراسان نيست بناچار مدينه را به قصد خراسان ترك كرد و در آن روز پسرش امام جواد (ع) هفت سال داشت. مأمون در نامه اش دستور داده بود كه حضرت رضا (ع) از راه كوهستان (باختران و همدان) و قم نيايد، بلكه از راه اهواز و بصره بيايد (و اين دستور به خاطر وجود شيعيان در مسير راه اول بود كه مأمون براي خود احساس خطر از شيعيان مي كرد). حضرت رضا (ع) به راه خود ادامه داد تا به سرزمين خراسان رسيد و در آنجا به شهر (مرو) كه مأمون در آنجا بود، وارد گرديد. مأمون به به حضرت رضا (ع) پيشنهاد كرد كه مي خواهم امر خلافت را به تو واگذار كنم، آن را بر عهده بگير. حضرت رضا (ع) (كه مي دانست نقشه اي در كار است) آن پيشنهاد را با قاطعيت رد كرد. سر انجام مأمون (مسأله ولي عهدي) را مطرح نمود و به حضرت عرض كرد: (بايد مقام ولايتعهدي را بر عهده بگيري). پس از گفتگوي بسيار، امام رضا (ع) فرمود: (مشروط به شروطي كه از تو مي خواهم) مأمون: هرچه خواهي بخواه. امام رضا (ع): (من مقام ولايتعهدي را به عهده مي گيرم، به شرط آنكه امر و نهي نكنم و حكم و فتوي ندهم و كسي را نسب و عزل ننمايم و هيچ امري را كه پا برجاست تغيير ندهم و از همه امور مرا معذور بداري) (305) (به اين ترتيب، امام رضا (ع) ولايت عهدي را پذيرفت، كه در حقيقت نامش بود و اين پيشنهاد را نيز رد كرد زيرا معني دخالت نكردن در هيچ يك از امور، بيانگر آن است كه آن حضرت، ولايتعهدي مأمون ظالم را نپذيرفته است). اصول کافی📚 https://eitaa.com/zandahlm1357
یا امام رضا ❤️ از روزِ ازل گرفته بودی دستم دل از تو گرفتم، به ظواهر بستم آقا گله ای از ندارم... وقتی گم کردمت و خودم مقصّر هستم. https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 امام زمان (عج) در زمان ظهور و حکومتشون با چه زبانی با مردم جهان صحبت خواهند داشت؟؟ با هر قوم به زبان خودشون؟؟ چطوری میشه؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 ☝️🏻خُب ما در روایات داریم که امام به همه‌ی زبانها آگاه هست. 💠بعد امام هم که قرار نیست برود تک تک شهرها و کشورها سر بزند امام والی می فرستد همانطور که ✨حضرت علی (ع) این کار را می کرد. برای هر چند کشور یک فرمانده می فرستد امام، حالا چه از آن 313 نفر باشند چه از افراد دیگری باشند. 👈🏻ولی علی ایحال اینها جزئیات بحث ظهور است و در بحث جزئیات نمی شود اظهار نظر کرد، اما امام به همه زبانها مسلط است و‌ ما روایات متعدد در این زمینه داریم. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
طنز_جبهه ●توی سنگر هر کس مسئول کاری بود. یک بار خمپاره ای آمد و خورد کنار سنگر ... به خودمان که آمدیم ، دیدیم رسول پای راستش را با چفیه بسته است. ●نمیتوانست درست راه برود . از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه بچه ها انجام دادند .. ●کم کم بچه ها به رسول شک کردند ، یک شب چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش . صبح بلند شد ، راه افتاد ، پای چپش لنگید ! سنگر از خنده بچه ها رفت روی هوا !! تا میخورد زدنش و مجبورش کردن تا یه هفته کارای سنگر رو انجام بده . 😂😂😂 ●خیلی شوخ بود ، همیشه به بچه ها روحیه می داد ، اصلا بدون رسول خوش نمی گذشت. شهید_رسول_خالقی🌹
روزی شعبی، حجاج را از ظلم و ستم تحذیر و به عدل و داد ترغیب میکرد. حجاج نیز دیناری طلا برداشت، وزن و عیار آن را سنجیده و به دست شعبی داد و گفت: پیش صرافها ببر و از وزن و عیار این دینار سؤال کن. شعبی نزد چندین صراف رفت. هر یک به طمع این که دینار را می‌خواهد به او بفروشد چیزی گفت. یکی می‌گفت: کم عیار است، دیگری می‌گفت: کم وزن است و هر کدام نقصی برای آن قائل می‌شدند. شعبی نزد حجاج آمد و جریان را شرح داد. حجاج گفت: در فلان محله و فلان کوچه خانه ای به این نشان هست، آن جا برو و در بزن. از صاحب خانه وزن و عیار دینار را جویا شو. شعبی رفت و دینار را به صاحب خانه داد، آن مرد نگاه کرد و گفت: از نظر وزن و عیار تمام است چنانچه بخواهی به جایش درهم نقره می‌دهم. پرسید: از حجاج به تو ظلمی رسیده است؟ پاسخ داد: نه، بلکه در زمان او راحت هستم و ظلم دیگران را نیز از من دفع می‌کند. شعبی در شگفت شد، نزد حجاج آمد و گفتار آن مرد را برایش بازگو کرد. حجاج گفت: چون مردم بر یکدیگر ستم روا دارند خداوند کسی را بر آنها مسلط میکند که بر آنها ستم کند. کسی که به احدی ظلم نکند هیچ کس بر او ستم نخواهد کرد. اگر این طایفه با خدای خود راست بودند و شرط بندگی را به جا می‌آوردند هرگز به رنجانیدن آنها موفق نمی شوم. ای دریده پوستین یوسفان گرگ برخیزی از آن خواب گران 📙پند تاریخ 3/ 157 - 158 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•