eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.4هزار عکس
35.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
در حدیث معتبر از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: اگر دابّه رَم کند، آن را بزنید ولی در سردر آن را مزنید. در حدیث دیگر فرمود: بر روی چهار پا، پا بر روی پای دیگر مگذارید، تا آن که به یک جانب میل مکنید و پشتش را مجلس مکنید که ایستاده بر روی آن صحبت بدارید، بلکه وقتی که راه نرود فرود آیید و چون خواهید به راه روید سوار شوید. از حضرت علی بن الحسین علیهما السلام منقول است: حیوانات از چهار چیز غافل نمی باشند؛ پروردگار خود را می‌شناسند و مرگ را می‌دانند و نر و ماده را می‌شناسند و چراگاه خوب را می‌دانند. از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند: در چه وقت دابّه را بزنیم برای راه رفتن؟ فرمود: اگر به آن روشی که در وقت جو به طویله خود می‌رود، نرود، آن را بزن.https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل سوم: آداب زین و لجام بدان که احوط و اولی آن است که زین و لجام، هر یک از طلا و نقره نباشد و سنّت است که بالش میان زین و ارتوک که بر روی اسب اندازند و قطیفه که بر روی شتر اندازند و سوار شوند، حریر نباشد و سرخ نباشد. و زنان را بر زین سوار شدن کراهت شدید دارد. در احادیث معتبره وارد شده که از جمله علامات بدی که در آخر الزمان ظاهر شود آن است که زنان بر زین سوار شوند. در روایت حسن از حضرت صادق علیه السلام منقول است: زین، مرکب ملعونی است برای زنان. به سند معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: جایز نیست زن را سوار شدن بر زین، مگر از برای ضروریات یا در سفر. در حدیث صحیح منقول است که علی بن جعفر از امام موسی کاظم علیه السلام پرسید: آیا سوار می‌توان شد بر اسبی که زین و لجام آن از نقره باشد؟ فرمود: اگر روکشی باشد که از آن جدا نتوان کرد، باکی نیست و اگر چنین نباشد، سوار نمی توان شد. در حدیث دیگر از حضرت صادق علیه السلام منقول است: حلقه بینی ناقه رسول صلی الله علیه وآله وسلم از نقره بود و در احادیث معتبره بسیار وارد شده است که حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: زینهار! که سوار مشو بر میثره سرخ، که آن از چیزهایی است که شیطان بر آن سوار می‌شود و میثره بالش زین است و بالشی است که بر روی جهاز شتر می‌گذارند و بر رویش سوار می‌شوند. در روایت دیگر منقول است: امام زین العابدین علیه السلام بر قطیفه سرخ سوار می‌شدند. در حدیث دیگر منقول است که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند: از پوست حیوانات درنده، مانند پوست ببر و پلنگ و شیر. حضرت فرمود: بر روی آن‌ها سوار می‌توان شد، اما در وقت نماز نمی توان پوشید. در احادیث معتبره از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است که فرمود: پنج چیز است که تا مردن ترک نمی کنم، یکی سوار شدن بر الاغ جل کرده. و از امام موسی کاظم علیه السلام منقول است: در بینی هر چهار پایی شیطانی هست، چون خواهید که آن را لجام کنید، «بِسْمِ اللَّهِ» بگویید. در حدیث صحیح از حضرت صادق علیه السلام منقول است: هر چهارپایی که چموشی کند، در وقت لجام کردن و غیر آن، یا رَم کند، در گوشش اگر بگذارد و اگر نه بر آن بخوانند این آیه را: «اَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَالاَرْضَ طَوْعاً وَکُرْهاً وَاِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» [آل عمران/آیه ۸۳]. حلیة_المتقین #https://eitaa.com/zandahlm1357
سلام علیکم پسر سه ساله ای دارم که نمیتونه خوب حرف بزنه فقط خودم میفهمم که منم گاهی نمیفهمم بیشتر حروف رو نمیتونه بگه بیشتر با د و ت حرف میزنه خیلی نگرانشم چون فکر میکنم به خاطر این قضیه با بقیه بچه ها بازی نمیکنه خیلی ممنون میشم راهنماییم کنید . 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
سلام... دختری هستم 19ساله...من توی گذشته یه اشتباهی کردم با یه پسری بودم بعد پشیمون شدم و از خیلی از گناهانم توبه کردم...الان یه نفر هست که عاشقمه و من هم خیلی دوسش دارم و قراره سال دیگ اگه پدرم راضی بودن ازدواج کنیم...الان اون پسری ک قبلا باهاش بودم دست از سرم برنمیداره منم خیلی نگرانم ک عشقم بفهمه و ولم کنه😔باید برم بهش بگم ک گذشتم چی بوده؟میترسم بهش بگم و قیدمو بزنه....من نمیخوام از دستش بدم...توکل کردم به خدا یعنی خدا کمکم میکنه؟؟؟چیکار کنم خدا کمکم کنه؟چیکار کنم منو به کسی که میخوام برسونه و خوشبختم کنه...؟حالم خوب نیس ذهنم خیلیی درگیره کمکم کنید😔 ممنون از لطفتون... 🌸 پاسخ استاد پوراحمد
سلام استاد بنده ی دختر ۵ساله و ی پسر ۳ساله دارم ، چهار ساله بخاطر مرگ پسر اولم خودم خیلی عصبی وداغون شدم اون موقع دخترم شش ماهش بود، دخترم هنوز دوسالش تموم نشده بود ک پسردومم ب دنیا اومد ،وبار تربیت وتروخشک کردن این دوتا همش رو دوش خوم تنها بوده وهست،پدرشون اصلا تو کارای خونه و تربیتشون همکاری نداره ،بچه ها همش ب خودم وابسته اند........بخاطر فاصله سنی کم این دوتا ،دخترم خیلی با برادرش درگیر میشد،الان یکم بهترشده...بخاطر همین درگیریها ناخوداگاه سرش داد وفریاد میشد چ از جانب من وچ از جانب همسرم وگاها اطرافیان...ب مرور دخترم تبدیل شد ب یک دختر خیلی عصبی وتند خو...ودوسال پیش دچار لکنت زبان شد با گفتار درمانی و تلاشهای خودم خوب شد ،باز پارسال دچار شد باز بعد سه چهار ماه خوب شد الان باز توصحبتاش کم وبیش دچار لکنت میشه...موقع صحبت کردن خیلی تند تند و باصدای بلند حرف میزنه و این باعث میشه کسی باهاش همبازی نشه ویکی دیگه اینکه خیلی زود تند تیز میشه و اگه طرف مقابلش حرفش رو قبول نکنه میزنه.... میدونم عصبی بودن خودم واطرافیان روش اثر گذاشته ...حالا میفرمایید چکار کنم تا درست بشه؟؟؟ آیا راهی هست ؟؟ یا اصلا بهتر میشه؟؟؟ ممنون از کمکتون
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و نهم حالا این خلاء پُر از اندوه و حسرت، فرصت خوبی بود تا مرور کنم آنچه در این مدت بر من و خانواده‌ام گذشت که حدود یک سال و نیم پیش، این طایفه وهابی به بهانه شراکتی آنچنانی با پدر پُر حرص و طمعم، رفاقتی شیطانی را آغاز کرده و در این مدت کوتاه کار را به جایی رساندند که پدر و یکی از برادرانم را به وعده متاع دنیا تا سوریه کشانده، جان یکی را گرفتند و بخت با دیگری یار بود که توانست جانش را بردارد و از مهلکه بگریزد که او هم زندگی‌اش متلاشی شد. حالا می‌فهمیدم نخلستان و شراکت و وصلت خانوادگی همه بهانه بوده که وهابیت می‌خواهد با این هیبت خوش خط و خال در میان خانواده‌ها نفوذ کرده، اموالشان را برای کمک به تروریست‌ها مصادره کرده و جانشان را به بهای سپر بلای خودشان به مسلخ ببرند، همان کاری که با خانواده من کردند! ساعتی از اذان مغرب می‌گذشت و مثل اینکه سینه آسمان هم مثل دل من سنگین شده باشد، مدام رعد و برق می‌زد که سرانجام بغضش ترکید و طوری به تب و تاب افتاد که در کمتر از چند دقیقه، زمین بندر را در آب فرو بُرد. مجید هم از این هیبت غمزده‌ام نفسش بند آمده بود که ناامید از حال خرابم، کنارم کِز کرده و او هم دیگر چیزی نمی‌گفت که کسی به درِ خانه زد. حدس می‌زدم کسی از خانه آسید احمد به دیدارمان آمده و هرچند هنوز از فضاحت پدر و برادرم بی‌خبر بودند، اما من دیگر روی نگاه کردن در صورتشان را نداشتم که نزدیکترین افراد خانواده‌ام به بهای شهوت و لذتی حرام، خون شیعه را مباح دانسته و کمر به قتل برادران مسلمان خود بسته بودند. آسید احمد و مامان خدیجه آمده بودند تا به یک شب نشینی صمیمی، میهمان من و مجید باشند. مجید بهتر از من می‌توانست ظاهرش را حفظ کند که دستی به موهایش کشید و برای استقبال از میهمانان از اتاق بیرون رفت و من با همه علاقه‌ای که به این پدر و مادر مهربانم داشتم، نمی‌توانستم از جایم تکانی بخورم که بلاخره پس از چند دقیقه و چند بار نفس عمیق کشیدن، چادرم را سر کردم و از اتاق بیرون رفتم. نه می‌توانستم لبخندی نشانشان دهم و نه حتی می‌توانستم به کلامی شیرین، پاسخ احوالپرسی‌شان را بدهم که بلافاصله به بهانه مهیا کردن اسباب پذیرایی به آشپزخانه رفتم. صدای آسید احمد را می‌شنیدم که با مجید گرم گرفته و با اینکه دو سه هفته از تاسوعا و عاشورا می‌گذشت، همچنان از زحمات من و مجید در پختن و پخش غذای نذری در حیاط خانه تشکر می‌کرد. یاد صفای آن روزها به خیر که با همه عدم اطمینانی که به فلسفه گریه و سینه‌زنی برای امام حسین (علیه‌السلام) داشتم، باز چه شور و حال خوشی بود که از صبح تا غروب گوش به نغمه نوحه‌هایی عاشورایی، در رفت و آمد برای تدارک سفره پذیرایی از عزاداران بودم و خبر نداشتم به این زودی به چنین خاک مصیبتی می‌نشینم! با ما همراه باشید🌹💍https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-3 - آواز بیات اصفهان.mp3
925.7K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان نگاه دار سر رشته تا نگه دارد صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد غبار راهگذارت کجاست تا حافظ به یادگار نسیم صبا نگه دارد 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
بالاترین جهاد امت من، انتظار فرج است. بحا الانوار خوشا به حال صابرین در غیبت او؛ آنان کسانی هستند که خداوند در قرآن چنین توصیفشان کرده: (و کسانی که به غیب ایمان می‌آورند). بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ولایت مدار✌️ برای امت ولایت مدار✊ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ✅با محتوای عقیدتی_اجتماعی_ فرهنگی _سیاسی ایم _رزمنده ایم🌺 رسان ایتا با ما همراه باشید👇 https://eitaa.com/zandahlm1357 رسان سروش 👇👇👇 https://sapp.ir/joingroup/KOwcfFpBCixzgEJGabZID0No 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 کتاب خانه تازنده ایم رزمنده ایم🇮🇷 👇👇👇 https://sapp.ir/joingroup/rIC6kaP4d5vMTDNisZ1jFV9H
دنیایی از مطالب علمی،اجتماعی،سرگرمی،جک و.... تنوع مطلب با مجله تازنده ایم رزمنده ایم👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525 https://eitaa.com/zandahlm1357 😍ادعا نداریم، بهترینیم اما می دهیم که متفاوت ترینیم 👌پس امتحانش ☝️☝️☝️
باور داریم که انتقادات و پیشنهادات شما، راهگشاست! 🔸پل ارتباطی بامدیرکانال @Zh4653 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تعلل در اجراي قطعنامه، باز هم اقدامي ديگر در جهت عكس منافع سياسي و اقتصادي و نظامي و حيثيتي خود انجام دادند و جهالت و آزمندي خود را به اثبات رساندند. نگهداشتن بخشي از اراضي ايران اسلامي كه عمدتاً دزدانه و پس از آتش بس تصرف شده، به قيمت تعطيل قطعنامه يي كه مدتها دم از اجراي آن مي‌زده اند، جز نكبت و پشيماني، چيزي براي آنها به ارمغان نخواهد آورد و اين حيله ي شيطاني نيز به خود آنان بر خواهد گشت: «ولايحيق المكر السّيئي الّا باهله» (۲). آنان دير يا زود، مجبور به تخليه ي اين اراضي خواهند شد و همه مي‌دانند كه ايران انقلابي، حضور متجاوز غاصب پليد را در مرزهاي خود، زمان درازي تحمل نخواهد كرد و به طور حتم خسارتي كه در اين مرحله نصيب متجاوز و منطقه خواهد شد، مانند گذشته خسارتي سنگين خواهد بود. اگر يك سال پيش، صدام به اجراي قطعنامه تن داده بود، اينك اسرا برگشته، اروند لايروبي شده و صلح مستقر گرديده و پيشرفت بازسازيها چشمگير بود. آنچه از تعلل رژيم عراق در عمل به قطعنامه، تا كنون بر دو كشور وارد شده، و آنچه از اين پس وارد شود، مسؤوليتش بر دوش رژيم عراق و شخص صدام است. ما هميشه و حتّي در طول جنگ، مردم عراق را برادران مسلمان خود مي‌دانسته ايم و هيچ گاه جز خير براي آنان دردل نداشته ايم و حتّي در اوج شرارتهاي دشمن، برخوردهاي اسلامي و انساني ما با مردم عراق - كه ذكر آن خارج از مقال است - گواه صادق ما بر اين مدعا بوده است. قاطعانه اعلام مي‌كنم كه ملت عراق از وضع فعلي و پيامدهاي آن سودي نخواهد برد و ما نه تنها به خاطر منافع خود، بلكه به دليل آنچه بر منطقه و جهان اسلام مي‌گذرد، اين وضع را رد مي‌كنيم و حكام عراق را به قبول حق و دوري از لجاجت فرا مي‌خوانيم. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: عزيزان من، مي‌توانم به شما بگويم كه معرفت استدلالي لازم است، اما آن چيزي كه انسان را نجات مي‌دهد به حركت وا مي‌دارد، همان معرفت ايماني است، يعني وقتي ابوذر مسلمان شد، پيامبر اسلام نرفته بود برهان نظم و برهان خلق و برهان علت اولي را براي او بيان كند و بگويد به اين دليل خدايي هست و خدا يكي است و اين بت ها خدا نيستند. نخير، با آن بيان پرجاذبه ي خويش، ايماني را در دل ابوذر انداخته بود. مي دانيد، آن بياني كه بر اثر نورانيّت ايمان در دل انسان به وجود مي‌آيد – حالا چه آن را پدر و مادر به انسان بدهند، چه يك بزرگ تر ديگر، چه يك حادثه كه گاهي آن ايمان ناب را به انسان مي‌بخشد؛ كه آن براي انسان، خيلي بيشتر به كار مي‌آيد، تا آن استدلال ها، اگرچه آن استدلال‌ها حتماً لازم است؛ زيرا در آن ايماني كه گفتم، ممكن است گاهي وسوسه بشود، بعضي بيايند و خدشه بكنند. انسان براي اينكه خودش را ازآن وسوسه‌ها به جاي امني برساند، به آن استدلال احتياج دارد. آن استدلال، مثل ستوني، مثل ديواري است كه انسان به آن تكيه مي‌دهد و خيالي آسوده است كه جاي وسوسه و دغدغه نيست؛ يعني كسي نمي تواند در انسان ترديد ايجاد كند. امّا آن چيزي كه انسان را به كار مي‌آيد، به حركت وادار مي‌كند و در ميدان‌هاي زندگي كمك مي‌كند، همان اعتقادي است كه از ايمان، از محبّت، از جاذبه و از شور و عشق حاصل مي‌شود. ۲ مقام معظّم رهبري در چنين خانواده اي با توحيد ناب و معرفت ايماني آشنا شد و رشد يافت و آماده ي حضور در صحنه‌ها جدّي زندگي و مبارزه شدند. وضعيت مادي خانواده ي ايشان چندان مناسب نبود، امّا معنويت و طهارت همراه با قناعت عزتمندان، زندگي شيريني را براي آنان بوجود آورده بود. كودكي آقا سيد علي مصادف با ايّام جنگ جهاني دوم و اشغال ايران از سوي متفقين بود با اينكه مشهد در كرانه جنگ واقع بود و همه چيز نسبت به شهرهاي ديگر كشور در آن ارزان و فراوان بود معهذا وضعيت خانوادگي ايشان طوري بود كه اغل نان جو مي‌خوردند و ندرتاً نان گندم تهيه مي‌شد. آقا سيّد علي شبهايي را به ياد دارند كه در منزل شام نداشتند و با پول خردي كه بعضي وقت‌ها مادربزرگشان مي‌داد قدري كشمش يا شير مي‌خريدند و با نان مي‌خوردند. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا