فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردنه تته ، مسیر کردستان _کرمانشاه🇮🇷
.
این گردنه در مسیر ارتباطی بین استانهای کردستان و کرمانشاه قرار داره که به علت بارش سنگین برف و کولاک شدید، تقریباً شش ماه از سال بستهاس و بازگشاییش در اوایل بهار هرسال مسافران و گردشگرای زیادی رو به این گردنه میکشونه.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت تشرف دختر برزیلی به دین اسلام
🔹ماجرای شنیدنی یاسمینا گارسینا مارگونی ۲۶ساله مسیحی ساکن برزیل که امروز در حرم امام رضا (علیهالسلام) شیعه شد و در روز شهادت حضرت فاطمه (سلامالله علیها) نام خود را به فاطمه تغییر داد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 عنایت امام زمان (علیهالسلام) زیر بارش برف
🎤 حجت الاسلام عالی
✅ #استادعالے
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#لالایی_خدا ۲۳۷ #سوره_آل_عمران آیات ۱۹۷ - ۱۹۶ #محسن_عباسی_ولدی #نمایشنامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و هفدهم مجید کوله پشتیاش را کم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیصد و هجدهم
از یادآوری خاطرات تلخ گذشته، قفسه سینهام از حجم غم سنگین شده و باز نمیتوانستم گریه کنم که بعد از شنیدن اخبار هولناک سرنوشت پدر و برادرم، اشک چشمانم هم خشک شده و شاید اقامه نماز، فرصت خوبی برای آرامش قلب بیقرارم بود. در سایه خیمه موکبی نماز خوانده و هنوز تعقیبات نماز را تمام نکرده بودیم که برایمان نهار آوردند. خادمان موکب در یک سینی بزرگ، ظروف یکبار مصرفی از دلمه برگ مو چیده و به همراه آب معدنی بین زائران پخش میکردند. غذایی که هرگز گمان نمیکردم در عراق طبخ شود و چه طعم لذیذی داشت که از خوردنش حسابی سرِ کیف آمده و بدنم جان گرفت. حالا پس از گذشت دو سه روز از شروع این سفر روحانی، به این طعم گوارا عادت کرده و مطمئن بودم که نه از مواد اولیه خوشمزه و نه از مهارت آشپز که همه دلچسبی این لقمهها از سرانگشتان بیریایی آب میخورَد که به عشق امام حسین (علیهالسلام) از جان و مال خود هزینه می کنند تا سهمی در خدمت گذاری به میهمانان حضرتش داشته باشند و همین بود که پس از صرف نهار، در لحظاتی که روی تکه موکتی کنار موکب و کمی دور از جاده نشسته بودیم و آسید احمد و خانوادهاش در گوشهای دیگر استراحت میکردند، زیر گوش مجید زمزمه کردم: «مجید! این غذاهایی که اینجا میخوریم، مزه همون شله زردی رو میده که تو به نیت من گرفته بودی و اُوردی درِ خونهمون!» از جان گرفتن خاطره آن روز دل انگیز در این مسیر رؤیایی، صورتش به خندهای شیرین گشوده شد و مثل اینکه نکتهای لطیف به خاطرش رسیده باشد، چشمانش به وجد آمد و گفت: «الهه! اون روز هم اربعین بود!» و نمیدانم دریای دلش به چه هوایی طوفانی شد که نگاهش در فضای اربعین گم شد و با صدایی سراپا احساس، سر به زیر انداخت: «اون روز با اینکه دلم برات میلرزید و آرزوم بود که باهات ازدواج کنم، ولی باورم نمیشد دو سال دیگه تو ایام اربعین، با هم تو جاده کربلا باشیم!» سپس سرش را بالا آورد، نگاهم کرد و چه نگاهی که از شورش احساسش، چشمانم به تپش افتاد و با من که نه، با معشوقش حسین (علیهالسلام) نجوا کرد: «من تو رو هم از امام حسین (علیهالسلام) دارم! اون روز تا شب پای تلویزیون نشسته بودم و فقط با امام حسین (علیهالسلام) دردِ دل میکردم! همش ده روز تا آخر ماه صفر مونده بود، ولی منم حسابی بیتاب شده بودم! بهش میگفتم به عشقت این ده روز هم تحمل میکنم، تو هم الهه رو برام نگه دار!» و دیگر نتوانست چیزی بگوید که هر دو دستش را از پشت روی زمین عصا کرد، کمرش را کشید تا خستگی سنگینی کوله را در کند و چشم به سیل جمعیتی که در جاده سرازیر بودند، در سکوتی عمیق فرو رفت. نیمرخ صورتش زیر آفتاب ملایم بعد از ظهر و حالا بیشتر از تبلور عشقش به درخشش افتاده بود که از همین برق چشمانش، نکتهای دیگر به یادم آمد و با لبخندی ملایم یادآوری کردم: «پارسال شب یلدا که همه اومده بودن خونه ما، تلویزیون داشت مراسم پیاده روی اربعین رو نشون میداد. من همونجا فهمیدم که تو حسابی هوایی شدی!» از هوشمندیام لبخندی زد و با نگاه مشتاقش منتظر شد تا ادامه دهم، ولی من هم باورم نمیشد که یک سال دیگر نه تنها شوهر شیعهام که حتی خودم هم در همین مسیر باشم که از روی تحیر سری تکان دادم و در برابر نگاه زیبایش زمزمه کردم: «مجید! باورت میشه؟!!!» و دل مجید در میان گرد و غبار این جاده، مثل شیشه نازک شده بود که به همین یک جمله شکست و با صدایی شکستهتر شهادت داد: «به خدا باورم نمیشه الهه! پارسال وقتی تو تلویزیون میدیدم همه دارن میرن، با خودم میگفتم یعنی میشه منِ بی سر و پا هم یه روز برم؟!!!» و حالا شده بود و به لطف پروردگار حدود پانزده کیلومتر از مسیر هشتاد کیلومتری نجف تا کربلا را پیموده و هنوز سه روز دیگر راه در پیش داشتیم. گاهی میترسیدم که خسته شوم و نتوانم باقی مسیر را با پای خودم بروم، ولی وقتی میدیدم چه بیماران بدحال و چه سالخوردگان ناتوانی به هر زحمتی خودشان را میکشند و به عشق امام حسین (علیهالسلام) پیش میروند، دلم گرم میشد و تازه اینهمه غیر از خیل کثیری از زن و کودک و پیر و جوانهایی بودند که از مناطق دورتری مثل بصره آمده و به گفته مامان خدیجه حدود پانزده روز پیاده میآمدند تا به کربلا برسند و چه عشقی بود این عشق کربلا!
با ما همراه باشید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#تلنگری #استاد_شجاعی #دکتر_رفیعی قرآن کریم شرط اساسی برای انسان بودن را دو مؤلفه بیان کرده است؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5974275658782608345.mp3
11.86M
#انسان_شناسی ۱
#استاد_شجاعی
#استاد_دینانی
هیچ کدام از پوچیها ، بیهدفیها ، سردرگمیها ،
آشفتگیها ، درگیریها ، غصهها ،
اضطرابها ، حسادتها و...
در یک کلام : تمام آنچه برایمان
ناخوشایند است و آزارمان میدهد ؛
تقصیــــرِ ما نیست ❗️
بخاطرِ حقیقتی هست که ؛
۱ ـ یا یادمان ندادند!
۲ـ یا آنقدر کمرنگ به آن پرداختند که کسی ندید و یادش نماند!
← کدام حقیقت ؟
@shervamusiqiirani - تصنیف : ترنج - استاد صدیق تعریف.mp3
2.4M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
گفتا تو از کجائی کاشفته مینمائی
گفتم منم غریبی از شهر آشنائی
گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت دارم سر گدائی
گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی
گفتم که خوش نوائی از باغ بینوائی
گفتا بدلربائی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی
گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن بدست نائی
گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند
گفتم حدیث مستان سری بود خدائی
#خواجوی_کرمانی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۲۰. مهدی (عجّل اللَّه فرجه الشریف) از اهل بیت علیهم السلام است، خداوند کار او را در یک شب درست میکند. کمال الدین
۲۱. خوشا به حال کسی که حضرت مهدی (عجّل اللَّه فرجه الشریف) را ملاقات کند؛ خوشا به حال کسی که او را دوست داشته باشد؛ و خوشا به حال کسی که به او معتقد باشد. کمال الدین
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
پيام تسليت به آيةالله فاضل لنكراني به مناسبت درگذشت والده ايشان بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم آيةاللَّه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيام به گردهمايي سراسري فرماندهان بسيج، به مناسبت سالروز انتشار پيام رهبر فقيد انقلاب براي تشكيل بسيج مستضعفان و گراميداشت هفته ي بسيج بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم سالگرد تشكيل بسيج مستضعفان، يادآور خاطره ي پُرشكوه مجاهداتي است كه در دوران هشت ساله ي جنگ تحميلي، زيباترين تابلوهاي ايثار و فداكاري همراه با نجابت و فروتني و توأم با شجاعت و رشادت را ترسيم كرده است؛ خاطره ي جوانمردان پاكدامن و غيوري كه شيران روز و زاهدان شب بودند و صحنه ي نبرد با شيطان زر و زور را با عرصه ي جهاد با نفس اماره به هم آميختند و جبهه ي جنگ را محراب عبادت ساختند؛ جواناني كه از لذات و هوسهاي جواني براي خدا گذشتند، و پيراني كه محنت ميدان جنگ را بر راحت پيرانه سر ترجيح دادند، و مرداني كه محبت زن و فرزند و يار و ديار را در قربانگاه عشق الهي فدا كردند؛ خاطره ي انسانهاي بزرگ و كم ادعايي كه كمر به دفاع از ارزشهاي الهي بستند و از هيبت دروغين قدرتهايي كه براي حفظ فرهنگ و ارزشهاي جاهلي غرب به مصاف ارزشهاي الهي آمده بودند، نهراسيدند؛ خاطره ي صدها هزار جوانمرد روستايي و شهري، كاسب و كارگر، دانشجو و طلبه، پزشك و پرستار، مهندس و هنرمند، اداري و بازاري، پير و جوان كه عاشقانه به نداهاي مكرر امامشان و محبوبشان و سلسله جنبان
عشق مقدسشان - حضرت امام خميني (اعلي اللَّه كلمته) - پاسخ گفتند و رو به خدا و پشت به دنيا كردند؛ برخي فوز شهادت يافتند و بعضي با اسارت و جراحت و نقص عضو آزمايش شدند و برخي جسم و جان مبارك خود را كه سرشار از فيض و نور شده بود، سالم و كامل به خانه برگرداندند، تا همچون ذخيره يي براي دفاع در روز احتياج، و در خدمت اسلام و انقلاب و ميهن و ملت، از آن نگهداري كنند؛ «فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بدّلوا تبديلا» (۱). هفته ي بسيج، همچنين سرشار از ياد و نام آن بزرگمرد جهانداري است كه نداي دعوتش همچون صلاي ربوبي در روز الست، فطرتها را مخاطب ميساخت و از اعماق جان بلي گويان جواب ميگرفت؛ خود عاشق بود و عاشقانه سخن ميگفت؛ بنده ي سلم خدا بود و دلها را سلم خود ميساخت؛ دردمندانه ميخروشيد و دردهاي مهلكي را كه افيون مخدر شيطانها از ياد آدميان برده و از درمان محروم ساخته بود، علاج جويانه به احساس آنان برمي گردانيد و به درمان نزديك ميساخت... ؛ ياد و نام امام خميني بزرگ كه خداوند فتح الفتوح تصرف دل هشياران اين ملت و خيل عظيمي از مسلمانان و مستضعفان جهان را نصيب او ساخته بود و او با اين سلاح الهي، قلعههاي تصرف ناپذير استكبار را يكي پس از ديگري گشود و رأس استكبار - يعني امريكاي جهانخوار - را مرعوب ساخت و تخت امپراتوريهاي بي منازع را متزلزل ساخت؛ مسلمانان جهان را بيدار كرد و هستههاي مقاومت اسلامي را با دم گرم و صداي اميدبخش خود متشكل ساخت؛ جمهوري اسلامي را پديد آورد و ......https://eitaa.com/zandahlm1357
فرياد كشيد «يا ابوالفضل» شما وقتي بعد از پيروزي روي تشك كشتي يا محل وزنه برداري يا در هر نقطه ديگري، دست تان را بلند ميكنيد، خدا را شكر ميكنيد، به سجده ميافتيد يا نام بزرگان دين را بر زبان ميآوريد، در واقع داريد همه سرمايه اي را كه آنها خرج كرده اند، با يك حركت ساده دور ميكنيد؛ خداي متعال به شماها كمك و الهام ميكند كه اين كار را انجام بدهيد. حتماً اين حسين آقاي رضازاده آن روز اوّلي كه فرياد كشيد «يا ابوالفضل»، نمي دانست كه اين چقدر اثر ميگذارد؛ او احساس ديني خودش را بروز داد؛ يا آن برادري كه سجده ميكند، يا آن كه دستش را بلند ميكند - كه من بارها در ورزشهاي قهرماني خودمان اين صحنه را از تلويزيون ديدهام - اينها در حقيقت معنويت را القا ميكنند. (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با ورزشكاران شركت كننده در المپيك و پارالمپيك ۱۴/۷/۱۳۸۳)
https://eitaa.com/zandahlm1357