eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی ) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت نود و چهارم یکی دوبار دست مجید کتاب دعای کوچکی دیده بودم که شاید همان کتاب مفاتیح‌الجنان شیعیان بود و حالا به جستجویش تمام طبقات کمد دیواری را به هم ریخته و دست آخر در کِشوی میز پاتختی پیدایش کردم. لب تخت نشستم و کتاب را میان دستانم ورق می‌زدم و نمی‌دانستم باید از کجا شروع کنم و چه مناجاتی را بخوانم. کتابی قطور و در قطع کوچک که تمام صفحاتش از خطوط ریز دعا پوشیده شده بود. نگاه حیران و مضطرّم سراسیمه بین صفحات به دنبال دعایی می‌گشت که برای شفای بیمار نافع باشد که به ناگاه کسی پشت دستم زد و دلم را لرزاند. اگر عبدالله مرا در این وضعیت می‌دید چه فکری می‌کرد؟ من بارها پیش عبدالله از تلاش‌هایم برای هدایت مجید به مذهب اهل تسنن، با افتخار سخن گفته و حالا نه تنها نظر او را ذره‌ای جلب نکرده بودم که کتاب مفاتیح‌الجنان را در دست گرفته و به امید شفای بیماری مادرم، چشم به ادعیه بزرگان اهل تشیع دوخته‌ام! اگر پدر و ابراهیم و بقیه خانواده می‌فهمیدند چقدر سرزنشم می‌کردند که در عرض سه چهار ماه زندگی مشترک با یک مرد شیعه، از مذهب خودم دست کشیده و دلبسته اعتقادات شیعیان شده‌ام! ولی خدا بهتر از هر کسی آگاه بود که من به عقاید شیعه معتقد نشده بودم و تنها به کورسوی نور امیدی به دعایی از جنس توسل‌های عاشقانه شیعیان دل بسته بودم! من که به حقانیت مذهبم ذره‌ای شک نکرده و هنوز در هوای دست کشیدن مجید از مذهبش به روزهایی چشم داشتم که او هم مثل من با دستان بسته نماز بخواند، سر به فرش سجده کند، همه خلفای اسلام را به یک چشم بنگرد و به هر آنچه من باور دارم اعتقاد پیدا کند! ولی چه می‌توانستم بکنم وقتی خیالی وسوسه‌ام می‌کرد که باید این راه را هم تجربه کنم که شاید زنجیر پوسیده زندگی مادرم به این حلقه بسته باشد! کلافه از این همه احساس نیازی که در دل داشتم و راه پر از شک و ابهامی که پیش رویم بود، کتاب را بستم و بی‌آنکه دعایی خوانده باشم، کتاب را در کشو گذاشته و خسته از اتاق بیرون رفتم. بی‌حال از ضعف و تشنگی روزه‌داری در این روز گرم تابستان که خنکای کولر گازی اتاق هم حریف آتش باری‌اش نمی‌شد، روی کاناپه کنار هال دراز کشیدم که زنگ موبایلم به صدا در آمد. عبدالله بود و خواست تا آماده باشم که بعد از نماز ظهر به دنبالم بیاید و با هم به دیدار مادر برویم. این روزها دیدن مادر برای من تکلیف سختی بود که نه چشمانم توان ادایش را داشت و نه دلم تاب دوری‌اش را می‌آورد. سخت بود شاهد عذاب کشیدن مادرم باشم، هر چند ندیدن صورت مهربانش سخت‌تر بود و تلخ‌تر! نمازم را خوانده بودم که عبدالله رسید و با هم عازم بیمارستان شدیم. آفتاب گیر شیشه را پایین داد تا تیغ تیز آفتاب بعد از ظهر کمتر چشمانش را بسوزاند و مثل اینکه برای گفتن حرف‌هایش تمرین کرده باشد، خیلی حساب شده آغاز کرد: «الهه! من بهتر از هر کسی حال تو رو می‌فهمم! اگه تو دختری منم پسرم! اون مادر منم هست! تازه اگه تو برای خودت یه خونه زندگی جدا داری، من همه زندگی‌ام مامانه! پس اگه حال من بدتر از تو نباشه، بهتر نیس!» سپس همانطور که حواسش به ردیف اتومبیل‌های مقابلش بود، نیم نگاهی به چشمان غمزده‌ام کرد و با لحنی نرمتر ادامه داد: «اینا رو گفتم که فکر نکنی من آدم بی‌خیالی هستم! به خدا منم خیلی عذاب می‌کشم! منم دارم از غصه مامان دیوونه میشم! ولی... ولی تو باید به خودت آرامش بدی! باید به خدا توکل کنی و راضی به رضای اون باشی!» از آهنگ جملاتش پیدا بود که چقدر از بهبودی مادر ناامید شده که اینچنین مرا به صبر و آرامش دعوت می‌کند. چشمانم به خط کشی حاشیه خیابان خیره مانده و دستم به مدد دلم که تاب شنیدن چنین حرف‌هایی را ندشت، گوشه چادر بندری‌ام را لوله می‌کرد و عبدالله که انگار خبر از قلب بی‌قرار من نداشت، همچنان می‌گفت: «خدا راضی نیس که تو انقدر در برابر تقدیرش بی تابی کنی! بخدا خود مامانم راضی نیس تو با خودت اینجوری کنی! هر چی خدا بخواد همون میشه!» سپس آهی کشید و با لحنی لبریز غصه ادامه داد: «دیشب وقتی صدای جیغت رو شنیدم، جیگرم آتیش گرفت! آخه چرا با خودت اینجوری می‌کنی؟» در برابر سکوت مظلومانه‌ام، سری جنباند و با لحنی دلسوزانه سرزنشم کرد: «به فکر خودت نیستی، به فکر مجید باش! مجید این مدت خیلی داغون شده!» https://eitaa.com/zandahlm1357
کارگاه انصاف_37.mp3
10.56M
۳۷ 📌بدترین بی‌انصافی‌ها، - عادت کردن به محبت اطرافیان و نزدیکان ماست، که همیشگی بودن آن، مانع می‌شود که به چشممان بیاید و از آنها تشکر کنیم! - کمی فکرکنیم؛ آیا ما به این بی‌انصافی بزرگ مبتلا نیستیم؟ 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایستادی به جنگ رو در رو خنجر از پشت میزند دشمن (آشنا) ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ناشناس.mp3
4.01M
🎵 تلاوت جزء 25 قرآن کریم با صدای معتز آقایی
حرف های من و خدا_۲۵.pdf
281.9K
🔖 حرف‌های من‌ و خدا یا قائم 🌟
سحر بیست‌وپنجم _ یا قائم.mp3
8.23M
🌟 پرسه‌ای شاعرانه حوالیِ یک اسم از أسماء جوشن کبیر ....
اسرار روزه _19.mp3
11.06M
۱۹ ▪️معیّت با امام ، و استقامت در این مسیر با تمام خطرات و مشکلاتش، بدون دریافت حکمت از خداوند ممکن نیست! ▫️تنها کسانی می‌توانند تا آخر، پای‌کار معصوم بمانند؛ که حکیم باشند. - و قدم اول برای جذب حکمت، کنترل لقمه و کلام است. 🎤
●❥ ﷽ ❥● 🌺هم نشینی آیات 🌺 🔷وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ------------------------------- 🔶و هر یک بر مدار معیّنی (در این دریای بی‌پایان) شناورند. --------------------------------- 🔺but each, in an orbit, is swimming. ----------------------------------- 👌 كرات در خود در حركتند. 👌 حركت در مدار خود با است. 📘 آیه ۴۰ سوره یاسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِىِّ ۚ يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا 💛 تلاوت زیبا و آرامش بخش آیه 56 سوره مبارکه احزاب با صدای مشاری البغلی💚 🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد🔸
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
خواب ديدن امام كاظم (ع) و معرفي حضرت رضا (ع) به عنوان جانشينش بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ يزيد بن سليط، هنگامي كه از امام كاظم (ع) در مورد جانشينش سؤال كرد، امام كاظم (ع) (پس از بياني، كه در داستان قبل گذشت) چنين فرمود: رسول خدا (ص) را در عالم خواب ديدم، پيامبر (ص) امامت جانشين مرا به من معرفي كرد و خود او و افراد هم عصرش را به من نشان داد … من در عالم خواب ديدم كه در حضور پيامبر (ص) هستم، در نزد آن حضرت، انگشتر، شمشير، عصا، كتاب و عمامه وجود داشت، عرض كردم: (اي رسول خدا! اينها چيست؟) رسول خدا (ص) فرمود: (عمامه، رمز سلطنت خداوند است، شمشير رمز عزت خداوند است، كتاب رمز نور الهي است، عصا،رمز نيروي خدا است و انگشتر، رمز در برگيرنده همه اين امور است) سپس به من فرمود: امر امامت از تو بيرون رفته و به ديگري رسيده است (نزديك است اين كار تحقق يابد). به رسول خدا (ص) عرض كردم: (اي رسول خدا! به من نشان بده كه او (جانشين من) كيست؟) فرمود: من هيچكدام از امامان را نديدم كه در مورد امامت، اين گونه آشفته و بي تاب باشد، اگر مقام امامت، از روي محبت و دوستي مي بود، برادرت اسماعيل، در نزد پدرت (امام صادق) از تو محبوبتر بود، ولي شخص امام از طرف خداوند تعيين مي گردد. آنگاه امام كاظم (ع) فرمود: من همه فرزندانم را، چه آنها كه از دنيا رفته اند و چه آنها كه زنده اند به نظر آوردم، آنگاه اميرالمؤمنين علي (ع) به پسرم علي (بن موسي الرضا) اشاره كرد و فرمود: (هذا سيدهم فهو مني و انا منه و الله مع المحسنين: اين، سرور آنها است، او از من است و من از او هستم، خداوند با نيكوكاران مي باشد). يزيد بن سليط مي گويد: در اين هنگام امام كاظم (ع) به من فرمود: (اين مطلب در نزد تو مانند امامت، محفوظ باشد، آن را جز به آدم عاقل يا بنده خدائي كه او را راستگو تشخيص داده اي نگو و اگر از تو گواهي خواست، گواهي بده، اين است سخن خدا، آنجا كه (در آيه 59 نساء) مي فرمايد: (ان الله يامركم ان تودوا الامانات الي اهلها: خداوند به شما فرمان مي دهد كه امانتها را به صاحبانش بپردازيد). و نيز خداوند به ما فرموده است: (و من اظلم ممن كتم شهادة عنده من الله كيست ستمگرتر از آنكه گواهي خدا را نزد خود مخفي كند). (بقره - 150) آنگاه امام كاظم (ع) افزود: من (در عالم خواب) به رسول خدا (ص) عرض كردم (شما يكجا همه فرزندانم را ذكر كرديد، بفرمائيد كداميك از آنها امام است؟). فرمود: آنكه با نور خدا ببيند و با فهم خود بشنود و بر اساس حكمت خود، سخن بگويد، از اين رو، راه درست مي رود و اشتباه نمي كند و در راه علم حركت مي كند نه در راه جهل، سپس دست پسرم علي (حضرت رضا عليه السلام) را گرفت و فرمود: (او، همين است). آنگاه به من فرمود: چقدر اندك، همراه او (حضرت رضا) هستي، وقتي كه از سفر (مكه) بازگشتي، كارهايت را سامان بده و آماده باش كه از فرزندانت جدا مي شوي و همسايه ديگران مي شوي … يزيد بن سليط مي گويد: سپس امام كاظم (ع) به من فرمود: مرا امسال دستگير مي كنند و امر امامت پسرم علي (ع) است كه همنام دو علي (از امامان) است: 1 - علي بن ابيطالب (ع) 2 - علي بن الحسين (ع)، خداوند به او فهم و خويشتن داري و نصرت و دين و محنت علي اول (ع) و محنت و صبر در برابر ناگواريها و استقامت علي دوم (ع) را داده است و تا چهار سال بعد از مرگ هارون، در بيان حقايق آزاد نيست. سپس به من فرمود: (با او در همين جا ملاقات خواهي كرد، به او مژده بده كه خداوند پسري امين، مورد اعتماد و مبارك به تو خواهد داد و او به تو خبر دهد كه تو با من در همين جا ملاقات نموده اي … )، همانگونه كه امام كاظم (ع) خبر داده بود، تحقق يافت. (296) اصول کافی📚 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| اگر‌ شیخ بهایی هم‌ بهایی یافت، عاشق شد ... 🔹 دکلمه شعری زیبا از محمدجواد غفورزاده
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 روایت داریم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان ظهور نیز راه زهد را ادامه می‌دهند و جامه هایی سخت و درشت بافت و پشمین بر تن می‌کنند و از جامه‌های لطیف و راحت دوری می‌گزینند. چرا با وجود اینکه همه مردم در راحتی و آسایش هستند باز امام زمان به خودشون سخت میگیرن؟ یه جور افراط نیست؟! ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 📚روایات را باید همه بُعدی نگاه کرد، نه اینکه بیاییم فقط به یک طرف روایات نگاه بکنیم. ما در رابطه با امام صادق (ع) هم همین را داریم، در روایات آمده ایشان لباس های بسیار زیبایی می‌پوشید ولی زیرش لباس خشنی می‌پوشید. 🌟امام زمان (عج) هم قطعا شبیه به امام صادق خواهد بود که به قول شما مردم در رفاه هستند، امام زمان لباس های خوب هم می پوشد خُب زیرش لباس خشن. این لباس های خشن بیشتر همان بحث خشوع و اینکه جلوه های دنیا اینها را نگیرد از این باب هست، نه اینکه فقط لباس های سخت و خشن بپوشند، اینکه نشد کار !!! تقریبا چیزی شبیه به امام صادق خواهد بود. 👈🏻👈🏻حالا می گویم بحث لباس هم از آن چیزهای جزئیات مربوط به ظهور است، در مواردی که به جزئیات مربوط می شود، نمی شود خیلی دقیق و تخصصی اظهار نظر کرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)