eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و هفدهم و چطور می‌توانستم باور کنم درست در همان لحظاتی که من در کنج غربت خانه، از مصیبت مرگ مادر و اوج تنهایی‌ام ضجه می‌زدم و از منتهای بی‌کسی به در و دیوار خانه پناه می‌بردم، دل او هم بی‌قرارِ حال آشفته‌ام، پَر پَر می‌زده و بی‌تاب الهه‌اش شده بوده که دیگر در هاله‌ای از هیجانی شیرین حرف‌های عبدالله را می‌شنیدم: «هر چی می‌گفتم به الهه یه مدت مهلت بده، دیگه زیر بار نمی‌رفت. می‌گفت دیگه نمی‌تونه تحمل کنه و باید هر جوری شده تو رو ببینه!» نگاهم را از پهلوی عبدالله به پهنه دریا دوخته و خیالم پیش مجید بود و همانطور که چشمم به درخشش سطح صیقلی آب زیر تابش آفتاب بود، از هجوم احساس دلتنگی‌ام برای مجید، قلبم به درد آمد و تصویر زیبای ساحل خلیج فارس، پیش نگاهم مات شد تا بفهمم که چشمانم به هوای مجید، هوای باریدن کرده که عبدالله خم شد و زیر گوشم زمزمه کرد: «الهه جان! مجید اومده تو رو ببینه!» باورم نمی‌شد چه می‌گوید که لبخندی زد و در برابر چشمان متحیرم، ادامه داد: «ازم خواست بیارمت اینجا تا باهات حرف بزنه!» و با اشاره نگاهش، ناگزیرم کرد که سرم را بچرخانم و ببینم با چند متر فاصله، مجید پشت نیمکت ایستاده و فقط نگاهم می‌کند و همان نگاه غریبانه و عاشقانه‌اش بود که قلبم را به آتش کشید و عبدالله خواهش کرد: «الهه! اجازه بده باهات حرف بزنه!» همانطور که محو قامت غمزده و شانه‌های شکسته‌اش بودم، دیدم که قدم‌های بی‌رمقش را روی ماسه‌های ساحل می‌کشد و به سمتم می‌آید که دیگر نتوانستم تحمل کنم، به سمت عبدالله برگشتم و به قد ایستادم که عبدالله التماسم کرد: «الهه! باهاش حرف بزن!» و تنها خدا می‌دانست که چه غم غریبی به سینه‌ام چنگ انداخته که نمی‌دانستم پس از هفته‌ها باید چه بگویم و از کدام سرِ قصه، ماجرای دلتنگی‌ام را شرح دهم! نه می‌خواستم بار دیگر به تازیانه‌های گلایه و شِکوه عذابش دهم و نه می‌توانستم از دلم که برایش سخت تنگ شده بود، چیزی بگویم و باز میان برزخی از عشق و کینه حیران شدم که بی‌اعتنا به اصرارهای عبدالله برای ماندن، راهم را کج کردم و از کنار مجید که دیگر به چند قدمی‌ام رسیده بود، گذشتم و چقدر این گذشتن سخت بود که پس از روزها بار دیگر گرمای عشقش را از نزدیک احساس می‌کردم و شنیدم که با حرارتی عاشقانه صدایم زد: «الهه...» ای کاش می‌توانستم لحظه‌ای کنارش بمانم و برایش بگویم که تا لحظه‌ای که خبر مرگ مادر را شنیدم، کتاب مفاتیح از دستانم جدا نشد و مادرم چه راحت از من جدا شد و این همان جراحت عمیقی بود که بر دلم مانده و اجازه نمی‌داد که حتی در این لحظات پاک عاشقی، پاسخ نفس‌های بریده و جان بر لب آمده‌اش را بدهم. دستش را به سمتم دراز کرد تا مانع رفتنم شود و من برای لمس احساسش هنوز آماده نبودم که گوشه چادرم را از میان انگشتانش کشیدم و با قدم‌هایی لرزان که چندان هم مشتاق رفتن نبودند، از معرکه عشقش گریختم که عبدالله خودش را به کنارم رساند، دستم را کشید و آهسته تشر زد: «الهه! همینجا تمومش کن! بسه دیگه!» ردّ نگاهم از چهره منتظر عبدالله عبور کرد و به صورت در هم شکسته مجید ختم شد و دیدم سرخی چشمانش که در برابر بارش اشک‌هایش مردانه مقاومت می‌کرد، چقدر شبیه سینه خلیج فارس در این لحظات دلتنگ غروب شده و باز هم دلِ سنگ از مصیبتم، پیش نگاه دریایی‌اش زانو نزد و همچون همیشه حرف قلبم را خواند و فهمید که هنوز توان همراهی‌اش را ندارم که قدمی را که به سمتم برداشته بود، پس کشید و با سکوت ساده و صادقانه‌اش، رخصت رفتن داد که گویی به همین مقدار قلبش قدری قرار گرفته و آتشی که ساعاتی پیش از پس فاصله‌ای طولانی و در پی ناله‌های بی‌کسی‌ام به جانش افتاده بود، خاکستر شده و آرام گرفته بود که دیگر تقاضای ماندن نکرد و من چه سخت از نگاه زیبایش دل کَندم و رفتم. https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
مهارتهای کلامی_5.mp3
10.04M
۵ حق بر ما، این است که بوسیله‌ی آن؛ ـ هم به خودمان خیر برسانیم، ـ هم به دیگران! زبان تند، تیز، طعنه‌انگیز، بی‌ادب ... دائماً در میان دو آتش دست و پا میزند؛ ـ آتشی که بر صاحب خود میزند! ـ آتشی که بر اطرافیانش می‌زند! 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiiran-5 - تصنیف : شد زغمت خانه سودا دلم.mp3
1.34M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 شد ز غمت خانه سودا دلم در طلبت رفت به هر جا دلم خاك رهش گشتم و آخر ز بخت رفت بر این گنبد مینا دلم در طلب زهره رخ ماه رو می نگرد جانب بالا دلم آه که امروز دلم را چه شد دوش چه گفته است کسی با دلم در طلب گوهر دریای عشق موج زندموج چو دریا دلم از دل تو در دل من نکته‌هاست و ه چه ره است از دل تو تا دلم گر نکنی بر دل من رحمتی وای دلم وای دلم وا دلم ای طبیب در هوس شمس العشق چند رود سوی ثریا دلم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹امام خامنه ای: ✅هر جا انتخابات با شرکت گسترده‌ی مردم باشد، این نشانه‌ی این است که ملت در آن کشور بیدارند، هوشیارند و با نظام خود همراهند.۱۳۹۰/۱۲/۱۰ 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پاسخ استاد به حمله‌کنندگان به شورای‌نگهبان: 📺 کسی که به حمله می‌کند و خود او نیز عضو این شوراست، در جایگاه این شورا که مورد تأیید ولی فقیه است، دچار تردید است. 📺 از آن سخنران معروف تا آن عضو شورای‌نگهبان و ، که امروزه به این شورا حمله می‌کنند، بدانند که اگر در عصر رسول‌الله و امیرالمومنین علیهماالسلام می‌بودند، نیز به دستورات و احکام آن بزرگواران اعتراض می‌کردند. 📺 ما امروز، به مرحله مهمی از خالص‌سازی رسیده‌ایم و یقینا موفق هم خواهیم شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ ✨عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا ﴿۸۲﴾ ✨آيا در معانى قرآن نمى‏ انديشند ✨اگر از جانب غير خدا بود قطعا ✨در آن اختلاف بسيارى مى‏ يافتند (۸۲) 📚 سوره مبارکه النساء ✍ آیه ۸۲ 📖 ♥️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📖 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽ـ 🌼يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ {حشر ۱۸} 🌼ای مؤمنان! از خدا بترسید و هر کسی باید بنگرد که چه چیزی را برای فردا (ی قیامت خود) پیشاپیش فرستاده است. از خدا بترسید، خدا آگاه از هر آن چیزی است که می‌کنید. 📺 تلاوتی بسیار زیبا و آرامش بخش آیات ۱۸ و ۱۹ سوره مبارکه حشر با صدای سالم الرویلی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: امامان معصوم و گرامى ما در تربيت پيروان و راهنمائى ايشان تنها به گفتار اكتفا نمى كردند، و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ويژه اي مبذول مى داشتند، و در مسير زندگى اشتباهاتشان را گوشزد مى فرمودند تا هم آنان از بيراهه به راه آيند، و هم ديگران و آيندگان بياموزند. « سليمان جعفرى » از ياران امام رضا عليه السلام مى گويد: براى برخى كارها خدمت امام بودم، چون كارم انجام شد خواستم مرخص شوم، امام فرمود: امشب نزد ما بمان. همراه امام به خانه او رفتم، هنگام غروب بود، غلامان حضرت مشغول بنائى بودند امام در ميان آنها غريبه اي ديد، پرسيد: اين كيست؟ عرض كردند: به ما كمك مى كند و به او چيزى خواهيم داد. فرمود: مزدش را تعيين كرده ايد؟ گفتند: نه! هر چه بدهيم مى پذيرد. امام بر آشفت و خشمگين شد. من به حضرت عرض كردم: فدايتان شوم خود را ناراحت نكنيد. فرمود: من بارها به اينها گفته‌ام كه هيچكس را براى كارى نياوريد مگر آنكه قبلا مزدش را تعيين كنيد و قرار داد ببنديد. كسى كه بدون قرار داد و تعيين مزد كارى انجام دهد اگر سه برابر مزدش را بدهى باز گمان مى كند مزدش را كم داده اي، ولى اگر قرار داد ببندى و به مقدار معين شده بپردازى از تو خشنود خواهد بود كه طبق قرار عمل كرده اي، و در اين صورت اگر بيش از مقدار تعيين شده چيزى به او بدهى هر چند كم و ناچيز باشد مى فهمد كه بيشتر پرداخته اي و سپاسگزار خواهد بود. (۱۰) https://eitaa.com/zandahlm1357
💚سائلم من،مبتلایی بی نوا 💫آستان بوسِ حریمت یا رضا 💚تو کریم بنِ کریم بنِ کریم 💫من گدا ابن گدا ابن گدا •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•