قلك بچه ها، امام را متاثر كرد
قلك بچه ها، امام را متاثر كرد او براي خودش عنوان و بهره يي قايل نبود. آن دستي كه توانسته بود تمام سياستهاي دنيا را با قدرت خويش تغيير دهد و جابه جا كند، آن زبان گويايي كه كلامش مثل بمب در دنيا منفجر ميشد و اثر ميگذاشت، آن اراده ي نيرومندي كه كوههاي بزرگ در مقابلش كوچك بودند، هر وقت از مردم صحبت ميشد، خودش را كوچكتر ميانگاشت و در مقابل احساسات و ايمان و شجاعت و عظمت و فداكاري مردم سر تعظيم فرود ميآورد و خاضعانه ميگفت: مردم از ما بهترند. انسانهاي بزرگ همين گونه اند. آنها چيزهايي را ميبينند كه ديگران نمي توانند و يا نمي خواهند رؤيت كنند.
گاهي در مقابل كارهايي
كه به نظر مردم معمولي ميآيد، آن روح بزرگ و آن كوه ستبر تكان ميخورد و ميلرزيد. هنگام جنگ، بچههاي مدرسه در نماز جمعه ي تهران قلكهاي خود را شكسته بودند و پولهايش را براي جنگ هديه كرده بودند. فرداي آن روز كه خدمت امام (ره) رسيده بودم، ايشان را در حالي كه چشمهاي خدابينش از اشك پُر شده بود، ديدم؛ به من فرمودند: كار اين بچهها را ديدي؟ به قدري اين كار به نظرش عظيم آمده بود كه او را متأثر ساخته بود.
سخنراني در مراسم بيعت اصناف مشهد و تعاونيهاي شهري خراسان، مسؤولان بنياد پانزده خرداد و نهضت سواد آموزي و تعدادي از كاركنان و مسؤولان وزارت نيرو و سازمانهاي تابعه ۸/۴/۶۸
https://eitaa.com/zandahlm1357
⭕️اشارۀ قرآن به #فایدۀ_خورشیدوماه و نظر علم امروز!!
به گفته دکترسیدحسین امیدیانی عضو پیوسته انجمن نجوم ایران، ۷۵۰
آیه از#قرآن_کریم راجع به علوم طبیعی و
تجربی از جمله خلقت زمین و آسمان و کوه و
گیاهان و موجودات است
که از این میان حدود ۱۵۰ #آیه آن
به #نجوم_وکیهانشناسی مربوط است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ - زمر 53
(از قول خدا به مردمان) بگو: ای بندگانم! ای آنان که در معاصی زیادهروی هم کردهاید! از لطف و مرحمت خدا مأیوس و ناامید نگردید. قطعاً خداوند همهی گناهان را میآمرزد. چرا که او بسیار آمرزگار و بس مهربان است.
💛 نا امیدی از رحمت الله متعال گناه بزرگیست، پس هيچوقت نا امید نباشید که الله متعال بسیار بخشنده و مهربان است. تلاوت زیبا و خاشعه آیات 53 تا 61 سوره مبارکه زمر با صدای ادریس ابکر همراه با زیرنویس فارسی🎈🤍💚
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای عهد تصویری
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: ۱۱ و بالاخره امام على ابن موسى الرضا (ع) در برابر پيشنهاد مأمون بيشتر از دو راه در پيش نداش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خلق نيکوي حضرت
هنوز كاروان به شهر نيشابور نرسيده بود كه از دوردست، كوه هاى بينالود آشكار شد. از دره هايى كه باران هاى بهارى در آنها راه هاى پر پيچ و خم ترسيم كرده بود، عبور كردند. سيلاب به سوى جنوب شرقى ره مى سپرد. كاروان به نيشابور رسيد؛ به شهر مردان نيرومند ؛ شهرى كه درفش هاى سياه ضد ستم اموى در آن جا برافراشته شده بود. مردم چشم انتظار فرزند محمد (ص) بودند. آن كه دلها به ياد او مى تپيد و نسلها منتظر عدالت و انسانيت او بودند.
خورشيد از فراز بينالود طلوع مى كرد، همچون سكه اى سرخ. تو گويى به شوق ديدن كاروانيان، شتاب بيشترى براى طلوع داشت. راويان حديث، دوات در دست پيشقراول بودند؛ هزاران چشم، انتظار مى كشيدند. شهر چنين استقبال مردمى به خود نديده بود. كسى راز آن را نمى دانست و درباره آن تفسيرى جز سخنان كهنسالان وجود نداشت؛ سخنان كسانى كه در شب هاى زمستان بر گرد آتشدان حلقه مى زدند و از على (ع) و صفين، حسين (ع) و كربلا، زيد و كوفه، و يحيى در كوهستان مى گفتند.
كاروان به شهرى وارد شد كه دست سرنوشت آن را سر راه مروپايتخت دولت جديدقرار داده بود. كاروان در ميدان شهر بار افكند. امام مهربانانه
به مردم نگريست. جمعيت اطراف شترش حلقه زدند. هر كسى او را به منزل خويش مى خواند. امام در ميان آنان مردى را ديد كه سيمايى مهربان داشت و فروتن بود. به منزل او در محله فروى در بخش غربى شهر رفت. درختان گردو و بادام بر حياط سايه افكنده بودند. نهال هايى مهياى كاشتن در گوشه حياط به انتظار ايستاده بودند. مرد حجازى نهال بادامى را برداشت و آن را كاشت. در پاى آن وضو گرفت و با فروتنى نجوا كرد: « خداوندگارا! به آن بركت ده! »
پس از سفرى چنين دشوار، چيزى بهتر از شست و شو در آبى نه چندان داغ نبود. نيشابوريان به مردى مى نگريستند كه در زمين همانند نداشت ؛ نه رفتارش و نه نگاه گرما بخشش كه به خورشيد بهارى مى مانست. رفتارش داراى فرهنگى بود كه مردم تا آن زمان نديده بودند؛ دليرى و ادبش. امام به حمام عمومى رسيد. (۷۸) مردى كه « آفريدگار از او پليدى را دور كرده بود »، وارد حمام شد. از آب گرم، مه بر مى خواست. امام نزديك حوض كوچك نشست. تازه آب گرم بر خويش ريخته بود كه صدايى خشن گفت: « با تو هستم! »
امام با مهربانى به او نگريست. مرد خشن فرياد زد: « بر من آب بريز! »
امام برخاست تا بر او آب ريزد. موى سر مرد خشن زير آب هاى زلال مى درخشيد
. مردى در آن نزديكى، امام را شناخت و بانگ برآورد: « چه كار مى كنى مرد؟ فرزند پيامبر (ص) را به كار مى گيرى؟! »
مرد خشن بر خود لرزيد. شرمگينانه به امام نگريست.
اى فرزند رسول گرامى! آيا به خاطر دستورى كه به تو دادم، نافرمانى خداوند را كرده ام؟
فرزند محمّد (ص) كه تبلور خلق نيكوى نياى خود بود، لبخند زد.
اين كار براى من ثواب دارد. نخواستم در كارى كه پاداش دارد، از دستورت سرپيچى كنم. (۷۹)
امام به هنگام ترك حمام، از سه يا چهار پله بالا آمد. دو سوم حمامها را زير زمين مى ساختند تا گرم باشد و يك سوم ديگر بر فراز زمين بود تا نور و روشنايى به آنها راه يابد. در پشت بام حمام، امام رو به كعبه كرد و نماز گزارد. تاريخ اين لحظات را در زندگى مردى ثبت كرد كه دست سرنوشت او را واداشت تا بيابانها را براى رسيدن به مرو در نوردد.
https://eitaa.com/zandahlm1357