eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 نسل کشی كُردها توسط محمدرضا شاه ... 💠 آنچنان ارزشی برای قوم قائل بود که آقای جان فوران استاد دانشگاه کالیفرنیا درکتابش نوشته: در سال 1346 شاه چنان کردها را سرکوب کرد که آمریکاییان مهاجر با بومی آنگونه رفتار نکردند. 📚منبع:کتاب مقاومت شکنند، نوشته جان فوران، ترجمه احمد تدین، صفحه481
🔵 موجودی حساب رضاخان، 46 درصد نقدینگی کشور! ... 💠 کبیر تنها پادشاهی در تاریخ ایران بود که به فکر جیب خودش نبود به طوری که عباس ملک زاده میلانی مدیر بخش مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد در کتابش نوشته:«فروغی (نخست وزیر وقت) در جلسه مجلس اعلان کرد که «رضا شاه مبلغ باورنکردنی ۶۸ میلیون ریال (برابر با ۴٫۲۵ میلیون دلار) در حساب‌های شخصی اش در بانک‌های ایران داشت.» در آن زمان موجودی حساب‌های رضا شاه برابر ۴۶ درصد نقدینگی کل کشور (جمع کل پول صادر شده از بانک ملی ایران) بود ... این مبلغ پس از امضای سند رسمی به شاه جوان تعلق گرفت!» 📚منبع:کتاب «نگاهی به شاه» /نوشته عباس ملک زاده میلانی (مدیر برنامهٔ مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد) / صفحه 107
💌یکی دیگر از مخاطبان رسول خدا (ص) نجاشی حاکم حبشه بوده است. درباره این که نجاشی حبشه در ⏳سالهای نخست بعثت و بعدها در اواخر دوره هجرت چه کسانی بوده اند، اختلاف نظر وجود دارد. گفته اند که یکی از نجاشی ها، همان است که مهاجران را به گرمی🤝 پذیرفته و دعوت به اسلام را قبول کرده، اما نجاشی پس از وی، در برابر دعوت رسول خدا (ص) پاسخ رد داده و حتی نامه آن حضرت را پاره کرده است. 💌حارث بن ابی شمر حاکم غسانی شام که از طرف قیصر روم بر دمشق و نواحی آن حکومت می کرد و محل استقرارش در جولان بود🏘، یکی دیگر از ملوکی است که به اسلام دعوت شده است. مضمون نامه آن بود که اگر ایمان آوری پادشاهیت بر جای می ماند👑. وی از تعبیر آخر نامه عصبانی شد و گفت که با سپاهی به سراغ او خواهد آمد حتی اگر در یمن باشد. 💌نامه ای نیز به هوذه بن علی حنفی حاکم یمامه نگاشتند. او در برابر دعوت رسول خدا (ص) ضمن نامه ای به آن حضرت نوشت: عرب احترام فراوانی به من می گذارد💓، بهتر است مرا در کار خود شریک گردانی تا از تو پیروی کنم. شرکت مورد نظر بر اساس✖️ تصور نادرست هوذه نسبت به نبوت بود. 💌منذر بن ساوی از اشراف بحرین، یکی دیگر از مخاطبین رسول خدا (ص) بود. منذر از معدود کسانی است که دعوت رسول خدا (ص)✨ را پذیرفته است. 👈جیفر و عبد فرزندان جلندی حاکمان عمان، در سال هشتم هجرت دعوت به اسلام شدند. 💠در جزیره العرب نظام ملوکی وجود نداشت، بلکه در مناطق مختلف، روسای برخی از قبایل در حکم حاکم در محل بوده اند. نوع نامه هایی📝 که به این افراد نوشته شده با واکنش مثبت همراه بوده و محتمل است که آنها از قدرت اسلام اخبار قابل توجهی داشته و دست کم خواسته اند تا احتیاط را حفظ کنند✔️. این مساله در مورد برخی حاکمان عرب نواحی شامات نیز صادق است. 💢شمار فراوانی هم نامه دعوت برای قبایل مهم و اشخاص صاحب نفوذ نوشته شد. یکی از آنها اکثم بن صیفی از روسای بنی تمیم است.👤 💌زیاد بن جهور از لخمیان شام که از متنفذان آن دیار بود به اسلام دعوت شد. 💌قبیله بکربن وائل نیز نامه دعوت دریافت کردند، جز آنکه به دلیل بیسوادی عمومی کسی نتوانست آن را بخواند تا آنکه مردی از بنی صبیغه آن را خواند. 🔹ادامه دارد... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج1، ص597-602"، رسول جعفریان. ۵۰
.......: ادامه مباحث قبل 👆👆👆 📚 در توضیح کوتاهی که ذیل پوستر فیلم ال سید داشتیم گذری بر شکل گیری پیوند شوالیه ها و الیگارشی یهود در اندلس . ال همان حرف تعریف زبان عربی و ال عربی هستش . سید هم همون سیّد . در کل السیّد منظوره . گفتیم ال سید هم از دروغ های تاریخی یهود و اروپایی هاست و بخصوص سینمای هالیوود . رودریگو دیاز ویواری معروف به ال سید که وابسته دربار حکام محلی اسپانیا بود ، به کمک یهود و وام یهودیان ، گروهی 300 نفری از اوباش رو گردآوری کرد و شروع کرد به حملات گسترده به ایالات مسلمانان . البته در کنار دسیسه های دیگه مثل ترویج شراب و زن بارگی بین مسلمین . تضعیف مسلمین در غرب مواجه شد با جنگ های بزرگ دویست ساله صلیبی در غرب آسیا و حملات نظامی مسیحیان به شهرهای مسلمین مثل طلیطله و غرناطه و بلنسیه و اشبیلیه و غیره . در 1492 با شکست غرناطه ( گرانادا در سال های بعد ) آخرین حاکم مسلمان هم شکست خورد و تمام مسلمین قتل عام شدند . همزمان با این وقایع در غربی ترین سرزمین اسلامی در اروپا ، و غربی ترین منطقه مسلمان در آسیا ، حمله مغول های خونخوار و وحشی هم از شرق ، مسلمین رو بین فشار منگنه قرار داد . بین دو فک گیره . دنیای اسلام از سه جهت تحت فشار مردمان خونخوار و خونریز و بی رحم قرار داشت . در واقع بسیار بسیار بیرحم . اینکه مسیحیان به تحریک و فتنه یهود دچار حقد و کینه نسبت به مسلمین شده باشه چندان دور از ذهن نیست . اما واقعا مغولان چرا تا این حد بی رحمی میکردند ؟؟ وحشی و بیابانگرد بودند ولی با کتاب ها و کتابخانه ها چه کار داشتند ؟؟؟ وحشی رو چه به سوزاندن کتابخانه های متعدد ؟؟؟ فقط اجمالا اینکه مغولان هم به تحریک و تطمیع مسیحیان و بخصوص پاپ دست به ویران گری گسترده و بی سابقه میزدند . ادامه دارد ... https://eitaa.com/zandahlm1357
Part33_علی از زبان علی.mp3
10.94M
*غارت بصر بن ارطات در حجاز و یمن *نفرین بصر بن ارطات توسط امیرالمومنین(ع) *غارت بزرگ معاویه در عراق *نکوهش یاران *نامه ای تاریخی و روشنگر به مردم
آیا میدانید؟ .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔍سنگ ماهی با داشتن قابلیت استتار بسیار عالی از دید پنهان است و به‌سختی می‌توان آن را تشخیص داد و در یک‌ لحظه به او حمله کرده و او را می‌بلعد زیستگاه اصلی سنگ ماهی دربای عمان است و یکی از سمی ترین موجودات کره زمین می باشد به طوری که سم ان میتواند صد نفر انسان را از پا در بیاورد https://eitaa.com/zandahlm1357
🔍بزرگترین سنگ کلیه خارج شده از بدن انسان متعلق به جوان هندی (Vilas Ghuge) بوده پزشکان سنگی به اندازه 2 توپ تنیس از کلیه این مرد خارج کردند https://eitaa.com/zandahlm1357
🔍این دستمال گردن با حکاکی سنگ مرمر درست شده. همینقدر با ظرافت و لطیف https://eitaa.com/zandahlm1357
🔍سنگ قبر یه آدم ماشین باز!! https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔍فقط یه هنرمند واقعی میتونه از درون سنگ، پرنده ای که محبوس شده رو ببینه👏 https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸 😂🤣🌸 🌸بسیجی‌های بی کله از زبان حاج همت 🌸امیر عقیلی به حاج همت گفت: من از شما دلخورم حاج همت گفت: چه دلخوری! امیر عقیلی گفت: حاجی شما هر وقت از کنار پاسگاه های ارتش، از کنار ما که رد می شوی، یک دست تکان می دهی و با سرعت رد می شوی. اما حاجی جان، من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجی های خودتان که رد می شوی، هنوز یک کیلومتر مانده، چراغ می دی، بوق می زنی، آرام آرام سرعت ماشین ات را کم می کنی، بیست متر مانده به دژبانی بسیجی ها، با لبخند دوباره باز دستی تکان میدهی و میروی حاج همت دستی به سر امیر کشید و خندید و گفت: اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاه های شما که رد می شوم، این دژبان های شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی می بینند که اگر یک ماشین از دژبانی ارتشی ها رد شد، مشکوک بشوند؛ از دور بهش علامت میدهند، آرو آروم دست تکان میدهند، اگه طرف سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر میدهند،بعد ایست میدهند، بعد تیر هوائی میزنند، آخر کار اگر خواست بدون توجه دژبانی رد بشود.به لاستیک ماشین تیر میزنند. ولی این بسیجی هایی که تو میگی، من یک کیلومتر مانده بهشان مرتب چراغ میدم، سرعتم رو کم میکنم، هنوز بیست متر مانده یک دستی تکان میدهم و دوباره می خندم و آرام از کنارشان رد می شوم. آخر این بسیجی ها مشکوک بشوند. اول رگبار می بندند. بعد تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند. یک خشاب و خالی می کنند، بابای صاحب بچه را در می آورند، بعد چند تا تیر هوائی شلیک می کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد می زنند ایست . https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس عبرت😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و بیست و پنجم سپس سرش را به سمت دریا چرخاند و مثل اینکه نخواهد خط احساسش را بخوانم، نگاهش را در سیاهی امواج گُم کرد که آهسته صدایش کردم: «مجید! ناراحت شدی؟ دوست نداری اینجوری بحث کنیم؟» و درست حرف دلش را زده بودم که دوباره نگاهش را به چشمانم سپرد و با آرامشی عاشقانه پاسخ داد: «الهه جان! نمی‌خوام خدای نکرده این بحث‌ها باعث شه که یه وقت... راستش می‌ترسم شیرینی زندگی‌مون کمرنگ شه، آخه ما که با هم مشکلی نداریم. یعنی اصولاً شیعه و سُنی با هم اختلاف خاصی ندارن. همه‌مون رو به یه قبله نماز می‌خونیم، همه‌مون قرآن رو قبول داریم، همه‌مون به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) اعتقاد داریم، فقط سرِ یه سری مسائل جزئی اختلاف داریم.» و همین اختلافات جزئی مرز بین شیعه و سُنی شده بود و من می‌خواستم او هم کنار من در این سمت خط کشی باشد که با کلامی غرق محبت تمنا کردم: «خُب من دلم می‌خواد همین اختلاف کوچولو هم حل شه!» و همانطور که کمرم را کشیده بودم تا قدری دردش قرار بگیرد، با آخرین رمقی که برایم مانده بود، نبرد اعتقادی‌ام را آغاز کردم: «بیا از اعتقاد به خلفای اسلام شروع کنیم...» و هنوز قدمی پیش نرفته بودم، که درد وحشتناکی در دل و کمرم پیچید و نتوانستم حرفم را تمام کنم که ناله‌ام زیر لب، خفه شد. با هر دو دست کمرم را گرفته و دیگر نمی‌توانستم تکانی به خودم بدهم و فقط دهانم از شدت درد باز مانده بود. مجید از این تغییر ناگهانی‌ام، وحشتزده به سمتم آمد و می‌خواست کاری کند و من اجازه نمی‌دادم دستش به تنم بخورد که تمام بدنم از درد رعشه می‌کشید. تا به حال چنین درد سختی را تجربه نکرده و مجید بیشتر از من ترسیده بود و نمی‌دانست چه کند که سراسیمه دمپایی‌اش را پوشید تا کمکی بیاورد و هنوز چند قدمی روی ماسه‌ها ندویده بود که طوفان دردم قدری قرار گرفت و با ناله ضعیفم صدایش کردم: «مجید! نمی‌خواد بری. بیا، بهتر شدم.» و شاید این تجربه جدیدی بود که باید در اواخر ماه هفتم بارداری تحملش می‌کردم و تحملش چقدر سخت بود که پیشانی‌‌ام از شدت درد، خیس عرق شده و نفسم بند آمده بود. مجید دیگر دمپایی‌اش را در نیاورد، کنار زیرانداز روی ماسه‌ها مقابلم زانو زد و با نگرانی پرسید: «بهتری الهه؟» سرم را به نشانه تأیید تکان دادم که دیگر توانی برای حرف زدن نداشتم و مجید که از دیدن این حال خرابم، به وحشت افتاده بود، با خشمی عاشقانه تشر زد: «از بس خودت رو اذیت می‌کنی! تو رو خدا تا به دنیا اومدن این بچه، به هیچی فکر نکن! به خودت رحم کن الهه!» با پشت دستم، صورت خیس از عرقم را پاک کردم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم: «فکر کنم زیاد نشستم، کمرم خشک شد.» دست پشت کمرم گرفت و کمکم کرد تا از جا بلند شوم و همین که سرِ پا ایستادم، سرم گیج رفت که با دست دیگرم شانه مجید را گرفتم تا زمین نخورم. حال سخت و بدی بود تا بلاخره به خانه رسیدیم و روی تختخواب دراز کشیدم. مجید غمزده کنار تختم نشسته و نمی‌دانست چه کند تا حالم جا بیاید و به هیچ بانویی دسترسی نداشتیم تا برایم تجویزی مادرانه کند و من همانطور که به پهلو دراز کشیده بودم، رو به مجید زمزمه کردم: «ای کاش الان مامانم اینجا بود!» که در این شرایط سخت و حساس، محتاج حضور مادرم یا حداقل زنی دیگر بودم و در این کنج غربت، مجید همه کسِ من بود. دستش را روی تخت پیش آورد، دستم را گرفت و پیش از آنکه به زبان بیاید، گرمای محبتش را از حرارت انگشتانش احساس کردم که با لبخندی غمگین دلداری‌ام داد: «قربونت بشم الهه جان! غصه نخور! ما خدا رو داریم!» و این هم هنوز از طومار تاوانی بود که باید به بهای عشق مجید به تشیع می‌دادم و خاطرش به قدری عزیز بود که با این همه سختی باز هم خم به ابرو نیاورم، ولی نمی‌توانستم سوز زخم بی‌وفایی خانواده‌ام را فراموش کنم و نه تنها از سر درد و کمر درد که از این همه بی‌کسی، در بستری از غم غربت به خواب رفتم. https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani - دلنوازان -اساتيد : نادر گلچين و تاج اصفهاني.mp3
4.24M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 درآمد از در من بامداد و پنداری که آفتاب برآمد ز مشرق کویم پری ندیده‌ام و آدمی نمی‌گویم بهشت بود که در باز کرد بر رویم ولیک در همه کاشانه هیچ بوی نبرد مگر شمامهٔ انفاس عنبرین بویم هزار قطعهٔ موزون به هیچ بر نگرفت چو زر ندید پریچهره در ترازویم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 https://eitaa.com/zandahlm1357
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ) اثر شیخ راضی ال یاسین ترجمه
Part38_صلح امام حسن.mp3
7.14M
*پایان ماجرا *تخلف معاویه از تمام پنج ماده قرارداد *نخستین فجایع تاریخ اسلام بدست معاویه رخ داد *توطئه شهادت امام حسن(ع) بدست معاویه *وعده همسری یزید به جعده دختر اشعث بن قیس *تخلف معاویه از وعده همسری یزید *خانواده پست اشعث بن قیس *متون تاریخی درباره شهادت امام حسن(ع) چه نوشته اند؟ *امام حسن (ع) چندین بار مسموم شده بود
تفسير آيات بني اسرائيل تفسير آيات بني اسرائيل بنده سال ۵۰ در مشهد براي دانشجوها درس تفسير مي‌گفتم و اوايل سوره ي بقره- ماجراهاي بني اسرائيل- را تفسير مي‌كردم. بنده را به ساواك خواستند و گفتند چرا شما راجع به بني اسرائيل حرف مي‌زنيد؟ گفتم آيه ي قرآن است؛ من دارم آيه ي قرآن را معنا و تفسير مي‌كنم. گفتند نه، اين اهانت به اسرائيل است! درس تفسير بنده را به خاطر تفسير آيات بني اسرائيل- چون اسم اسرائيل در آن بود- تعطيل كردند. اختناق در آن زمان عجيب بود؛ اما نه از طرف دولت امريكا، نه از سوي دولت فرانسه و نه از طرف دولت‌هاي ديگر مطلقاً رژيم طاغوت به مخالفت با آزادي و دمكراسي متهم نشد. آن زمان انتخابات برگزار مي‌شد اما مردم اصلاً نمي فهميدند كي آمد، كي رفت و چه كسي انتخاب شد. به آن صورت رأي گيري وجود نداشت؛ صندوق رأيي درست مي‌كردند و اسم نماينده اي را كه خودشان مي‌خواستند و از دربار تأييد شده بود، از صندوق بيرون مي‌آوردند. با اين كار، صورت مسخره اي از يك رأي گيري را به نمايش مي‌گذاشتند. ديدار با دانشجويان و اساتيد دانشگاه‌هاي استان كرمان ۱۹/۰۲/۱۳۸۴ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا