هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_179
و قال عليهالسلام
اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْى.
امام عليه السلام فرمود:
لجاجت، فكر و رأى انسان را از ميان مىبرد.
شرح و تفسير
نتيجۀ لجاجت
امام عليه السلام در اين گفتار به يكى از مهمترين آثار سوء لجاجت اشاره كرده، مىفرمايد:«لجاجت، فكر و رأى انسان را از ميان مىبرد»؛ (اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْى) .
«تسل» از ريشۀ «سلّ» بر وزن «حلّ» در اصل به معناى بيرون كشيدن شمشير از غلاف با نرمش و يا خارج كردن هر چيزى به مدارا و نرمى است. به فرزند هم به همين مناسبت سليل مىگويند، چون از وجود ديگرى خارج شده است. گاهى اين واژه را به نابود كردن تفسير كردهاند، زيرا چيزى را كه از محلى بيرون بكشند آن محل خالى مىماند و به اشخاصى كه مخفيانه و به اصطلاح به طور قاچاقى از جايى مىگريزند و يا به جايى وارد مىشوند «متسلّلون» گفته مىشود.
بههرحال منظور امام عليه السلام از اين كلام نورانى بازداشتن لجوجان از لجاجت است، زيرا لجاجت به انسان اجازۀ درست انديشيدن و فكر صحيح را نمىدهد و غالباً لجوجان به راه خطا مىروند و منافع و موقعيتهاى خود را از دست مىدهند، چرا كه تصميمگيرىهاى آنها نابجا و ناصواب است.
بعضى از شارحان در تفسير اين كلام حكيمانه احتمال ديگرى نيز دادهاند و گفتهاند منظور آن است كه هرگاه رئيس و مدير و بزرگتر ببيند افراد زيردست لجاجت به خرج مىدهند از اصلاح آنها صرف نظر مىكند و حمايت خود را از آنها بر مىگيرد و آنان را به حال خود وا مىگذارد كه سبب خسارتى عظيم براى آنان مىشود. ولى تفسير اول صحيحتر به نظر مىرسد، زيرا منظور اين است در همانجا كه لجاجت است اين اثر منفى وجود دارد، به علاوه افراد لجوج كمتر حاضرند به مشورت تن بدهند. آنها روى افكار خود پافشارى مىكنند و محروم بودنشان از مشورت ضربۀ ديگرى نيز بر آنان وارد مىسازد، هر چند جمع ميان دو تفسير در يك عبارت مانعى ندارد و استعمال لفظ در بيش از يك معنا به اعتقاد ما جايز است.
مفاسد لجاجت به قدرى زياد است كه گاهى سرچشمۀ بروز جنگهاى خونين مىشود همانگونه كه در حديثى از امام اميرمؤمنان آمده است:
«إيّاكَ وَ مَذْمُومَ اللَّجاجِ فَإنَّهُ يُثِيرُ الْحُرُوبُ ؛از خصلت نكوهيدۀ لجاج بپرهيز كه آتش جنگها را شعلهور مىسازد». ١
لجاجت گاه سبب از هم پاشيدن خانوادهها، به هم خوردن دوستىهاى پرسابقه، ايجاد اختلاف در ميان شركا و به هم خوردن وحدت صفوف مىشود و اگر لجاجت در مديران جامعه پيدا شود آثار سوء آن بسيار گستردهتر است.
به همين دليل در احاديث فراوانى كه از رسول خدا و ائمۀ هدى عليهم السلام به ما رسيده لجاجت سخت نكوهش شده است؛ از جمله در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مىخوانيم:
«الْخَيْرُ عادَةٌ وَ الشَّرُّ لَجاجَةٌ ؛خوبى سبب مىشود كه انسان به كار خير عادت كند و انجام كارهاى بد ناشى از لجاجت است».
در حديث ديگرى از اميرمؤمنان مىخوانيم:
«اللَّجاجُ بَذْرُ الشَّرِّ ؛لجاجت بذر بدىهاست». ٢
در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است:
«اللَّجاجُ أكْثَرُ الْأشْياءَ مَضَرَّةً فى الْعاجِلِ وَ الْآجِلِ ؛لجاجت زيانبارترين اشيا در دنيا و آخرت است». ٣در حديث ديگرى لجاجت به مركب چموشى تشبيه شده كه انسان بر آن سوار مىشود؛ امام اميرمؤمنان مىفرمايد:
«لا مَرْكَبَ أجْمَحْ مِنَ اللَّجاجِ ؛هيچ مركبى سركشتر و چموشتر از مركب لجاجت نيست». ١
اين احاديث را با حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پايان مىدهيم كه فرمود:
«إيّاكَ وَ اللَّجاجَةِ فَإنَّ أوَّلَها جَهْلٌ وَ آخِرَها نَدامَةٌ ؛از لجاجت بپرهيز كه آغازش نادانى و سرانجامش پشيمانى است». ٢
نكته:
لجاجت و ريشهها و پيامدهاى آن
لجاجت در اصل به معناى پافشارى، سرسختى و اصرار بر يك سخن يا يك كار است و معمولاً در امور باطل به كار مىرود؛ ولى بهطور نادر در امورى كه جنبۀ مثبت دارد نيز اين واژه به كار رفته است، مانند حديث معروف يا برگرفته از حديث معروف
«من قَرَعَ وَلَجَّ وَلَج ؛كسى كه درى را بكوبد و اصرار ورزد و ايستادگى كند سرانجام در باز مىشود و وارد خواهد شد».
قرآن مجيد نيز اين واژه را در مورد طغيان به كار برده مىفرمايد: «لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» ؛آنها در طغيانشان لجاجت مىورزند و در اين وادى سرگردان مىمانند». ٣
از جمله شواهدى كه دلالت مىكند لجاجت معمولاً بار منفى دارد حديث امام صادق عليه السلام است كه مىفرمايد:
«سِتَّةٌ لاتَكُونُ فِى الْمُؤْمِنِ الْعُسْرُ وَالنَّكَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالْكَذِبُ وَالْحَسَدُ وَالْبَغْىُ ؛شش چيز است كه در مؤمن وجود ندارد: ناتوانى و بخل و لجاجت و دروغ و حسد و ظلم و ستم بر ديگران». ١
سرچشمۀ لجاجت امور زيادى مىتواند باشد؛ از جمله حب ذات افراطى كه سبب پافشارى بر رأى و عقيدۀ خود مىشود و خود بزرگبينى كه سبب مىشود نظر خود را از همه برتر ببيند و بخل و حسادت كه او را از پذيرش نظر ديگران باز مىدارد و جهل و نادانى كه به انسان اجازه نمىدهد تمام جوانب مطلب را ببيند و تعصب شديد كه
سبب پافشارى بر امور باطلى مىشود كه مورد تعصب اوست و دفاع بى دليل از قوم و قبيله و خانواده و بستگان كه سبب مىشود بر اعتقادات آنها پافشارى كند و امورى از اين قبيل.
يكى ديگر از عوامل اصلى لجاجت عدم شجاعت در بازگشت از نظرات باطل و پذيرفتن نظرات صحيح است؛ شجاعتى كه متأسفانه در بسيارى از افراد وجود ندارد و همين امر گاه سبب مىشود عمرى در مسير باطل بمانند و به پرتگاهها كشيده شوند. تاريخ صحنههاى زيادى از بدبختىهايى كه باعث آن افراد لجوج بودند به خاطر دارد.
قرآن مجيد در سورۀ «ملك» بعد از آنكه آيات روشنى را از خداوند ذكر مىكند به انحراف كافران اشاره كرده مىفرمايد: «بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ» ؛آنها در سركشى و فرار از حقيقت لجاجت مىورزند».
و در اين وادى سرگردان مىمانند». ٣
از جمله شواهدى كه دلالت مىكند لجاجت معمولاً بار منفى دارد حديث امام صادق عليه السلام است كه مىفرمايد:
«سِتَّةٌ لاتَكُونُ فِى الْمُؤْمِنِ الْعُسْرُ وَالنَّكَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالْكَذِبُ وَالْحَسَدُ وَالْبَغْىُ ؛شش چيز است كه در مؤمن وجود ندارد: ناتوانى و بخل و لجاجت و دروغ و حسد و ظلم و ستم بر ديگران». ١
سرچشمۀ لجاجت امور زيادى مىتواند باشد؛ از جمله حب ذات افراطى كه سبب پافشارى بر رأى و عقيدۀ خود مىشود و خود بزرگبينى كه سبب مىشود نظر خود را از همه برتر ببيند و بخل و حسادت كه او را از پذيرش نظر ديگران باز مىدارد و جهل و نادانى كه به انسان اجازه نمىدهد تمام جوانب مطلب را ببيند و تعصب شديد كه سبب پافشارى بر امور باطلى مىشود كه مورد تعصب اوست و دفاع بى دليل از قوم و قبيله و خانواده و بستگان كه سبب مىشود بر اعتقادات آنها پافشارى كند و امورى از اين قبيل.
يكى ديگر از عوامل اصلى لجاجت عدم شجاعت در بازگشت از نظرات باطل و پذيرفتن نظرات صحيح است؛ شجاعتى كه متأسفانه در بسيارى از افراد وجود ندارد و همين امر گاه سبب مىشود عمرى در مسير باطل بمانند و به پرتگاهها كشيده شوند. تاريخ صحنههاى زيادى از بدبختىهايى كه باعث آن افراد لجوج بودند به خاطر دارد.
قرآن مجيد در سورۀ «ملك» بعد از آنكه آيات روشنى را از خداوند ذكر مىكند به انحراف كافران اشاره كرده مىفرمايد: «بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ» ؛آنها در سركشى و فرار از حقيقت لجاجت مىورزند». ٢
در سورۀ «نوح» دربارۀ خودپرستان زمانش مىخوانيم: آنها بهقدرى لجوج بودند كه براى نشنيدن كلام نوح انگشتها را در گوش مىگذاردند و جامه به خود مىپيچيدند تا سخنان بيدارگر نوح را نشنوند. «وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً».
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صفحه
گلدان من🌳🌳🌳🌳
با ما همراه باشید👇👇👇
.......:
@zandahlm1357
آبی که درزیر گلدان جمع میشود را بالافاصله تخلیه کنید ماندن آب در زیر گلدانی خطراتی نظیر تجمع حشرات وآفات را در برداردکه هم برای گیاه هم برای ساکنین خانه مضر است
https://eitaa.com/zandahlm1357
#ونوس_حشره_خوار
نگهداری از گیاه ونوس حشره خوار:
نگاهداری از این گیاه آسان بوده فقط باید نور و رطوبت آن تامین شود. از نظر تغذیه کافیست که 3 یا 4 بار در ماه به این گیاه حشره ای کوچک یا کرم بدهید و اگر حشره ای در دسترس نبود کافیست تکه ای کوچک و نازک گوشت خام به آن بدهید، هر دهانه این گیاه زمانی که به آن حشره ای میدهید تا زمانی که آن را هضم کند بسته می ماند و بعد از هضم دهانه باز میشود ، زمان باز شدن آن بین 5 تا 15 روز میباشد.
این گیاه نیاز به نور مستقیم آفتاب دارد و باید در زیر گلدانی آن همیشه آب باشد ، اما در صورت سفارش آن در ویواریوم نیاز به نور مستقیم آفتاب نیست ، بلکه نور و رطوبت مورد نیاز آن در ویواریوم های کوچک و رومیزی ما تامین شده و شما میتوانید با خیال راحت از آن نگاهداری کنید.
https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل هشتم : دربيان مجمل احوال و اقسام حيوانات
در احاديث معتبره از حضرت صادق (عليه السلام ) منقول است كه هيچ مرغى و حيوانى در دريا و صحرا شكار كرده نمى شود مگر آنكه آن تسبيحى كه دارند ضايع ميكنند.
در حديث ديگر فرمود كه جميع وحشيان و مرغان و درندگان بايكديگر مخلوط بودند تا آنكه فرزند آدم برادرش را كشت ، پس از يكديگر نفرت كردند و گريختند و هرحيوانى بشكل خود ميل كرد. درحديث ديگر منقول است كه حضرت يعقوب به فرزند خود گفت كه زنا مكن مرغى كه زنا مى كند پرهايش ميريزد.
ازحضرت امام حسين منقول است كه چون كركس فرياد مى كند، ميگويد كه اى فرزند آدم هر روشى كه زندگانى كنى ، آخرش مرگست و باز كه صدا مى كند، ميگويد اى داناى پنهانها و اى دفع كننده بلاها، طاوس مى گويد بر خودم ظلم كردم و مغرور بزينت خد شدم ، پس بيامرز مرا.
دراج ميگويد اَلرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى و خروس ميگويد كه هركه خدارا شناخت ، ياد اورا فراموش نميكند و مرغ خانگى ميگويد كه توكل كن بر خدا تا تو را روزى دهد و عقاب ميگويد هركه اطاعت خدا كند بد بخت نميشود و شاهين ميگويد سُبْحانَ اللّهِ حَقًّا حَقًّا وجغد ميگويد كه در دورى از مردم انس بيشتر است و كلاغ ميگويد كه روزى دهنده بفرست روزى حلال ، و كلنگ ميگويند كه خداوندا، نگاه دار مرا از شر دشمن و لك لك ميگويد كه هركه از مردم تنها باشد، از آزارايشان نجات يافت . و اُردك ميگويد آمرزش تورا ميخواهم اى خدا و هدهد ميگويد چه بسيار شقى است كسيكه معصيت خدا كند و قمرى ميگويد اى داناى پنهان و راز، و دبسى كه شبيه بقمرى است و سرخ رنگست ، ميگويد توئى خداوند، خداوندى بغير از تونيست ايخدا و گنجشك ميگويد كه طلب آمرزش ميكنم از خدا، از هرچيز كه خدا را بخشم آورد و بلبل ميگويد لااِلهَ اِلا اللّهُ حَقًّا حَقًّا و كبك ميگويد نزديك است حق نزديك است و سمانا ميگويد اى فرزند آدم ، چه غافلى از مرگ و فاخته ميگويد ياواحِدُ وَيااَحَدُ يافَرْدُ وَياصَمَدْ وسبزه قبا ميگويد مولاى من ، آزاد كن مرا از آتش جهنم و هوجه ميگويد مولاى من ، قبول كن توبه چميع گناهكاران را و كبوتر خانگى مى گويد كه اى قبول كننده توبه توبه كاران ، اى خداوند، تراست حمد و بره ميگويد كه مرگ بس است براى پند گرفتن و بزغاله ميگويد كه مرگ زود بمن رسيد و گناهم سنگين وبسيار شد. و شير ميگويد كه در امر بندگى خدا، بسيار اهتمام ميبايد كرد. و گاو مى گويد كه دست از گناه بدار، كه تو در پيش خداوندى هستى كه اورا نمى بينى و او همه را مى بيند و او خداوند عالميان است و فيل مى گويد كه براى دفع مرگ قوت وچاره سودى نمى دهد و يوز مى گويد ياعَزيز ياجَبّارُ يا مُتَكَبِّرُ يا اَللّهُ و شتر مى گويد كه منزَّه است پروردگار كه ذليل كننده جباران است و تنزيه ميكنم اورا و اسب مى گويد منزه است پروردگار ما منزه است او، و گرگ مى گويد چيزى را كه خدا حفظ كند هرگز ضايع نميشود و شغال ميگويد عذاب و ويل براى گناهكارى است كه بر گناه خود مصرّ باشد وسگ ميگويد بس است معصيتهاى خدا براى خوارى و خرگوش ميگويد هلاك مكن مرا ايخدا، تراست حمد و روباه ميگويد دنيا خانه فريب است و آهو ميگويد نجات ده مرا از آزار كردن و كرگدن ميگويد بفريادم برس اگر نه هلاك ميشوم و پلنگ ميگويد منزّه است پروردگارى كه بسيار عزيز است . بمحض قدرت خود تنزيه ميكنم اورا ومار ميگويد كه چه بسيار بدبخت است كسى كه ترا نافرمانى كند اى خداوند بخشنده و عقرب مى گويد كه بدى چيز موحشى است . پس حضرت فرمود كه هيچ خلقى نيست مگر آنكه آنرا تسبيحى هست چنانچه خدا فرموده است كه وَاِنْ مِنْ شَى ءٍ اِلاّ يُسِبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم يعنى هيچ چيز نيست مگر آنكه خدا را تسبيح ميگويد و بحمد و ثناى او ملتبس است ولكن شما نمى فهميد تسبيح ايشان را.
از حضرت امام موسى (عليه السلام ) منقول است كه حيواناتى كه مسخ شده اند دوازده صنفند، اما فيل پس از آن پادشاهى بود كه زنا و لواطه ميكرد و خرس اعرابى باديه نشينى بود كه دويتى ميكرد و خرگوش زنى بود كه با شوهر خود خيانت ميكرد و غسل حيض و جنابت نميكرد و شب پره خرماى مردم را مى دزديد و سهيل مرى بود كه در يمن عشارى ميكرد وزهره زنى بود كه مردم ميگويند كه هاروت و ماروت از او فريب خوردند و ميمون و خوك جماعتى بودند از بنى اسرائيل كه در روز شنبه شكار كردند و امام سوسمار و چلپاسه گروهى بودند از بنى اسرئيل كه در زمان حضرت عيسى (عليه السلام ) چون مائده از آسمان نازل شد، ايمان نياوردند و مسخ شدند، پس يك گروه ايشان بدريا رفتند و ديگر بصحرا و اما عقرب مرد سخن چينى بود و اما زنبور قصابى بود كه از ترازو دزدى ميكرد.
در روايت ديگر منقول است كه خرس ، مردى بود كه مردم بااو عمل قبيح ميكردند. وسوسمار، اعرابى بود كه مال حاجيان را ميدزديد. و عنكبوت زنى بود كه از براى شوهر خود سحر ميكرد و دعموص مرد سخن چينى بود كه درميان دوستان جدائى ميانداخت و مار و م
اهى دويت بود و شب پره خرما از سردرخت ميدزديد و ميمون يهودانند كه ماهى در شنبه شكار كردند و خوك جماعتى اند كه ايمان بمائده آسمان نياوردند.
ازحضرت امام رضا (عليه السلام ) منقول است كه موش گروهى از يهود بودند كه خدا برايشان غضب كرد و پشه شخصى بود كه استهزا به پيغمبران و شپش ازحسد مسخ شد و روزى پيغمبرى از پيغمبران بنى اسرائيل نماز ميكرد و يكى از بيخردان بنى اسرائيل آمد در برابر او استهزاء باو ميكرد، بصورت شپش مسخ شد و چلپاسه جماعتى از بنى اسرائيل بودند كه فرزندان پيغمبران را دشنام ميدادند و با ايشان دشمنى ميكردند.
در حديث ديگر منقول است كه خارپشت مرد كج خلقى بود.
در بعضى روايات وارد شده است كه زهره و سهيل كه مسخ شده اند، اين دو ستاره نيستند، بلكه دوجانور در درياى محيط. و در روايت معتبره وارد شده است كه هريك از بنى اميه كه ميميرند، بصورت چلپاسه مسخ ميشوند و فرمود كه هرگاه چلپاسه را مى كشى غسل بكن .
در روايت معتبره منقول است كه آنها كه مسخ شده اند زياده از سه روز نماندند و مردند و حق تعالى بصورت آنها حيوانى چند خلق كرد و گوشت آنهارا حرام كرد، تا ديگران عبرت بگيرند از ديدن اينها و مثل اعمال آنها نكنند.
ازحضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم ) منقول است كه حق تعالى هفتصد امت را مسخ كرد براى آنكه بعد از پيغمبران اطاعت او صياى ايشان نكردند، پس چهار صد صنف ايشان رفتند وسيصد صنف ايشان بدريا رفتند.
حلیة_المتقین
#https://eitaa.com/zandahlm1357
#ناراحتی_از_جاری
سلام استاد وقتتون بخیر . من دختری هستم که ۱۸ سالمه و یک ساله که عقد کردم . خداروشکر از زندگیم راضیم ولی یکسری موضاعات هست که خیلی عذابم میده . راستش من چند وقتیه که جاریم داره عذابم میده . جاری بنده خیلی سعی میکنه که خودش رو بالاتر و عزیز تر از من کنه تو خانواده همسرم . چون خانواده همسرم منو خییلی دوس دارن . چند وقتی هم هست که خیلی داره خودش رو واسه نامزد من عزیز میکنه . مثلا رور تولد نامزدم من نتونستم کنارش باشم ولی جاریم واسه نامزد من تولد خییلی ویژه ای گرفته بود . من چیزی نگفتم و بروز خوشحالی کردم . ولی چند بار خواست منو برنجونه یکبار واقعا نتونستم خودم رو کنترل کنم و به نامزدم گفتم که داره اذیتم میکنه . نامزدم جدی نگرفت و گفت طول میکشه بشناسیش . منم خیلی بحث نکردم . خلاصه اینکه علاوه بر این موارد ذکر شده خیلی چیز های دیگه هم هست . و جاریم داره واسه نامزد من همسری میکنه و نمیزاره جای خالی من رو حس کنه و حس میکنم واسه اینه که نامزدم خیییلی دیر به دیر به دیدن من میاد
🌸 پاسخ استاد
1_5721867087995994117.mp3
6.57M
#ناراحتی_از_جاری
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#حجاب_دختر_بچه
سلام آقای پور احمد میخواستم نظرتون رو راجع به پوشش دختربچه ۵.۶ ساله بدونم، من همیشه هم بیرون وهم در منزل برای پوششم احتیاط میکنم، همیشه دخترم از خانمای بی حجاب یا حتی بچهای توی پارک که آستین حلقه ای پوشیدن ایراد میگیره ومیگه امام زمان یا خدا ازشون ناراحت میشه، ولی اخیرا دختر دوستم رو دیده بودن که اونم آستین حلقه ای پوشیده و برای اولین بارازم خواست که اونم بیرون از خونه آستین حلقه ای بپوشه، راستش گفتم اگه اجازه بدم بپوشه ترسیدم براش عادی بشه، چون امسال داره میره مهد ودیگه بزرگ شده، یا اینکه منعش کنم ترسیدم براش عقده بشه،فقط گفتم میتونه توی خونه شلوارک یا سارافن بپوشه!لطفا راهنمایی کنید جوابم درست بوده یا نه! واینکه اگه امکان داره راجع به پوشش خانما جلوی دختر وپسرشون(در کودکی، جوانی. و......)در کانال برامون بذارین که باید چطور باشه! خدا خیرتون بده!
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
1_5476854270504468486.mp3
5.24M
#حجاب_دختر_بچه
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#پروسه_فرزند_آوری
سلام
ما یه سال و نیمه عقد کردیم و یک ساله عروسی کردیم و من دوست دارم زودتر بچه دار شیم اما همسرم میگه دو سه سال دیگه
من ۲۴ سالمه همسرم ۳۱ سال من اصلا دوست ندارم تایم طلایی بارداری رو از دست بدم مشکل هم وضعیت مالی نیست رابطمون هم الحمدلله خوبه اما مدام میگه من باید آماده شم من باید رو خودم کار کنم ما باید رو خودمون کار کنیم (رشد روحی) که بتونیم بچه ها رو خوب تربیت کنیم چون بچه ها اونی نمیشن که ما میخوایم اونی میشن که ما هستیم
و من هرچی میگم راضی نمیشه زمان رو کم کنه و این منو خیلی ناراحت میکنه چون خیلی برام مهمه این موضوع .چه کنم؟
🌸 پاسخ استاد
1_5650242164668497991.mp3
9.77M
#پروسه_فرزند_آوری
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و چهل و نهم از حاضر جوابیاش،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و پنجاهم
وضعیتم چندان تفاوتی نکرده که از روی تخت بیمارستان به روی تخت کوچک و نه چندان راحت مسافرخانه نقل مکان کرده بودم. اتاق کهنه و کوچکی که تنها پنجرهاش هم با کولر گازی پوشیده شده و تمام نورش را از یک لامپ کوچک سقفی میگرفت. حالا ششمین شبی بود که در این اتاق تنگ و دلگیر در یک مسافرخانه دست چندم ساکن شده و هر روز به امید گشایشی، به هر دری میزدیم و شب، خسته و نااُمید به خواب میرفتیم. هر چند شبهایمان هم بهتر از این روزهای گرم و شرجی نبود که یا من از مصیبت از دست دادن حوریه و تمام زندگیام تا صبح کابوس میدیدم و گریه میکردم، یا مجید از درد زخمهایش تا سحر پَر پَر میزد. با اینهمه، وجدانم راحت بود که بدقولی نکرده و دوشنبه، خانه را به حبیبه خانم تحویل داده بودیم تا به کارهایشان برسند و لابد دیشب مراسم عروسی دخترش را با یک دنیا شور و شادی برگزار کرده و دعایش را به جان من و مجید میکرد. حالا خودمان در این مسافرخانه ساکن شده و برای وسایل زندگیمان جایی نداشتیم که فعلاً همه را در انباری خانه حاج صالح جا داده بودیم تا روزی که دوباره خانهای تهیه کرده و به آنجا اسباب کشی کنیم. هر چند دیگر سرمایهای نداشتیم که به پول اجاره خانه برسد و کار به جایی رسیده بود که برای گذران همین زندگی ساده هم به تهیه یک غذای مختصر قناعت میکردیم. در این اتاق کوچک امکان پخت و پز نداشتیم که چند روز اول مجید غذای آماده میگرفت و امروز دیگر پولش به آن هم نرسید که با همه ضعف بدنم به خوردن تخم مرغی که مجید روی پیک نیکی کنار اتاق تهیه کرده بود، راضی شدم. هر چند به قدری حالت تهوع داشتم که حتی نمیتوانستم به بشقاب نیمرو نگاه کنم و مجید برای دادن هر لقمه به دستم، لحظاتی با دنیایی از محبت التماسم میکرد و من از شدت حالت تهوع و ناخوشی حالم، فقط گریه میکردم. حتی حلقههای ازدواجمان را هم فروخته بود تا بتواند هزینه سنگین بستری من و جراحی و بیمارستان خودش را بپردازد و باقی پولش را برای کرایه همین چند شب مسافرخانه پرداخت کرد تا با مقدار اندکی که از حقوق فروردین ماه همچنان باقی مانده بود، این روزهایمان را بگذرانیم. ظاهراً قرار بود همه درها به رویمان بسته شود که سه روز از خرداد ماه گذشته و هنوز حقوق اردیبهشت ماه را هم به حسابش نریخته بودند و بعد از این هم فعلاً خبری از حقوق نبود که به توصیه دکتر تا چند ماه نمیتوانست با دست راستش کار سنگین انجام دهد و حتی اسباب خانه را هم عبدالله جمع کرده بود. بلاخره از زیر زبانش کشیده بودم چه بلایی به سرش آمده که وقتی سارقان دست چپش را گرفته و او با دست راستش مقاومت میکرده تا کیف پولش را به سرقت نبردند، با هشت ضربه دستش را از روی بازو تا سرانگشتانش زخمی کرده و دستِ آخر حریفش نشده بودند که دو ضربه هم به پهلویش زده بودند تا سرانجام تسلیم شده و کیف را رها کرده بود. حالا میدانستم اثر جراحت کنار صورتش، به خاطر مسافت چند متری است که با صورت روی آسفالت خیابان کشیده شده و باز خدا را شکر میکردم که کلیهاش به طور جدی صدمه نخورده و آسیب اعصاب دستش هم به حدی نبود که به کلی از کار بیفتد و دکتر امید بهبودیاش را در آیندهای نزدیک داده بود. با این حال باید به دنبال کار دیگری هم میگشت که با این وضعیت، دیگر نمیتوانست مثل گذشته به فعالیتهای فنی پالایشگاه ادامه دهد و به همین خاطر که فعلاً به پالایشگاه نمیرفت، همکارانش از قرض دادن پول طفره میرفتند و شاید میترسیدند مجید دیگر قصد بازگشت نداشته باشد که هر یک به بهانهای از کمک کردن دریغ میکردند. عبدالله هم با همه مهربانی، دستش خالی بود که حقوقی چندانی از معلمی به دستش نمیآمد و همان سرمایه کوچکش را هم خرج اجاره خانه مجردیاش کرده بود. نمیخواستم به درگاه پروردگارم ناشکری کنم، ولی اول به بهای حمایت از شوهر و فرزندم و بعد به ازای کاری خیری که برای صاحب خانهمان کردم، همه سرمایه زندگیمان به باد رفت، مجید سلامتی و کارش را از دست داد و از همه تلختر دخترم که تلف شد و با رفتنش، دل مرا هم با خودش بُرد که دیگر همه شور زندگی پیش چشمانم مُرده بود.
با ما همراه باشید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357