eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ) اثر شیخ راضی ال یاسین ترجمه
Part16_صلح امام حسن.mp3
10.2M
*قلمرو تردید *امام حسن (ع) در بوته تصمیم گیری *امام حسن (ع) و مرور خاطرات گذشته *حدیثی تاریخی از پیامبر اکرم (ص) در مورد صلح امام حسن(ع) *تحلیلی پیرامون دلایل انتخاب صلح
خاطره ي رهبر معظم انقلاب از پدر بزرگوارشان خاطره ي رهبر معظم انقلاب از پدر بزرگوارشان نان و كشمش پدرم روحاني معروفي بود، امّا خيلي پارسا و گوشه گير... زندگي ما به سختي مي‌گذشت. من يادم هست شب‌هايي اتفاق مي‌افتاد كه در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براي ما شام تهيّه مي‌كرد و... آن شام هم نان و كشمش بود. بي رغبي به افزايش زخارف دنيايي از جمله خصوصياتي كه هم مرحوم والد و هم مرحوم مادر ما داشتند و واقعاً از چيزهاي عجيب بود و هر وقت فكر مي‌كنم، در كمتر كسي نظير اين را مي‌بينم، بي رغبتي آنها به افزايش زخارف دنيايي بود. همه ي ما واقعاً بايد اين خصوصيت را تمرين كنيم. مرحوم شهيد قاضي طباطبايي، امام جمعه ي تبريز، سال ۵۱ اين جا آمده بود؛ رو كرد به ما و گفت من چهل سال قبل با پدرم از تبريز به مشهد آمدم و براي ديدن آقا سري به ايشان زديم. آقا در چهل سال پيش همان جايي نشسته بود كه الان نشسته، و من همان جايي نشسته‌ام كه پدرم نشسته بود، و اين اتاق و اين خانه كمترين تغييري نكرده است. يك نسل عوض شده بود، اما ايشان مثل همان چهل سال پيش بود. وقتي اخوي -حسن آقا- مي‌خواست داماد شود، چون جايي نداشتيم، آن اتاق را خراب كردند و از آن، دو اتاق كوچكتر ساختند. زيرزمين پايين يك در داشت. در آن جا حمامي درست كردند و خانه شد حمام دار. البته آن موقع، ديگر ماها نبوديم. آن وقت جاي ميهمان‌ها در اتاق بزرگ بود. ۱۶/۰۱/۱۳۷۱ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 (ع) ♨️معاویه چه وعده هایی به جعده داد تا (ع) را مسموم کند 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔴بهترین های روز https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥امتحان علیه السلام از شیعیان 👈معرفت به امام 👈در مسیر قرب ما را محک می‌زنند، معیت حرکت می‌طلبد... 🔊 حجت‌الاسلام 💥ببینید و انتشار دهید https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️اشارۀ خداوند به بوتۀ کدو برای بیماری حضرت یونس (ع) !!! « ... وَ هُوَسَقِیمٌ. وَ أَنْبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ. » « ... و در حالیکه بیمار بود بوته کدوئی بر او رویاندیم . »« صافات -146-145 » امروزه متخصصان پوست تأکید می کنند کدو در زمینه مراقبت از پوست توانایی زیادی دارد
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: اعتراف مأمون به اولويت خاندان على روزى مأمون در مقام آن برآمد كه از امام اعتراف بگيرد به اين كه عباسيان و علويان در درجه خويشاوندى با پيغمبر با هم يكسانند، تا به گمان خويش ثابت كند كه خلافتش و خلافت پيشينيانش همه بر حق بوده است. اما مى دانيد كه نتيجه اين بحث چه شد؟ به جاى مأمون اين امام بود كه موفق گرديد از او اعتراف بگيرد كه علويان به پيامبر نزديك تر مى باشند. بنابر اين طبق منطق و باورداشت مأمون واسلافش بايد خلافت و رهبرى هم در دست علويان باشد و اما عباسيان هم غاصب و هم متجاوزگر بوده اند. داستان از اين قرار بود كه روزى مأمون و امام رضا (ع) با هم گردش مى كردند. مأمون رو به او كرده گفت: اى ابوالحسن، من پيش خود انديشه اى دارم كه سرانجام به درست بودن آن پى برده ام. اين آن كه ما و شما در خويشاوندى با پيامبر يكسان هستيم و بنا بر اين، اختلاف شيعيان ما همه ناشى از تعصّب و سبك انديشى است. امام فرمود: اين سخن تو پاسخى دارد كه اگر بخواهى مى گويم وگرنه سكوت بر می گزينم. مأمون اصرار داشت كه نه حتماً نطر خود را بگو ببينيم كه تو در اين باره چگونه مى انديشى؟ امام از او پرسيد: بگو ببينم اگر هم اكنون خداوند پيامبرش محمد را بر ما ظاهر گرداند و او به خواستگارى دختر تو بيايد، آيا موافقت مى كنى؟ مأمون پاسخ داد: سبحان الله، چرا موافقت نكنم مگر كسى از رسول خدا روى برمى گرداند! آن گاه بى درنگ امام افزود: حال بگو ببينم آيا رسول خدا مى تواند از دختر من هم خواستگارى كند؟ مأمون در دريايى از سكوت فرو رفت و سپس بى اختيار چنين اعتراف كرد: آرى به خدا سوگند كه شما در خويشاوندى به مراتب به او نزديك تريد تا ما. (۲۳) خلاصه آن كه امام (ع) از هر فرصتى سود مى جست تا كوشش هاى مكّارانه مأمون را خنثى كند و حقانيّت خويش را نسبت به امر خلافت به همه مردم بفهماند. مردم بايد مى دانستند كه وليعهدى تحفه اى نبود كه مأمون در واگذارى آن به امام، سپاسگذارى طلب كند. https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: آنچه در آستين داري بايد بشكني محمد بن زيد رازي گفت: زمانيكه مأمون حضرت رضا عليه السلام را وليعهد خود كرد من در خدمت حضرت بودم كه يك نفر از خوارج كاردي را به زهر آلوده كرده و به ياران خود گفته بود من نزد اين مردي كه خودش را فرزند رسول خدا مي‌داند مي‌روم، مي‌پرسم چرا داخل شدي در آنچه اين طاغي «مأمون» وارد شده براي چه وليعهدي مأمون را قبول كرده است» پس اگر دليلي «قانع كننده» نياورد، من مردم را از او راحت مي‌كنم «يعني او را با همين كارد مي‌كشم» كارد را هم در آستينش پنهان كرد. [صفحه ۹۵] چون اجازه ورود گرفت وبر حضرت رضا عليه السلام وارد شد. ابتداء حضرت به او فرمود: جواب سئوال تو را مي‌دهم اما به شرط اينكه تو هم به اين شرط وفادار باشي. آن مرد گفت: شرط چيست؟ حضرت فرمود: اگر جوابي كه مورد پسند تو بود بايد آنچه كه در آستين پنهان كرده اي بشكني و دور اندازي. آن مرد خارجي از شنيدن سخن حضرت متحير شد و فورا آن كارد را بيرون آورد و شكست و دور انداخت آنگاه به حضرت عرضه داشت بگو بدانم به چه جهت داخل شدي در آنچه آن طاغي «مأمون» در آن داخل شده «يعني چرا وليعهدي مأمون را قبول كرده اي؟ » و حال آنكه گروه كافرند و شما فرزند پيغمبري، و چه چيزي بر اين امر شما را وادار كرد؟ حضرت رضا عليه السلام فرمودند: آيا كفر اين گروه بدتر است يا كفر عزيز مصر «زمان حضرت يوسف عليه السلام» و اهل مملكت او و حال آنكه اين گروه «مأمون» به يگانگي خدا اقرار دارند و اما اهل مصر به يگانگي خدا اقرار نداشته و خدا را نمي شناختند و [صفحه ۹۶] يوسف فرزند پيغمبر پيامبر عليهماالسلام و پيغمبر زاده بود و به عزيز مصر كه كافر بود فرمود: مرا بر خزائن زمين فرمان فرما كن به درستي كه من حفظ كننده و عالم و دانايم. و آنگاه يوسف عليه السلام در مجالس فراعنه مي‌نشست اما من مردي از اولاد رسول خدايم و مرا به زور و قبول اين امر وادار كرده اند پس ديگر سرزنش و عتاب تو چيست؟ » «يعني سرزنش تو بي مورد است. » مرد خارجي گفت: «قبول كردم» و ديگر شما را سرزنش نمي كنم و شهادت مي‌دهم كه توئي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و صادق و راستگويي. مسلم و محقق است كه حضرت رضا عليه السلام و همه ائمه طاهرين عليهماالسلام صفت حميده تسليم و رضا را به اعلي درجه دارا بوده اند و ميدانستند كه رضاي خدا در چه امر است، پس رضاي حق را اختيار مي‌كردند دراينجا امام عليه السلام رضاي خدا را در اين ميدانستند كه ولايت عهدي را قبول كنند و كشته نشوند. در ضمن بزرگترين عنايت حضرت درباره آن شخص [صفحه ۹۷] خارجي اين بود كه او را از مرض جهل و ناداني و بي معرفتي و حس انتقامجويي و جرئت پيدا كردن بر كشتن امام عليه السلام مبدل به شناخت و معرفت و علم امام عليه السلام نسبت به كار زشتي كه مي‌خواست انجام دهد آگاهي دهد و شهادت به راست گوئي حضرت بدهد و چه عنايتي از اين بالاتر و بهتر كه انسان نسبت به امامش معرفت پيدا كند و تسليم او گردد. گداي كوي شمائيم و حاجتي داريم روا مدار كه محروم از آستان برويم https://eitaa.com/zandahlm1357