فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️مقطع تصویری بسیار زیبا
🔹قاری: استاد محمد احمد بسیونی
🔹سوره: حمد
-🍃-🍃-🍃-🍃-🍃-🍃
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
يس متن حديث سورة يس (۳۶) علىّ بن إبراهيم قال: حدّثنى أبى عن داود بن محمّد الفهدى قال: دخل أبوسعيد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
يوسف
متن حديث
سورة يوسف (۱۲) ۱- علىّ بن إبراهيم قال: أخبرنا أحمد بن إدريس عن أحمد بن محمّد بن عيسي عن أحمد بن محمّد بن أبى نصر عن الرضا عليه السلام فى قول الله عزّوجلّ (و شروه بثمن بخس دراهم معدودة) قال: كانت عشرين درهماً، و البخس النقص، و هى قيمة كلب الصيّد إذا قتل كان قيمته عشرين درهماً. ۲- الصدوق عن المروزى عن أبى بكر النيسابورى عن الطائى عن أبيه عن الرضا عليه السلام عن آبائه عن علىّ بن الحسين بن علىّ عليه السلام: أنّه قال فى قول الله عزّوجلّ (لولا أن رأي برهان ربّه) قال: قامت امرأة العزيز إلي الصنم، فألقت عليه ثوباً، فقال لها يوسف
: ما هذا؟ قالت: أستحيى من الصنم أن يرانا، فقال لها يوسف: أتستحيين ممّن لايسمع و لايبصر و لايفقه و لايأكل، و لايشرب، و لاأستحيى أنا ممّن خلق الإنسان و علّمه، فذلك قوله عزّوجلّ (لولا أن رأي برهان ربّه). ۳- علىّ بن إبراهيم قال: حدّثنا أبى عن العباس بن هلال عن أبى الحسن الرضا عليه السلام قال: قال السجّان ليوسف: إنّى لأحبّك، فقال يوسف: ما أصابنى بلاء إلّا من الحبّ، أنّه كانت خالّتى أحبّتنى فسرقتنى، و اِن كان أبى أحبّنى فحسدونى إخوتى، و إن كانت امرأة العزيز أحبّتنى فحبستنى، قال: و شكي يوسف فى السجن إلي الله فقال: يا ربّ بماذا استحققت السجن؟ فأوحي الله إليه: أنت اخترته حين قلت: (ربّ السجن أحبّ إلىّ ممّا يدعوننى إليه) هلّا قلت: العافية أحبّ إلىّ ممّا يدعوننى إليه؟! ۴- الصدوق قال: حدّثنا المظفّربن جعفر بن المظفّر العلوى السمرقندى رضى الله عنه، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود العيّاشى عن أبيه، قال: حدّثنا محمّد بن نصير عن الحسن بن موسي، قال: روي أصحابنا عن الرضا عليه السلام أنّه قال له رجل: أصلحك الله كيف صرت إلي ما صرت إليه من المأمون؟ و كانّه أنكر ذلك عليه، فقال له أبوالحسن الرضا عليه السلام: يا هذا! أيّهما أفضل النبىّ صلّي الله عليه و آله أو الوصىّ؟ فقال: لا بل النبىّ، قال: فأيّهما أفضل مسلم أو
مشرك؟ قال: لا بل مسلم، قال: فإنّ العزيز عزيز مصر كان مشركاً و كان يوسف عليه السلام نبيّاً، و أنّ المأمون مسلم و أنا وصىّ، و يوسف سأل العزيز أن يولّيه حين قال: (اجعلنى علي خزائن الأرض إنّى حفيظ عليم) و أنا أجبرت علي ذلك. و قال عليه السلام فى قوله تعالي (اجعلنى علي خزائن الأرض إنّى حفيظ عليم) قال: حافظ لما فى يدى، عالم بكلّ لسان. ۵- الصدوق قال: حدّثنا أحمد بن زياد بن جعفر الهمدانى رضي الله عنه قال: حدّثنا علىّ بن إبراهيم بن هاشم، عن أبيه عن الريّان بن الصّلت، قال: دخلت علي علىّ بن موسي الرضا عليه السلام فقلت له: يا بن رسول الله الناس يقولون: إنّك قبلت ولاية العهد مع إظهارك الزهد فى الدّنيا! فقال عليه السلام: قد علم الله كراهتى لذلك، فلمّا خيّرت بين قبول ذلك و بين القتل، اخترت القبول علي القتل. ويحهم! أما علموا أنّ يوسف عليه السلام كان نبيّاً و رسولاً فلمّا دفعته الضرورة إلي تولّى خزائن العزيز، قال: (اجعلنى علي خزائن الأرض إنى حفيظ عليم) و دفعتنى الضرورة إلي قبول ذلك علي إكراه وإجبار بعد الإشراف علي الهلاك، علي أنّى ما دخلت فى هذا الأمر إلّا دخول خارج منه، فإلى الله المشتكى وهو المستعان. ۶- العيّاشى عن إسماعيل بن همّام قال: قال الرضا عليه السلام فى قول الله (إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل فأسرّها يوسف فى
نفسه و لم يبدها لهم) قال: كانت لإسحاق النبىّ منطقة يتوارثها الأنبياء و الأكابر، فكانت عند عمّة يوسف، و كان يوسف عندها و كانت تحبّه فبعث إليها أبوه أن ابعثيه إلي و أردّه إليك، فبعثت إليه أن دعه عندى اللّيلة لأشمّه ثمّ أرسله إليك غدوة، فلمّا أصبحت أخذت المنطقة فربطتها فى حقوه و ألبسته قميصا و بعثت به اليه و قالت: سرقت المنطقه فوجدت عليه و كان اذا سرق أحد فى ذلك الزمان، دفع إلي صاحب السرقة فأخذته فكان عندها. ۷- العيّاشى بإسناده عن أحمد بن محمّد بن أبى الحسن الرضا عليه السلام قال: سألته عن قوله (و جئنا ببضاعة مزجاة) قال: المقل. و فى هذه الرواية (و جئنا ببضاعة مزجئة) قال: كانت المقل، و كانت بلادهم بلاد المقل، و هى البضاعة. ۸- العيّاشى بإسناده عن محمّد بن الفضيل [ قال: سألته عن قول الله (و ما يؤمن أكثرهم بالله إلّا و هم مشركون) ] قال الرضا عليه السلام: شرك لايبلغ به الكفر.
سوره يوسف (۱۲) ۱- علي بن ابراهيم از احمد بن ادريس، از احمد بن محمد بن عيسي، از احمد بن محمد بن ابي نصر از حضرت رضا (ع) روايت كرده است كه آن بزرگوار درباره آيه شريفه (و شروه بثمن بخس دراهم معدوده) ۱، فرمود: بخس به معناي كم و ناچيز است. آنها يوسف را به بيست درهم فروختند، و اين مبلغ، بهاي سگ
شكاري است كه هرگاه كشته شود خون بهايش بيست درهم است ۲. ۲- صدوق از مروزي، از ابوبكر نيشابوري، از طائي، از پدرش، از حضرت رضا، از پدران بزرگوارش، از علي بن الحسين بن علي عليهم السلام روايت كرده است كه آن حضرت درباره آيه شريفه (لولا أن رأي برهان ربه)
۳، فرمود: زن عزيز (مصر) به طرف بت رفت و پارچه اي روي آن انداخت، يوسف گفت: چرا چنين كردي؟ زن عزيز گفت: شرم ميكنم از اين كه بت ما را ببيند، يوسف به او گفت: تو از موجودي كه نه ميشنود و نه ميبيند و نه ميفهمد و نه ميخورد و نه ميآشامد شرم ميكني و من از كسي كه انسان را آفريده و او را علم و معرفت آموخته است شرم نكنم. اين است معناي سخن خداي عزوجل كه فرموده: (لولا أن رأي برهان ربّه) ۴. ۳- علي بن ابراهيم از پدرش، از عباس بن هلال، از ابوالحسن الرضا (ع) روايت كرده است كه فرمود: زندانبان به يوسف گفت: من تو را دوست دارم. يوسف گفت: هر بلايي به سرم آمد از همين دوست داشتن بود، خالهام از بس دوستم ميداشت مرا دزديد، پدرم از بس دوستم ميداشت، برادرانم بر من حسادت ورزيدند، زن عزيز (مصر) شيفته من شد و به زندانم افكند.
حضرت فرمود: يوسف در زندان به درگاه خداوند شكوه كرد و گفت: پروردگارا، از چه رو مستحق زندان شدم؟ خداوند به او وحي فرمود كه: تو خود آن را برگزيدي آن گاه كه گفتي: (ربّ السجن أحبّ إليّ مما يدعونني إليه) ۵، چرا نگفتي: عافيت نزد من محبوبتر از آن چيزي است كه مرا بدان فرا ميخوانند؟! ۶. ۴- صدوق از مظفر بن جعفر بن مظفر علوي سمرقندي (رض)، از جعفر بن محمد بن مسعود عياشي، از پدرش، از محمد بن نصير، از حسن بن موسي روايت كرده است كه گفت: اصحاب ما از حضرت رضا (ع) روايت كرده اند كه مردي به آن حضرت عرض كرد: حضرت به سلامت باد; چرا ولايتعهدي مأمون را پذيرفتي؟ ظاهرا آن مرد به حضرت (در اين باره) اعتراض داشت. ابوالحسن الرضا (ع) فرمود: اي مرد! كدام يك برترند، پيغمبر يا وصي او؟ عرض كرد: پيغمبر. فرمود: كدام يك برترند، مسلمان يا مشرك؟ عرض كرد: مسلمان. فرمود: عزيز مصر مشرك بود و يوسف (ع) پيامبر بود. مأمون مسلمان است و من وصي (پيغمبر) هستم. يوسف، خود، از عزيز درخواست كرد كه او را مسئول (خزانه) قرار دهد آن جا كه گفت: (اجعلني علي خزائن الأرض انّي حفيظ عليم) ۷، و من به اين
كار مجبور شدم. حضرت رضا (ع) درباره آيه شريفه: (اجعلني علي خزائن الارض اني حفيظ عليم) فرمود: يعني من حافظ اموالي هستم كه در اختيار من قرار گيرد، و نيز به هر زباني دانا ميباشم ۸. ۵- صدوق از احمد بن زياد بن جعفر همداني (رض)، از علي بن ابراهيم بن هاشم، از پدرش، از ريان بن صلت روايت كرده است كه گفت: خدمت علي بن موسي الرضا (ع) رسيدم و عرض كردم: يابن رسول الله، مردم ميگويند: شما با اين كه اظهار زهد و بي رغبتي، به دنيا ميكنيد، ولايتعهدي را پذيرفتيد! حضرت فرمود: خدا ميداند كه من اين كار را خوش نداشتم، اما وقتي ميان پذيرش آن و كشته شدن مخير شدم (ناچار) پذيرفتن ولايتعهدي را بر كشته شدن ترجيح دادم، واي بر اين مردم! مگر نمي دانند كه يوسف با آن كه پيامبر و رسول (خدا) بود، وقتي ضرورت او را وا داشت تا خزانه داري عزيز را به دست گيرد، گفت: (اجعلني علي خزائن الإرض اني حفيظ عليم) ۹، همين ضرورت مرا هم واداشت تا با اكراه و اجبار و پس از آن كه در آستانه كشته شدن قرار گرفتم، ولايتعهدي را بپذيرم، وانگهي پذيرش اين كار از سوي من همانند كسي است كه آن را نپذيرفته باشد (چون هر گونه مسئوليت و دخالتي را در امور
حكومتي از خود سلب كردم) (از اين سخنان مردم) به خدا شكوه ميكنم و از او بايد كمك خواست ۱۰. ۶- عياشي از اسماعيل بن همام روايت كرده است كه گفت: حضرت رضا (ع) درباره آيه شريفه (إن يسرق فقدسرق أخ له من قبل فأسرها يوسف في نفسه و لم يبدها لهم) ۱۱، فرمود: اسحاق پيامبر كمربندي داشت كه انبياء و بزرگان آن را از يكديگر به ارث ميبردند، اين كمربند نزد عمه يوسف بود و يوسف نيز پيش عمه خود به سرمي برد و عمه اش او را بسيار دوست ميداشت، پدر يوسف به عمه اش پيغام داد كه يوسف را (براي مدتي) نزد من بفرست و دوباره او را بر ميگردانم، عمه يوسف به يعقوب پيغام داد كه يك امشب را بگذار پيش من بماند تا او را ببوسم، فردا نزد تو ميفرستمش. صبح كه شد عمه يوسف آن كمربند را برداشت و (مخفيانه) به كمر يوسف بست و لباسهايش را پوشاند و او را نزد يعقوب فرستاد، بعد خودش آمد) و گفت: كمربند دزديده شده است (و بدن يوسف را بازرسي كرد) و آن را در كمر او يافت، در آن زمان اگر كسي دزدي ميكرد او را به صاحب مال (سرقت رفته) تحويل ميدادند. بنابر اين عمه يوسف او را برداشت و با خود برد، و نزد عمه اش به سر ميبرد۱۲.
۷- عياشي به اسنادش از احمد بن محمد روايت كرده است كه گفت: از حضرت ابوالحسن الرضا (ع) درباره آيه (و جئنا ببضاعه مزجاه) ۱۳، سؤال كردم: فرمود: (آن بضاعت و كالا) مقل بود. در اين روايت آيه به صورت (و جئنا ب
بضاعه مزجئه) آمده است. حضرت فرمود: آن بضاعت و متاع، مقل بود، و بلاد آنان سرزميني مقل خيز بود۱۴. ۸- عياشي به اسنادش از محمد بن فضيل [ گفت: از ايشان (حضرت رضا) درباره آيه (و ما يؤمن أكثرهم بالله إلّا و هم مشركون) ۱۵، سؤال كردم ] حضرت رضا (ع) فرمو
د: (مقصود) شركي است كه به حد كفر نرسد۱۶.
منبع حديث
۱- يوسف / ۲۰. ۲- تفسير قمّى ۱/ ۳۴۱. ۳- يوسف / ۲۴. ۴- عيون اخبار الرضا ۲/ ۴۵. ۵- يوسف / ۳۳. ۶- تفسير قمّى ۱/ ۳۵۴. ۷- يوسف / ۵۵. ۸- عيون اخبار الرضا ۲/ ۱۳۸- ۱۳۹. ۹- يوسف / ۵۵. ۱۰- عيون اخبار الرضا ۲ / ۱۳۹. ۱۱- يوسف / ۷۷. ۱۲- تفسير عيّاشى ۲/ ۱۸۵ - ۱۸۶. ۱۳- يوسف / ۸۸. ۱۴- تفسير عيّاشى ۲/ ۱۹۲. ۱۵- يوسف / ۱۰۶. ۱۶- تفسير عيّاشى ۲/ ۱۹۹.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.ماجرای عنایت امام رضا به زوار و جیب بر تبریزی
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 آیا درسته که گفته شده آقا امام زمان (عج) توسط يك زن به شهادت ميرسه؟ ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نحوه سند خواستن از مدعی.mp3
4.44M
#سوال کاربران
🔰در چه مواقعی نباید به #شبهه جواب داد و در چه مواردی باید جواب داد؟
✅ نحوه برخورد با متن های بلندی که در گروههای خانوادگی و دوستانه و... پخش می شود و علیه نظام و اسلام است چیست ؟
چطور باید آنها را جواب داد؟
🎤 عبادی
👆👆👆 اگر عزیزان این صوت را گوش دهند خیلی به درد پاسخ دادن آنها به شبهات خواهد خورد 👆👆👆
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: موضوع شهادت فرمانده گردان وسیله ای برای انسجام بیشتر نیروها میشود. روحیهها مضاعف و اشتیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
می خوانند.
قبل از غروب، گردان جایگزین از راه میرسد و بدون تشریفات، تپه را تحویل میگیرد. این
دفعه باید بدون حاجی و حاج رحیم برگشت. خیلی سخت است. خصوصا اینکه معاون دوم لشکر در منطقه باقی میماند و قرار است گردان پس از بازگشت از مرخصی، بازسازی شود.
خاطرهها میماند؛ استقامت و دلاوریها. صبوری و هیبتش. نظم و متانتش. خاطرههایی خوش از حاج رحیم. بذلهها و شوخی ها. خندهها و روحیه اش. مناجاتهای غروبش. لهجه ی زیبا و خلوص نیتش. بدون حاجی، باقی ماندن در گردان سخت است. اصلا این گردان با حاجی معنا داشت. حالا که حاجی شهید شده باید...
اما ما برای حاجی نیامده ایم. حاجی از این کارها هم خوشش نمی آید. بهتر است در همین گردان بمانیم و راه او را ادامه دهیم. با نیروها مهربان باشیم. اجازه ندهیم هیچ بسیجی در گردان سیگار بکشد. زیارت عاشورای صبح را فراگیر کنیم. تلاوت قرآن و سوره ی «واقعه» را در آخر شب به بچهها متذکر شویم. متین و شاکر باشیم. مغرور نباشیم. همراه بسیجیها بمانیم و در مقابل خدای خمینی سر به سجده بگذاریم. ما باید حاجی شویم. ما باید جای خالی او را پر کنیم. او از روزهای نخستین انقلاب سپاهی شده بود ولی کمتر کسی او را با لباس کامل فرم سپاه دیده. او از نخستین روزهای آشوب در کردستان همراه حاج احمد متوسلیان جنگیده ولی کمتر کسی از نقش مهم او در آن روزها خبر دارد. او بارها مجروح شده ولی کمتر کسی از درد کمر او اطلاع دارد. نامش میماند. جسمش را برای تشییع و تدفین به عقب بردند ولی ان شاء الله راهش باقی میماند.
خدا نکند روزی بیاید که ذکر خصایص حاجی، واپسگرایی نامیده شود. خدا روزی را نیاورد که افتخار همرزم
بودن با حاجی، یک واقعه ی تاریخی خوانده شود. پیش نیاید آن هنگامی که حاجیها به فراموشی سپرده شوند و فکر کنند فرماندهان جنگها مانند ژنرالها و درجه داران جنگهای مرسوم دنیا بوده اند. خدا
[صفحه ۲۱۳]
نکند که ما منزلت حاجیها را با قهرمان ستایی از بین ببریم!
اردوگاه هم بدون حاجی دیگر صفا ندارد. قبلا وقتی در غم دوستان شهید، غمناک میشدیم حاجی میآمد و میگفت: «بچههای من ناراحت نباشید، همه رفتنی هستیم، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد».
ولی حاجی دیگر نیست تا غبار دل بزداید. چادر حاجی هم بسته مانده. معاونش هم که شهید شده. یکی از پیکهای گردان هم مجروح شده. این دفعه، همای سعادت در بالای چادر فرماندهی گردان پرواز کرده و به قول بچهها نماز شب و راز و نیازهای شبانه قفل در را باز کرده.
بچهها از روحیه و حالتهای حاجی و سایر شهیدان میگویند. برخوردهایی که حاجی در مواقع مختلف با نیروها داشته، حالا نقل مجالس شده است.
شهیدان مظلوم اند. تا زنده اند، دنیا آنها را اذیت میکند و وقتی میروند، آدمها آنها را تفسیر به رأی میکنند. ولی آنها شهیدند. خدا دوستشان دارد و در جنات خودش منزل میدهد و با آنها حرف میزند. «انا جالس من جالسنی و انا ذاکر من ذکرنی».
تحمل اردوگاه خیلی سخت است، ولی دیگر نمی توان از آن جدا شد. اینجا منزل و ماوای بسیجیها شده. میروند ولی خیلی زود بر میگردند. امروز خسته شده اند ولی فردا دلشان تنگ میشود. اکثر آنها، ساک و چمدان ندارند. یک جعبه مهمات، در برگیرنده ی اسباب و لباسهایشان شده و اکثرشان میخواهند، حالا حالاها در جبهه بمانند.
تعداد زیادی از نیروها تسویه
حساب میکنند. کار دارند. مشکل دارند. حاضر نیستند به صورت پیوسته در جبهه بمانند. احتیاج به چند ماه مرخصی دارند. بعضیها هم سختی عملیات و سرما اذیتشان کرده و هنوز کاملا آبدیده نشده اند. با زیر و بم جنگ آشنا نیستند و چند حرکت بی برنامه ی اجتناب ناپذیر عملیات را نمی توانند هضم کنند و تصور میکنند همین یک دفعه برای آنها بس است.
دیدگاهها مختلف است. عده ای میروند و عده ای میمانند. بعضیها شرایط
[صفحه ۲۱۴]
را خوب درک میکنند و بعضیها از تفسیر آن عاجزند. ولی غالبا متوجه ی اوضاع هستند و میدانند کمبود نیرو در جبههها را باید تأمین کنند. سختیها و مشکلات باعث ریزش نیرو میشود. اما باید محکم بود. نباید اجازه دهیم افزایش مشکلات باعث شکاف در بین رزمندگان و امت خوب شود.
بعضیها یک بار جنگیدن و یا سه ماه اعزام به جبهه را کافی دانسته اند و پس از آن دیگر به جبهه نیامده اند. عده ای هم خود را به دست حوادث سپرده اند. آمده اند و مانده اند. گرما و سرما هم در آنها خلل ایجاد نکرده. همه ی ما در همه حال، مورد آزمایش خداوند هستیم. در جنگ و صلح. در عملیات و غیر عملیات.
هنگامی که موضوع تسویه حساب مطرح میشود، قلب کمی میلرزد. شیطان به سراغ انسان میآید و تمام دسیسه هایش را به نمایش میگذارد. باید مواظب بود. عقل و احساس وظیفه باید تکلیف را معلوم سازند. البته ممکن است لازم باشد تسویه کرد و این گونه نیست که آنانی که از گردان تسویه حساب میکنند از اسلام و انقلاب تسویه میکنند. آنها میروند تا دمی بیاس
ایند و ان شاء الله به زودی شاهد حضور آنها در جبهه خواهیم بود.
از طرف دیگر بعضی از این افراد دارای مشاغل حساسی هستند که حضور آنها در پشت جبهه لازمتر است.
خیلیها میروند. بازار تسویه حساب، داغ است. به زودی متوجه میشویم که حدود ۴۰ نفر برای گردان باقی مانده اند. تعداد زیادی از آنها کادر گردان هستند که به دلایل مختلف در گردان بوده و خواهند بود.
مرخصی رفتن خون دل شده. هر روز شرایط سخت تری، در نظر میگیرند. شاید اعتمادها کمتر شده. در شهر هم مشکلات فراوان است. شیطان و شیطانکها قویتر عمل میکنند. مسائل دست و پاگیر زیاد شده. طعنه زنندگان جسورتر شده اند. به راحتی تعیین تکلیف میکنند. جنگ را زیر سؤال میبرند. چراهای گوناگون مطرح میکنند. هیچ دلیلی را قبول ندارند. وقتی به شهر میروی، داغ دل بیشتر میشود. اکثرا دنبال کارهای شخصی خود هستند و توجه
[صفحه ۲۱۵]
کمتری به جنگ دارند. حتی بعضیها در فکر گذراندن تعطیلات خود در اروپا هستند. عده ای هم آجر روی آجر میگذارند. برخی هم پول روی پول. از این طرف جنگ سخت شده و سلاحهای شیمیایی باعث ارعاب مردم شده و از طرف دیگر کمکهای مادی و جنسی زیاد شده و خداوند مردم را بیش از هر زمان دیگر مورد امتحان قرار داده.
آدم دلش هنوز به آنهایی خوش است که وقتی رزمنده ای را میبینند، گریه میکنند و یا در ایثار هر آنچه دارند، دریغ نمی کنند. زنان و مردانی که بدون کمتر تردید، بهترین داراییهای خود را در اختیار مراکز کمک رسانی به جبهههای جنگ قرار میدهند و باور کرده اند که عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است. کسانی که سخنان رهبرشان را بر قلب خود حک میکنند و قصد
دارند تا آخر بایستند.
اگر دیدار پدر و مادر و بستگان لازم نباشد، کمتر رزمنده ای حاضر میشود، از این محل روحانی جدا شود و حتی چند روز خود را آلوده ی شهر کند. شهری که هنوز نمی توان برای وضعیت حجاب زنان، نامی پیدا کرد. بد حجاب یا بی حجاب! آخرین مدلها ترانزیت میشود و جوانها اسیر گروههای پانکی و میشل و مایکل و.. هستند. دختران با مانتوهای کوتاه سعی در جلب توجه پسرها دارند! شهری که غوغای ارز، بیداد میکند. «ویل للمطففین» را فقط در مراسم سوگواری میخوانند.
اما دیدار مادر خیلی خوش است. حتی برای چند ساعت و یا چند روز. هم صحبتی با پدر افتخارآور است. شوخی با برادر، آدم را به یاد دعواهای داخل کوچه و پشتیبانیهای برادر میاندازد. محبت خواهر، دل را آرام میکند. اگر اجازه میدهند، میتوان چند روزی داخل خانه پاها را روی پاها انداخت و دراز کشید. باید دوباره آماده شد. تجهیز شد. برای یک عملیات دیگر. فتحی بزرگتر. در هر کجا که باشد.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
14.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این دوربین مخفی بسیار زیبا توسط تیم خوب نسیما در شبکه نسیم با بازی بینظیر زینب دخترِ شهید مفقودالاثر حبیب الله شیری جعفرزاده تولید و پخش شده.
من خودم دلم بدجور لرزید ، شما هم اگه دلتون لرزید هوای بچه های شهدا بالاخص دختربچه هاشونو خیلی داشته باشید ، نکنه شرمنده شهدامون بشیم.
خواهر و برادر بزرگوارم ، زندگینامه شهدا و سیره این عزیزان برای همه ی ما درسِ ، شهدا رو وارد زندگیامون کنیم و تاثیرشو به خوبی درک کنیم.
این کار زیبا نشون داد مردم ما با هم ظاهر و سلیقه ای عاشق وطن ، امنیت و شهداشون هستند .
خدا قوت بابت این کار زیبا و حال خوب کن:
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
سد کردن راه امام توسط حر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part08_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
10.11M
ورود امام حسین(ع) به سرزمین کربلا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
همنشینی با شاهان از زاهدی پرسیدند آمیزش با پادشاهان و وزیران چگونه است؟ گفت: کسی که با آنها آمیزش ن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غفلت
غفلت قلب از خدا از بزرگترین عیبها و گناهان است هرچند این غفلت در لحظه ای اتفاق افتد، تا آنجا که صاحبدلان، غافل را در حال غفلت، از کفار میدانند. چنانکه عطار میگوید.
هر آنکو غافل از حق یک زمان است
در آن دم کافر است اما نهان است
اگر آن غافلی پیوسته بودی
در اسلام بر وی بسته بودی
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357