هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: موضوع شهادت فرمانده گردان وسیله ای برای انسجام بیشتر نیروها میشود. روحیهها مضاعف و اشتیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
می خوانند.
قبل از غروب، گردان جایگزین از راه میرسد و بدون تشریفات، تپه را تحویل میگیرد. این
دفعه باید بدون حاجی و حاج رحیم برگشت. خیلی سخت است. خصوصا اینکه معاون دوم لشکر در منطقه باقی میماند و قرار است گردان پس از بازگشت از مرخصی، بازسازی شود.
خاطرهها میماند؛ استقامت و دلاوریها. صبوری و هیبتش. نظم و متانتش. خاطرههایی خوش از حاج رحیم. بذلهها و شوخی ها. خندهها و روحیه اش. مناجاتهای غروبش. لهجه ی زیبا و خلوص نیتش. بدون حاجی، باقی ماندن در گردان سخت است. اصلا این گردان با حاجی معنا داشت. حالا که حاجی شهید شده باید...
اما ما برای حاجی نیامده ایم. حاجی از این کارها هم خوشش نمی آید. بهتر است در همین گردان بمانیم و راه او را ادامه دهیم. با نیروها مهربان باشیم. اجازه ندهیم هیچ بسیجی در گردان سیگار بکشد. زیارت عاشورای صبح را فراگیر کنیم. تلاوت قرآن و سوره ی «واقعه» را در آخر شب به بچهها متذکر شویم. متین و شاکر باشیم. مغرور نباشیم. همراه بسیجیها بمانیم و در مقابل خدای خمینی سر به سجده بگذاریم. ما باید حاجی شویم. ما باید جای خالی او را پر کنیم. او از روزهای نخستین انقلاب سپاهی شده بود ولی کمتر کسی او را با لباس کامل فرم سپاه دیده. او از نخستین روزهای آشوب در کردستان همراه حاج احمد متوسلیان جنگیده ولی کمتر کسی از نقش مهم او در آن روزها خبر دارد. او بارها مجروح شده ولی کمتر کسی از درد کمر او اطلاع دارد. نامش میماند. جسمش را برای تشییع و تدفین به عقب بردند ولی ان شاء الله راهش باقی میماند.
خدا نکند روزی بیاید که ذکر خصایص حاجی، واپسگرایی نامیده شود. خدا روزی را نیاورد که افتخار همرزم
بودن با حاجی، یک واقعه ی تاریخی خوانده شود. پیش نیاید آن هنگامی که حاجیها به فراموشی سپرده شوند و فکر کنند فرماندهان جنگها مانند ژنرالها و درجه داران جنگهای مرسوم دنیا بوده اند. خدا
[صفحه ۲۱۳]
نکند که ما منزلت حاجیها را با قهرمان ستایی از بین ببریم!
اردوگاه هم بدون حاجی دیگر صفا ندارد. قبلا وقتی در غم دوستان شهید، غمناک میشدیم حاجی میآمد و میگفت: «بچههای من ناراحت نباشید، همه رفتنی هستیم، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد».
ولی حاجی دیگر نیست تا غبار دل بزداید. چادر حاجی هم بسته مانده. معاونش هم که شهید شده. یکی از پیکهای گردان هم مجروح شده. این دفعه، همای سعادت در بالای چادر فرماندهی گردان پرواز کرده و به قول بچهها نماز شب و راز و نیازهای شبانه قفل در را باز کرده.
بچهها از روحیه و حالتهای حاجی و سایر شهیدان میگویند. برخوردهایی که حاجی در مواقع مختلف با نیروها داشته، حالا نقل مجالس شده است.
شهیدان مظلوم اند. تا زنده اند، دنیا آنها را اذیت میکند و وقتی میروند، آدمها آنها را تفسیر به رأی میکنند. ولی آنها شهیدند. خدا دوستشان دارد و در جنات خودش منزل میدهد و با آنها حرف میزند. «انا جالس من جالسنی و انا ذاکر من ذکرنی».
تحمل اردوگاه خیلی سخت است، ولی دیگر نمی توان از آن جدا شد. اینجا منزل و ماوای بسیجیها شده. میروند ولی خیلی زود بر میگردند. امروز خسته شده اند ولی فردا دلشان تنگ میشود. اکثر آنها، ساک و چمدان ندارند. یک جعبه مهمات، در برگیرنده ی اسباب و لباسهایشان شده و اکثرشان میخواهند، حالا حالاها در جبهه بمانند.
تعداد زیادی از نیروها تسویه
حساب میکنند. کار دارند. مشکل دارند. حاضر نیستند به صورت پیوسته در جبهه بمانند. احتیاج به چند ماه مرخصی دارند. بعضیها هم سختی عملیات و سرما اذیتشان کرده و هنوز کاملا آبدیده نشده اند. با زیر و بم جنگ آشنا نیستند و چند حرکت بی برنامه ی اجتناب ناپذیر عملیات را نمی توانند هضم کنند و تصور میکنند همین یک دفعه برای آنها بس است.
دیدگاهها مختلف است. عده ای میروند و عده ای میمانند. بعضیها شرایط
[صفحه ۲۱۴]
را خوب درک میکنند و بعضیها از تفسیر آن عاجزند. ولی غالبا متوجه ی اوضاع هستند و میدانند کمبود نیرو در جبههها را باید تأمین کنند. سختیها و مشکلات باعث ریزش نیرو میشود. اما باید محکم بود. نباید اجازه دهیم افزایش مشکلات باعث شکاف در بین رزمندگان و امت خوب شود.
بعضیها یک بار جنگیدن و یا سه ماه اعزام به جبهه را کافی دانسته اند و پس از آن دیگر به جبهه نیامده اند. عده ای هم خود را به دست حوادث سپرده اند. آمده اند و مانده اند. گرما و سرما هم در آنها خلل ایجاد نکرده. همه ی ما در همه حال، مورد آزمایش خداوند هستیم. در جنگ و صلح. در عملیات و غیر عملیات.
هنگامی که موضوع تسویه حساب مطرح میشود، قلب کمی میلرزد. شیطان به سراغ انسان میآید و تمام دسیسه هایش را به نمایش میگذارد. باید مواظب بود. عقل و احساس وظیفه باید تکلیف را معلوم سازند. البته ممکن است لازم باشد تسویه کرد و این گونه نیست که آنانی که از گردان تسویه حساب میکنند از اسلام و انقلاب تسویه میکنند. آنها میروند تا دمی بیاس
ایند و ان شاء الله به زودی شاهد حضور آنها در جبهه خواهیم بود.
از طرف دیگر بعضی از این افراد دارای مشاغل حساسی هستند که حضور آنها در پشت جبهه لازمتر است.
خیلیها میروند. بازار تسویه حساب، داغ است. به زودی متوجه میشویم که حدود ۴۰ نفر برای گردان باقی مانده اند. تعداد زیادی از آنها کادر گردان هستند که به دلایل مختلف در گردان بوده و خواهند بود.
مرخصی رفتن خون دل شده. هر روز شرایط سخت تری، در نظر میگیرند. شاید اعتمادها کمتر شده. در شهر هم مشکلات فراوان است. شیطان و شیطانکها قویتر عمل میکنند. مسائل دست و پاگیر زیاد شده. طعنه زنندگان جسورتر شده اند. به راحتی تعیین تکلیف میکنند. جنگ را زیر سؤال میبرند. چراهای گوناگون مطرح میکنند. هیچ دلیلی را قبول ندارند. وقتی به شهر میروی، داغ دل بیشتر میشود. اکثرا دنبال کارهای شخصی خود هستند و توجه
[صفحه ۲۱۵]
کمتری به جنگ دارند. حتی بعضیها در فکر گذراندن تعطیلات خود در اروپا هستند. عده ای هم آجر روی آجر میگذارند. برخی هم پول روی پول. از این طرف جنگ سخت شده و سلاحهای شیمیایی باعث ارعاب مردم شده و از طرف دیگر کمکهای مادی و جنسی زیاد شده و خداوند مردم را بیش از هر زمان دیگر مورد امتحان قرار داده.
آدم دلش هنوز به آنهایی خوش است که وقتی رزمنده ای را میبینند، گریه میکنند و یا در ایثار هر آنچه دارند، دریغ نمی کنند. زنان و مردانی که بدون کمتر تردید، بهترین داراییهای خود را در اختیار مراکز کمک رسانی به جبهههای جنگ قرار میدهند و باور کرده اند که عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است. کسانی که سخنان رهبرشان را بر قلب خود حک میکنند و قصد
دارند تا آخر بایستند.
اگر دیدار پدر و مادر و بستگان لازم نباشد، کمتر رزمنده ای حاضر میشود، از این محل روحانی جدا شود و حتی چند روز خود را آلوده ی شهر کند. شهری که هنوز نمی توان برای وضعیت حجاب زنان، نامی پیدا کرد. بد حجاب یا بی حجاب! آخرین مدلها ترانزیت میشود و جوانها اسیر گروههای پانکی و میشل و مایکل و.. هستند. دختران با مانتوهای کوتاه سعی در جلب توجه پسرها دارند! شهری که غوغای ارز، بیداد میکند. «ویل للمطففین» را فقط در مراسم سوگواری میخوانند.
اما دیدار مادر خیلی خوش است. حتی برای چند ساعت و یا چند روز. هم صحبتی با پدر افتخارآور است. شوخی با برادر، آدم را به یاد دعواهای داخل کوچه و پشتیبانیهای برادر میاندازد. محبت خواهر، دل را آرام میکند. اگر اجازه میدهند، میتوان چند روزی داخل خانه پاها را روی پاها انداخت و دراز کشید. باید دوباره آماده شد. تجهیز شد. برای یک عملیات دیگر. فتحی بزرگتر. در هر کجا که باشد.
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
14.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این دوربین مخفی بسیار زیبا توسط تیم خوب نسیما در شبکه نسیم با بازی بینظیر زینب دخترِ شهید مفقودالاثر حبیب الله شیری جعفرزاده تولید و پخش شده.
من خودم دلم بدجور لرزید ، شما هم اگه دلتون لرزید هوای بچه های شهدا بالاخص دختربچه هاشونو خیلی داشته باشید ، نکنه شرمنده شهدامون بشیم.
خواهر و برادر بزرگوارم ، زندگینامه شهدا و سیره این عزیزان برای همه ی ما درسِ ، شهدا رو وارد زندگیامون کنیم و تاثیرشو به خوبی درک کنیم.
این کار زیبا نشون داد مردم ما با هم ظاهر و سلیقه ای عاشق وطن ، امنیت و شهداشون هستند .
خدا قوت بابت این کار زیبا و حال خوب کن:
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
سد کردن راه امام توسط حر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part08_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
10.11M
ورود امام حسین(ع) به سرزمین کربلا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
همنشینی با شاهان از زاهدی پرسیدند آمیزش با پادشاهان و وزیران چگونه است؟ گفت: کسی که با آنها آمیزش ن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غفلت
غفلت قلب از خدا از بزرگترین عیبها و گناهان است هرچند این غفلت در لحظه ای اتفاق افتد، تا آنجا که صاحبدلان، غافل را در حال غفلت، از کفار میدانند. چنانکه عطار میگوید.
هر آنکو غافل از حق یک زمان است
در آن دم کافر است اما نهان است
اگر آن غافلی پیوسته بودی
در اسلام بر وی بسته بودی
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357