.......:
سورههاي قرآن
۱. قرآن چند سوره دارد؟ قرآن ۱۱۴ سوره دارد.
۲. بزرگترين سوره قرآن کدام است؟ بزرگترين سوره قرآن سوره بقره است.
۳. کوچک ترين سوره قرآن کدام است؟ کوچک ترين سوره قرآن، سوره کوثر است.
۴. اولين سوره قرآن کدام است؟ اولين سوره قرآن، حمد است.
۵. آخرين سوره قرآن کدام است؟ آخرين سوره قرآن ناس است.
۶. اولين سوره اي که نازل شد کدام است؟ اولين سوره نازل شده قرآن به تعبير بعضي حمد است و اولين آيات نازل شده، آيات اول سوره علق است.
۷. آخرين سوره اي که نازل شد کدام است؟ آخرين سوره نازل شده قرآن سوره نصر است.
۸. کدام سورههاي قرآن به طور کامل يک جا نازل شده است؟ سورههاي کوثر، نصر، اخالص، لهب و... به صورت کامل و يک جا نازل شده است.
۹. آخرين سوره اي که يک جا نازل شد کدام است؟ آخرين سوره اي که يک جا نازل شد سوره اخلاص است.
۱۰. آخرين سوره قرآن مکي است يا مدني؟ آخرين سوره قرآن (سوره ناس) مکي است.
#دانستنی هاو معماهای قرآنی
حسین خاکستری✍
https://eitaa.com/zandahlm1357
💥معجزه علمی دیگری ازقرآن💥
👌بخوانیدتانوری برایمانتان افزوده شود
🌸سوره مبارکه نحل آیه ۶۶🌸
☘وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً ۖ نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ☘
🌱و در وجود چهارپایان، برای شما (درسهای) عبرتی است: از درون شکم آنها، از میان غذاهای هضمشده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مینوشانیم!🌱
💥بطور طبیعی در چهارپایان ، بلافاصله بعد از زایش، شیردهی شروع می شود. درواقع مواد لازم برای ترشح و تولید شیر، از غذاهای هضم شده در معده که خون آنها را حمل میکند، تامین میشود. همچنین گره های لنفی موجود در پستان هم، با نابودی باکتری های وارد شده به درون آن، مانع از عفونی شدن شیر می گردند.
👌در حالی که سیستم دستگاه گردش خون و نقش آن در حمل مواد گوارش شده، سالها بعد از نزول قرآن، توسط ویلیام هاروی کشف شد؛
👈چه کسی جز خداوندمتعال می توانسته پیامبرش را نسبت به این مساله آگاهی داده باشد.
☄آیا کسی هست که از این همه معجزه آشکار قرآن پند گیرد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: چرا ميز حركت مى كند؟ اكنون برگرديم به تجزيه و تحليل موضوع ميزگرد: در مورد «حركت ميزگرد» ك
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
پيام ارواح
اكنون كه
علّت حركت «ميز» كه تصوّر مى شود به وسيله ارواح صورت مى گيرد تا حدودى روشن شد، بايد به بررسى پيامهايى كه از ارواح دريافت مى دارند، بپردازيم:
پيامهايى را كه مدّعى هستند به وسيله «ميزگرد» از ارواح دريافت مى دارند- تا آنجا كه ما ديده ايم- به هيچ وجه قابل اعتماد نيست و ارزش علمى ندارد؛ زيرا اين پيامها يك عيب اصولى دارد و آن اين كه: يا از كلّيّاتى است كه در زندگى هركس مصداقهايى براى آن وجود دارد، و يا مربوط به مسائلى است كه راهى به سوى اثبات و نفى آنها در دست نيست.
ارتباط با ارواح، ص: ۱۰۸
توضيح اينكه:
هركس در زندگى خود شاهد شكستها و پيروزيهايى بوده است؛ در امتحانات و مسائل درسى، در كسب و كار و امور تجارى، در مبارزات سياسى، در امر ازدواج، در معاشرت هاى دوستانه و مانند اينها.
ناگاه او در مجلسى حضور مى يابد كه كسى پشت ميز نشسته و روى تعمّد، يا بر اثر تلقيناتى مدّعى ارتباط با ارواح است. از او خواهش مى كنند كه با فلان روح تماس بگيرد و پيامى براى اين شخص بياورد. پيام به اين صورت بيرون مى آيد:
«از شكستى كه براى شما پيش آمده، ناراحت نباشيد، اين شكست قابل جبران است. »
يا اين كه مى گويد: «مواظب باشيد پيروزيهاى خود را به سادگى از دست ندهيد! »
افراد عادى از شنيدن اين سخن، بسيار تعجّب مى كنند و تصوّر مى نمايند كه روحى از اسرار و رازهاى درونشان خبر داده، در حالى كه اين سخن يك «كلّى گويى» بيش نبوده كه براى همه ممكن است، ولى اين شما هستيد كه آن را بر
ارتباط با ارواح، ص: ۱۰۹
حوادث خاصّى كه در ذهنتان بوده تطبيق مى كنيد و تصوّر
مى نماييد از روى اين حوادث خصوصى و شخصى پرده برداشته شده، در حالى كه چنين نيست.
و يا «مثلًا» هركس از ما، در عمر خود به دوستان و آشنايان خود خدمتهايى كرده ايم، و چه بسا در ميان آنها افرادى بوده اند كه قدر خدمت ما را نشناخته اند و ارزشى براى آن قائل نباشند، و صحنه هاى مربوط به اين موضوع، در گوشه و كنار ذهن ما باقى مانده است.
ناگاه مى شنويم كسى بدون هيچ گونه مقدّمه، مدّعى مى شود كه روح فلان به شما چنين پيام فرستاده: «شما به كسى نيكى كرده ايد و او به شما بدى مى كند امّا مكافات خود را خواهد ديد!... »
فوراً تصوّر مى كنيد اين شخصِ مدّعى ارتباط، از درون شما خبر داده، و در انتظار مكافات عمل طرف خواهيد نشست.
يا اين كه «مديوم» مدّعى مى شود كه روح پدر شما حاضر است و مى گويد: «من از شما راضى هستم، خيرات براى من بفرستيد!... »
ارتباط با ارواح، ص: ۱۱۰
روشن است اين مطلب از مطالبى است كه هيچ گونه راهى براى اثبات و نفى آن وجود ندارد كه واقعاً پدر من از من راضى است يا نه.
اكنون اجازه بدهيد قسمتى از پيامى را كه يكى از دوستان براى من گرفته بود و با خطّ خودش موجود است براى شما نقل كنم؛ او مى گفت در ارتباطى كه من گرفتم، پيامهايى براى شما داده شده است، از جمله:
در اختيار ايشان چيزى است كه خيلى آن را عزيز و محترم مى شمارد!
بگو شما چرا كار آن كسى را كه به شما مراجعه كرد، انجام نداديد؛ آن كار موجب رضاى خدا است!
بقدرى او را مجذوب كرده است كه نهايت ندارد!
تصديق مى كنيد اين كلّيّات هرگز نمى تواند دليل
ارتباط با روح گردد؛ زيرا مسلّماً هر كسى چيزى دارد كه عزيز و محترمش مى شمارد، و در ميان مراجعين متعدّدى كه به انسان مراجعه مى كنند ممكن است كسى باشد كه كار او انجام نگرفته باشد و اگر مى شد بهتر بود و مانند اينها.
#کتاب ارتباط با ارواح آیت الله شیرازی
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#صوت 🔹روز ازل چه اتفاق افتاد؟ (۷) (قرآن،انسان، خلقت،خلافت،هبوط) استاد #رحیم_پور ازغدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مشاهدات تجربهگر مرگ/ عذاب گناه جنسی!
▪️زندگی پس از زندگی ورژن خارجی
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه تست هوش
حل معما
باما همراه باشید👇👇👇👇
@zandahlm1357
چند حیوان در تصویر میبینید⁉️🤓
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر کس سوره کوثر را در شب جمعه پس از نمازی که در نیمه شب می خواند صد مرتبه بخواند به اذن خدا رسولش را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروى عليلى
مردى به محضر مقدس ( (حضرت صادق آل محمد صلى اللّه عليه وآله وسلم) ) شر فياب شد و از مريضى همسرش به حضرت شكايت كرد و گفت:
آقاجان، قربانت گردم، اُمّ وَلَدى دارم كه عليل است،
هر چه دكتر و طبيب گفته انجام دادهام ولى علت او خوب نشده چه كنم؟!
حضرت به آن مرد فرمود:
بعد از هر نماز واجبت در سجده شكر اين ذكر را بگو:
يا رَؤُفُ يا رَحيمُ يا رَبِّ يا سَيِّدى
سپس حاجت خود را بطلب، انشاءاللّه آن مرض از او دفع خواهد شد. راوى مى گويد: چون بر آن ختم مداومت كردم، علت و مرضِ همسرم بر طرف شد. (۱۱)
سلام
کیفیت تسبیحات حضرت علی ع
لطفا انقدرنشردهیدتاعید
غدیرمانندتسبیحات حضرت زهراس درکل کشورفراگیرشود
١٠ بار سبحان الله
١٠ بار الحمدلله
١٠ بار الله اکبر
١٠ بار لا اله الا الله
بعد از هر نماز.
فضیلت این تسبیحات:
امیرالمؤمنین (ع) به براء بن عازب فرمودند:
آیا کاری به تو یاد دهم که، چون آن را انجام دهی، از اولیای خدا خواهی بود؟
براء گفت: بله.
حضرت تسبیحات فوق را به او آموزش دادند و سپس فرمودند: هر کس این تسبیحات را بعد از هر نماز بخواند، خدا هزار بلای دنیوی را از او دور میکند، که آسانترین آن بازگشت از دین است و در آخرت برای او هزار منزلگاه آماده میکند که یکی از آن منزلتها مجاورت رسول خدا (ص) است.
منبع:مستدرک الوسائل، ج٥، ص ٨٢- و بحار الانوار، چ بیروت، ج ٨٣.
فراموش نکنید باارسال این پیام درگروههای دیگرشماهم درثواب عمل به این تسبیحات شریک هستید
یا علی
https://sapp.ir/joingroup/WYOlMR156TKbJ79jxdy3pzru
کانال ما در پیام رسان ایتا👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت نود و هشت : “نه” گفتم و قلبم مچاله شد.. “نه” گفتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
قسمت نود و نه :
باید حدسش را میزدم. سرش را میبریدی از اصولش نمیگذشت.
ابرویی بالا دادم ( فکر نمیکنم حرف خاصی واسه گفتن باشه.. پس اجازه بدین رد شم..)
ابرویی در هم کشید. این پسر اخم کردن هم بلد بود ( اگه حرف خاصی نبود، امروزو مرخصی نمیگرفتم بیام اینجا.. پس باید..)
“باید” اش زیادی محکم بود و استفاده از این کلمه در برابر سارا نوعی اعلام جنگ محسوب میشد.
با حرص نفس کشیدم. تن صدایم کمی خشن شد ( باید؟؟ باید چی؟؟)
انگار قصد کوتاه آمدن نداشت. سخت و مردانه جواب داد (باید جوابم سوالمو بدین..)
کدام سوال؟؟ گیجی به وجودم تزریق شد و حالم را فراموش کردم (سوالِ ؟؟ چه سوالی؟؟)
بدون نرمش در مقابلم ایستاد و دستانش را کنار بدنش پایین آورد ( چرا به مادرم گفتین نه؟؟)
این سوال چه معنی داشت؟؟؟
دوست داشتن؟؟ یا عصبانیت برایِ خورد شدنِ غرور جنگی اش؟؟
مخلوطی از احساسات مختلف به سمتم هجوم آورد.
او چه میدانست از خرابیِ این روزهایم؟ و فقط زخم خورده ی یک جواب منفی و شکسته شدنِ غرورش بود..
کاش میشد پنج انگشتم را روی صورتش حک کنم تا شاید خنک شود این دلتنگیِ سر رفته از ظرفِ وجودم.
سوالش را به همان تیزی قبل تکرار کرد. و من پرسیدم که مگر فرقی هم دارد؟؟
و او باز با لحنی سرکش جواب داد که اگر فرق نداشت، وقتش را اینجا تلف نمیکرد.
و چه سرمایی داشت حرفهایش..
این مرد میتونست خیلی بد باشد.. بدتر از عثمان و زیباتر از صوفی.
و چه میخواست؟؟ اینکه به من بفهماند با وجودِ سرطان و عمرِ کوتاه، منت به سرم گذاشته و خواستگاری کرده؟؟ اینکه باید با سر قبول میکردم و تشکر؟؟
زندگی برادرم را به او مدیون بودم. پس باید غرورش را برمیگردانم.
من دیگر چیزی برایِ از دست دادن نداشتم. عصبی ونفس نفس زنان با صدایی بلند خطابش کردم (سرتو بگیر بالا و نگام کن..)
اخمش عمیقتر شد . اما سر بلند نکرد..
اینبار با خشم بیشتر فریاد زدم که سرت را بلند کن و خوب تماشا.
حیاط امامزاده در آن وقت ظهر خیلی خلوت بود، اما صدایِ بلندم با آن زبانِ غریبِ آلمانی، توجه چند پیرزن را به طرفمان جلب کرد.
سینه ی حسام به تندی بالا و پایین میرفت و این یعنی دوز عصبانیتش سر به فلک میکشید.
با چشمانی به خون نشسته سر بلند و به صورتم نگاه انداخت.
این اولین دیدارِ چشمانش بود.. رنگِ نگاهش درست مثله فاطمه خانم قهوه ایی تیره بود.
باید اعتراف میکردم ( یه نگاه حلاله.. پس خوب تماشا کن.. میبینی، ابروهام تازه دراومده.. ولی خب با مداد پر رنگشون کردم)
شالم را کمی عقب دادم ( بببین .. موهام واسه خاطره شیمی درمانی ریخته.. البته بگمااا، اگربا دقت به سرم دست بکشی، تارهایِ تازه جوونه زدشو میتونی حس کنی..
ولی خب، سرطانه دیگه.. یهو دیدی فردا دوباره رفتم زیر شیمی درمانی و هیچی از این یه سانت مو هم نموند..
صورتمو ببین.. عین اسکلت..
از کلِ هیکلم فقط یه مشت استخون مونده و یه جفت چشم آبی که امروز فرداست دیگه بره زیرِ خاک..
پس عقلا این آدم به درد زندگی نمیخوره..
چون علاوه بر امروز فردا بودن.. مدام یا درد داره یا تهوع..
همش هم یه گوشه افتاده و داره روزایِ باقی مونده رو با خساستِ خاصی نفس میکشه که یه وقت یه ثانیه از دستش در نره..
حالا شما لطف کردی.. منت به سرم ما گذاشتی اومدی خواستگاری..
من از شما تشکر میکنم.. و واسه غروره خورد شدتون یه دنیا عذر خواهی..
میخواستی همینا رو بشنوی؟؟
اینکه اگه جواب منفی بود واسه ایرادهاییِ که خودم داشتم و شما در عین جوونمردی کامل بودی؟؟
باشه..
آقا من پام لبِ گورِ..
راحت شدی؟؟)
دستانش مشت شد، آنقدر صف و سخت که سفید شدنشان را میدیدم..
و بی هیچ حرفی با قدمهایی تند چند گام به عقب گذاشت و رفت..
منِ بیچاره از زورِ درد رویِ زمین نشستم و قدمهایِ خشم زده اش را نظاره گر شدم..
ادامه دارد..
بامــــاهمـــراه باشــید🌹https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠 #مبانی_دعا 🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی 🎬 جلسه 81 👈فرق بین معاند و مستضعف در دعا رعایت شو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اخلاق مهدوی 106.MP3
3.41M
💠 #مبانی_دعا
🎤 با توضیحات #استاد_احسان_عبادی
🎬 جلسه 82
👈محور دعای انبیا چه بود
❇️ 90 جلسه
@shervamusiqiirani - ترانه : مهر علي و زهرا - ناصر عبدالهي.mp3
1.64M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
باز بیا نقره بکوب طلا بریز پولک بپاش
زهره ی نور و غزل به گل نشسته خنده هاش
پدر خاک به آسمون سپرده دلشُ
صدای بال فرشته ها میاد یواش یواش
قنوت بسته آسمون به قامت ستاره
رو بوم کعبه ربنا نفس نفس می باره
نفس نفس می باره
اگه که سبزه فدک اگه می چرخه فلک
اگه خدا نسیمشُ سپرده به قاصدک
بهونه ی تمومشون مهر علی و زهرا ست
ترانه ها ترانه ها اول عشق همین جاست
#فرزاد_حسني
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357