eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.6هزار عکس
35.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ نماز پشت به قبله با لباس نجس به حبیب گفتم وضع خط خوب نیست گردان را ببر جلو آهسته گفت : بچه ها به خاطر خوردن کنسرو فاسد همه مسموم شدند . . . ! امکان برگرداندن آن ها به عقب نبود و بچه ها با همان حال خراب شش روز در حال دفاع بودند….. حبیب گفت : اگه می تونی یکی از بچه های مجروح را ببر گفتم صبر کن با بقیه بفرستشون عقب حبیب اصرار کرد سابقه نداشت تا آن روز حبیب با من بحث کند گفتم باشه دیدم با احترام زیاد نوجوانی را صدا زد ترکشی به سبنه اش اصابت کرده بود جای زخم را با دست فشار می داد . سوار شد تا حرکت کردم صدای اذان از رادیو ماشین بلند شد . تصمیم گرفتم کمی با این نوجوان حرف بزنم گفتم برادر اسمت چیه جواب نداد نگاهش کردم دیدم رنگ به رو نداشت زیر لب چیزهای می گوید فکر کردم لابد اولین بار جبهه آمده و زخمی شده کپ کرده برا همین دیگه سوال نکردم مدتی بعد مودب و شمرده خودش را کامل معرفی کرد . گفتم چرا دفعه اول چیزی نگفتی گفت نماز می خواندمنگاهش کردم از زخمش خون می زد بیرون… گفتم ما که رو به قبله نیستیم تازه پسرجون بدنت پاک نیست لباست هم که نجسه . گفت حالا همین نماز را می خونیم تا بعد ببینیم چی میشه و ساکت شد . گفتم نماز عصر را هم خوندی گفت بله گفتم خب صبر می کردی زخمت را ببندند بعد لباست را عوض می کردی ان وقت نماز می خوندی گفت: معلوم نیست چقدر دیگه تو این دنیا باشم فعلا همین نماز را خوندم رد و قبولش با خدا. گفتم : بابا جون تو چیزیت نیست یک جراحت مختصره زود بر می گردی پیش دوستات.. با خودم فکر کردم یک الف بچه احکام نماز را هم شاید درست بلد نیست والا با بدن خونی و نجس تو ماشین که معلوم نیست قبله کدوم طرفه نماز نمی خونه.در اورژانس پیادش کردم و گفتم باز همدیگر را ببینیم بچه محل! گفت: تا خدا چی بخواد. با برانکارد آمدند ببرنش گفتم خودش می تونه بیاد زیاد زخمش جدی نیست فقط سریع بهش برسید… بیست دقیقه ای آن جا بودم بعد خواستم بروم رفتم پست اورژانس پرسیدم حال مجروح نوجوان چطوره؟ گفتند شهید شد با آرامش خاصی چشم هایش را روی هم گذاشت و رفت….. تمام وجودم لرزید. بعدها نواری از شهید آیت الله دستغیب شنیدم که پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان فرموده: آهای بسیجی خوب گوش کن چه می گویم من می خواهم به تو پبشنهاد یک معامله ای بدهم که در این معامله سرت کلاه برود ! من دستغیب حاضرم یک جا ثواب هفتاد سال نمازهای واجب و نوافل و روزه ها و تهجدها و شب زنده داری هایم را بدهم به تو، و در عوض ثواب آن دو رکعت نمازی را که تو در میدان جنگ بدون وضو پشت به قبله با لباس خونی و بدن نجس خوانده ای از تو بگیرم آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی ؟! خاطرات .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅
🥁ضرب در مجلس ختم🥁 تابستان 1363؛ اردوگاه بستان 💡یکی از روزها نیرویی از گردان 3 به دسته ما آمد که از همان اول، حرکاتش برایم سوال برانگیز شده بود.🤨 🔌با هرچه دم دستش می رسید، مخصوصا قابلمه غذا، ضرب می گرفت.😳😁 💡خیلی هم راحت و روان می نواخت.😌 🔌خیلی که حوصله اش سر می رفت، روی زانویش ضرب می گرفت.😅 💡آنطور که متوجه شدم، نامش عباس دائم الحضور بود، اما برخلاف نامش، همیشه در صبح گاه غایب بود.😳😂 🔌همین را برای اینکه زودتر باهم آشنا شویم، بهانه کردم و باب شوخی را باز کردم.😜 💡گفتم: میگن کچله اسمش رو میذاره زُلفعلی. خوبه توهم اسمتو عوض کنی و بزاری عباس دائم الغیوب.😝🤣 🔌با تبسمی شیرین جوابم رو داد: مثل اینکه خیلی حال داری که همش میری صبحگاه و رزم..😇 💡همین کافی بود تا سر صحبت و رفاقت باز شود. 😎 🔌تا فهمیدم این جوان، همانی ست که بعدازظهرها روی پشت بام ساختمان گردان ضرب می گیرد، با چهره ام ادایی درآوردم؛ انگار دوایی تلخ خورده باشم.😟🤪 💡و گفتم: اَه اَه، برو بیرون بینم بابا.... اصلا کی گفته تو بیایی تو این چادر؟😕 🔌باورم نمیشد او همان باشد.😮 💡چهره و جثه اش به باستانی کارها نمی خورد.😑 🔌سیبیلش تاب نداشت، شکمش هم گنده نبود.😐 💡برعکس، لاغر بود، ریش هم داشت و چهره اش روشن بود؛ به روشنی سیمای بسیجی ها.😶 💡هرچه ادا و اطوار درآوردم، فقط خنده تحویلم داد.😊 🔌دست آخر تیرنهایی اش را از کمان رها کرد که: میگم اگه یکم ورزش کنی، اون پی های شکمت آب میشه، اونوقت میتونی توی صبحگاه خوب بدوی.😆😂 💡عباس خاطره ای از همین عادتش تعریف کرد: یکبار که یکی از فامیلامون مرده بود، همراه بابام رفتم مجلس ختمش توی مسجد.🥲 🔌همینطور که نشسته بودم و به قرآن گوش میدادم، چشمم افتاد به پدرم که آن طرف تر نشسته بود و سعی می کرد با ایما و اشاره، به من چیزی بفهمونه.🧐😟 💡هرکاری کردم نتونستم منظورشو بفهمم.🤔 🔌با عصبانیت انگشتاش رو روی زانو زد.😡 💡تازه فهمیدم چی میگه.🤭😁 🔌ناخودآگاه داشتم روی پام ضرب میگرفتم و همه میخ من شده بودند.😅😂🤣🤣 📚تبسم های جبهه/ حمید داود آبادی 😂 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🔸زنگ آخر پشت مدرسه، خاطرهٔ مشترک دهه شصتیا 😂😅 https://eitaa.com/zandahlm1357
12.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم داستان زندگی (هانیکو) نوستالژی دهه شصت قسمت 7
71.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم داستان زندگی (هانیکو) نوستالژی دهه شصت قسمت 6
قسمت ششم همه چیز به هم ریخته بود. انگار هیچگاه، دنیا قصد خوش رقصی برای من را نداشت. منی که حاضر بودم تمام سکه های عمرم را خرج کنم تا لحظه ایی سازِ دنیا، بابِ دلم کوک شود. حالادیگر دانیال را هم نداشتم. من بودم و تنهایی.. بیچاره خانه مان، که از وقتی ما را به خود دیده بود، چیزی از سرمای شوروی برایش کم نگذاشته بودیم. روزهایم خاکستری بود، اما حالا رنگش به سیاهی میزد. رفتار های دانیال علامتی بزرگ از سوال را برایم ایجاد میکردند. چه شده بود؟؟ این دین و خدایش چه چیزی از زندگیمان میخواستند؟؟ مگر انسان کم بود که خدا، اهالی این کلبه ی وحشت زده را رها نمیکرد؟ مادر یک مسلمان ترسو.. پدر یک مسلمان سازمان زده.. و حالا تنها برادرم، مسلمانی مذهبی که از هّل حلیم، دیگ را به آغوش میکشید. کمتر با دانیال برخورد میکردم. اما تمام رفتارهایش را زیر نظر داشتم. چهره ی عجیبی که برای خود ساخته بود. و برخوردهای عجیبترش، کنجکاویم را بیشتر میکرد. و در بین چیزی که مانند خوره، جانِ ذهنیاتم را میخورد، اختلاف عقاید و کنشهایش با مادر مسلمانم بودم. هر دو مسلمان.. اما اختلاف؟؟؟ پس مسلمانها دو دسته اند.. ترسوهایش مانند مادر، مهربان و قابل ترحمند.. جسورهایش میشوند دانیال. دانیالی که نمیدانستم کیست؟؟ بد یا خوب؟؟؟ راستی پدرم از کدام گروه بود؟؟ نه.. اون فقط یک مجاهد خلقیِ مست بود..همین و بس.. دیگر طاقتم تمام شد. باید سر درمیاوردم، از طوفانی که آرامش اندکم را دزدید.. باید آن پسر مسلمان را پیدا میکردم و دروازه های زندگیمان را به رویش میبستم. دلم فقط برادرم را میخواستم. دانیال زیبای خودم.. بدون ریش.. با موهای طلایی و کوتاهش.. پس همه چیز شروع شد. هر جا که میرفت، بدون اینکه بفهمد، تعقیبش میکرد. در کوچه و خیابان.. اما چیز زیادی دستگیرم نمیشد. هر بار با تعدادی جوان در مکانهای مختلف ملاقات میکرد. جوانهایی با شمایلی مسلمان نما، که هیچ کدامشان ،آن دوست مسلمان نبودند. راستی آنها هم خواهر داشتند؟؟ و چقدر سارای بیچاره در این دنیا بود.. از این همه تعقیب چیزی سر درنمی آوردم.. فقط ملاقات های فوری.. چند دقیقه صحبت.. و بعد از مدتی خیابان گردی، ورود به خانه های مهاجر نشین، که من جرات نزدیک شدن به آنها را نداشتم .گاهی ساعتها کنج دیواری، زیر باران منتظر میمانم.. اما دریغ… پس کجا بود این دزد اعظم، که فقط عکسش را در حافظه ام مانند گنجی گران؛ حفظ میکردم، برای محاکمه.. روزی بعد از ساعتها تعقیب و خیابان گردی های بی دلیل دانیال، سرانجام گمش کردم. و خسته و یخ زده راهی خانه شدم.. هنوز به سبک خانواده های ایرانی، کفشهایم را درنیاورده بودم که… ادامه دارد........ بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
4_5812331589014654075.mp3
11.58M
۳۳ 🔮 دنیا ؛ نمی‌تونه بهشتِ تو باشه! اما می‌تونه برات، تبدیل به بهشت بشه! 🔮 دنیا؛ نمی‌تونه همه‌ی آرزوهای تو رو، برات مهیّا کنه! اما می‌تونه، شبیه یک بستر، تو رو برسونه به تهِ تمام آرزوهات! ☜ اول باید بتونی، تفاوت این دو تا رو درک کنی! تا بتونی درست ازش، بهره بگیری!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-1 - مستور و مست - همايون شجريان.mp3
722.9K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست پیوند عمر بسته به موییست هوش دار غمخوار خویش باش غم روزگار چیست معنی آب زندگی و روضه ارم جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست راز درون پرده چه داند فلک خموش ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست تا در میانه خواسته کردگار چیست 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۱۳۶. خوشا به حال شیعیان قائم ما که در دوران غیبت او، چشم انتظار ظهورش، و در دوران ظهور سر نهاده به فرمانش هستند. بحار الانوار ۱۳۷. خوشا به حال کسی که در زمان غیبت قائم ما، به فرمان ما تمسک جوید، که در نتیجه قلب او هرگز به طرف باطل متمایل نخواهد شد. بحار الانوار https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: پيام به مناسبت دومين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى (ره) پيام به مناسبت دومين سالگرد ارتحال حضرت امام خميني (ره) بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم الم تر كيف ضرب اللَّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها في السّماء تؤتي اكلها كلّ حين باذن ربّها و يضرب اللَّه الامثال للنّاس لعلّهم يتذكّرون (۱) بار ديگر چهاردهم خرداد فرا رسيد؛ روز عزاي بزرگ جهان اسلام؛ روزي كه در آن، ايران صبحي بي خورشيد را آغاز كرد؛ روزي كه انقلاب، ديگر ضربان آن قلب تپنده را نشنيد؛ روزي كه در سراسر جهان، هرجا مسلمان دردمند يا انسان آزاده يي بود، احساس يتيمي كرد؛ روزي كه ملت ايران، صخره ي استواري را كه بدان تكيه كرده بود و سرو بلندي را كه در سايه ي آن آرميده بود و روح بزرگي را كه كعبه ي عشق و ايمان خود ساخته بود، در كنار خود نيافت؛ روز عزا، روز امتحان، روز فقدان بزرگ و روز ميثاقي ابدي با آن كه جامه ي عاريت را به حيات ابدي تبديل كرده بود. آري، در آن روز، نعمت مجاورت عيني و حضور جسماني امام از دست ما گرفته شد و شعله ي برقي كه به قدرت الهي در فضاي زندگي آلوده و مادّي اين زمانه درخشيده بود، خاموش گشت؛ اما از سويي، معرفت امام ابعادي تازه يافت و به بركت يادآوري لحظه‌هاي تكرارنشدنيِ سالهاي آن رهبريِ شگفت آور و بي نظير، ذهنها به تأمل و تدبري كه عادتاً تا كسي زنده و در دسترس است، رخ نمي دهد، روي آورد و چشمها خورشيد فروزان و گرمابخشي را كه اكنون ستاره يي دوردست شده بود، به رصد نشست. آنچه در ستايش آن يگانه ي زمان و مجدد دوران، در روزي و هفته يي چند، بر زبانها و قلمها و در شعرها و مقاله‌ها آمد، در همه ي دوران رهبريش نيامده بود، و اين براي نسل معاصر - كه سالها دچار تبليغات عنادآميز و فضاي غبارآلوده ي دوران انقلاب و جنگ تحميلي بود - فوزي عظيم به شمار مي‌رفت و مي‌رود. و از سوي ديگر، احساس خلأ امام كبير و عظيم، دلهاي انديشناك از خطرات محتمل را يكدل كرد و همه را بر صراط مستقيم خط امام و دفاع از ميراث گرانبهاي او - يعني نظام اسلامي و ارزشهاي انقلاب - ثابت قدم ساخت؛ شور و همتي تازه به ملت، و عزم و تلاشي كم سابقه به خدمتگزاران كشور، و قوّت و استحكامي بيش از گذشته به رابطه ي ملت و دولت بخشيد و بركات پايان ناپذير آن سلاله ي پيامبران و منادي راه صالحان، پس از رحلت از اين جهان نيز، كشور و ملت و انقلاب را شامل شد؛ «فسلام عليه يوم ولد و يوم ارتحل و يوم يبعث حيّا». اكنون با گذشت دو سال از آن حادثه ي تلخ، اگرچه سالگرد روزي كه در آن از زمين و آسمان غم مي‌روييد و مي‌باريد، بار ديگر كامها را تلخ و دلها را سرشار از اندوه مي‌كند، اما مشاهده ي اين كه امام عظيم الشأن ما، همچنان در همه ي مشاهد و مناظر انقلاب، حاضر و ناظر و چون خورشيد پرتوافشان است، دلها و جانها را از اميد و اطمينان سرشار مي‌سازد. خدا را شكر كه طمع و پيش بيني دشمنان - كه مترصد بودند با درگذشت امام، كشور را دچار هرج ومرج، انقلاب را مواجه با بن بست، ملت ايران را آشفته، وتوطئه‌هاي خود را موفق ببينند - سراب شد و نيرنگ و افسون آنان كه كوشيدند كشور و ملت و دولت را از راه امام بگردانند، با هوشياري و تعهد مسؤولان و حضور دايمي مردم در صحنه خنثي گشت و راه امام و خط روشني كه در برابر ملت ترسيم كرده بود، با قوّت و قاطعيت ادامه يافت. اكنون در كنار خاطره ي تلخ چهاردهم خرداد، اين واقعيت شيرين در برابر چشم ماست كه امام راحل، اگر نه به جسم، اما با فكر و راه و وصيت هميشه زنده ي خود در كنار ماست و زنده است و به فضل و قدرت خدا، هيچ قدرتي نخواهد توانست اين حضور و اين حيات را سلب كند و جمهوري اسلامي را از پدر و بنيانگذار و معلم بزرگ خود جدا سازد. اينك اين جانب از اين فرصت براي ذكر نكاتي چند استفاده مي‌كنم: اول آن كه دشمنان كه نتوانسته اند - و به ياري خدا هرگز نخواهند توانست - ايران اسلامي را از راه امام راحل و خط فكري، سياسي او جدا كنند، ..... مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
اطلاعات سنگر عظيمي در اختيار شماست (وزارت اطلاعات ؛ مواظب باشيد اخلاصتان را از دست ندهيد. صحنه يي كه شما درگير آن هستيد، صحنه ي بسيار عجيبي است. شايد در ميان سنگرهايي كه جمهوري اسلامي مبارزه مي‌كند، هيچ سنگري بافضيلت تر از سنگر شما نباشد؛ چون هميشه و در همه جا، خطر از ناحيه ي نفوذ اطلاعاتي دشمن بيشتر است. مردم بايد هوشياري اطلاعاتي خود را حفظ كنند و در مقابل تحرك دشمن حساسيت داشته باشند. قصار نویسنده ؛آیت الله العظمی سید علی خامنه ای(دام ظله) https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃﷽🌸🍃 هر وقت کارد به استخونت رسید،😔 و فکر کردی که خیلی تنها شدی و دیگه دنیا به آخر رسیده،💔 یادت باشه که اگه همه هم تنهات گذاشتن، هنوز یکی هست☝️ که به دادت برسه. ❌ لازم نیست از بقیّه کمک بخوای.. با این آیه برو سراغ خدا جون، و جلوش زار بزن و بگو: خدایا کمک 🥺👇 🕋 أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ (نمل/۶۲) 💢 کیست که دعای درمانده را اجابت می‌کند، و گرفتاری را برطرف می‌سازد؟!!
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: معرفي شخصيت امام در يک نگاه كنيه أبوالحسن، أبوعلى لقب سراج الله، نورالهدي، قرة عين المؤمنين، مكيدة الملحدين، كافي الخلق، الرضى، الرضا، رب السرير، رب التدبير، الفاضل، الصابر، الوفى، الصديق، سلطان الانس و الجانّ، غريب الغرباء، معين الضعفاء، شمس الشموس. پدر امام موسى بن جعفر (ع) هفتمين امام شيعيان (۱۲۸ - ۱۸۳ ه. ق). مادر كنيزى به نام تكتم كه از شرافتمندان عجم به شمار مىرفته است. فرزندان اقوال در مورد تعداد فرزندان آن حضرت مختلف است، اما مشهور در بين علماء شيعه اين است كه امام (ع) تنها يك فرزند داشته به نام جواد (ع) (امام نهم شيعيان). همسر سبيكه يكى از كنيزان آن حضرت كه مادر حضرت جواد (ع) است، و‌ام حبيبه دختر مأمون كه در جريان ولايتعهدى تحميلى با انگيزه سياسى به عقد امام (ع) در آمد. برادران و خواهران نظريات در مورد تعداد خواهران و برادران آن حضرت مختلف است، عده اى تعداد آنها را ۵۹ نفر و برخى ۲۹ نفر و بعضى ۳۷ يا ۳۶ نفر ذكر كرده اند كه عبارتند از؛ ۱۷ برادر به نامهاى ابراهيم، عباس، قاسم، اسماعيل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، حمزه، عبدالله، اسحاق، عبيدالله، زيد، حسن فضل، سليمان و نوزده خواهر به نامهاى ؛ فاطمه كبرى، فاطمه صغرى، رقيه، حكيمه،‌ام ابيهǠ، رقيه صغرى، كلثوم،‌ام جعفر، لبابه، زينب، خديجه، عليه، امنه، حسنه، بريهه، عايشه،‌ام سلمه، ميمونه،‌ام كلثوم. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357