نبی وظیفه طب سنتی و داروهای گیاهی:
آیا_میدانید چرا دست و پایمان خواب میرود؟
🔹🔸 وقتی برای مدت زیادی به صورت ثابت در یک جا مینشینیم، دست یا پایمان خواب میرود. چه اتفاقی در بدن افتاده که چنین میشود؟ آیا این خواب رفتن اندامهای حرکتی ما خطرناک است؟
🔹🔸 #خوابرفتگی، مورمور و کرخ شدن موقت دست یا پا را چه کسی است که در طول زندگی خود تجربه نکرده باشد؟
وقتی برای مدت زیادی در حالتی یکنواخت مینشینیم ناگهان متوجه میشویم که پایمان کرخ و سنگین شده و موقع حرکت سوزنسوزن میشود. این علائم را اصطلاحا شکایات حسی خواب رفتن دست یا پا مینامند.
🔹🔸 این حالت در اغلب موارد بیضرر است و خطری ندارد، سریع ظاهر میشود و سریع هم از بین میرود. اندام را حرکت میدهیم یا شل میگذاریم تا آرامآرام این حالت رفع شود و پایمان به وضعیت طبیعی برگردد.
🔹🔸 همین حالت در دستها هم رخ میدهد. اصولا هر قسمت از بدن میتواند خواب برود. اما چرا؟
دلیلش معمولا یک یا چند عصب است؛ اعصابی که تحت فشار قرار گرفتهاند یا اکسیژن و مواد غذایی لازم را مثلا به علت بد نشستن دریافت نمیکنند. در این صورت اطلاعاتی که دائما میان آن عصب و مغز در جریان است درست رد و بدل نمیشود. وقتی عملکرد انتقال پیامها از اعصاب محیطی به مغز مختل شد پارستزی یا حالاتی مانند مورمور یا گزگز شدن آن موضع خاص رخ میدهد.
🔹🔸 اگر اطلاعات مربوط به این عصب گیرافتاده به مغز ارسال شود مغز به ما فرمان میدهد که با حرکت کردن، آن عصب را از فشار برهانیم. در غیر این صورت دست یا پایمان مدت زیادی در حالت خوابرفته باقی مانده و کرخ میشود.
🔹🔸 با این حال اگر کسی دست و پایش اغلب مواقع خواب میرود و با حرکت هم مدتی طولانی لازم است که به وضعیت طبیعی برگردد باید به پزشک مراجعه کند، چون که این میتواند علامتی از یک بیماری جدی باشد. برای مثال در بیماریهای بیرونزدگی دیسک کمر، مولتیپل اسکلروزیس (اماس) یا پلینوروپاتی که آسیب اعصاب محیطی است چنین علامتی وجود دارد. پلینوروپاتی یک بیماری ارثی است که در آن اعصاب به فشار بسیار حساساند.
#ایده
#چهارشنبه_نوری
باسلام
✅ایده فرهنگی تربیتی بسیار مناسب برای چهارشنبه سوری!
چهارشنبه سوری یا سوزی❌ راتبدیل به چهارشنبه نوری کنیم👌
این طرح یک طرح وایده عالی برای
مجموعه های مسجدمحور وتربیتی هست
ان شاالله فعالان فرهنگی تربیتی این طرح را حتماانجام بدهند💐
فایل جزییات بیشتر طرح وایده👇
برای مربیان ومبلغان
https://eitaa.com/zandahlm1357
4_5913495081200910387.pdf
119K
✅نمایشنامه طنز چهارشنبه سوری نویسنده : محمد عزیزی (نسیم)
🌸 برای مربیان ومبلغان👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
4_5850451674329514840.pdf
187.4K
#ایده
✅ایده فرهنگی تربیتی چهارشنبه نوری
چهارشنبه سوری یاسوزی❌ را تبدیل به #چهارشنبه_نوری کنیم💐
برای یک نفرارسال کنید
برای مربیان ومبلغان👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود
نکاتی که در پیش رو دارید به هیچ رو نمی تواند حتی گوشه کوچکی از زندگی موحد کبیر جناب سید هاشم حداد را بازگو کند .
وصرفا به دلیل ذکر خیری از جناب حداد گوشه های کوچکی از زندگی این بزرگوار روتقدیم می کنیم
پيشاپیش از کم و کاستی ها عذرخواهی می نماییم
مرحوم سید هاشم حداد یکی از شاگردان برگزیده اخلاقی آیت الله سید علی قاضی بود .
حاج سید هاشم حداد، زندگیش با فقر و سختی می گذشت.
حدود دوازده سال در منزل پدر زن خود زندگی می کرد. چنان زندگی زاهدانه داشت که می گوید ما زیرانداز و روانداز نداشتیم و در سرما برای گرم نگهداشتن خود، نیمی از زیلوی کف پوش اتاق را به روی خود می انداختیم.
با این حال ایشان به نیازمندی که می رسید، دست در جیب می کرد و بدون شمارش پول می داد و گاهی هر چه داشت به آن مستمند می داد.
مادر زن حاج سید هاشم یکی از زنان نیرومند، پرخاشگر و تندخو بود و بسیار سید هاشم را اذیت می کرد.
وی روزی به خدمت علامه قاضی می رسد و می گوید:
آزار زبانی و کارهای مادر زنم بی حد شده است و صبر من نیز تمام؛ می خواهم که اجازه بدهید، زنم را طلاق دهم.
ایشان فرمودند: آیا همسرت را دوست داری؟
گفتم: بله.
فرمودند: زنت نیز تو را دوست دارد؟
گفتم: آری.
فرمودند: هرگز راه طلاق نداری! برو و صبر پیشه کن! تربیت تو به دست زنت می باشد.
جریان گذشت و بنده طبق دستور استاد عمل می نمودم؛ تا اینکه یک شب تابستانی که خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم؛ مادر زنم از شدت گرما لب حوضچه نشسته و بر روی پاهایش آب می ریخت.
با ورود من، ناسزا و فحش شروع شد. بنده هم تا این وضعیت را دیدم، داخل اتاق نرفتم و از راه پله ها به سوی بام حرکت نمودم. ولی او دست بردار نبود صدایش همین طور بلند و بلندتر می شد
حتی همسایه ها نیز می شنیدند.
تا اینکه صبرم تمام شد. کلام استادم در مقابل دیدگانم بود. بی آنکه جوابی بدهم، به پایین آمده از خانه خارج شدم.
در کوچه و خیابان بدون هدف و ناراحت می گشتم؛ ناگهان حالتی نورانی پیش آمد و دری بر رویم باز شد؛ دیدم من دو تا شده ام یکی سید هاشمی که مورد ناسزا و فحش واقع شده و دیگری من که بسیار عالی و مجرد می باشم و نه ناسزا به او گفته شده و نه به او می رسد.
در این حال برایم منکشف شد که این حال بسیار خوب و سرور آفرین و شادیزا فقط در اثر تحمل آن ناسزاها و فحشهایی است که وی به من داده است و اطاعت کار فرمان استاد مرحوم قاضی برای من فتح باب نموده است و اگر من اطاعت نکرده، تحمل اذیتهای مادر زن را نمینمودم، تا ابداً همان سید هاشم محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم. الحمدلله که الآن این سید هاشم هستم که در مکانی رفیع و مقامی بس ارجمند و گرامی هستم که گرد و خاک تمام غصههای عالم بر من نمینشیند و نمیتواند بنشیند
فوراً از آنجا به خانه بازگشتم و به دست و پای مادر زنم افتادم و میبوسیدم و میگفتم: "مبادا تو خیال کنی من الآن از آن گفتارت ناراحتم، از این پس هر چه میخواهی به من بگو که آنها برای من فایده دارد."
ali_moshkelat_dar_khanevadeh-۱.mp3
1.89M
ثواب تحمل بداخلاقی همسر وتحمل مشکلات خانوادگی