خانواده آسمانی ۱۰.mp3
14.36M
#خانواده_آسمانی ۱٠
💢 فرمول خلقت انسان، فرمول پیچیده ای نیست،
تنها یک موضوع حقیقت وجود انسان را روشن می کند و آن، این است؛ ↓
✦ برای دریافتِ "پیامِ بینهایت" از سمتِ "الهی بینهایت"
نیاز به "مخلوقی با ظرفیتِ وجودی بینهایت" بود که میبایست پیامرسانی "بینهایت" آن را میرساند.
- آن پیامِ بینهایت چه بود؟
- پیام رسانندهی بی نهایت که بود؟
- و آن مخلوقِ بینهایت کیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#حجهالاسلام_فرحزاد
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#آموزشی #سارق #دفاع_شخصی ♦️مقابله و زمین گیر شدن #سارق کیف زمانی که با چاقو تهدید میکنید. فیلم را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آموزشی
#دفاع_شخصی
♦️اجرای تکنیک دفاع و ضربه به مهاجم دارای چاقو 🔪
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📝📝📝 #بابیت #بهائیت #فرقه_شناسی #تاریخی 🔖 ادعاهاي مختلف علی محمد شیرازی 🖌 علی محمد شيراز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝📝📝
#بابیت #بهائیت
#فرقه_شناسی
#تاریخی #فتنه
🔖 دعوی های دیگر علی محمد شیرازی ( باب ) ؛
🔴 رسالت و نبوت و مظهريت
🔺 علیمحمد شیرازی در کتاب « دلائل سبعه » خود که پس از کتاب « بيان » در قلعه ماکو به نگارش در آورده است، به ترمیم ادعاهاي گذشته خود ميپردازد و با ادعاي رسالت و مظهريت چنين ميگويد:
«و نظر کن در فضل حضرت منتظَر که چقدر رحمت خود را در حقّ مسلمين واسع فرموده تا آنکه آنها را نجات دهد. مقامي که اوّل خلق است و مظهر انّني انا الله چگونه خود را به اسم بابيت قائم آل محمّد ص ظاهر فرموده و به احکام قرآن در کتاب اوّل حکم فرمود تا آنکه مردم مضطرب نشوند از کتاب جديد و امر جديد و مشاهده کنند که اين مشابه است با خود ايشان لعلّ محتجب نشوند و از آنچه از براي آن خلق شدهاند، غافل نمانند.»
به عبارت ساده باید گفت باب در اینجا میگوید که دعوی مهدی بودن من در کتاب قبلی برای این بوده که مردم حیرت نکنند .
در واقع او با مطالب کتاب اول خود خواسته زمینه ادعای اصلی خود را فراهم سازد. سپس او در کتاب دوم ، خود را الله معرفی میکند ( نعوذ بالله ) . ترجمه عبارت عربی او واضح است : به درستی که من الله هستم .
https://eitaa.com/zandahlm1357
❌نماینده کنگره آمریکا:
ما نهایتا ۲۰ هزار مامور پلیس مخصوص پناهندگان داریم.
از این تعداد ۹۵۰۰ نفر (تقریبا نصف افراد) عضو یک گروه نژاد پرست و خشونت جنسی هستند[اشاره به یک گروه معروف نظامیان در فیسبوک می کند که بارها در آن علیه خود او و دیگران فحاشی ها جنسی و غیر جنسی و تحریک ماموران انجام شده است]
❌این ها که نمایندگان کنگره را تهدید می کنند توقعی داری چه رفتاری با خانواده ها و کودکان داخل قفس انجام دهند؟
❌ این نماینده در توییت دیگری نوشت: اینکه حدود نصف پلیس پناهندگان ما اینگونه هستند نشان می دهد که ما فقط با چند عدد تخم مرغ خراب طرف نیستیم (اشاره به ضرب المثل آمریکایی که می گوید چند تخم مرغ خراب باعث خرابی همه نمی شود) بلکه ما با یک فرهنگ خشن طرف هستیم.
#فقر_فرهنگی #حقوق_زنان #حقوق_بشر #آزادی #آمریکا #آرامش_در_زندگی
💥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای دوست بلژیکی که زبانشان عربی - فرانسوی است، به فرانسوی تبریک سال نو میلادی فرستادیم.
Bonne année...
در پاسخ این فیلم را فرستاد...
اصلا شوک شدم...
الان هم هر روز داره فیلم از سردار سلیمانی میفرسته...
مراکشی است و شیعه. از پدر و مادرش در بلژیک بودند و آنجا متولد شدند.
میگه ما خیلی غریبیم. خیلی کم از معارف دین و شما می دونیم.
میگه لطفا سخنرانیهای رهبر و برنامههای مهم را زیرنویس نکنید. دوبله کنید...
جالب اینکه دارن زبان فارسی یاد میگیرند که بهتر همه چیز را بفهمند...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید| بغض رهبرانقلاب هنگام تعریف روایتی از کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم»
🔰به جای پدر
🔺رهبرانقلاباسلامی: نوهی یکی از دوستان شهیدش را میخواستند عمل جراحی کنند، [حاج قاسم]رفت توی بیمارستان و ایستاد تا عمل تمام بشود، مادر آن بچه گفت که خب عمل تمام شد حاج آقا، بروید، دیگر بروید به کارتان برسید. گفت نه، پدر تو، یعنی پدربزرگ این بچه به جای من رفت شهید شد، من هم حالا به جای او اینجا میایستم، ایستاد تا بچه به هوش آمد، خاطرش جمع شد بعد رفت. رفتارش با خانواهی شهید اینجوری بود.
🇮🇷 ۱۴۰۰/۱۰/۱۱
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
🔰 در آستانه دومین سالگرد شهادت سردار بزرگ اسلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی صورت گرفت:
📷 دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت شهید سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی با رهبر انقلاب.
🗓 ۱۴۰۰/۱۰/۱۱
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙بشنوید | معنای «صدیقه»
🔺رهبرانقلاباسلامی: ارزش فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) نبود، او صدیقهی کبری نبود. صدّیق یعنی چه؟ صدّیق کسی است که آنچه را میاندیشد و میگوید، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه این صدق بیشتر باشد، ارزش انسان بیشتر است؛ میشود صدّیق؛ «اولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین». «صدّیقین» پشت سر «نبیین»اند. این بزرگوار صدیقه کبری است؛ یعنی برترین زن صدیق. این صدیق بودن به بندگی خداست. اگر بندگی خدا نمیکرد، صدّیقهی کبری نمیشد.
🗓 ۱۳۸۴/۰۵/۰۵
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
🏴 رسیدن به مقام سخن گفتن با فرشتگان
🔺رهبرانقلاباسلامی: فاطمهی زهرا در سنین جوانی، از لحاظ مقام معنوی به جایی میرسد که بنابر آنچه که در بعضی از روایات است، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او ارایه میدهند. محدّثه است؛ یعنی کسی است که فرشتگان با او حدیث میکنند و حرف میزنند.
🏴 ۱۳۶۸/۱۰/۲۶
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
🏴 عبادتِ نمونه
🔺رهبرانقلاباسلامی: عبادت فاطمه زهرا، سلام الله علیها، یک عبادت نمونه است. «حسن بصری» که یکی از عبّاد و زهّاد معروف دنیای اسلام است، درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها میگوید: به قدری دختر پیغمبر عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که «تورمت قدماها». پاهای آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت، ورم کرد.
🗓 ۱۳۷۱/۰۹/۲۵
#سلامتی فرمانده صلوات
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و پنجم بانویی در صدر مجلس روی ص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیصد و ششم
هرچند نتوانسته بودم مادر شوم، اما به همان هشت ماهی که کودکی را در جانم پرورش داده و طعم تلخ مرگ فرزندم را چشیده بودم، بیش از همه دلم برای مادر حضرت علی اصغر (علیهالسلام) آتش گرفته بود که میدانستم پَر پَر زدن پاره تن یک مادر چه داغی به دلش میگذارد و خوش به سعادت حضرت رباب (علیهاالسلام) که این مصیبت سخت و سنگین را در راه خدا صبورانه تحمل کرده بود و شاید همین احساس همدردیام با این بانوی بزرگوار بود که دلم را به دنیایی دیگر بُرد و آهسته مجیدم را صدا زدم: «مجید! اگه من خدا رو به حق حضرت علیاصغر (علیهالسلام) قسم بدم، دوباره به من بچه میده؟ یعنی میشه من دوباره مادر بشم؟» که باور کرده بودم خدا بندگان عزیزی دارد که به حرمت ایشان، گره از کار ما میگشاید و حالا چشم امیدم به دستان کوچک حضرت علیاصغر (علیهالسلام) بود تا به شفاعت کریمانهاش، دامن مرا بار دیگر به قدمهای کودکی سبز کند! در برابر لحن معصومانه و تمنای عاجزانهام، نگاهش لرزید و با لحنی لبریز ایمان پاسخ داد: «انشاءالله...» و من دیگر جرأت نکردم قدمی فراتر بروم که شاید هنوز هم نمیتوانستم همچون شیعیان، در میدان شفاعت اولیای الهی جانانه یکه تازی کنم که تنها آرزویش از دلم گذشت و دیگر چیزی به زبان نیاوردم.
چیزی به اذان ظهر نمانده و مشغول تهیه نهار بودم که موبایل مجید به صدا در آمد. از پاسخ سلام و احوالپرسیاش فهمیدم عبدالله است و همچنانکه پیاز را در روغن تفت میدادم، گوش میکشیدم تا ببینم با مجید چه کاری دارد، ولی صدای مجید هر لحظه آهستهتر میشد و دیگر نمیفهمیدم چه میگوید که با دلواپسی غذا را رها کرده و از آشپزخانه بیرون آمدم. مجید کلافه دور اتاق میچرخید و با کلماتی کوتاه، پاسخ صحبتهای طولانی عبدالله را میداد که بلاخره خداحافظی کرد و من بلافاصله پرسیدم: «چی شده؟» به سمتم که چرخید، رنگ از صورتش پریده بود و لبهایش جرأت تکان خوردن نداشت. قلبم سخت به تپش افتاد و با صدایی بلند، اوج اضطرابم را نشانش دادم: «چی شده مجید؟ چرا حرف نمیزنی؟» موبایلش را روی مبل انداخت و میخواست خونسردیاش را حفظ کند که با لحنی گرفته تکرار کرد: «چیزی نشده...» در برابر نگاه وحشتزدهام روی مبل نشست و با صدایی که از شدت ناراحتی خَش افتاده بود، آغاز کرد: «عبدالله بود، گفت یکی از بچههای نیرو انتظامی که از زمان سربازی باهاش رفیق بوده، یه خبری از ابراهیم بهش داده...» و تا نام ابراهیم را شنیدم، بند دلم پاره شد و پیش از آنکه چیزی بپرسم، خودش خبر داد : «ابراهیم رو موقع ورود به ایران تو مرز ترکیه گرفتن، مثل اینکه میخواسته قاچاقی وارد کشور بشه، الانم بازداشته. عبدالله زنگ زده بود که خبر بده داره میره اونجا، ببینه چه شده.» دیگر نتوانستم سرِ پا بایستم که روی مبل نشستم و با صدایی که از ترس به لکنت افتاده بود، پرسیدم: «ابراهیم که رفته بود قطر، ترکیه چی کار میکرده؟» و مجید هم از چیزی خبر نداشت که نفس بلندی کشید و پاسخ داد: «نمیدونم. عبدالله هم گیج بود، تازه برای امشب بلیط گرفته بود که بره اونجا ببینه چه خبره...» و هنوز حرفش به آخر نرسیده، با دستپاچگی سؤال کردم: «حالا چی میشه؟ زندانیاش میکنن؟» از روی تأسف سری تکان داد و گفت: «نمیدونم الهه جان! بلاخره میخواسته غیر قانونی وارد کشور بشه.» و میدید رنگ از صورتم پریده و دستانم آشکارا میلرزد که مستقیم نگاهم کرد و با حالتی مردانه نهیب زد: «آروم باش الهه! چرا انقدر هول کردی؟ چیزی نشده! خدا رو شکر که بلاخره یه خبری ازش شد. حداقل الان میدونیم زنده اس و تو کشور خودمونه!» زبانم بند آمده و نمیتوانستم چیزی بگویم که از آنچه میترسیدم به سر برادرم آمد؛ به طمع پول و به فریب پدر راهی قطر شد و زندگیاش را چه ساده تباه کرد و باز دل نگران لعیا و برادرزاده عزیزم بودم که با پریشانی پرسیدم: «لعیا هم خبر داره؟» و مجید با ناراحتی پاسخ داد: «نه! عبدالله هم خیلی تأکید کرد که لعیا چیزی نفهمه تا تکلیف ابراهیم مشخص شه.»
با ما همراه باشید🌹
💍https://eitaa.com/zandahlm1357
▪️صلی الله علیک ایتها الصدیقة الشهیدة
یکباره آتش شعله زد عالم سراسر سوخت
وقتیکه پیش چشم مردم ناگهان در سوخت
نامردمان مزد رسالت را عجب دادند
از ظلمشان، بعد از نبی، قرآن و کوثر سوخت
هم غنچهای از بوستان فاطمه افتاد
هم روح مابین دوپهلوی پیمبر سوخت
شد سورۀ کوثر سراسر شعلهور از کین
یعنی "فَصَلِّ" با "لِرَبِّک" سوخت "وَانْحَر" سوخت
وقتیکه آتش در سرای مرتضی افتاد
گویی که قرآن هم از اول تا به آخر سوخت
هم روی بانوی دو عالم شد کبود از ظلم
هم در میان آتش از او موی و معجر سوخت
در با لگد وا شد بهپا شد محشر کبری
روضه چه جانکاه است و کوتاه است: مادر سوخت
زهرا سپاه مرتضی بود و علمدارش
آری، علمداری که پیش میر لشکر سوخت
در حملۀ ظلم و نفاق و لشکر شیطان
افتاد از پا حیدر و محبوب داور سوخت
هر بیت آتش دارد از این داغ عالمسوز
از سوز آه فاطمه دیوان و دفتر سوخت
#محمدتقی_عارفیان، ۱۳۹۹/۱۰/۲۶