eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریخ انقلاب 13.MP3
5.63M
🔰 سلسله جلسات و با موضوع 13 🌀 بررسی دولت ها و وقایع بعد انقلاب جهت روشنگری سیاسی 🎬 جلسه 3️⃣1️⃣ ✳️ ، ( جلسه 4) 🎤 از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب این سلسله بحثها به روز نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 اعتراف ارتشید قره باغی، به قتل عام مردم در مسجد گوهرشاد به دستور رضاخان! 💠 ارتشبد عباس قره باغی در زمان حکومت پهلوی به عنوان وزیر کشور و رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران فعالیت داشته است.
35.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 وضعیت آبادان در زمان محمدرضا شاه از زبان امیر عباس هویدا! 📚 منبع: برنامه تونل زمان شبکه منوتو پ.ن: امیر عباس هویدا متولد سال ۱۲۹۷و اواخر حکومت قاجار میباشد و این خاطره بنا بر گفته هویدا در ابتدای مصاحبه مربوط به دوران سلطنت محمدرضا شاه است.این مصاحبه توسط برنامه تونل زمان شبکه منوتو پخش شده که در یوتیوب موجود میباشد،و دوستانی که تمایل دارند تمام برنامه را ببینند ،میتوانند در یوتیوب دانلود کنند.
43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ سلسله جلسات کارگاه 14 💠 جلسه 4️⃣1️⃣ ( پایان بحث مبانی حکومت لیبرال و مقایسه آن با حکومت اسلامی ) 👉👉 بسیار مهم برای پاسخ به جریانات شبه روشنفکری 👉👉👉 🎤 🔸انتشار فایلها آزاد و بلامانع است 👌 مبانی ولایت فقیه خود را قوی کنید تا در فتنه های آتی در امان باشید
.......: بررسى و تحليل توطئۀ غصب خلافت با توجه به آنچه گذشت، چند سؤال ممكن است به ذهن خواننده برسد: ۱. چگونه على (عليه السّلام) از توطئۀ سقيفه بى خبر و نهايتاً از خلافت باز ماند؟ ۲. چرا و چگونه واقعۀ غدير و ساير نصوص پيغمبر در بارۀ جانشينى على (عليه السّلام) به فراموشى سپرده شد؟ ۳. به چه علت انصار در غصب خلافت پيش قدم شدند؟ ۴. چرا عمر رحلت پيغمبر را انكار مى كرد؟ ۵. چگونه ابوبكر برندۀ منازعۀ قدرت شد؟ در پاسخ به سؤال اوّل بايد گفت كه طبق شواهد بسيار روشن، به ظاهر هيچ شكى در تقدّم على (عليه السّلام) براى خلافت وجود نداشت و آن حضرت به اين اعتبار، طبق وصيت پيغمبر كه فرموده بود «تا مرا به خاك نسپردى از من جدا مشو» به كار تجهيز پيكر مطهّر رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) مشغول بود. به گفتۀ محمد بن اسحاق صاحب كتاب مشهور السيرة النبي عموم مهاجران و انصار بر اين باور بودند كه بعد از رسول خدا، على بن ابى طالب زمام امور را به دست خواهد گرفت. [۲] از سوى ديگر اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در پاسخ كسانى كه مى گفتند: اگر تو پيش از ابوبكر از ما بيعت مى خواستى، قطعاً كسى را با تو برابر نمى كرديم و جز تو را نمى پذيرفتيم، فرمود: «عجبا! انتظار داشتيد جنازۀ پيغمبر خدا را بدون كفن و دفن در خانه بگذارم و براى به دست آوردن حكومتى كه از پيغمبر به جا مانده بود، به نزاع بپردازم». [۳] علاوه بر اين كه على (عليه السّلام) وصىّ پيغمبر بود. اگر ديگران در طمع غصب خلافت، پيكر مطهّر پيغمبر را رها كردند و حتى بر او نماز نخواندند، آيا وصىّ او نيز مى توانست مانند آنان عمل كند؟ در پاسخ به سؤال دوم و سوم مى گوييم همه، علم به سفارش هاى پيغمبر در خصوص عترتش و خلافت بلافصل على (عليه السّلام) داشتند، اما بسيارى از مردم به خصوص مهاجران قريش نمى توانستند و نمى خواستند خلافت على (عليه السّلام) را تحمّل كنند. اين نكته مورد توجه پيغمبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) نيز بود. به همين جهت آن حضرت هنگامى كه در غدير خم، مأمور به ابلاغ خلافت و امامت على (عليه السّلام) گرديد، از عكس العمل منفى مردم بيم داشت. لذا خدا به او فرمود: خلافت على را اعلام كن و بدان كه «والله يعصمك من الناس» خدا تو را از شرّ مردم حفظ خواهد كرد. همچنين پيش تر گفتيم هنگام حركت پيغمبر به سوى «تبوك» كه على (عليه السّلام) را به جاى خود قرار داد و حديث منزلت را در شأن وى بيان فرمود كه گوياى جانشينى بلافصل او بود، همان‌ها كه در پى كسب قدرت پس از پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) بودند، از اين موضوع برآشفتند و درصدد ترور آن حضرت برآمدند. از اين رو به هنگام بازگشت از تبوك، شبانه در گردنه اى قصد رم دادن شتر رسول خدا و قتل آن جناب را كردند، ولى توفيق نيافتند. اما انصار با علم و اطلاع از احاديث و سفارش هاى پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) و اعتراف به صلاحيت و برترى على (عليه السّلام) و پذيرش او، چون از توطئه‌ها و كينه جويى هاى قريش نسبت به على (عليه السّلام) آگاه بودند، و از سوى ديگر سخن پيغمبر را در نظر داشتند كه فرموده بود پس از من به انصار ظلم‌ها خواهد شد، با خود گفتند اگر بنا باشد كه حق در جاى خود قرار نگيرد، كار ما تمام است؛ لذا بايد پيش از آن كه بر ما دست يابند، قدرت را به دست گيريم. پيغمبر در روزهاى آخر عمر شريفش، با حال بيمارى به احترام انصار به مسجد آمد و بر منبر سفارش آن‌ها را به ديگران كرد و فرمود: بعد از من با خوبان انصار نيكى كنيد و از تقصير بدان آن‌ها در گذريد و خطاب به انصار فرمود: پس از من با حاكمانى خودخواه روبه رو مى شويد كه حق شما را تباه مى كنند؛ بايد صبر كنيد تا روز محشر با هم ملاقات كنيم. انصار و همۀ مردم مى دانستند اگر على (عليه السّلام) بر سر كار بيايد، عدالت برقرار خواهد ماند. بنابراين انصار چنين استنباط كردند كه زمام امور و خلافت در دست على (عليه السّلام) قرار نخواهد گرفت. از اين رو شايد بتوان به انصار حق داد كه در سقيفه جمع شوند تا فكرى براى آيندۀ خود كنند و يا حداقل اصرار نمايند اگر مهاجران قريشى بخواهند خلافت را قبضه كنند، آنان نيز براى خود اميرى تعيين نمايند؛ اما در مجموع، عمل آنان محكوم است، زيرا وظيفۀ الهى آن‌ها حكم مى كرد اگرچه آينده اى مبهم در انتظارشان باشد، جانشين بر حق پيغمبر را رها نكنند و تابع او باشند. [۱] آن‌ها حتى پس از حذف خود و على (عليه السّلام) از ---------- [۲]: . سيرۀ نبوى، ص ۲۹ به نقل از ابن اسحاق. [۳]: . زندگانى اميرالمؤمنين (عليه السّلام)، ص ۲۱۷ به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد. [۱]: . اين تحليل مأخوذ از سيرۀ علوى، ص ۲۴ است. قدرت، و سلطۀ قريش و ابوبكر بر خلافت، با وجود درخواست هاى اميرالمؤمنين (عليه السّلام) مبنى بر حمايت از او براى ايستادن در برابر غاصبان و اعادۀ حق تضييع شدۀ خود، مرعوب جوّ حاكم شدند و از مساعدت آن حضرت سرباز زدند. در پاسخ به سؤال
چهارم بايد گفت آيا مى توان پذيرفت عمر رحلت پيغمبر را باور نكرده بود؟ مسلّم است كه چنين نيست، وگرنه معنا ندارد با سخن ابوبكر فوراً از عقيدۀ خود باز گردد. برخى از محقّقان سنى معتقدند كه عمر وقتى فهميد رسول خدا از دنيا رفته است، ترسيد مبادا با يكى از انصار و يا ديگرى به عنوان جانشين پيغمبر بيعت شود و شورش درگيرد. از اين رو از روى مصلحت، رحلت آن حضرت را انكار كرد. [۲] جاى سؤال است كه چرا با ورود ابوبكر، عمر فوراً ساكت شد و از عقيده و تهديد خود باز ايستاد؟ آيا با ورود ابوبكر خطر شورش و تصاحب قدرت مرتفع شده بود؟ بديهى است عمر با اين جوسازى كه به وجود آورد، مى خواست مردم۲. را در شك و ترديد عروج و يا رحلت پيغمبر نگه دارد تا رفيقش از سنح برسد و خلافت را طبق خواستۀ قبلى و قلبى خود به دست گيرند. در پاسخ به سؤال پنجم كه چگونه ابوبكر برندۀ منازعۀ قدرت شد، اكثر محقّقان تاريخ اسلام بر اين باورند كه آتش تعصّبات قبيله اى و رقابت هاى بين آن‌ها كه در دوران نبوت به ظاهر خاموش شده بود، پس از رحلت رسول خدا از زير خاكستر شعله ور شد و كار خود را كرد و ابوبكر و عمر با زيركى نه تنها انصار را از حوزۀ منازعه دور كردند، بلكه تيره هاى سرشناس قريش را نيز كنار زدند. اجتماع انصار در سقيفه، خود بر مبناى عصبيت قبيله اى بود، چرا كه غير خود را نمى خواستند. همچنين پيشگامى اوسيان در بيعت با ابوبكر نيز از همين تعصّب برمى خاست، زيرا پس از يادآورى دشمنى ديرينۀ آن‌ها توسط ابوبكر، براى اين كه خزرجى به خلافت نرسد و از روى مخالفت با آن ها، به بيعت با ابوبكر راضى شدند. سخنان ابوبكر و عمر در سقيفه و تأكيد بر برترى قريش نيز بر همين مبناست. از سوى ديگر رقابت هاى طايفه اى ميان تيره هاى برجسته و مهم قريش كه زير بار يكديگر نمى رفتند، قبول رهبرى ابوبكر را كه مردى از تيرۀ كم اهمّيّت «بنى تيم بن مره» قريش بود، آسان تر ساخت. زيرا بنى تيم بن مره و همچنين «بنى عدى» (قبيلۀ عمر) به واسطۀ موقعيّت غير مهمشان در ميان طوايف قريش، هرگز در تعارضات سياسى و جنگ قدرت طايفه هاى برتر قريش، درگير نبودند. مهاجران نيز از امكان استيلاى انصار در صورت درگيرى ميان طوايف رقيب قريش بيمناك بودند. از اين رو در نظر آن‌ها ابوبكر بهترين نامزدى بود كه امكان اتفاق نظر بر او وجود داشت. [۱] بنا به اين تحليل، چه، ابوبكر از پيش، از سوى حزب قريش انتخاب شده باشد و يا اتحاد مثلث، خودشان ابتدا او را مطرح كرده و سپس قريش پذيرفته باشد، آنچه مسلّم است، به لحاظ كثرت احاديث نبوى و مسلّم بودن جانشينى على (عليه السّلام)، مطرح كردن ابوبكر به اين سادگى‌ها امكان نداشت. اما انصار با اشتباهى كه مرتكب شدند و در واقع با اجتماع خود در سقيفه، زمينه اى بسيار مساعد براى آن اتحاد مثلث ايجاد كردند تا به هدف خود جامۀ تحقّق بپوشانند و بتوانند ابوبكر را مطرح كنند و به خلافت برسانند. [۲] د. ---------- [۲]: . نگاه كنيد به: به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۲، ص ۴۰ تا ۴۲. [۱]: . نكاه كنيد به: تشيع در مسير تاريخ، سيد حسين محمد جعفرى، ترجمۀ محمد تقى آيت اللهى، ص ۶۵ و نقش امامان معصوم در حيات اسلام، عادل اديب، ترجمۀ مينا جيگاره، ص ۸۷. [۲]: . علاقمندان مى توانند براى استفادۀ بيش تر به تحليل عالمانه و مفصّل آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر در كتاب ازسقيفه تاكوفه، ص ۴۸ تا ۶۶ مراجعه نمايند و مواضع اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در برابر انحراف سقيفه را دريابند. تشیع ✍️استاد محمد حسین رجبی https://eitaa.com/zandahlm1357
آیا میدانید؟ @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 فولِکس واگن ببین چی ساخته! اون ماشین قورباغه‌ای یادتونه؟ حالا همه سیستمش شده لمسی 👌/ عجائب
🔴نتایج تحقیقات نشان داده است که رنگ نقره ای مناسب ترین رنگ برای ماشین هاست، این رنگ ماشین در جاده بهتر از هر رنگ دیگری دیده شده و کمترین میزان تصادفات را دارد./ دانستنیها
🔴 پليس هاى ژاپنى به ماشين هاى در حال فرار گلوله هاى رنگى شليك ميكنند تا در صورت فرار ساير پليسه آنها را ببينند و دستگير كنند. جنس رنگ اين گلوله ها خاص است و به راحتى پاك نميشود!/ دانستنیها
استخوان های Ishango در کنگو؛ قدمت این استخوان ها به 22 هزارسال پیش میرسد که با قطعات کوارتز تراشیده شده و قدیمی ترین ماشین حساب انسانی در زمینه ریاضیات به حساب مى آيند!/ دانستنیها
محققان دانشگاه مانتوش استرالیا طی یک تحقیق ثابت کردند رانندگانی که ماشین آن ها سیاه است احتمال تصادف و حادثه سازی آن ها 47 درصد بیش تر است!/ دانستنیها
اگه دیدید سکه لای دستگیره درِ ماشین شما بود، بدونید دزد کار گذاشته و درب ماشینتون بسته میشه اما قفل نه!
جـــــالبه بـــــدونید که 🤔 🔸 پایه های پشت سری صندلی ماشین عمدا بصورت تیز و جداشدنی ساخته می شوند تا در مواقع اضطراری برای شکستن شیشه ماشین استفاده شود./ دانستنیها
صفحه طنز😂😂😂 @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
حوری عزیزم! فاو بودیم! گفتم: « احمد! گلوله که خورد کنارت، چی شد؟» گفت: « یه لحظه فقط آتيشِ انفجارشو دیدم و بعد دیگه چیزی نفهمیدم». گفتم: خب! گفت:« نمی‌دونم چه قدر گذشت که آروم چشمامو باز کردم؛ چشمام، تارِتار می‌‌‌دید. فقط دیدم چند تا حوری دور و برم قدم می‌‌‌زنند. یادم اومد که جبهه بوده‌ام و حالا شهید شده‌ام. خوشحال شدم. می‌‌‌خواستم به حوری‌ها بگم بیایید کنارم؛ اما صِدام در نمی‌اومد. تو دلم گفتم: خب، الحمدلله که ما هم شهید شدیم و یه دسته حوری نصیبمون شد. می‌‌‌خواستم چشمامو بیشتر باز کنم تا حوریارو بهتر ببینم؛ اما نمی‌شد. داشتم به شهید شدنم فکر می‌‌‌کردم که یکی از حوری‌ها اومد بالا سرم. خوشحال شدم. گفتم: حالا دستشو می‌‌‌گیرم و می‌‌‌گم حوري عزیزم! چرا يه خبري از ما نمیگيري؟! خدای ناکرده ما هم شهید شديم!. بعد گفتم: نه! اول می‌‌‌پرسم: تو بهشت که نباید بدنِ آدم درد کنه و بسوزه؛ پس چرا بدن من این قدر درد می‌‌‌کنه؟! داشتم فکر می‌‌‌کردم که یه دفعه چیزِ تیزی رو فرو کرد تو شکمم. صِدام در اومد و جیغم همه جا رو پر کرد. چشمامو کاملاً باز کردم دیدم پرستاره. خنده‌ام گرفت. گفت: « چرا می‌‌‌خندی؟» دوباره خندیدم وگفتم: چیزی نیست و بعد کمی نگاش کردم و تو دلم گفتم: خوبه این حوری نیست با اين قيافش؟!. حوری عزیزم! مجموعه اکبرکاراته https://eitaa.com/zandahlm1357