هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صفحه
گلدان من🌳🌳🌳🌳
با ما همراه باشید👇👇👇
.......:
@zandahlm1357
گندمی
نگهداری
در هر نقطه از آپارتمان به جز در تابش نور مستقیم خورشید به خوبی رشد می کند و کمبود نور موجب کمرنگی برگ ها و طویل شدن ساقه ها می گردد. میتوان در بهار و تابستان هر روزه و در زمستان یک مرتبه در هفته این گیاه را آبیاری کرد. در زمستان نبایستی در کمتر از 8 درجه نگهداری شود.
گندمی
تکثیر
چنانچه ریشه تمام حجم گلدان را پر کرده باشد، در فصل بهار آن را تعویض نمایید. برای تکثیر این گیاه میتوان در هنگام تعویض گلدان ساقه ها را به چند قسمت تقسیم نمود و آنها را در گلدانهای مجزا کاشت(ولی به علت کم حجم شدن بوته منظره زیبایی تا چند وقت نخواهد داشت) بهترین روش تکثیر که خودم از آن استفاده میکنم این است که تعدادی از سرشاخه ها که اکثراً در تمامی سال از انتهای ساقه ها بیرون زده و دارای برگهای کوچکی هستند را از ساقه چدا کرده و در یک لیوان با مقدار کمی آب قرار میدهیم، بعد از مدت یک هفته ریشه ها نمایان شده و تقریبا باید صبر کرد تا اندازه ریشه ها به 2سانتیمتر برسد سپس گیاهچه ها را از داخل آب برداشته و به گلدانی با زهکشی مناسب منتقل نمایید توجه داشته باشید در چند روز ابتدایی باید خاک گلدان کاملا مرطوب باشد و سپس مانند گیاهان بالغ به طور منظم آبیاری شوند.(هرچه از تعداد بیشتری گیاهچه در یک گلدان استفاده نمایید زیبایی بیشتری به آن خواهد بخشید)
🆔https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل دوم : در مذمت تكلف بسيار در خانه كردن و بسيار بلند ساختن
در حديث صحيح از حضرت صادق (عليه السلام ) منقول است كه : هر كه مالى را از غير حلال كسب كند حقتعالى بر او مسلط مى گرداند عمارت كردن و خاك و آب را كه آن مال حرام را در آنجا ضايع كند.
در حديث ديگر فرمود كه هر بنائى كه زياده بر قدر احتياج باشد در قيامت و بالست بر صاحبش .
در حديث ديگر فرمود كه هر كه عمارت كند زياده از آنچه در آن سكنى نمايد در قيامت او را تكليف مى كنند كه آن را بردارد.
از حضرت امام على نقى (عليه السلام ) منقول است كه : خدا در زمين خود بقعه چند قرار داده است كه آنها را مرحومات مينامند كه دوست مى دارد كه نام او را در آن بقعه ها ببرند و او راب خوانند و اجابت دعاى ايشان بكنند و خدا در زمين بقعه چند قرار داده است كه آنها را منتقمات مى نامند كه دوست مى دارد كه نام او را در آن بقعه ها ببرند و او را بخوانند و اجابت دعاى ايشان بكنند و خدا در زمين بقعه چند قرار داده است كه آنها را منتقمات مى نامند پس چون كسى مالى را از غير حلال كسب كرده باشد خدا يك زمين از آن زمين ها را بر او مسلط مى گرداند كه آن مال را در آنجا صرف نمايد.
در حديث ديگر منقول است كه : حضرت اميرالمؤ منين از در خانه شخصى گذشتند كه از آجر ساخته بودند پرسيدند كه اين در خانه كيست شخصى گفت كه از فلان مرد مغرور پس بدر خانه ديگر گذشتند كه صاحبش به آجر ساخته بود حضرت فرمود كه اين خانه از مغرور غافل ديگر است .
از حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم ) منقول است كه هر كه خانه بنا كند از براى ريا و سمعه كه مردم ببينند و بشنوند در روز قيامت آنخانه را تا هفتم طبقه زمين آتشى كنند افروخته و در گردن او اندازند پس او را در جهنم اندازند و هيچ چيز او را نگاه ندارد تا قهر جهنم مگر آنكه توبه كند پرسيدند كه يا رسول اللّه براى ريا و سمعه ساختن چه معنى دارد فرمود يعنى زياده از قدر حاجت بسازد براى آنكه زيادتى كند بر همسايگان و فخر و مباهات كند با برادرانش .
از حضرت صادق (عليه السلام ) منقول است كه حق تعالى ملكى را موكل گردانيده است بعمارت كه هر كه سقف خانه اش را زياده از هشت ذرع بلند كند به او مى گويد كه تا كجا مى خواهى بروى اى فاسق .
در روايت ديگر اى فاسق ترين فاسقان .
در چند روايت معتبر وارد شده است كه هر كه سقف خانه را زياده از هشت ذرع بلند كند جنيان و شياطين در آن خانه جا مى كنند.
درحديث ديگر منقول است كه : شخصى شكايت كرد بحضرت صادق (عليه السلام ) كه جنيان آزار اهل خانه و عيال من ميكنند حضرت پرسيدند كه ارتفاع سفق خانه تو چه مقدار است گفت ده ذرع است حضرت فرمود كه از زمين تا هشت ذرع بپيما و از مابين هشت تا ده آية الكرسى بنويس بر دورخانه زيرا كه هركه خانه كه ارتفاع آن زياده از هشت ذرع است جنيان در آن خانه حاضر مى باشد و درآنجا سكنى ميكنند.
درچند حديث ديگر منقول است كه هر خانه كه ارتفاعش زياده از هشت ذرع باشد بر سر هشت ذرع آية الكرسى بنويس .
درحديث ديگر منقول است كه شخصى بحضرت امام محمد باقر (عليه السلام ) شكايت كرد كه جنيان مارا از خانه بدر كرده اند حضرت فرمود كه سقف خانه هاى خود را هفت ذرع كنيد و كبوتر در اطراف خانه جابدهيد راوى گفت كه چنين كردم ديگر بدى نديدم .
درحديث معتبر از حضرت صادق منقول است كه : بناكن خانه خود را هفت ذرع كه آنچه زياده ازهفت ذرع است شيطان در آنجا ساكن ميشود زيرا كه شيطان درآسمان و زمين نميباشد بلكه در ميان هوا ميباشد.
در روايت معتبر منقول است كه : ابو خديجه گفت كه درخانه حضرت صادق ديدم آية الكرسى بر دور حجره نوشته بودند و در جانب قبله نمازگاه آن حضرت نيز آية الكرسى نوشته اند.
حلیة_المتقین
#https://eitaa.com/zandahlm1357
#تنها_گذاشتن_همسر
سلام علیکم،
وقت شما بخیر و سلامتی
بنده خانمی 25 ساله وهمسرم 34 ساله هستند.
ما به لطف خداوند، مدت 10ماه هست عقد شده ایم.
به امید خدا قرار هست حدوداً یک ماه بعد برای شروع زندگی مشترکمان به پابوس آقا امام رضا علیه السلام برویم،
بنده بحمدالله خادمیار آستان قدس هستم و با مشورت از همسرم تصمیم گرفتم در طول سفرمان در مشهد مقدس، 2 شیفت برای خدمت در حرم مطهر انتخاب کنم.
سوال اولم از جنابعالی این هست: ما شاید سالی یکبار توفیق رفتن به مشهد را داشته باشیم و من بخاطر این فرصتی که برایم به مدت زمان طولانی میسر میشود و همسرم هم راضی هستند
آیا اشکال ندارد که در این سفر اول زندگی مان من بخواهم ساعتها ( شیفت شب از ساعت 21 تا 7 صبح و شیفت عصر از ساعت 14 تا 21 ) همسرم را تنها بگذارم؟
و سوال دوم این حقیر این است که اگر از نظر شما انجام این امر دارای اشکال نباشد
بنده شیفت شب را انتخاب کنم یا روز را؟
اگر یک شیفت شب همسرم تنها بمانند این در ذهن ایشان نمی ماند؟
نکنه بعدا ناراحت شوند؟
حقیقتش این هست که خیلی از خدا میخواهم که من را کمکم کند، رفتارم را سنجیده عمل کنم تا بعدا پشیمان نشوم،
از شما خیلی سپاسگزارم که این لطف را در حق بنده میفرمایید.
حلال بفرمایید من میخواستم سوال دیگرم را خدمت شما عرض کنم.
من و همسرم در طول خواستگاری صحبتی راجع به برگزاری مراسم عروسی ننمودیم، فقط متوجه شدیم که گرفتن یا نگرفتن عروسی برای هردوی ما تفاوتی ندارد و دارای اهمیت نیست مهم این بود که اگر گرفته شد تمام سعی مان بر این باشد که مرتکب فعل حرام نشویم.
استاد بزرگوار من خیلی درخصوص این جریان عروسی در فشار روحی قرار گرفته ام اگر ممکن است من ادامه ی صحبتم را با اجازه شما برایتان ارسال کنم.
خیلی از شما ممنونم.
ان شاء الله اجرتان با خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد.
یاعلی.
#اختلاف_با_شوهر
سلام و درود
بنده ۴ ساله ازدواج کردم و مشکلی که با شوهرم دارم اینه که وقتی بحثی بینمون پیش میاد چه حق با ایشون باشه چه نباشه حتی اگه تا ده روز بخاطر اون بحث ازهم دلخور باشیم و صحبتی نکنیم ایشون به هیج وجه پیش نمیشن که این دلخوری رو تموم کنن و این همیشه انگار وظیفه من بوده که پیش قدم بشم برا رفع اون مسئله این خیلی منو اذیت میکنه جون حس میکنم خیلی بی تفاوته نسبت به مسائل زندگی تا حدی که میترسم منم بشم مثل خودش و میدونم این سردی خیلی زندگیمونو به خطر میندازه...و اینکه ایشون به هیچ مشاوره ای اعتقاد ندارن..و همیشه از نظر خودش فقط اونه که حرف درست رو میزنه و نصیحت ها و صحبتهای کسی رو نمیپذیره..ممنون میشم راهنماییم کنید..متشکرم
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
1_1172216321.mp3
7.87M
#اختلاف_با_شوهر
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#آموزش_مجازی_پیش_دبستانی
سلام استاد
بنظر شما اگر پیش دبستانی ها هم مجازی باشند، درسته که فرزند مون رو بفرستیم پیش دبستانی؟
لطفا جوابم رو بدید
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
1_1172227239.mp3
898K
#آموزش_مجازی_پیش_دبستانی
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و یازدهم از سرِ میز غذا بلند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و دوازدهم
و عبدالله هم درست مثل من از واکنش پدر میترسید که باز تذکر داد: «منم میدونم از مسیر قانونی به نتیجه میرسی، ولی اگه تو این مدت یه بلایی سرِ خودت یا الهه بیاد، چی؟!!! مجید! باور کن بابا خیلی عوض شده! بابا همیشه اخلاقش تند و عصبی بود، ولی الان خیلی عوض شده! حاضره به خاطر این دختره وهابی و فک و فامیلاش هر کاری بکنه! برادرهای نوریه هر روز میان نخلستون. همین فردا که تو میخوای بری نخلستون با بابا صحبت کنی، اونا هم اونجا هستن.» که مجید کلافه شد و با حالتی عصبی پاسخ اینهمه مصلحتاندیشی عبدالله را داد: «خُب باشن! مگه من ازشون میترسم؟ مثلاً میخوان چی کار کنن؟» و عبدالله حرفی زد که درست از دریای دلواپسی دل من آب میخورد: «مجید! همون روز آخر که الهه از خونه اومد بیرون، اگه من دیرتر رسیده بودم، نمیدونم چه بلایی سرش اومده بود! من الهه رو از زیر لگدهای بابا کشیدم بیرون! جوری خون جلوی چشماش رو گرفته بود که اگه من نرسیده بودم، الهه رو کشته بود!» از به خاطر آوردن حال آن روزم تا مغز استخوان مجید آتش گرفت که با بغضی که گلوگیرش شده بود، پاسخ داد: «عبدالله! به خدا فکر نمیکردم با دخترش اینطوری رفتار کنه! به جون الهه که از جون خودم برام عزیزتره، فکر میکردم هوای الهه رو داره! وگرنه غلط میکردم زن حاملهام رو تنها بذارم!» و تیزی همین حقیقت تلخ بود که بند دل من و عبدالله را پاره میکرد و عبدالله با قاطعیت بیشتری ادامه داد: «حالا اگه اونروز یه بلایی سرِ الهه یا بچهاش اومده بود، میخواستی چی کار کنی؟ خُب تو میرفتی شکایت میکردی و پلیس هم بابا رو بازداشت میکرد، ولی مثلاً بچهات زنده میشد؟ یا زبونم لال، الهه برمیگشت؟ حالا هم همینه! مملکت قانون داره، دادگاه داره، پلیس داره، همه اینا قبول! ولی اگه بابا یا برادرهای نوریه یه آسیبی به خودت یا الهه زدن، میخوای چی کار کنی؟ حتی اگه اونا مجازات بشن، صدمهای که به زندگیات خورده، جبران میشه؟» و حرف مجید، حدیث شرف و غیرت بود که باز استقامت کرد: «عبدالله! تو اگه جای من بودی سکوت میکردی تا همه زندگیات رو چپاول کنن؟ به خدا هر چی نگران الهه باشی، من بیشتر نگرانش هستم! هر چی تو نگران بچه من باشی، من همه تن و بدنم براش میلرزه! ولی میگی چی کار کنم؟ اگه من الان ساکت بشم، پس فردا یه چیز دیگه میخوان. اگه امروز از پولم بگذرم، فردا باید از زنم بگذرم، پس فردا باید از بچهام بگذرم! به خدا من هر چی کوتاه بیام، بدتر میشه!» و باز میخواست خیال عبدالله را راحت کند که با حالتی متواضعانه ادامه داد: «من فردا با بابا یه جوری حرف میزنم که کوتاه بیاد. با زبون خوش راضیاش میکنم. یه کاری میکنم که با خوبی و خوشی همه چی حل بشه!» و این حرف آخرش بود، هر چند من مطمئن بودم دیگر هیچ مسئلهای با پدر به مسالمت حل نمیشود که تا آخر شب هر چه مجید با لحن آرام و زبان شیرینش زیر گوشم زمزمه می کرد تا دلم قرار بگیرد، قرار نگرفتم و با احساس ترس و وحشتی که از عاقبت کار زندگیام به جانم افتاده بود، به خواب رفتم. نمیدانم چقدر از خوابم گذشته بود که صدای وحشتناکی، همه وجودم را در هم شکست. وحشتزده روی تشک نیمخیز شدم و با چشمان پُر از هول و هراسم اطرافم را نگاه میکردم و نمیدانستم چه خبر شده که دیدم مجید کنارم روی تشک نیست. چند بار صدایش کردم ولی به جای جواب مجید، نعرههای مردان غریبهای را میشنیدم و نمیفهمیدم چه میگویند. قلبم از وحشت، سخت به تپش افتاده و فقط مجید را صدا میزدم و هیچ جوابی نمیشنیدم. بدن لرزان از ترسم را از روی تشک کَندم و با قدمهایی که جرأت پیش رفتن نداشتند، از اتاق خارج شدم. در این خانه غریبه و در تاریکی شب، نمیتوانستم قدم از قدم بردارم و میان اتاق هال خشکم زده بود که صدای فریاد مجید، قلبم را از جا کَند. بیاختیار به سمت صدای مجیدم دویدم که به یکباره همه جا روشن شد و خودم را میان عدهای مرد غریبه دیدم. همه با پیراهنهای عربی و شمشیر بلندی که در دستشان میرقصید، دورم حلقه زده و به حال زارم قهقهه میزدند.
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔰 سلسله جلسات #جهاد_با_نفس 27 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهاد با نفس 28.MP3
2.28M
🔰 سلسله جلسات #جهاد_با_نفس 28
👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت
👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه
❇️ جلسه 8️⃣2️⃣
🎤 با تدریس #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت
👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان
https://eitaa.com/zandahlm1357
CQACAgQAAx0CSmRjDAACOH1hPhu8rQ0y95ASzuyLCqOgVk6BRwACIgwAAvpD8FFEbaegCGhpriAE.mp3
7.58M
⏯ #زمینه #جاماندگان #اربعین
🍃آه من الفراق ای کعبهی عراق
🍃از حال دلم میشه بگیری سراغ
🎤 #محمدحسین_پویانفر
https://eitaa.com/zandahlm1357
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ)
اثر شیخ راضی ال یاسین
ترجمه #آیت_الله_خامنه_ای
#صلح_امام_حسن
#شیخ_راضی_آل_یاسین
#آیت_الله_خامنه_ای
#امام_شناسی #اعتقادی
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
*صبر امام حسن (ع) *ستایش معاویه از امام حسن (ع) *امام حسن (ع) در مجلس مفاخره معاویه و نزدیکان *روح ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part21_صلح امام حسن.mp3
10.26M
*سیمای صلح
*مورخان درباره صلح امام حسن(ع) چه نوشته اند؟
*صلح امام در تاریخ یعقوبی
*صلح امام در تاریخ طبری
*صلح در کامل ابن اثیر
*صلح در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید
*صلح در ارشاد شیخ مفید
*اختلاف مورخان
*چرا امام حسن(ع) همانند امام حسین(ع) شهادت را انتخاب نکرد؟