eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.6هزار عکس
35.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: بارالها! من در اين سخن، مقصدي جز ابلاغ پيام تو و انجام تكليفي كه بر دوش خود احساس مي‌كنم، ندارم. پروردگارا! سوز سخن حق را در اين كلام بگنجان و آن را به گوش و دل مؤمنان و همه ي حق طلبان جهان برسان. همان اخلاص و صفا را كه در سخن عبد صالح تو و امام و قائد ما موج مي‌زد، بدان بياميز وآن را به قبول حَسَن، مقبول فرما... ؛ آمين ربّ العالمين. بار ديگر روزهاي حج فرا مي‌رسد و صلاي ابراهيمي و «اذّن في النّاس بالحج» (۲)، فطرت مسلمانان پاكنهاد را به اجابت مي‌خواند وفراق خانه ي خدا، دل مشتاقان را آكنده از درد و رنج مي‌سازد. دست ظلم و عدوانِ بيرون آمده از آستين حكام حجاز، بدين اكتفا نكرده كه صدها زاير خانه ي خدا را در حريم امن الهي به خاك و خون كشيده و هزاران كبوتر خونين بال حرم را فقط به جرم برائت از مشركين و اعلام نفرت از امريكا و اسرائيل و دعوت مسلمين به وحدت و برادري، تار و مار نمايد؛ بلكه براي انتقام از ملتي كه در همه ي صحنه‌ها بر قواي استكبار جهاني تاخته و خواب راحت را از چشم غارتگران و زورگويان جهان ربوده است، و براي زدودن اثر چند سال حج همراه با برائت، كه به بركت حضور فرزندان انقلاب و مجاهدان راه قرآن و اسلام، فضاي حرمين شريفين و عرفات و مشعر و مني را از نداي توحيد خالص و نفي آلهه ي زور و زر آكنده بود، راه خانه ي خدا و مأمن خلق را به روي آنان بسته و زبانها و قلمهاي اجير و مزدور را به كمك رسانه‌هاي صهيونيستي و امريكايي برضد آنان به كار انداخته است. اين دومين موسم حجي است كه در آن ملت ايران - اين فدايي ترين فرزندان اسلام - از طواف بر گرد خانه ي محبوب مصدود شده اند. دولت سعودي با دستاويزكردن بهانه‌هاي پوچ، امسال نيز همچون سال قبل، به «صدّ عن سبيل اللَّه» پرداخت و خود را مصداق اين آيه ي شريفه ساخت: «انّ الّذين كفروا و يصدّون عن سبيل اللَّه والمسجدالحرام الّذي جعلناه للنّاس سواء العاكف فيه والباد» (۳). حافظه ي تاريخ ما اين دشمنيها را فراموش نخواهد كرد. اكنون كه ملت ايران همزمان با سالگرد فاجعه ي خونين مكه، به مصيبت بزرگ فقدان قائد اكبر و منادي وحدت مسلمين و برافرازنده ي پرچم اسلام و قرآن، بنده ي صالح خدا و ناصح دلسوز امت و فرزند خلف پيغمبر - خميني كبير مبتلا شده است، جا دارد كه حجاج بيت اللَّه از هر كشور و ملت، طنين نداي توحيد و وحدت را كه همه ساله از آن حنجره ي ابراهيمي برمي آمد و فضاي خانه ي خدا وسپس فضاي جهان اسلام را پُر مي‌كرد و بتهاي قدرت و مكنت را به لرزه درمي آورد، به گوش جان بشنوند و به دعوت او كه حرف دل ميليونها مسلمان تحقيرشده و ستم زده به وسيله ي حكام وابسته و مستكبر بود، پاسخ گويند. آري، اگرچه يوسف عزيز امت اسلام اكنون در ميان ما نيست و جاي او كه همه ساله در وجود يكايك حاجيان دلباخته و سرازپانشناخته ي ايراني تجلي مي‌كرد، خالي است، ولي هم اكنون نيز او را در هر دل ذاكر و عارف و در هر جان پُرشور و در هر زبان حقگو و در وجود هر مسلمان غيور و دلسوخته و در هرجا كه در آن، سخن از عزت اسلام و وحدت مسلمين و برائت از مشركين و نفرت از «انداد اللَّه» و اصنام جاهليت هست، مي‌توان يافت. او زنده است، تا اسلام ناب محمّدي زنده است؛ و او زنده است، تا پرچم عظمت اسلام و وحدت مسلمين و نفرت از ظالمين برافراشته است. هنوز نداي ملكوتي او كه مي‌گفت: «حاشا كه خلوص عشق موحدين، جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسر شود»، در فضاي مكه طنين افكن است، و درس فراموش نشدني او كه مي‌گفت: ادامه دارد..... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ايشان «آقا روح اللَّه» است! ------------------------------------------- - يكي از علماي معروف مشهد كه بسيار هم مرد بزرگوار و خوبي بود و همين چند سال قبل از اين به رحمت خدا رفت و در سن هشتاد سالگي هم به جبهه مي‌رفت و پاي خمپاره ۶۰ و ۸۱ و ۱۲۰ مي‌نشست و خمپاره هم مي‌زد - مرحوم ميرزا جواد آقا تهراني - وقتي ما در آن سالها پيش ايشان مي‌رفتيم، به ماها مي‌گفت كه شما اين شخص - يعني امام - را تازه شناخته ايد؛ ولي ما چهل سال است كه ايشان را مي‌شناسيم. مي‌گفت من وقتي براي تحصيل از تهران به قم رفتم - چون ايشان تهراني بود؛ مدت كوتاهي در قم مانده بود، بعد در مشهد اقامت كرده بود - در حرم حضرت معصومه (س) چشمم به يك آقاي جوان زيباي خوش قيافه داراي محاسن مشكي افتاد كه هر روز و شبي مي‌ديدم ايشان در جاي معيني مي‌ايستد، تحت الحنك را مي‌اندازد و مشغول عبادت مي‌شود. گفت محبت اين مرد به دلم افتاد؛ بعد پرسيدم اين آقا كيست؛ گفتند ايشان «آقا روح اللَّه» است - آن وقت به ايشان «آقا روح اللَّه» مي‌گفتند - از آن وقت من به اين مرد ارادت پيدا كردم. (نقل شده در ديدار با جمعي از دانشجويان تشكلهاي اسلامي ۱/۱۱/۱۳۷۶) https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ی آیه هم هست میگه: «قُلْ کُلّ یعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ؛ 👈بگو هر کس طبق شخصیتش، عمل می کند. 📜( اسراء، 84) معادلش میشه👇 ✍از کوزه همان برون تراود که در اوست.
17.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎄🎄تلاوت زیبای استاد🎄🎄 🌷🌷محمد صدیق منشاوی🌼🌼 ♻️ مقطع پایانی تلاوت سوره مبارکه
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: دسيسه اي ديگري شبهه‌ها و وسوسه هاى عمران چنان از دل وى گريختند كه گويى اشباح مه گون از برابر خورشيد حقيقت دور شدند. عمران حس كرد كه دوباره متولد شده است. حاضران پراكنده شدند. در زير نور مهتاب، عمران به سوى خانه امام ره مى سپرد . عموى حضرتمحمد بن جعفر (ع) به دوست امام مى گفت: « اى نوفلى! قدرت بيان دوستت را ديدى؟! نمى دانستم برادرزاده‌ام على (ع) در علم كلام چيرهدست است؛ اما در اين علم شهره نيست. مدينه كه بوديم، نديده بودم در اين علم بحث كند يا با دانشمندان اين دانش نشست و برخاست داشته باشد ». نوفلى سرمست از باده پيروزى گفت: « حاجيان نزد او مى آمدند و از حلال و حرام مسائلشان مى پرسيدند. چه بسا بسا در اين رشته از دانش نيز با او گفت و گو مى كردند. » عمو هراسان گفت: « هدف مأمون بر او حسد برد و آن گاه به او سم بخوراند و يا به وى گزندى برساند. به او بگو وارد اين بحث‌ها نشود. » نوفلى براى راندن وسوسه هاگفت: « هدف مأمون اين است كه ببيند وى نيز مانند پدرانش دانشمند است يا خير. » عمويى كه مأمون را به خوبى مى شناخت، پاسخ داد: « به حضرت بگو: عمويت ورود تو به اين بحث‌ها را خوب نمى داند. دوست دارد كه به دلايل گوناگون وارد اين بحث‌ها نشوى. » امام به ميهمان بزرگوارش خوش آمد گفت. پيراهنى تازه و ده هزار درهم به او بخشيد. عمران، شادمانه بانگ برآورد: « فدايت شوم. مانند نيايت رفتار مى كنى. » پس از آن كه عمران رفت، نوفلى گفت: « عمويت از شما درخواست مى كند كه وارد اين بحث‌ها نشوى. او از حسد مأمون بر شما بيم دارد. » او عمويى بزرگوار است! شب در مرو به نيمه رسيده بود. چشم بينوايان و دهقانان به خواب رفته بود؛ اما مأمون بيدار بود و دغدغه ها، بسان گرگهاى ديوانه در درونش به تاخت و تاز مى پرداختند. شب و تنهايى، دغدغه‌ها را به اشباح هراس آور دل پريشى تبديل كرده بودند. بغداد سر به شورش برداشته بود. مرو، شيفته رضا (ع) بود. باران، شهر را از گرسنگى نجات داده بود. دانشمندان و سران اديان، حيرت زده به حضرت مى نگريستند. ذوالرياستين در پنهانى تار مى تنيد. در چنين جهانى سراسر آشوب، امام سبك به سان سايه اى از خانه اش بيرون آمد و در كوچه هاى شهر به راه افتاد. او به سوى خانه بينوايان مى رفت؛ به جايى كه پلك‌ها با اميد به آينده اى فرخنده بسته شده بودند. امام در تاريكى، شبح هايى را ديد كه گم شدند. مهتاب رفته بود و او مى ديد كه اشباح در پى او روانند. به خانه اش برگشت. در چند قدمى، دو شبح را منتظر خويش ديد اشباح روبند از روى برگرفتند. فضل بن سهل و هشام بن ابراهيم بودند! چشم هايشان از دسيسه مى درخشيدند. به خاطر كار مهمى مزاحم شديم. وارد اتاق سمت چپ شدند و نشستند. هشام گفت ادامه دارد..... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: شفاي محمد ترك سيد نبيل عالم جليل آقاي حاج سيد علي خراساني معروف بعلم الهدي فرمود مشهدي محمد ترك سالهاي چند بود بمن اظهار ارادت مي‌كرد و به نماز جماعت حاضر مي‌شد. لكن چون مردم درباره او گمان خوشي نداشتند من چندان به او اظهار محبت نمي كردم تا اينكه چه پيش آمدي براي او شد كه چشمهاي او كور شد و به فقر و پريشاني گرفتار گرديد. من بسياري از روزها مي‌ديدم بچه اي دست او را گرفته و بعنوان گدائي او را مي‌برد و او بزبان تركي شعر مي‌خواند و مردم چيزي به او مي‌دهند. بسياري از اوقات او را در حرم مطهر حضرت رضا (ع) مي‌ديدم كه دست به شبكه ضريح مطهر گرفته و طواف مي‌كند و با صداي بلند چيزي مي‌خواند و كراراً از پهلوي من مي‌گذشت و چون كور بود مرا نمي ديد. چون خدام او را مي‌شناختند مانع صدا و گريه او نمي شدند تا اينكه هفت سال تقريباً گذشت روزي شنيدم كسي گفت حضرت رضا (ع) مشهدي محمد را شفا مرحمت نموده. من اعتنائي باين گفته ننمودم تا قريب دو ماه گذشت. روزي او را در بست پائين خيابان با چشم بينا و صورت و لباس نظيف ديدم بخلاف سابق كه جامه كثيف و مندرس داشت و او بسرعت مي‌رفت. چون چشمش بمن افتاد بطرف من آمد و دست مرا بوسيد و گفت (قربان الوم) من هفت سال است شما را نديدم. گفتم مشهدي محمد تو كه كور بودي و چشمان تو خشكيده بود مگر چه شده است كه حال مي‌بيني؟! شروع كرد بتركي جواب دادن (من جده قربان الوم شفا وردم) گفتم فارسي بگو و او بزحمت به فارسي سخن مي‌گفت. گفت قربان جدت شوم كه مرا شفا داد با اينكه من روزي هنگام عصر به منزل رفتم زوجه‌ام بي بي گريه مي‌كرد و آرام نمي گرفت من سبب پرسيدم جواب نداد و چاي براي من دم كرد و گذارد و از اطاق با حال گريه بيرون رفت. من هرقدر اصرار كردم كه براي چه گريه مي‌كني جواب نداد لكن بچه‌هاي من گفتند كه مادر ما با زن صاحبخانه نزاع كرده لذا پرسيدم بي بي امروز براي چه نزاع كردي. گفت اگر خدا ما را مي‌خواست اين گونه پريشان نمي شديم و تو كور نمي گشتي و زن صاحب خانه به ما منت نمي گذاشت و نمي گفت اگر شما مردمان خوبي بوديد كور و فقير نمي شديد اين سخنان را با گريه گفت و از اطاق با حال گريه بيرون رفت. من از اين قضيه بسيار منقلب شدم و فوراً بر خواستم و عصاي خود را برداشتم كه از خانه بيرون شوم. بچه‌ها فرياد زدند مادر بيا كه پدر مي‌خواهد برود بي بي آمد و گفت چاي نخورده كجا مي‌روي گفتم شمشير برداشتم بروم با جدت جنگ كنم يا چشمم را بگيرم يا كشته شوم و تو ديگر مرا نخواهي ديد. آن زن هرچه خواست مرا برگرداند قبول نكردم و بيرون شده و يكسره بحرم مشرف گرديدم و فرياد زدم با حال گريه من جدت علي را كشته‌ام من جدت حسين را كشته‌ام من چشم مي‌خواهم. پاسدار حرم دست به شانه من زد كه اين اندازه داد مزن وقت مغرب است مگر تو نماز نمي خواني چون در بالاسر مبارك بودم گفتم مرا رو به قبله كن. پس مرا در مسجد بالاسر رو به قبله نمود و مهري نيز براي من پيدا كرد و بمن داد و گفت نماز بخوان لكن ملتفت باش عقب سرت دو نفر از اشخاص محترمند ايشان را اذيت نكني. پس نماز مغرب را خواندم و باز شروع بناله و گريه و استغاثه نمودم شنيدم كه آن دو نفر به يكديگر مي‌گفتند اين سگ هرچه فرياد مي‌زند حضرت رضا جواب او را نمي دهد. اين سخن بسيار بر من اثر كرد و دلم بي نهايت شكست چند قدم جلو رفتم تا خود را به ضريح رسانيدم و بشدت سرم را به ضريح زدم بقصد هلاك شدن و يقين كردم كه سرم شكست پس حال ضعف بر من روي داد. شنيدم يكي مي‌گويد محمد چه مي‌گوئي؟ تا اين فرمايش را شنيدم نشستم باز سرم را بشدت كوبيدم. دو دفعه شنيدم: محمد چه مي‌گوئي اگر چشم مي‌خواهي بتو داديم. از دهشت آن صدا سربلند كردم و نشستم ديدم همه جا را مي‌بينم و مردم را ديدم ايستاده و نشسته مشغول زيارت خواندن مي‌باشند و چراغها روشن است از شدت شوق باز سرم را به ضريح زدم. در آن حال ديدم ضريح شكافته شد آقائي ايستاده و بمن نگاه مي‌كند و تبسم مي‌نمايد و مي‌فرمايد محمد محمد چه مي‌گوئي چشم مي‌خواستي بتو داديم. ديدم آن بزرگوار از مردم بلندتر و جسيم تر و چشمان درشت و محاسن مدور و با لباس سفيد و شالي بر كمر مانند شال شما گفتم سبز بود گفت بلي سبز بود و ديدم تسبيحي در دست داشت كه مي‌درخشيد نمي دانم چه جواهري بود كه مثل آن نديده بودم. و آن حضرت همي مي‌فرمود چه مي‌گوئي چه مي‌خواهي؟ من به آن حضرت نگاه مي‌كردم و به مردم نگاه مي‌كردم كه چرا متوجه آن جناب نيستند مثل اينكه آن حضرت را نمي بينند و هرقدر آنروز فرمود چه مي‌خواهي مطلبي بنظرم نيامد كه چيزي عرض كنم. سپس فرمود به بي بي بگو اين قدر گريه نكند كه گريه او دل ما را مي‌سوزاند. عرض كردم بي بي آرزوي زيارت خواهرت را دارد فرمود مي‌رود. پس از نظرم رفت و ضريح بهم آمد و من بر خواستم پاسدار كه مرا بينا ديد گفت شفا يافتي گفتم بلي. پس زوار ملتفت شدند و بر سر من ريختند و لباسهاي مرا پاره پاره
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
كردند لذا خودم را به كوري زدم و فرياد زدم از من كور چه مي‌خواهيد و زود از حرم بيرون آمدم و از دار السياده خودم را به كفش داري رساندم. و چون كفشدار مشغول دادن كفشهاي زوار بود من به او گفتم كفش مرا بده كه مي‌خواهم زودتر بروم. كفشدار مرا كه بينا ديد تعجب كرد و گفت مشهدي محمد مگر مي‌بيني مگر حضرت رضا (ع) تو را شفا مرحمت فرموده است. گفتم بلي و زود بيرون شدم. ميان صحن كه رسيدم ديدم صحن خلوت است بفكر افتادم حال كه مي‌خواهم بروم به خانه چگونه دست خالي بروم زيرا كه بچه‌ها گرسنه اند و ما غذائي نداريم و قند و چاي هم لازم است. لذا از همانجا توجه به قبر مبارك نموده عرض كردم: اي آقا چشم به من دادي گرسنگي خود و بچه‌ها را چكنم. ناگاه دستي پيدا شد صاحب دست را نديدم چندي در دست من گذاشت چون نگاه كردم يك عدد اسكناس ده توماني بود. پس رفتم بازار و نان و لوازم ديگر گرفته رو به خانه نهادم بين راه همسايه‌ام را ديدم گفت مشهدي محمد بعجله مي‌روي مگر بينا شده اي. گفتم بلي. حضرت رضا (ع) مرا شفا داده تو كجا مي‌روي؟ گفت: مادرم بد حال است عقب دكتر مي‌روم گفتم احتياج نيست يك لقمه از اين نان را بگير كه عطاي خود حضرت رضا (ع) است به او بخوران شفا مي‌يابد. او لقمه نان را گرفت و برگشت من نيز به خانه آمدم و خودم را اولاً به كوري زدم و لوازم خانه را به زوجه‌ام دادم پس چون اسباب چاي را آورد و بچه‌ها دور من بودند و زوجه‌ام از اطاق بيرون شده بود من گفتم قوري جوشيد. بچه گفتند مگر مي‌بيني؟ گفتم بلي فرياد كردند مادر بيا كه پدر ما بينا شده. بي بي آمد قضيه را به او گفتم و او بسيار خوشوقت شد و شب را به خوشي گذرانديم. صبح احوال مادر همسايه را پرسيدم گفتند قدري از آن نان را در دهان او گذاشتيم و به هر زحمتي بود به او خورانيديم چون تمام لقمه از گلوي او فرو رفت حالش بهتر شد و اكنون سالم است. [۴۲]. اي نفست چاره درماندگان جز تو كسي نيست كس بي كسان گر تو براني به كه رو آورم يار شو اي مونس غمخوارگان پيش تو با ناله و آه آمدم چاره كن اي چاره بيچارگان معتذر از جرم و گناه آمدم اي كه شفا دادي تو درماندگان https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 از آنجایی که تقطیع وحی بعد از پیامبر صورت گرفته پس چه وحی به خانم فاطمه زهرا (س) و دیگر ائمه نازل میشده؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 💠آیت الله جوادی آملی در کتاب ادب فنای مقربان که در رابطه با شرح زیارت جامعه کبیره هست آنجا در جلد اولش قشنگ توضیح را می دهد، ما دو نوع وحی داریم، البته آن انواع و اقسام وحی غریزی و اینها را کاری ندارم.. وحی از طرف خدا منظورم است، جبرئیل.. دو نوع وحی داریم از طرف جبرئیل؛ 1⃣- یک وحی تشریعی است، شرعی، تشریع یعنی تشریع احکام و نزول قرآن. آن فقط بر پیامبر نازل می شد چون احکام فقط برای پیغمبر است امام دیگر نمی‌تواند احکام را عقب و جلو بکند مگر در شرایط خاص، احکام ثانویه آن هم موقتی نه دائمی. پس آورنده احکام و آورنده قرآن پیغمبر (ص) بود، بعد رحلت پیغمبر این وحی هم از بین رفت. 2⃣- اما یک وحی دیگری داریم به نام وحی تسدیدی، سدید یا وحی تبیینی، که این نوع وحی بر امامان نازل می شود برای اینکه مجری احکام الهی باشند و بتوانند با قوتی که دارند کارهای الهی را انجام بدهند و در تفسیر آیات قرآن به اشتباه نروند، این نوع وحی بر امام ها هم نازل می شد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ ویژه دعای فرج ‎«الهی عظم البلا» با صدای حاج صادق آهنگران 🌸 أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی قمشه ایی: بگذار بگویند ساده است! فراموش کار است! زود میبخشد... سال هاست دیگر کسی در این سرزمین، ساده نیست... اما تو تغییر نکن! تو خودت باش ونشان بده آدمیّت هنوز نفس میکشد ...🍃❤️
عشق مأمون به یحیی اکتم گفت: عشق چیست؟ یحیی گفت: عشق پیش آمدهایی است که برای آدم ایجاد می‌شود تا قلبش را حیران نماید و نفس او را متأثر سازد. ثمامه در آنجا بود و گفت: یحیی ساکت شو، تو باید جواب سئوال از طلاق دهی و یا از حاجی که مرتکب صید حرام شده پرسیده شوی؛ این سئوال ویژه من است. مأمون گفت: تو بگو ای ثمامه؛ ثمامه گفت: عشق همنشینی است مانع دیگران، رفیقی است مالک، راه هایش سخت و دستوراتش جاری است. بدن و روح و قلب و خاطر و عقل و خرد را در قبضه کنترل خود درآورده و عنان اختیار را از صاحبش بگیرد و از هر تصرفی او را ممنوع سازد. مأمون به وی آفرین گفت و به او هزار دینار عطا کرد و گفت: کسی که مانند تو عشق را توصیف کند، پزشک ماهری است. کشکول شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357