#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال #سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام وخسته نباشید..
آیاطلاوطلای سفیدوگردنبنداستیل وگردنبندنقره وانگشترعقیق یاانگشترطلا مبطل غسل ونیت غسل ووضوی مردوزن است؟طبق نظرهمه مراجع؟
پاسخ👇
سلام علیکم
استفاده از طلا برای بانوان اشکالی ندارد اما برای آقایان حرام است و اگر در نماز هم استفاده کنند مبطل نماز می باشد اما مبطل وضو و غسل نیست. در این حکم فرقی بین طلای زرد و سفید نیز نمی باشد.
البته پلاتین چون طلا نیست استفاده کردن از آن برای مردان اشکالی ندارد.
#احکام
#احکام_آقایان
#استفاده_ازطلا
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام علیکم
عذرمیخام منظورازبه قصدثواب ورجاءغسل کردن یعنی واجب است غسل انجام شودومنظورازبه قصدثواب ورجاء نمازخواندن یعنی واجب است نمازخوانده شود؟طبق نظرهمه مراجع؟
پاسخ👇
سلام علیکم
نیت رجاء یعنی به امید ثواب و این به معنای وجوب نیست.
#احکام
#اصطلاحات_فقهی
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام و عرض ادب و احترام
ببخشید دو تا سوال دارم
اولی اینکه دوستان ی گروه در واتساب زدن به نام نماز شب که هر کس بیدار شد برای نماز اعلام حضور کند و یا مهدی بنویسد برای تشویق دیگران میخام ببینم ایا این ریا نمیشود؟؟؟؟
دوم اینکه پسر عمه دامادم با دختری عقد کرده ومتوجه شدیم که این دختر بهایی هست ودختر و دامادمن به اتفاق ایشون و نامزدش مشهد مشرف شده بودن وقتی من از دخترم سوال کردم گفت اون دختر و دوتا خواهراش شیعه شدن
خواستم ببینم رفت امد دختر وداماد من با این خانواده درست هست یا نه؟؟وایا ان دختر میگه من شیعه شدم باید باور کنیم هم سفره شدن با بهایی چه حکمی دارد؟؟؟
از خدا میخام به حق زهرای مرضیه سلام الله علیها به شما خوبان خیر دنیا و سعادت اخرت عنایت فرماید ان شاء الله
مرجع اقای خامنه ایی
پاسخ👇
سلام علیکم
۱. اگر نیت تشویق باشد ریا نیست.
۲. اگر ایشان توبه کرده و از آن فرقه ضاله برگشته است، رفت و آمد باوی اشکالی ندارد و همین که خودش اذعان دارد کفایت می کند و تحقیق لازم نیست.
#احکام
#احکام_روابط_اجتماعی
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام
ببخشید من شب هاموهام راباید چرب کن باروعن سیاهدانه دکتربهم گفته صبح که وضومیگیرم وضومن درسته؟ سرم چربه
پاسخ👇
سلام علیکم
اگر چربی آن از شب تا صبح جذب شده باشد و چرب نباشد مشکلی نیست و در غیر این صورت باید برطرف شود.
#احکام
#احکام_وضو
#مانع_وضو
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام
اگه بدون اجازه صدای کسی رو ظبط کنیم آیا اشکال دارد ممنونم آیت الله سيستاني
پاسخ👇
سلام علیکم
اگر راضی نباشد، جایز نیست.
#احکام
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
صفحه
شاعران ایران زمین
.......:
@zandahlm1357
محمدحسین غروی اصفهانی(۱۲۹۶ هـ.ق _ ۱۳۶۱ هـ.ق) معروف به «کمپانی اصفهانی» فقیه، شاعر و از مجتهدین مشهور معاصر شیعهٔ امامیه بود. وی در اشعارش، «مفتقر» تخلص میکرد.
وی در روز دوم محرم سال ۱۲۹۶ هجری قمری در کاظمین به دنیا آمد. او که فرزند «محمدحسن» یکی از بازرگانان متدین و ثروتمند بود از این موقعیت در راه تحصیل علم و علوم استفاده نمود. پدرش اصالتاً نخجوانی بود و پس از امضای قرارداد ترکمانچای نخست به تبریز و بعد به اصفهان مهاجرت کرد و سپس به کاظمین رفت. محمدحسین در دههٔ دوم زندگی به حوزه نجف رفت و مشغول تعلیم در نزد استادان حوزه آن روز شد.
وی در پنجم ذیحجهٔ سال ۱۳۶۱ هجری قمری برابر ۲۳ آذر ۱۳۲۱ شمسی در نجف درگذشت و در حرم علی بن ابی طالب در اتاقی که جنب گلدسته قرار دارد به خاک سپرده شد.
وی آثار و تألیفات متعددی در باب فقه و اصول دارد.
علت شهرت وی را به «کمپانی» شغل پدرش عنوان کردهاند. گفته شده است وی از این نام ناخشنود بود. با این حال، دیوان اشعار او در یکی از چاپها با عنوان «دیوان کمپانی» منتشر شده است.
دیوان کمپانی، سرودههای فارسی محمدحسین غروی اصفهانی در مدایح و مراثی اهل بیت(ع) است که غزلیات وی نیز به آن ملحق شده است. گفته شده، سرودههای بخش نخست، بدون ترتیب خاصی نوشته شده بودند. کاظم موسوی، از تصحیحکنندگان این دیوان، اشعار را به ترتیب چهارده معصوم(ع) تنظیم کرده است.
به باور یکی از تصحیحکنندگان دیوان کمپانی، همهٔ غزلهای این دیوان برای امام مهدی(عج) سروده شده است.
سرودههای دیوان کمپانی، در قالبهای قصیده، مسمط، ترکیببند، ترجیعبند، مُستزاد، غزل و مثنوی است. ترکیببندهای او، از نکات قوت کار او دانسته شده؛ به ویژه ترکیببندی که به استقبال از ترکیببند محتشم کاشانی سروده است. غروی اصفهانی را در کنار مولوی، سنائی غزنوی و اهلی شیرازی جزء اندک شاعران فارسیزبان دانستهاند که در زِحاف خَبَب از بحر مُتدارَک، یکی از وزنهای شعر عربی شعر ارزشمند سروده است. ولی غزلهای او را به قدرت دیگر سرودههای او ندانستهاند.
دیوان کمپانی به همت آقای سیدمحمدرضا شهیم در گنجور در دسترس قرار گرفته است.
دیوان کمپانی
https://eitaa.com/zandahlm1357
ای بستۀ بند هوی و هوس
جهدی تا هست این نیم نفس
ای طوطی شکرخا تا کی
با زاغ و زغن باشی بقفس
از شاخۀ گل پوشیده نظر
سودا زدۀ هر خاری و خس
هر لاشه نباشد طعمۀ شیر
عنقا نرود بشکار مگس
دولت در سایۀ شاهین نیست
سلطان هما را زیبد و بس
کاری ز تو هیچ نرفت از پیش
رحمی بر خویش بکن زین پس
گر خود نکنی بر خود رحمی
امید مدار ز دیگر کس
ای دوست ندارد مفتقرت
فریاد رسی تو بدادش رس
شمارهٔ ۹: تا نخل امیدم را تو بری »
« شمارهٔ ۷ :مهر تو رسانده بماه مرا
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه امر به معروف و نهی از منکر
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#کلیپ #استاد_علی_تقوی 🚫پیغامی از ابلیــس❗️ 🍀 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
#استاد_علی_تقوی
🔘جُرم #حضرت_زهرا(س) چی بود که بین در و دیوار #شهید شون کردند؟! 👇
#بی_تفاوت نبود
#سکوت نکرد
#تماشاچی نبود❗️
🍀
🌺🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
«دکتر هاشمی گلپایگانی»
#قیاس_باطل؛
❌اختلاس یا بدحجابی؟!
🍀
🌺🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | عبارت «دوست دختر» و «دوست پسر» از کجا وارد فرهنگ ما شد⁉️
💠 ببینید از تاثیر واژهها بر فرهنگ و سبک زندگی
#جبهه_مقاومت_فرهنگی_رویین_دژ
#نشر_حداکثری
#کلیپ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #استوری
⚠️ فراموشی خود، مقدمهای برای کمال
➕هر هفته یک #نکته_اخلاقی از امام خمینی (ره) به اشتراک بگذارید...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🏠یک نکته مهم در خصوص قرارداد اجاره:
در اجاره نامه حتما قید کنید که مستاجر حق واگذاری مورد اجاره به غیر را ندارد؛ در غیر این صورت، مستاجر می تواند در طول مدت اجاره، ملک شما را، به شخص دیگری اجاره دهد.
#اجاره
Mr_Vakiil2
🔴وعده های قبل از عقد، تعهد ایجاد نمی کند
✅در خواستگاری، توافق پسر و دختر و یا خانواده های دو طرف درباره ازدواج تعهد و حتی مشروعیت رابطه زناشویی ایجاد نمیکند.
طبق قانون تصمیم بر ازدواج، ایجاد تعهد برای زوجین نمی کند حتی اگر تمام یا قسمتی از مهریهای که بین طرفین برای ازدواج مقرر شده است، پرداخت شده باشد.
بنابراین هر یک از زن و یا مرد در زمان خواستگاری تا زمانی که صیغه عقد جاری نشده است، میتواند از ازدواج امتناع کند و طرف دیگری نمیتواند به هیچ وجه، او را مجبور به ازدواج کرده و یا به جهت صرف نظر کردن از ازدواج، طلب خسارت کند و تا زمانی که عقد منعقد نشده است نمیتوان دو طرف را ملزم به زندگی زناشویی کرد.
در نتیجه وعدههایی که عرفا بین خانوادهها رد و بدل میشود هیچ ارزش حقوقی و یا سند رسمی را ندارد.
#خانواده
Mr_Vakiil2
✅متلک انداختن تفریح نیست، جرم است!
👈مطابق ماده 619 قانون تعزیرات هر کس در اماکن عمومی یا معابر، متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین نماید به حبس از 2 تا 6 ماه و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
#اطلاعات_کاربردی
Mr_Vakiil
✴️ یک دستور قابل تقدیر: تعیین تکلیف پروندههای قدیمی قصاص تا آخر امسال
🔸رییس قوه قضاییه به دادستان کل کشور مأموریت داد با همکاری سازمان زندانها و شورای حل اختلاف حداکثر تا پایان سال جاری، نسبت به تعیین تکلیف محکومان قدیمی پروندههای قصاص اقدام کند.
🔸او همچنین با اشاره به محکومان قصاص قدیمی که در زندان هستند، اما اولیای دم نه حکم را اجرا میکنند و نه رضایت میدهند گفت:
چنانچه اولیای دم عذر موجهی ندارند، ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی تکلیف را روشن کرده است.
پرونده برخی از محکومین به قصاص به دلایل مختلف از جمله عدم پرداخت فاضل دیه از سوی اولیایدم یا جهات دیگر چندین سال است که در زندان بلاتکلیف به سر میبرند.
از یکی از استانها که کسب اطلاع کردم متوجه شدم که محکومی از سال ۶۳ که مرتکب قتل شده و محکوم به قصاص گشته است، در زندان در وضعیت بلاتکلیفی به سر میبرد که این امر آسیبهای زیادی را به لحاظ روانی برای فرد محکوم ایجاد میکند.
Mr_Vakiil
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و نهم حالا این خلاء پُر از اندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیصد و دهم
با سینی چای قدم به اتاق گذاشتم و مجید دید سینی در دستانم میلرزد که از جایش پرید و سینی را از من گرفت تا کمتر عذاب بکشم و من در هالهای از غم گوشه اتاق نشستم که مامان خدیجه صدایم زد: «الهه جان! چرا ناراحتی عزیزم؟» و ای کاش چیزی نمیپرسید و به رویم نمیآورد که صورتم بیشتر در سایه ناراحتی پنهان شد و زیر لب جواب دادم: «نه، خوبم! چیزی نیس.» و به قدری آهسته گفتم که به گمانم نشنید، ولی به خوبی شنیده بودند و آسید احمد فهمید نمیخواهم حرفی بزنم، که سرِ شوخی را با مجید باز کرد: «حتماً این مجید یه کاری کرده، خانمش از دستش دلخوره!» صورت گرفته مجید به خندهای تصنعی باز شد و آسید احمد برای دلخوشی من، با شیرین زبانی ادامه داد: «عیب نداره دخترم! منم یه وقتایی این مامان خدیجه رو اذیت میکنم! بلاخره بخشش از بزرگتره!» و بعد به آرامی خندید تا به کلی فضا را عوض کرده باشد و به فکرش هم نمیرسید چه بلایی به سرم آمده که حتی نمیتوانستم در پاسخ خوشزبانیهای پدرانهاش، لبخندی بیرنگ تحویلش دهم و باز به بهانه آوردن میوه از جایم بلند شدم که مامان خدیجه با مهربانی مانعم شد: «دخترم! ما که غریبه نیستیم، بیا بشین عزیز دلم!» و خواستم در برابر تعارفش حرفی بزنم که آسید احمد هم دنبال حرف همسرش را گرفت: «آره باباجون! ما اومدیم یه نیم ساعت بشینیم، خودتون رو ببینیم. نمیخواد زحمت بکشی!» ولی خجالت میکشیدم از میهمانان عزیزم پذیرایی نکنم که اینبار با قاطعیتی لبریز محبت، اصرار کرد تا بنشینم: «دخترم! بیا بشین، کارت دارم!» نگاه خیرهام به چشمان متعجب مجید افتاد و شاید او هم مثل من ترسیده بود که آسید احمد بویی از ماجرا بُرده باشد که درست همین امشب به خانهمان آمده و انتظارم چندان طولانی نشد که تا سرِ جایم نشستم، با لحنی ملایم آغاز کرد: «ببینید بچهها! شما مثل دختر و پسر خودم هستید! تو این شش ماهی که شما قدم رو تخم چشم من گذاشتید و اومدید تو این خونه، سعی کردم هر کاری برای بچههای خودم میکردم، برای شما هم انجام بدم! ولی خُب حتماً یه سری کم کاری هایی هم کردم که انشاءالله هم خدا ببخشه، هم شما حلالم کنید!» نمیدانستم چه میخواهد بگوید که با اینهمه تواضع و فروتنی، اینقدر مقدمهچینی میکند و فرصت نداد من و مجید زبان به تشکر باز کنیم که با همان نگاه سر به زیر و لحن مهربانش ادامه داد: «خُب پارسال همین موقع پسر و عروسم اینجا بودن و ما با اونا عازم شدیم. ولی حالا شما جای عروس و پسرم هستین و میخوام اگه خدا بخواد و شما هم راضی باشید، امسال با هم راهی بشیم.» مجید مستقیم نگاهش میکرد و مثل من نمیدانست خیال مهربان آسید احمد برایمان چه خوابی دیده که مامان خدیجه به کمک همسرش آمد: «حدود بیست روز تا اربعین مونده، باید کم کم آماده بشیم!» و من و مجید همچنان مات و متحیر مانده بودیم که آسید احمد در برابر اینهمه تحیرِ ما، به آرامی خندید و حرف آخر را زد: «به لطف خدا و کرم امام حسین (علیهالسلام) ما چند ساله که تو مراسم پیاده روی اربعین شرکت میکنیم. حالا امشب اومدیم که اگه دوست دارید، با هم بریم کربلا!»
با ما همراه باشید🌹https://eitaa.com/zandahlm1357