#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
گويي دست قدرتمندي هدايت ما را بر عهده دارد مردم بايد با تمام قدرت و اميدواري، در راه ايجاد آينده يي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من هم وزيرم!
------------------------------------------- -
او به من گفت كه در صف نماز جمعه نشسته بودم كه جواني - كه من را نمي شناخت - رويش را به من كرد و گفت: آقا! ببين واقعاً ايران چه قدر عوض شده است؛ اين آقايي را كه در صف جلو نشسته، ميبيني؟ او يك وزير است كه كنار مردم آمده و روي زمين در صف نماز جمعه نشسته است. من نگاه كردم، ديدم آقاي نعمت زاده است. مرحوم شهيد كلانتري با آن لهجه شيرين تركي اش به آن جوان گفته بود: پس من هم يك چيز عجيب تر به تو بگويم؛ من هم وزيرم! (نقل در ديدار مديران و مسئولان اجرايي استان خوزستان ۲۴/۱۲/۷۵)
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ - عنکبوت 56
ای بندگان مؤمن من! زمین من فراخ است (و اگر در جائی تحت فشار کفّار و ستمگران بودید، میتوانید به نقاط دیگری مسافرت کنید) و تنها مرا بپرستید. (چرا که پرستش توحیدی، رمز آزادگی و سرفرازی است).
📺 تلاوتی برای آرامش روح و روان. آیات 56 تا 61 سوره مبارکه عنکبوت با صدای عبدالرحمن مسعد
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هدف ششم اوضاع پر آشوب آن زمان كه آشوب و بلوا و شورشها از هر سو مردم را فرا گرفته بود، ايجاب مى كرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
هدف هفتم
بنابر آنچه كه گفته شد ديگر براى مامون طبيعى بود كه مدعى شود - چنانكه در سند ولايتعهدى مدعى شده - كه هدف از تمام كارها و اقداماتش چيزى غير از خير امت و مصالح مسلمانان نبوده. حتى در كشتن برادرش نمى خواسته فقط به رياست و حكومت دست يابد، بلكه بيشتر هدفش تامين مصالح عمومى مسلمانان بوده است. دليل بر اين ادعا آن است كه چون خير ملت را در جدا ساختن خلافت از عباسيان و تسليم آن به بزرگترين دشمن اين خاندان يافت، هرگز درنگ نكرد و با طيب خاطر، به گفته خويش، اين عمل را انجام داد. بدين وسيله، مامون كفاره گناه زشت خود را كه قتل برادر بود و بر عباسيان هم بسيار گران تمام مى شد، پرداخت.
با اين عمل رابطه امت را با خلافت استوار كرده اعتمادشان را در اين راه جلب نمود، بگونه اى كه دل و ديده مردم متوجه آن گرديد. مردم بدين امر دل بسته بودند كه دستگاه خلافت از آن پس با آنان و در خدمتشان خواهد بود.
در نتيجه، مامون با اين شگرد توانسته بود براى هر اقدامى كه در آينده ممكن بود انجام دهد، حمايت
مردم را جلب كند هر چند كه آن اقدام نامانوس و يا نا معقول جلوه نمايد.
مردم را جلب كند هر چند كه آن اقدام نامانوس و يا نا معقول جلوه نمايد.
بهر حال، از آنچه كه گفتيم دو نتيجه به بار مى آيد:
نخست: پس از اين اقدامات از سوى مامون، ديگر منطقى نمى نمود كه اعراب به دليل رفتار پدر يا برادر و يا ساير پيشينيانش باز هم از دست او عصبانى باشند. چه هر كس در گرو عملى است كه خود انجام مى دهد نه ديگرى.
چگونه بر اعراب روا بود كه مامون را مورد خشم خود قرار دهند و حال آنكه خلافت را به آنان يعنى به ريشه دارترين خانواده در ميانشان برگرداند، و عملا نشان داد كه جز صلاح و نيكى براى عرب و غير عرب نمى خواهد.
از اين رو، ديگر جاى شگفتى نبود اگر اعراب بيعت با امام رضا را با روحى سرشار از خشنودى پذيرفتند.
دوم: اما ايرانيان، بويژه اهالى خراسان و كسانى كه شيعه علويان بودند، براى مامون ادامه ياريش را تضمين كردند چه او برايشان بزرگترين آرزوها را عملى ساخته و ثابت كرده بود نسبت به شخصى كه محبوبترين انسانها نزد ايشان است، مهر مى ورزد و اينكه در نظر او فرقى ميان عرب و عجم يا عباسى و غير عباسى وجود ندارد. او فقط به مصالح امت مى انديشد و بس.
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
شفاي ميرزا
ميرزا آقاي سبزواري در اداره ژاندارمري توپچي بود. مأمور ميشود با پنج نفر از توپ چيان يك گاري فشنگ و باروت به شهر تربت ببرند و چون از مشهد خارج ميشوند در بين راه يكي از آنها اتفاقا آتش سيگارش به صندوق باروت ميرسد و فورا آتش ميگيرد و بلا تأمل سه نفر از ايشان هلاك و سه نفر ديگر زخمي ميشوند.
خود ميرزا آقا ميگفت من يكمرتبه ملتفت شدم ديدم قوه باروت مرا حركت داده و ده زراع (۵ متر) بخط مستقيم بالا برد و فرود آورد و گوشتهاي رگهاي پاهاي من تا پاشنه پا تمامي سوخت. پس مرا به مشهد به مريضخانه لشكري بردند و حدود يكماه مشغول معالجه شدند.
سپس مرا از آنجا به مريضخانه حضرتي بردند و مدت هشت ماه در آنجا تحت معالجه بودم تا اينكه جراحت و چرك التيام شد ولي ابدا قدرت حركت نداشتم. زيرا كه رگهاي پا بكلي سوخته بود. تا شبي با حالت دل شكستگي گريه بسياري كردم. آنگاه توجه ب حضرت رضا (ع) نموده عرضه داشتم يابن رسول اللّه، من كه سيدم و از خانواده شما ميباشم، آخر نبايد شما بداد
من بيچاره برسيد.
از گريه شديد خوابم برد در عالم خواب ديدم كه سيد بزرگواري نزد من است و ميفرمايد ميرزا آقا حالت چطور است؟
تا اين اظهار مرحمت را نمود فورا دستش را گرفتم و گفتم شما كيستيد كه احوال مرا ميپرسيد؟ آيا از اهل سبزواريد يا از خويشاوندان من هستيد؟ فرمود ميخواهي چه كني من هر كس هستم آمدهام احوال تو را بپرسم. عرض كردم: نمي شود، ميخواهم بفهمم و شما را بشناسم. چرا كه تاكنون هيچكس احوال مرا نپرسيده است.
فرمود: تو متوسل به كه شدي؟ عرض كردم به حضرت رضا (ع). فرمود: من همانم.
تا فرمود: من همانم. گفتم آخر ميبينيد كه من به چه حالي افتادهام و از هر دو پا شل شدهام و نمي توانم حركت كنم. فرمود ببينم پايت را؟
سپس دست مبارك خود را از بالاي يك پاي من تا پاشنه پا كشيد و بعد از آن پاي ديگر را به همين قسم مسح فرمود و من در خواب حس كردم كه روح تازه اي بپاي من آمد.
بيدار شدم و فهميدم كه شصت پاي من حركت ميكند تعجب كردم با خود گفتم آيا ميشود كه همه پاي من حركت كند. پس پاهاي خود را حركت دادم حركت كرد. دانستم كه خواب من از رؤياهاي صادقه بوده و حضرت رضا (ع) مرا شفاء مرحمت نموده از شوق شروع به بلند گريه كردن نمودم بطوريكه بيماران آنجا از صداي گريه من بيدار شدند و گفتند اي سيد در اين وقت شب مگر ديوانه شده اي كه گريه ميكني و نمي گذاري ما بخوابيم. گفتم شما نمي دانيد: امشب امام هشتم (ع) به بالين من تشريف
آورد و مرا شفا داد.
چون صبح شد با كمال صحت از مريضخانه بيرون آمدم و توبه كردم كه ديگر به نوكري دولت اقدام نكنم و حال بعنوان دست فروشي مشغول كسب شده ام. [۸].
روزي بطبيب عشق با صدق و صفا
گفتم كه بگو درد مرا چيست دوا
گفتا كه اگر علاج دردت خواهي
بشتاب بدربار شه طوس رضا
https://eitaa.com/zandahlm1357