eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.3هزار عکس
35.1هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
0261Nesa 31.mp3
13.1M
۲۶۱ آيه ۳۱ ولدی قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت 110: حالا دیگر زندگی طعمش با همیشه فرق داشت.. حسام، آرزویِ روزهایِ سختِ بیماریم بود و حالا داشتم اش. فردای آن شب حسام به سراغم آمد. و در حیاط منتظر ماند تا آماده شوم. از پشت پنجره ی اتاق نگاهش کردم. پرشیطنت حرف میزد و سر به سر دانیال میگذاشت. شاید زیاد زنده نمیماندم اما باقی مانده ی کوتاهِ عمرم، دیگر کیفیت داشت. لباسهایم را پوشیدم و خود را در آینه برانداز کردم. یک مانتویِ تقریبا بلند وشالی قهوه ایی رنگ که ساختمانِ کلیِ پوششم را تشکیل میداد. این منِ در آینه هیچ شباهتی به سارایِ بی دینِ دلبسته به آلمان نداشت و من چقدر دوستش داشتم. به حیاط رفتم. با حسِ حضورم سر بلند کرد و لبخند زد. این قنج رفتن هایِ دلی، یک نوع جوگیریِ عاشقانه و زود گذر بود؟؟ کاش نباشد.. در ماشین مدام حرف میزد و میخندید. گاهی جوک میگفت و گاه خاطره تعریف میکرد.. نمیدانستم دقیقا به کجا میرویم اما جهنم هم با حضور حسام آذین بند میشد برایم. ماشین را مقابل یک گلفروشی متوقف کرد و پیاده شد. بعد از مدتی کوتاه با دسته گلی زیبا به سوار شد و آن را به رویِ صندلی عقب گذاشت. متعجب نگاهش کردم و مقصد را جویا شدم. به یک جمله اکتفا کرد (میریم دیدن یه عزیز.. بهش قول دادم که فردایِ عقد، با خانومم برم دیدنش..) پرسیدم کیست؟؟ و او خواست تا کمی صبر کنم.. مدتی بعد در مکانی شبیه به قبرستان ایستاد و پیاده شدیم. وقتی کمربند ایمنی اش را باز میکرد با لبخند گفت (اینجا اسمش بهشت زهراست.. خونه ی اول و آخر همه مون..) اینجا چه میکردیم. با ترس کنارش قدم میزدم و یک به یک قبرها را برانداز میکردم. جلوی چند قبر توقف کرد. شاخه ایی گل بر روی هم کدامشان گذاشت و برایم توضیح داد که از رفقایِ مدافعش در سوریه و عراق بوده اند. حزن خاصی در چهره اش میدویید و من او را هیچ وقت اینگونه ندیده بودم. دوباره به راه افتادیم. از چندین آرامگاه عبور کردیم که ناگهان با لبخندی خاص، نجوا کرد که رسیدیم. کنار یک مزار نشست. با گلاب شستشویش داد و گلها را یک به یک رویِ آن چید. من در تمام عمرم چنین منظره ایی را ندیده بودم. حتی وقتی پدر را دفن میکردند هم به سراغش نرفتم. راستی آن مردِ شِبه پدر در کدام قبرستان دفن بود؟؟ حسام با محبت صدایم زد و خواست تا کنارش بنشینم. (اینجا مزار پدرِ شهیدمه.. ایشون همون کسی هستن که بهش قول داده بودم دست خانوممو بگیرمو بیارم تا بهش نشون بدم؟؟ هرچند که این آقایِ بابا از همون اول عروسشو دیده و پسندیده بود؟؟) امیرمهدی دیوانه شده بود؟؟ ( مگه مرده ها ما رو میبینن؟؟) حسام ابرویی بالا انداخت ( مرده ها رو دقیقا نمیدونم.. اما شهدا بله، میبینن؟؟) نه انگار واقعا سرش به جایی خورده بود ( شهدا؟؟؟ خب اینام مردن دیگه..) خندید و با آهنگ خواند ( نشنیدی که میگن.. شهیدان زنده اند، الله اکبر.. به خون آغشته اند، الله اکبر..) نه نشنیدم بود. گلها را پر پر میکرد ( شهدا عند ربهم یرزقونند.. یعنی نزد خدا روزی میخوردن.. یعنی جایگاهش با منو امثالِ منِ بدبخت، زمین تا آُسمون فرق داره.. یعنی میان، میرن، میبینن، میشنون.. یعنی خلاصه که خدا یه حالِ اساسی بهشون میده دیگه..) حرفهایش همیشه پر از تازگی بود. نو و دست نخورده.. چشمانش کمی شیطنت داشت ( خب حالا وقتِ معارفه ست.. معرفی میکنم.. بابا.. عروستون.. عروسِ بابام.. بابام خدایی تمام اجدادمو آوردین جلو چشمم تا عروس بابام شدیناااا.. وقتی مامان گفت که شما جوابتون منفیِ چسبیدم به بابام که من زن میخوام.. که زنمم باید چشماش آّبی باشه.. قبلا ساکن آلمان بوده باشه.. داداشش دانیال باشه.. اسمشم سارا باشه.. یک روز درمیونم میومد اینجا و میگفتم اگه واسم نری خواستگاری؛ وقتی شهید شدم هر شب میرم خواب مامانو اسمِ حوریاتو یکی یکی بهش لو میدم..) قلبم انگار دیگر نمیزد.. مگر قرار بود شهید شود؟؟ در عقدنامه چیزی از شهادت قید نشده بود. ناخوداگاه زبانم چرخید ( تو حق نداری شهید بشی..) لبخندش تلخ شد ( اگه شهید نشم.. میمیرم..) او حق نداشت.. من تازه پیدایش کرده بودم.. نه شهادت، نه مردن.. با جمله ی آخرش حسابی به هم ریختم. حال خوشی نداشتم. انگار سرطانِ فراموش شده، دوباره به معده ام سرک میکشید و چنگ میانداخت. این سید زاده ی خوش طینت، همه اش مالِ من بود.. با هیچکس قسمتش نمیکردم.. هیچکس.. حتی پدرشوهر شهیدی که داشتنِ حسام را مدیونش بودم.. بعد از بهشت زهرا کمی در اطراف تهران گردش کردیم و او تلاش کرد تا حالِ ویران شده ام را آباد کند. اما افکار من در دنیایی غیرقابل تصور غوطه ور بود و راه رسوخی وجود نداشت. ادامه دارد.. بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب صوتی تا خدا راهی نیست "با چهل حدیث قدسی آشنا شویم" اثر استاد مهدی خدامیان آرانی با صدای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-7 - ترانه : تو ای پری کجایی.mp3
3.1M
‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 شبی که آواز نی تو شنیدم چو آهوی تشنه پی تو دویدم دوان دوان تا لبه چشمه رسیدم نشانه ای از نی و نغمه ندیدم تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی من همه جا پی تو گشته ام از مه مهر نشان گرفته ام بوی ترا زگل شنیده ام دامن گل از آن گرفته ام تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی دل من سرگشته تو نفسم آغشته تو به باغ رویاها چو گلت بویم بر آب و آئینه چو مهت جویم تو ای پری کجائی در این شب یلدا ز پی ات پویم به خواب و بیداری سخنت گویم تو ای پری کجائی مه و ستاره درد من میداند که همچو من پی تو سرگرداند شبی کنار چشمه پیدا شو میان اشک من چو گل وا شو تو ای پری کجائی که رخ نمی نمائی از آن بهشت پنهان دری نمی گشائی 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
۲۸. ما مأمور نیستیم که اصرار به دیدن حضرت داشته باشیم. آیت اللَّه مکارم شیرازی ۲۹. بشر با اعمال و رفتار خود، ثابت نموده که با وجود تکامل روزافزون علمی عاجز است از این که عدل کامل را مستقر سازد. آیت اللَّه فاضل لنکرانی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 امروز سه‌شنبه ☀️ ۲۱ تیر ۱۴۰۱ هجرے شمسے 🌙 ۱۲ ذی‌الحجه ۱۴۴۳ هجرے قمرے 🎄 ۱۲ جولای ۲۰۲۲ میلادے 📿 ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه: 🎗«یا اَرْحَمَ الرّاحِمین»🎗 🎗«ای مهربان‌ترین مهربانان»🎗 ☀️ رویدادهای مهم امروز در تقویم خورشیدی: 🔹مظفر فیروز نایب سفارت ایران در واشنگتن با حفظ سمت آتاشه تجارتی هم شد.(1307ش) 🔸قیام خونین مسجد گوهرشاد مشهد علیه کشف حجاب (1314ش) 🔹از طرف مردم مشهد تظاهراتی علیه کشف حجاب، لباس متحدالشکل و کلاه بین المللی صورت گرفت و مردم در مسجد گوهرشاد اجتماع نموده به عمل دولت به شدت اعتراض کردند. شیخ بهلول واعظ در این اجتماع برای مردم سخن گفت و آنها را به پایداری و استقامت در مقابل دولت تشویق و تحریک نمود. مأمورین انتظامی برای متفرق ساختن مردم اقداماتی نمودند ولی چون مردم متفرق نشدند، لشکر شرق مردم را به گلوله بست و قریب دو هزار نفر از مردم مقتول و مجروح شدند. این روز در تاریخ ایران به نام «قیام گوهرشاد» ثبت شده است. در آن تاریخ فتح الله پاکروان والی، محمد ولی اسدی نایب التولیه، و سرتیپ ایرج مطبوعی فرمانده لشکر و سرهنگ بیات رئیس نظمیه خراسان بودند (1314ش) 🔸منصور السلطنه عدل سناتور که از علمای حقوق بود به بیماری سرطان درگذشت.(1329ش) 🔹آغاز بنای مسجد اعظم قم به امر آیت‌اللَّه "بروجردی" (1333ش) 🔸تیم کشتی ایران در مسابقات جهانی کانادا سه مدال طلا یک مدال نقره و یک مدال برنز گرفت.(1349ش) 🔹در جاده مهاباد در اثر تصادف یک اتوبوس با تریلی 31 نفر کشته شدند (1349ش) 🔸عربستان سعودی از سیاست ایران در خلیج فارس تجلیل کرد.(1349ش) 🔹یاسر عرفات به رهبری کل سازمان‌های چریکی انتخاب شد (1350ش) 🔸دولت برای مبارزه با کمبود شکر از دولت انگلستان سیصد هزار تن شکر خرید (1352ش) 🔹روز و 🌙 رویدادهای مهم امروز در هجری قمری: 🔹ولادت حکیم سنایی غزنوی ( 473ق) 🔸وفات ابوالفضل ساوجی عالم و خوشنویس برجسته ایرانی (1312ق) 🔹اولین سفر "مظفرالدین شاه قاجار" به فرنگ (1317ق) 🔸درگذشت محمد باقر آشتیانی (۱۷ شهریور ۱۳۶۳ش) (1404ق) 🎄 رویدادهای مهم امروز در تقویم میلادی: 🔸مرگ "دسیدریوس آراسموس" فیلسوف و ادیب هلندی (1536م) 🔹مرگ "الکساندر همیلتون" سیاست‏مدار و نظریه‌پرداز امریکایی (1804م) 🔸تولد "هنری دیوید ثورو" فیلسوف و طبیعی‌دان امریکایی (1817م) 🔹تولد "ویلْبِر رايْتْ" یکی از مخترعان هواپیمای موتوردار (1868م) 🔸تولد "پول فور" شاعر و نویسنده برجسته فرانسوی (1872م) 🔹مرگ خانم "مارگارت گِرْتْرود بل" ادیب و مستشرق انگلیسی (1926م) 🔸انفجار هتل "ملک داود" در بیت‌المقدس توسط صهیونیست ‏ها (1946م) 🔹روز ملی و استقلال "سائوتومه و پرنسیپ" از استعمار پرتغال (1975م) 🔸روز ملی و استقلال "کریباتی" از استعمار انگلستان (1979م)