eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.7هزار عکس
35.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: ✨﷽✨ 🌼چرا ما در نماز دوبار سجده ميکنيم؟ ✍شخصی از حضرت علی (ع) سوال کرد چرا ما در هر رکعت نماز دوبار سجده ميکنيم؟ چرا همانطور که يکبار رکوع ميکنيم يکبار هم سجده نمیکنيم؟ امير المومنين علی (ع) اين آیه را خواندند: منها خلقناکم و فيها نعيدکم و منها نخرجکم تاره اخري (طه55) اول که سر بر سجده ميگذاری و برميداری يعنی منها خلقناکم، همه ما از خاک آفريده شده ايم، هر چه هستيم از خاک بوجود آمده‌ايم. بعد دو مرتبه سرت را بر خاک بگذار و يادت بيايد که روزی می ميری، سپس دوباره سرت را بردار و يادت بيفتد که يکبار ديگر از همين خاک محشور و مبعوث ميشوی. 📚مجمموعه آثار شهيد مطهری، اگر با این نگاه سر به سجده بگذاریم، در هر رکعت نماز یادی از معاد و برپایی قیامت کرده‌ایم و کسی که در هر روز 17 بار یاد معاد بیافتد، بعید است که تعلقی به دنیا پیدا کرده و خود را به گناه آلوده کند 💠 ــــــــــــــــ #https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: ❣ 💚سه بار غافل شدن در نماز 🦋امام صادق (ع ) : اذا قام العبد الی الصلاة اقبل الله - عز و جل - علیه بوجهه فلا یزال مقبلا علیه حتی یلتفت ثلاث مرات فاذاالتفت ثلاث مرات اعرض عنه ✨وقتی بنده به نماز ایستاد خداوند متعال به او توجه می کند و توجهش را از او قطع نمی کند تا موقعی که سه مرتبه از یاد خدا غافل گردد،در این هنگام خداوند سبحان نیز از او اعراض خواهد کرد.✨ 🔰بحار الانوار، ج ,84 ص 241 📿 🤲🏻 https://eitaa.com/zandahlm1357 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 نماز بسیار پر فضیلت وصیت 💠 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: 🍃هر کس این نماز را بخواند زانو به زانوی من در بهشت است پرسمان اعتقادی 👇👇 https://eitaa.com/zandahlm1357
137.4K
اگر مادر بین فرزندان فرقی شدید بگذارد ما چکار باید بکنیم ؟ پدر من فوت کرده و قبل از فوتش به مادرم گفته بود اموال رو مساوی بین بچه ها پخش شه ولی الان تمامی اموال به یک بچه رسیده . همین طور ک عاق والدین داریم برعکسش هم هست؟ وظیفه من الان چیست؟ https://eitaa.com/zandahlm1357
62.8K
چرا فکر می کنیم خدا ما رو نمی بینه وقتی مشکل داریم چرا فکر میکنیم زندگی های مردم همیشه بهتر از ماست https://eitaa.com/zandahlm1357
266.2K
چرا این دو روایت متضاد همدیگه هستند؟ موقعی آقا ظهور میکنن که همه میگن چه زود فکر نمیکردیم انقدر زود بیان. با این روایت که ظهور وقتی پیش میاد که حتی علاقه مندان به آقا قطع امید میکنن ونفی میکنند ظهور رو؟ آیا شما هم واقعا ظهور رو نزدیک میبینید؟ https://eitaa.com/zandahlm1357
387.5K
فقر ، پولداری ، زشتی ، زیبایی ، باهوشی و کندذهنی ؛ اینها فراتر از اختیار ماست که بواسطه سبب و اسباب های این دنیا بر ما تحمیل شده. این تحمیل با عدالت خداوند چطور سازگاره درصورتی ک همین تحمیل ها باعث ظلم در دنیا ب برخی انسان ها میشه مثلاً فرد زشت مورد تمسخر قرار میگیره ! فرد بی پول تحقیر میشه ! آیا با اینکه از این مشکلات خداوند آگاه بودند باز قربانی کردن و عقب گذاشتن برخی انسانها از برخی دیگر عدالت است ؟! https://eitaa.com/zandahlm1357
94.5K
اگه کسی که بالغه وخودکشی کرده باشه شرکت کردن تومراسم خاکسپاری ومجلس ترحیمش اشکال شرعی داره؟ https://eitaa.com/zandahlm1357
4_5819105933556451092.mp3
371K
با توجه به اين كه خداوند به نماز و روزه ی ما احتياج ندارد، وقتي توبه مي كنيم چرا بايد قضاي آن را به جا بياوريم؟ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حسین زاده....
قوت غالب تربت ڪرببلا و ڪَشتہ ام با آن عجین! ڪاش میشد فطریہ باشد حرم، پاے پیاده 🌙 🌷
صفحه #حکایت... https://eitaa.com/zandahlm1357
(11) خشتي از طلا و خشتي از نقره رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: - وقتي مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم. در آنجا فرشتگاني ديدم كه با خشت طلا و خشت نقره ساختماني مي سازند ولي گاهي دست از كار مي كشند از فرشتگان پرسيدم: شما چرا گاهي كار مي كنيد و گاهي از كار دست مي كشيد؟ سبب چيست؟ پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختماني به ما برسد مشغول مي شويم و هرگاه نرسد از كار باز مي ايستيم. گفتم: مصالح ساختماني شما چيست؟ جواب دادند: (سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر). وقتي مؤمن اين ذكر را مي گويد ما ساختمان را مي سازيم. وقتي كه ساكت مي شود ما نيز دست از كار مي كشيم. (12 ).......: جلد ۲ 📚داستانهای بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در قرآن امده است: *یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً*(سوره احزاب ایه 59) ای پیامبر! به زنان و دختران خود و زنان مومن که خویشتن را به چادر فروپوشند که اینکار برای اینکه انها(به عفت و حریت)شناخته شوند تا از تعرض و جسارت(هوس رانان)ازار نکشند بسیار نزدیک ترند و خدا (در حق خلق )بسیار امرزنده و مهربان است ♥♥♥ قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ(سوره نور ایه30) ای رسول ما مردان مومن را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا)بپوشند و فروج و اندامشان را (از عمل زشت)محفوظ دارند که این بر پاکیزگی (جسم و جان)آنان اصلح است و البته خدا به هر چه کنید اگاه است. ♥♥♥ وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (سوره نور ایه 31) و زنان مومن را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا)بپوشند و فروج و اندامشان را(از عمل زشت)محفوظ دارند و زینت و ارایش خود را جز انچه قهرا ظاهر می شود(بر بیگانه اشکار نسازند و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه(پوشش) بپوشانند و زینت و جمال خود را اشکار نسازند جز برای شوهران خود یا پدران یا پدران شوهر یا پسران خود یا پسران شوهر یا برادر خود یا زنان خود(یعنی زنان مسلمه)یا کنیزان ملکی خویش یا مردان اتباع خانواده که رغبت به زنان ندارند یا اطفالی که هنوز بر عورت و محارم زنان اگاه نیستند (و از غیر این اشخاص مذکور احتجاب و احتراز کنند)و آنطور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود و ای اهل ایمان همه به درگاه خدا توبه کنید باشد که رستگار شوید. . . . ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ جنجالی استادقرائتی برای حجاب ✅ نشر آثار استاد قرائتی ┄┅┅❅❁❅┅┅┄
هدایت شده از شبهات حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رنگ مناسب لباس و حجاب در مکانهای مختلف یازده خاصیت رنگ مشکی 🔺چراچادر باید مشکی باشد؟؟
کانال رمان عاشقانه مذهبی (علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت نود و نهم سخنرانی تمام شده و مراسم روضه و سینه‌زنی بر پا شده بود، گرچه من پیش از دیگر عزاداران، به ماتم بیماری مادرم به گریه افتاده و به امید شفایش به درگاه پروردگارم، ضجه می‌زدم. گریه‌های آرام مجید را می‌شنیدم و شانه‌هایش را می‌دیدم که زیر بار اشک‌های مردانه‌اش به لرزه افتاده و نمی‌دانستم از آنچه مداحِ مراسم در مصایب امام علی (علیه‌السلام) می‌خواند، ناله می‌زند یا از شنیدن گریه‌های عاجزانه من اینچنین غریبانه اشک می‌ریزد. نمی‌دانم چقدر در آن حال خوش بودم و همانطور که صورت غرق اشکم را به آسمان سپرده و دلِ پُر دردم را به دست خدا داده بودم، چقدر زیر لب با امام علی (علیه‌السلام) نجوا کردم که متوجه شدم مجید قرآن کوچکی را به سمتم گرفته و آهسته صدایم می‌زند: «الهه جان! قرآن رو بگیر رو سرِت!» پرده ضخیم اشک را از روی چشمانم کنار زدم و دیدم همه با یک دست قرآن‌ها را به سر گرفته و دست دیگر را به سوی آسمان گشوده‌اند. مراسم قرآن به سر گرفتن را پیش از این در تلویزیون دیده بودم و چندان برایم غریبه نبود، گرچه اذکار و دعاهایی را که می‌خواندند، حفظ نبودم و نمی‌توانستم کلمات را به طور دقیق تکرار کنم. قرآن را روی سرم قرار داده، با چشمانی که غرق دریای اشک شده و صدایی که دیگر توان گذر از لایه سنگین بغض را نداشت، خدا را به حق خودش سوگند می‌دادم: « بِکَ یا الله...» سوگندی که احساس می‌کردم بازگشتی ندارد و بی‌هیچ حجابی دلم را به آستان پروردگارم متصل کرده است. سوگندی که به قلب شکسته ام اطمینان می داد تا رسیدن به آرزویم فاصله زیادی ندارم و هم اکنون پیک اجابت از جانب خدایم می‌رسد و بعد نام عزیزترینِ انسان‌ها و شریف‌ترینِ پیامبران را به درگاه خدا عرضه داشتم: «بِمُحَمَّدٍ ...» همان کسی که بهانه بارش رحمت خدا بر همه عالم است و حتی تکرار نام زیبایش، قلبم را جلا می‌داد. دیگر آسمان دلم به هم پیچیده، دریای اشک روی ساحل مژگانم موج می‌زد و لب‌هایم از شدت طوفان ناله به لرزه افتاده بود و حالا باید کسانی را صدا می‌زدم که به زعم شیعه، برترین اولیای خدا بودند و به رأی اهل سنت از بندگان محبوب درگاه الهی و برای دست کوتاه و چشم امیدوار من، بهترین واسطه استجابت دعایم! همه باورها و اعتقاداتم را کنار زده و بی‌توجه به تاریخ اسلام و عقاید اهل سنت و جماعت، از سویدای دلم صدا می‌زدم :«بِعَلیٍ... بِفاطِمَه... بِالحَسَنِ... بِالحُسَینِ...» دیگر فراموش کرده بودم هر آنچه از مباحث اهل سنت آموخته بودم که داشتم میان میدان عشق بازی، یک تنه جانبازی می‌کردم و بی‌پروا از همه چیز و همه کس، برای بیماری دعا می‌کردم که همه از زنده ماندنش قطع امید کرده بودند و حالا من به شفای کاملش دل بسته بودم! تنم به لرزه افتاده بود از نغمه پر سوز و گداز دختر اهل سنتی که با طنین هزاران شیعه یکی شده و تا عرش خدا قد می‌کشید! زیر سایه قرآنی که بر سر گرفته و دستی که به تمنا به سوی پروردگارم گشوده بودم، باور کردم که دعایم به اجابت رسیده و ایمان آوردم اولیایی که میان هق هق گریه‌هایم، نامشان را زمزمه می‌کنم، مرا به خواسته دلم رسانده و با آبرویی که پیش خدا دارند، در همین لحظه شفای مادرم را از پیشگاه پروردگار عالم گرفته‌اند که دیگر نه از آشوب قلبم خبری بود و نه از پریشانی اندیشه‌ام که احساس می‌کردم فرشتگان با پرنیان بال‌هایشان، گونه‌هایم را نوازش داده و مژده اجابت را در گوش جانم زمزمه می کنند. قرآن را که از روی سرم برداشتم، دلم به اندازه‌ای سبک شده بود که بی آنکه بخواهم گل خنده روی صورتم شکفت و نفسی که این مدت در قفسه سینه‌ام حبس شده بود، آزادانه در گلویم پرواز کرد و قلبم را از غل و زنجیر غم رهایی بخشید. مجید با هر دو دستش، قطرات اشک را از صورتش پاک کرد و با چشمانی که از زلالی گریه، همچون آیینه می‌درخشید، نگاهم کرد و پیش از آنکه چیزی بگوید، با لبخند شیرینم اوج رضایتم را نشانش دادم. با دیدن شادی چشمانم که مدت‌ها بود جز غصه رنگ دیگری به خود نگرفته بود، صورتش از آرامشی عمیق پوشیده شده و لب‌هایش به خنده‌ای دلگشا باز شد و این همه نبود جز احساس لطیفی که بر اثر مناجات با خدا، در وجودمان ته نشین شده و چشمِ امید مان را به انتظار روزی نشانده بود که مادر بار دیگر در میان خلعت زیبای عافیت به خانه بازگردد. https://eitaa.com/zandahlm1357