یه مَرد توی تصویر هست⁉️😱
🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠
https://eitaa.com/zandahlm1357
ایراد تصویر کجاست⁉️🤔
🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠 😍💜
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ایراد تصویر کجاست⁉️🤔 🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠 😍💜 https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
✅ چای کیسه ای در تُستر!
🎁با ما مغزت ورزش میکنه🧠
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸🍃🌸🍃
#خواص_سوره_قدر
#آمرزش_گناهان
خواندن سوره قدر در یکی از نماز
ها باعث آمرزش گناهان میشود.
#ثواب_الاعمال_ص٢٦٧
#اجابت_دعا
هرکس این سوره را بخواند وآنگاه
دعاکند دعایش درلوح محفوظِ مستجاب
نوشته میشود.
#مستدرک_الوسائل_ج4ص190
#امنیت
هر کس بعد از نماز عشا 15 بار
سوره قدر را بخواند تا شب آینده
در امان الهی خواهد بود.
#تفسیرالبرهان_ج5ص699
#خواب_آرام
هرکه پیش از خواب 7مرتبه سوره
قدر را بخواند تا صبح در امان الهی
خواهد بود.
#تفسیرالبرهان_ج5ص699
https://eitaa.com/zandahlm1357
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺حضرت علی(ع) فرمودند:
کسی که در روز جمعه سوره نساء را بخواند
از فشار قبر در امن است.
📚 (ثواب الاعمال، ص ۲۲۳)
🌺امام صادق فرمودند:
سوره ی یاسین، قلب قرآن است،
هرکس آن را قبل از غروب بخواند از فشار قبر، ایمن باشد.
📚(ثواب الاعمال، ص ۲۳۵)
🌺پیامبر(صلی الله و علیه وآله) فرمود:
صدقه آفات دنیا و فشار قبر و عذاب روز قیامت را دفع می کند.
📚( بحارالانوار ، ج ۸۹، ص ۳۳۶)
🌺از پیامبر ص نقل شده است که فرمودند:
هر مرده ای که گروهی از از مسلمانان بر او نماز بخوانند بطوریکه تعداد آنها بصـد نفـر برسد و برای او طلب شفاعت کنند، خداوند طلب شفاعت آنها را می پذیرد.
📚(صحیح الجامع ۵۶۶۳)
اعمال دیگری که فشار قبر را کم می کنند:
خواندن نماز شب، عیادت مریض،
غذا دادن به گرسنه،
خواندن نماز لیله الرغائب ،
روزه مستحبی گرفتن...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و سیزدهم با همه خستگی طی مسافت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیصد و چهاردهم
هر چه به مرکز شهر نزدیکتر میشدیم، ازدحام جمعیت بیشتر شده و حرکتمان کُندتر میشد که آسید احمد قدمهایش را آهسته کرد، با رسیدن به یک خیابان فرعی، به سمت راست چرخید، دست به سینه گذاشت و همچنانکه زیر لب چیزی میگفت، کمی هم خم شد که به دنبال نگاهش، چشمانم چرخید و دیدم در انتهای خیابان خورشیدی در دل شب میدرخشد و به رویم لبخند میزند! باور میکردم یا نمیکردم، مقابل مرقد امام علی (علیهالسلام) ایستاده و چشم در چشم حرمش، زبانم بند آمده و محو زیبایی ملکوتیاش، تنها نگاهش میکردم که نمیدانستم چه کنم! مجید دست به سینه گذاشته و میدیدم اشک از چشمانش فواره میزند که تا چندی پیش در حصار وهابیت، حق پوشیدن لباس مشکی هم نداشت و امشب غرق شور و عزا، در برابر حرم امامش بیپروا گریه میکرد. زینبسادات با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و بیصدا اشک میریخت و مامان خدیجه میدید در برابر عظمت مزار خلیفه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کم آوردهام که دستم را گرفت و با لحنی عاجزانه زیر گوشم زمزمه کرد: «الهه جان! اولین باره که چشمت به حرم حضرت علی (علیهالسلام) میافته، واسه منم دعا کن!» از تمنایی که یک بانوی فاضله شیعه از دختری سُنی میکرد، حیرتزده نگاهش کردم که دیدم اشک در چشمانش جمع شده و با همان حال خوشش، خواهش که نه، التماسم کرد: «دخترم! تو امشب مهمون ویژه آقایی! آقا امشب یه جور دیگه به تو نگاه میکنه! تو رو خدا واسه من دعا کن!» و بعد چشمانش به رنگ آسمان سخاوت درآمد و میان گریه ادامه داد: «برای همه مسلمونا دعا کن! برای آزادی قدس و نابودی اسرائیل دعا کن! برای مردم سوریه و عراق دعا کن! برای نجات همه مستضعفان عالم دعا کن!» و دیگر نتوانست ادامه دهد که گلویش از گریه پُر شد و صورتش را با چادرش پوشاند تا کسی شاهد مناجات عاشقانهاش نباشد و من ماندم و تصویر زیبای حرم! باز با پرنده نگاهم به سمت گنبد طلاییاش پر کشیدم و نمیدانستم چه بگویم که تنها نگاهش میکردم تا آسید احمد حرکت کرد و ما هم به دنبالش به راه افتادیم. حالا بایستی خیابان منتهی به حرم را قدم به قدم پیش میرفتیم و خدا میداند در هر گامی که به حرم نزدیکتر میشدم، با تمام وجودم احساس میکردم در برابر نظاره نورانی و محضر مبارک امام علی (علیهالسلام) قرار گرفتهام. هر چند وقتی مجید میگفت با تصویر گنبد ائمه (علیهمالسلام) در تلویزیون دردِ دل میکند، من باور نمیکردم و وقتی میدیدم کسی در وجودش با اولیای الهی به راز و نیاز مینشیند، نمیتوانستم درکش کنم، ولی حالا باورم شده بود که امام علی (علیهالسلام) مرا میبیند، صدایم را میشنود و اگر سلام کنم، جوابم را میدهد که میان خیابان و بین سیل جمعیت از حرکت ماندم. تمام بدنم به لرزه افتاده و چشمانم در بُهت عظمت حضور حضرتش، تنها نگاهش میکرد که مامان خدیجه متوجه حالم شد و ایستاد. آسید احمد و مجید هم که چند قدمی پیش رفته بودند، به اشاره مامان خدیجه بازگشتند. مجید به سمتم آمد و میدید تمام تن و بدنم به لرزه افتاده که آهسته صدایم کرد: «الهه...» چشمان خودش از جوشش اشکهایش به خون نشسته و گونههایش از هیجان عشق میدرخشید و باز میخواست دستِ دل مرا بگیرد تا کمتر بلرزد. زینب سادات و مامان خدیجه خودشان را کمی کنار کشیدند تا حرف مگو را با همسرم بگویم و من همانطور که چشم از حرم برنمیداشتم، زمزمه کردم: «مجید! من الان چی بگم؟» نیم رخ صورتش به سمت حرم بود و به آرامی چرخید تا تمام قد رو به مرقد امام علی (علیهالسلام) بایستد و با لحنی لبریز احساس، تکرار کرد: «به آقا سلام کن الهه جان! از حضرت تشکر کن که اجازه داد ما بیایم! خدا رو شکر کن که تا اینجا ما رو طلبیده!» و جمله آخرش در اشک غلطید و صدایش را در دریای گریه فرو بُرد، ولی با همه آتش اشتیاقی که به جان من افتاده بود، باز هم اشکی از چشمانم جاری نمیشد که بُهت این زیارت ناخواسته، به این سادگیها شکستنی نبود و دوباره به سوی حرم به راه افتادم.
با ما همراه باشید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
@shervamosigiirani - شهرام ناظری.mp3
747.1K
تصنیف : #ماهرو
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
ماهرویا روی خوب از من متاب
بی خطا کشتن چه میگیری ثواب
اشکم از سر رفت و می سوزم هنوز
وین عجب باشد که میسوزم در آب
شاهدان مستور و مستان بی شکیب
عاشقان محروم و درویشان خراب
#سعدی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۲. والاترین مردم از نظر یقین، قومی هستند در آخر الزمان که پیامبرصلی الله علیه وآله را درک نکرده اند و حجّت خدا از آنها مخفی شده؛ آنها به مرکب سیاه روی کاغذ سفید (قرآن) ایمان آورده اند. وسایل الشیعه
۱۳. خداوند به وسیله امام زمان علیه السلام بدعتها را نابود میسازد و گمراهیها را از بین میبرد و سنّتها را زنده میکند.
اصول کافی
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: پيام به سومين كنگره ى جهانى حضرت امام رضا (ع) پيام به سومين كنگره ي جهاني حضرت امام رضا (ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
و چرا بالاخره در وصيت نامه ي خود، نام فرزندش را به عنوان
وصي پس از نام چهار تن ديگر ميآورد كه نخستين آنان «منصور عباسي» و سپس حاكم مدينه و سپس نام دو زن است؛ چنان كه پس از ارتحال آن حضرت، جمعي از بزرگان شيعه نمي دانند جانشين آن بزرگوار، همين جوان بيست ساله است؟ چرا در گفتگو با هارون كه به او خطاب ميكند: «خليفتان يجبي اليهما الخراج»، زبان به سخن نرم و انكارآميز ميگشايد؛ اما ابتدائاً در خطاب به مرد زاهد نافذالكلمه يي به نام «حسن بن عبداللَّه» سخن را به معرفت امام ميكشاند و آنگاه خود را امام مفترض الطّاعة، يعني صاحب مقامي كه آن روز خليفه ي عباسي در آن متمكن بود، معرفي ميكند؟ چرا به «علي بن يقطين» كه صاحب منصب بلندپايه ي دستگاه هارون و از شيفتگان امام است، عملي تقيه آميز را فرمان ميدهد؛ اما «صفوان جمّال» را بر خدمت همان دستگاه شماتت ميكند و او را به قطع رابطه با خليفه فرا ميخواند؟ چگونه و با چه وسيله يي آن همه پيوند و رابطه در قلمرو گسترده ي اسلام، ميان دوستان و ياران خود پديد ميآورد و شبكه يي كه تا چين گسترده است، ميسازد؟ چرا «منصور» و «مهدي» و «هارون» و «هادي»، هر كدام در برهه يي از دوران خود، كمر به قتل و حبس و تبعيد او ميبندند؟ و چرا چنان كه از برخي روايات دانسته ميشود، آن حضرت در برهه يي از دوران سي وپنج ساله، در اختفا بسر برده و در قراي شام يا مناطقي از طبرستان حضور يافته و از سوي خليفه ي وقت، مورد تعقيب قرار گرفته و به ياران خود سفارش كرده كه اگر خليفه درباره ي من از شما پرسيد، بگوييد او را نمي شناسيم و نمي دانيم كجاست؟ چرا
هارون در سفر حجي، آن حضرت را در حدّ اعلي تجليل ميكند و در سفر ديگري دستور حبس و تبعيد او را ميدهد و چرا آن حضرت در اوايل خلافت هارون كه وي روش ملايمت و گذشت در پيش گرفته و علويان را از حبسها آزاد كرده بود، تعريفي از فدك ميكند كه بر همه ي كشور وسيع اسلامي منطبق است؛ تا آن جا كه خليفه به آن حضرت به تعريض ميگويد: پس برخيز و در جاي من بنشين؟ و چرا رفتار همان خليفه ي ملايم، پس از چند سال، چندان خشن ميشود كه آن حضرت را به زنداني سخت ميافكند و پس از سالها حبس، حتّي تحمل وجود زنداني او را نيز بر خود دشوار مييابد و او را جنايتكارانه مسموم و شهيد ميكند؟ اينها و صدها حادثه ي توجه برانگيز و پرمعني و در عين حال ظاهراً بي ارتباط و گاه متناقض با يكديگر در زندگي موسي بن جعفر (عليهم السّلام) هنگامي معني ميشود و ربط مييابد كه ما آن رشته ي مستمري را كه از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه ي شهادتش ادامه داشته، مشاهده كنيم. اين رشته، همان خط جهاد و مبارزه ي ائمه (عليهم السّلام) است كه در تمام دوران دويست وپنجاه ساله و در شكلهاي گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبيين اسلام ناب و تفسير صحيح قرآن و ارايه ي تصويري روشن از معرفت اسلامي است و ثانياً، تبيين مسأله ي امامت و حاكميت سياسي در جامعه ي اسلامي و ثالثاً، تلاش و كوشش براي تشكيل آن جامعه و تحقق بخشيدن به هدف پيامبر معظّم اسلام (صلّي اللَّه عليه واله) و همه ي پيامبران؛
يعني اقامه ي قسط و عدل و زدودن انداداللَّه از صحنه ي حكومت و سپردن
زمام اداره ي زندگي به خلفاءاللَّه و بندگان صالح خداوند. امام موسي بن جعفر (عليه السّلام) نيز همه ي زندگي خود را وقف اين جهاد مقدس ساخته بود؛ درس و تعليم و فقه و حديث و تقيه و تربيتش در اين جهت بود. البته، زمان او ويژگيهاي خود را داشت؛ پس جهاد او نيز به تناسب زمان مختصاتي مييافت؛ عيناً مانند ديگر ائمه ي هشتگانه، از زمان امام سجاد (عليه السّلام) تا امام عسكري (عليه السّلام) كه هر يك يا هر چند نفر، مختصاتي در زمان و به تبع آن، در جهادِ خود داشتند و مجموعاً زندگي آنان، دوره ي چهارم از زندگي دويست وپنجاه ساله را تشكيل ميدهد كه خود نيز به مرحلههايي تقسيم ميگردد. جاي آن است كه اين بحث اساسي، از اين ديدگاه مورد توجه فضلا و محققان قرار گيرد و در آيينه ي اين دوران پرشكوه و اين مجاهدت بي نظير، راه كمال مسلمين و مخصوصاً پيروان و دوستداران اهل بيت پيامبر (صلّي اللَّه عليه واله) آشكار گردد. بي شك مجامعي از اين قبيل، فرصتهاي مغتنم و ديريابي را در اختيار پژوهندگان اين حقيقت ميگذارد. در اين جا، لازم ميبينم از مديريت انديشمند و لايق و برجسته ي آستان قدس رضوي (عليه الاف التحيّةوالثّناء) به خاطر فراهم آوردن اين مقدمه ي لازم، صميمانه تشكر كنم. اين جانب، عازم و آرزومند شركتي فعال در اين مجمع و عرض ارادتي خاضعانه به مقام والاي حضرت علي بن موسي الرضا (عليه وعلي ابيه المطهّرالمظلوم الاف السّلام) بودم و چون طبعاً از چنين توفيقي محروم شده ام، بدين مختصر كوشيدم خود را در سلك شما خدمتگزاران به معارف اهل بيت (عليهم السّلام) در اين مجمع قرار دهم. در پايان، ولادت با سعادت حضرت نبيّ اكرم (صلّي اللَّه عليه واله وسلّم) و ميلاد م
سعود حضرت ابي عبداللَّه الصادق (عليه السّلام) را تبريك ميگويم و توفيق همه ي حضار
محترم را از خداوند مسألت ميكنم. هفدهم ربيع المولود ۱۴۱۰ - سيّد علي خامنه اي
https://eitaa.com/zandahlm1357
مردم كردستان اين گونه اند!
مردم كردستان اين گونه اند! من در اواخر دوره ي رياست جمهوري به كردستان سفر كردم و به مهاباد هم رفتم. وقتي وارد شهر شدم، تمام شهر تعطيل بود! دوستان ما به وحشت افتادند كه شايد مردم اعتصاب كرده اند. علت وحشت آنها اين بود كه قبلا همان راديوي دمكرات و امثال آن گفته بودند: مردم! روزي كه فلاني به اين شهر ميآيد، اعتصاب كنيد. اما من دلم روشن بود. به ميدان شهر آمدم و ديدم همه ي مردم شهر آن جا هستند و اجتماع عظيمي را تشكيل داده اند. مرحوم قاضي خضري - امام جمعه ي اشنويه - با زحمت خودش را به آن جا رسانده بود و با آن كه در برنامه نبود كه پيش از سخنراني من صحبت كند، اما
خواهش كرد و گفت من ميخواهم چند لحظه اي صحبت كنم. او در سخنان خود گفت ما در احاديث داريم كه «ان الأئمة من قريش». امروز اين مطلب واقعيت پيدا كرده است: امام از قريش است، رئيس جمهور از قريش است، نخست وزير از قريش است، رئيس قوه ي قضاييه از قريش است. مردم نيز همين طور با هيجان به سخنان او پاسخ ميدادند. بعد من آن جا به گروههاي ضدانقلاب خطاب كردم و گفتم، شما دائما از قوم كرد و ملت كرد صحبت ميكنيد؛ ملت كرد كجاست؟ ملت كرد اين جاست و حرفش اين است. مردم كرد الان نيز همين طورند. بنده وقتي سال ۶۷ - بعد از جنگ - به سنندج رفتم، همين طور بود؛ امروز نيز همان گونه است. همان موقع وقتي به سنندج رفتيم، خيابانهاي اين شهر از جمعيت پر شد. آقاي موسوي كه با من در ماشين نشسته بود، گفت من هيچ وقت اين شهر را اين طور نديده بودم. الان هم اگر كسي از مسؤولان به آن جا برود همين طور است. متن مردم اين گونه اند. ديدار استانداران سراسر كشور۲۵/۰۱/۱۳۸۰
https://eitaa.com/zandahlm1357
✍قرآن کریم سوره مبارکه اعراف:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ. و اگر مردم شهرها و آبادىها ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند، قطعاً (درهاى) بركات آسمان وزمين را برآنان مىگشوديم، ولى آنان (آيات ما را) تكذيب كردند، پس ما هم به خاطر عملكردشان آنان را (با قهر خود) گرفتيم.
خدایا جهان پادشاهی تو راست
ز ما خدمت آید خدایی تو راست
┄┅┅❅♥️❅┅┅┄