eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.3هزار دنبال‌کننده
45.6هزار عکس
32.4هزار ویدیو
1.5هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت شصت وهشت: نمیدانم چقدر گذشت.. چند ساعت؟؟ یا چند روز؟؟ اما اولین دریافتیِ حسی ام، بویِ تندِ ضدعفونی کننده ی بیمارستان بود و نوری شدید که به ضربش، جمع میشد پلکهایِ سنگینم. و صدایی که آشنا بود.. آشنایی از جنسِ چایِ شیرین با طعم خدا.. باز هم قرآن میخواند.. قرآنی که در نا خودآگاهم،نُت شد و بر موسیقاییِ خداپرستیم نشست.. در لجبازیِ با دیدن و ندیدن، تماشا پیروز شد. خودش بود. حسام. قرآن به دست، رویِ ویلچر با لباسِ بیمارانِ بیمارستان.. لبخند زدم. خوشحال بودم که حالش خوب است، هم خودش، هم صدایش.. باز دلم جایِ خالیِ دانیال را فریاد زد. صدایم پر خش بود و مشت شده ( دا.. دانیال کجاست؟) تعجب زده، نگاهم کرد، اما تند چشمانش را دزدید.. راستی چشمانش چه رنگی بود؟؟هرگز فرصت شناساییش را نمیداد این جوانِ با حیا.. لبخند به لب قرآنش را بوسید و روی میز گذاشت ( الحمدالله به هوش اومدین.. دیگه نگرانمون کرده بودین.. مونده بودم که جوابِ دانیالو چی بدم؟؟) با موجی بریده دوباره سوالم را تکرار کردم و او با تبسم سرش را تکان داد (همه ی خواهرا اینجورین یا شما زیادی اون تحفه رو دوست دارین؟؟ آخه مشکل اینجاست که هر چی نگاه میکنم میبینم که چیزی واسه دوست داشتن نداره.. نه تیپی.. نه قیافه ایی.. نه هنری.. از همه مهمتر، نه عقلی..) دوست داشتم بخندم. دانیال من همه چیز داشت.تیپ، قیافه، هنر، عقل و بهترین مهربانی هایِ برادرانه یِ دنیا.. صندلی اش را به سمت پنجره هل داد. پرده را کنار زد ( ایران نیست..) نگران به صورتِ ریش دارش خیره شدم. ( اما اصلا نگران نباشید.. جاش امنه.. من تمام ماجرا رو براتون تعریف میکنم.. ) مردی چاق و میانسال وارد اتاق داشت ( آقا سید، میشه بفرمایید من و همکارام چه گناهی کردیم که تو بیمارِ این بیمارستانی؟؟ ) حسام با لبهایی جمع شده از شدت خنده، دست در جیبش کرد و موزی درآورد ( عه.. نبینم عصبانی باشیا.. موز بخور.. حرص نخور.. لاغر میشی، میمونی رو دستمون..) این جوان در کنارِ داشتنِ خدا، طبع شوخ هم داشت؟؟ خدا و شوخ طبعی منافات نداشتند؟ پرستار سری تکان داد (بیا برو بچه سید.. مادرت در به در داره دنبالت میگرده.. آخه مریضم انقدر سِرتِق؟؟ بری که دیگه اینورا پیدات نشه..) حسام خندید ( آمینشو بلند بگو..) سرش را پایین انداخت و با صدایی پر متانت مرا خطاب قرار داد (سارا خانووم. الان تازه بهوش اومدین. فردا با اجازه پزشکتون میامو کلِ ماجرا رو براتون تعریف میکنم.. فعلا یا علی..) نام علی غریب ترین، اسم به گوشم بود.. چون تا وقتی پدر بود به زبان آوردنش در خانه، فرقی با هنجارشکنی نداشت.. دو پرستار زن وارد اتاق شدند و حسام کَل کَل کنان با آن پرستار چاق از اتاق خارج شد. و من خوابِ زمستانی را به انتظار کشیدن تا فردا ترجیح میدادم.. ادامه دارد.. رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اخلاق مهدوی 75.mp3
4.5M
💠 🎤 با توضیحات 🎬 جلسه 51 👈اهمیت بین الطلوعین ❇️ 90 جلسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-5 - دیوانه شو.mp3
2.68M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو 🎶🎶🎶🎶🎶🎶 ای لولی بربط زن تو مستتری یا من ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه چون کشتی بی‌لنگر کژ می‌شد و مژ می‌شد وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: ۲۵۹. بدانید که غیبت فرزندم به قدری طولانی می‌شود که مردم در شک واقع می‌شوند؛ مگر افرادی که خدا ایمانشان را نگه داری کند. بحار الانوار ۲۶۰ مِثل او دراین امّت، مِثل خضر و مَثَلش مَثل ذی القرنین است. کمال الدین https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: همين هدف در كتابهاي ديگري نيز تعقيب شده است، اگر چه با روشهاي تقريباً متفاوتي. مثلاً در «الحكايات» كه بخش عمده ي آن مصروف رد عقايد معتزله در عناوين مختلف كلامي است، فصلي باز شده است زير عنوان «اتهام التشبيه» كه در آن، راوي حكايات - كه گويا سيد مرتضي است - چنين مي‌گويد كه: «معتزله، اسلاف ما را متهم به تشبيه كرده اند و حتي برخي از اهل حديث از اماميه نيز اين سخن را از آنان پذيرفته و مدعي شده اند كه ما عقيده ي نفي تشبيه را از معتزله گرفته ايم... » آنگاه از شيخ مفيد (ره) درخواست مي‌كند كه حديثي روايت كند كه اين تهمت را باطل سازد. مفيد در پاسخ پس از آن كه درباره ي سابقه و ريشه ي اين تهمت قدري سخن مي‌گويد و روايات وارده از اهل بيت (ع) در رد تشبيه را بيش از حد احصاء قلمداد مي‌كند حديثي در اين باره از حضرت ابي عبداللَّه (ع) نقل مي‌كند، آنگاه مي‌گويد: «اين سخن ابي عبداللَّه (عليه السّلام) است، حالا چطور ممكن است كه ما اين را از معتزله گرفته باشيم؟! مگر اين كه گوينده ي اين حرف در دينداري ضعيف باشد. (الحكايات ص ۷۹ - ۸۱) اين كه شيخ بزرگوار با اين اهتمام، تهمت تشبيه و جبر و رؤيت را از عقايد شيعه نفي مي‌كند خود مصداق بارز ديگري است از مرزباني شيخ مفيد و تثبيت هويت مستقل مكتب اهل بيت (ع) كه عنوان بحث كنوني ما است. با توجه به آنچه مفيد در كتاب اوائل المقالات و ساير كتب كلامي اش مانند: تصحيح الاعتقاد و الفصول المختارة و غيرها در بيان عقايد تشيع و بيان فارق ميان آن و عقايد ديگر نحله‌هاي كلامي و مخصوصاً مكتب اعتزال، افاده كرده است مي‌توان گفت كه وي در صدد آن بوده است كه يك نظام فكري، منسجم و داراي حدود و ثغور روشن و مشخص براي تشيع ارائه دهد. شك نيست كه نقطه ي شاخص و متمايز كننده در اين نظام فكري، مسأله ي امامت است بدين معني كه هيچ نخله ي ديگري در اين مسأله با شيعه شريك نيست و مناط در نسبت دادن فرد يا جماعتي به مذهب شيعه اعتقاد به اين مسأله است. درست است كه شيعه در بسياري ديگر از اعتقاداتش نيز با وجود شباهت در عنوان مسأله با فرقهاي ديگر - مانند توحيد و عدل و صفات و امثال آن - در روح و معنا يا در برخي از فروع و جزئيات داراي اختلافات عمده يي با آن فرق است، ولي در مسأله ي امامت، تمايز ميان شيعه و ديگر فرقهاي اسلامي از همه آشكارتر و صريح تر است. لذا شيخ مفيد علاوه بر اين كه در كتابهاي مفصل خود مانند اوائل المقالات و غيره افتتاح كلام را با مسأله ي امامت قرار داده، رساله‌هاي كوتاه و بلند متعددي نيز در موضوع امامت با نامهاي مختلف به رشته ي تحرير درآورده است. ذكر اين نكته در اين جا مناسب است كه «نقطه ي شاخص» بودن مسأله ي امامت در نظام فكري مفيد - چنانكه بيان شد - غير از چيزي است كه يكي از مستشرقين در اين باره پنداشته و امامت را «محور نظام فكري» مفيد معرفي كرده است. محور نظام فكري شيعه و همه ي متكلمان آن - مفيد و غيره مفيد - مسأله ي صانع و توحيد باري تعالي است. مسائل مهمي همچون: صفات حق تعالي، تعداد و معني و نسبت آن با ذات حضرت حق (عزّاسمه)، مسأله ي نبوت و فروع آن، مسأله ي عدل، و نيز مسأله ي امامت و مسائل مربوط به تكليف و قيامت و غيرها... همه و همه متفرعات آن مسأله و مبتني بر آن است. متأسفانه مستشرقين و كساني كه احاطه ي علمي لازم به مفاهيم اسلامي ندارند از اين گونه اشتباهات در فهم مراد بزرگاني چون شيخ مفيد مي‌كنند كه بايد اين گونه جلسات و مباحثات، كج فهمي‌هاي آنان را اصلاح و حقايق را روشن سازد. پژوهشگر غربي يي كه درباره ي افكار شيخ مفيد مطالبي نوشته، گاه آن بزرگوار را فاقد نظام فكري مشخص و گاه صاحب نظام فكري يي كه مبتني بر امامت است معرفي مي‌كند. چنانكه گفته شد اين هر دو سخن خطا است. نظام فكري مفيد در كتابها و رساله‌هاي متعدد شيخ بزرگوار به روشني ترسيم شده است و محور آن پس از مسأله ي «معرفت» كه مقدمه ي طبيعي مسائل اعتقادي است، مسأله ي ذات و صفات باري است، ساير مسائل اساسي بر حسب مراتب خود بر آن متفرعند. مسأله ي امامت چنانكه گفته شد شاخص و نقطه ي تمايز اصلي اين مكتب با ديگر مكاتب است و عقيده يي است كه پيرو تشيع بدان شناخته مي‌شود، شايد بتوان اين مسأله را به مسأله ي «المنزلة بين المنزلتين» در مكتب معتزله قياس كرد. مقام معظم رهبری https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوزدهم دى روز نوزدهم دي بدون شك يكي از ايام اللَّه است. اين روز در تاريخِ بعد از خود و مسير حركت در طول انقلاب و نهضت، تأثير اساسي داشت. روز نوزدهم دي نقطه ي عزيمت در نهضت و انقلاب اسلامي ايران است. قصار نویسنده ؛آیت الله العظمی سید علی خامنه ای(دام ظله) https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 و انتها به سوی پروردگار توست. 📚[سوره - 42]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: بقره متن حديث سورة البقرة (۲) ۱- الصدوق عن محمّد بن أحمد السنانى رضى الله عنه قال: حدّثنا محمّد بن أبى عبدالله الكوفى عن سهل بن زياد الآدمى عن عبدالعظيم بن عبدالله الحسنى رضى الله عنه عن إبراهيم بن أبى محمود، قال: سألت أباالحسن الرضا عليه السلام عن قول الله تعالي (و تركهم فى ظلمات لايبصرون) فقال: إنّ الله تبارك و تعالي لايوصف بالترك كما يوصف خلقه، و لكنّه متي علم أنّهم لايرجعون عن الكفر و الضلال، منعهم المعاونة و اللّطف و خلّي بينهم و بين اختيارهم، قال: و سألته عن قول الله عزّوجلّ (ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم) قال: الختم هو الطبع علي قلوب الكفار عقوبة علي كفرهم كما قال عزّوجلّ (بل طبع الله عليها بكفرهم فلايؤمنون إلّا قليلاً). قال: و سألته عن الله عزّوجلّ هل يجبر عباده علي المعاصى؟ فقال: بل يخيّرهم و يمهلهم حتّي يتوبوا، قلت: فهل يكلّف عباده ما لايطيقون؟ فقال: كيف يفعل ذلك؟ و هو يقول (و ما ربّك بظلاّم للعبيد)؟! ثمّ قال: حدّثنى أبى موسي بن جعفر عن أبيه جعفر بن محمّد عليهم السلام أنّه قال: من زعم أنّ الله يجبر عباده علي المعاصى أو يكلّفهم ما لايطيقون، فلاتأكلوا ذبيحته و لاتقبلوا شهادته و لاتصلّوا وراءه و لاتعطوه من الزكاة شيئاً. ۲- الصدوق عن محمّد بن إبراهيم بن أحمد بن يونس المعاذى، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن سعيد الكوفى الهمدانى، قال: حدّثنا علىّ بن الحسن بن علىّ بن فضال عن أبيه عن الرّضا علىّ بن موسي عليه السلام قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ (سخر الله منهم) و عن قول الله عزّوجلّ (الله يستهزى ء بهم) و عن قوله (و مكروا و مكر الله) و عن قوله (يخادعون الله و هو خادعهم) فقال: إنّ الله تبارك و تعالي لايسخر و لايستهزئ و لايمكر و لايخادع، و لكنّه عزّوجلّ يجازيهم جزاء السخريّة، و جزاء الاستهزاء، و جزاء المكر، و الخديعة، تعالي الله عمّا يقول الظّالمون علوّاً كبيراً. ۳- الصدوق عن عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس النيسابورى العطّار قال: حدّثنا علىّ بن محمّد بن قتيبة عن حمدان بن سليمان عن عبدالسلام بن صالح الهروى، قال: قلت للرضاعليه السلام: يا بن رسول الله أخبرنى عن (الشجرة) الّتى أكل منها آدم و حوّاء ما كانت؟ فقد اختلف الناس فيها، فمنهم من يروى أنّها الحنطة، و منهم من يروى أنّها العنب، و منهم من يروى أنّها شجرة الحسد، فقال: كلّ ذلك حقّ. قلت: فما معني هذه الوجوه علي اختلافها؟ فقال: يا أباالصلت إنّ شجرة الجنّة تحمل أنواعاً فكانت شجرة الحنطة، و فيها عنب و ليست كشجرة الدّنيا و إنّ آدم لمّا أكرمه الله تعالي ذكره بإسجاد ملائكته له و بإدخاله الجنّة قال فى نفسه: هل خلق الله بشراً أفضل منّى؟ فعلم الله عزّوجلّ ما وقع فى نفسه فناداه: ارفع رأسك يا آدم فانظر إلي ساق عرشى، فرفع آدم رأسه فنظر إلي ساق العرش فوجد عليه مكتوباً "لا إله إلّا الله، محمّد رسول الله، علىّ بن أبى طالب أميرالمؤمنين، و زوجته فاطمة سيّدة نساء العالمين، و الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنّة" فقال آدم: يا ربّ من هؤلاء؟ فقال عزّوجلّ: يا آدم هؤلاءِ ذريّتك و هم خير منك و من جميع خلقى و لولاهم ما خلقتك و لاخلقت الجنّة و النار، و لاالسماء و الأرض فإيّاك أن تنظر إليهم بعين الحسد فأخرجك عن جوارى، فنظر إليهم بعين الحسد، و تمنّي منزلتهم فتسلّط عليه الشيطان حتّي أكل من الشجرة الّتى نهى عنها، و تسلّط علي حوّاء لنظرها إلي فاطمة بعين الحسد حتّي أكلت من الشجرة كما أكل آدم، فأخرجهما الله عن جنّته و أهبطهما عن جواره إلي الأرض. ۴- العيّاشى عن سليمان الجعفرى، قال: سمعت أبالحسن الرضا عليه السلام فى قول الله عزّوجلّ (و قولوا حطّة نغفرلكم خطاياكم) قال: فقال أبوجعفر: نحن باب حطّتكم. ۵- الصدوق عن محمّد بن القاسم المفسّر المعروف بأبى الحسن الجرجانى رضى الله عنه قال: حدّثنا يوسف بن محمّد بن زياد و علىّ بن محمّد بن سيّار عن أبويهما عن الحسن بن علىّ عن أبيه علىّ بن محمّد عن أبيه محمّد بن علىّ عن أبيه الرضا علىّ بن موسي عليه السلام عن أبيه موسي بن جعفرعليه السلام عن أبيه الصادق جعفر بن محمّد عليه السلام فى قول الله عزّوجلّ (و اتّبعوا ما تتلوا الشياطين علي ملك سليمان و ما كَفَرَ سليمان) قال: اتبعوا ما تتلو كفرة الشياطين من السحر و النيرنجات علي ملك سليمان، الّذين يزعمون أنّ سليمان به ملك و نحن أيضاً به، فظهر العجائب حتّي ينقاد لنا الناس. و قالوا: كان سليمان كافراً ساحراً ماهراً بسحره، ملك ما ملك، و قدر ما قدر فردّ الله عزّوجلّ عليهم فقال (و ما كفر سليمان) و لااستعمل السحر الّذى نسبوه إلي سليمان و إلي (ما أُنزل علي الملكين ببابل هاروت و ماروت) و كان بعد نوح عليه السلام قد كثر السحرة و المموّهون ، فبعث الله عزّوجلّ ملكين إلي نبىّ ذلك الزمان بذكر ما تسحر به السحرة، و ذكر ما يبطل به سحرهم و يردّ به كيدهم، فتلقّاه النبىّ عن الملكين، و أدّاه إلي عباد الله بأمر الله عزّوجلّ، فأمرهم أن يقفوا به