فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌴تلاوت بسیار زیبای 🌺🌴
🌻🎄🌺جواد فروغی🌺🌻🌷
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: افقهاي اخلاقي متن حديث آفاق أخلاقية ۱- الكراجكى قال: حدّثنا الشيخ الفقيه أبوالحسن محمّد ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
زدنى يا بن رسول الله، قال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: مَن عَتَب علي الزمان طالت مَعتبته. قال: فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: مجالسة الأشرار تورث سوء الظنّ بالأخيار. قال: فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: بئس الزاد إلي المعاد العُدوان علي العباد. قال: فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: قيمة كلّ امرء ما يحسنه. قال: فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: المرء مخبوء تحت لسانه. قال: فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: ما هلك امرؤ عرف قدره. قال فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: التدبير قبل العمل يؤمنك من الندم. قال فقلت له: زدنى يا بن
رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: مَن وَثِق بالزمان صُرع. قال فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: خاطَر بنفسه مَن استغنى. قال فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: قلّة العيال أحد اليسارَين. قال فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: مَن دخله العُجب هلك. قال فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: مَن أيقن بالخَلف جادَ بالعطيّة. قال فقلت له: زدنى يا بن رسول الله، فقال: حدّثنى أبى عن جدّى عن آبائه عليهم السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: مَن رضى بالعافية ممّن دونه رُزق السلامة ممّن فوقه. قال: فقلت له: حسبى.
افقهايي اخلاقي ۱- كراجكي گويد: شيخ فقيه ابوالحسن محمد بن احمد بن علي بن حسن بن شاذان قمي گفت: احمد بن محمد بن صالح ما را چنين حديث كرد كه سعد بن عبدالله گفت: ايوب بن نوح ما را به حديث گفت: امام رضا (ع) فرمود: هفت چيز بدون هفت
چيز، مسخره است: آن كه زبانش طلب آمرزش كند و به قلب پشيمان نباشد، چنين كسي خود را به تمسخر گرفته است، و آن كه از خدا توفيق خواهد و نكوشد، خود را مسخره كرده است، و آن كه [ به ظاهر ] دور انديشي كند و بر حذر نباشد، خود را مسخره كرده است، و آن كه از خدا بهشت خواهد اما سختيها را تحمل نكند، خود را مورد تمسخر قرار داده است، و همين طور است آن كه از آتش [ دوزخ ] به خدا پناه برد و شهوتها ترك نكند و نيز آن كه خدا را ياد كند و براي ديدار او تلاش نكند، خود را به مسخره گرفته است... ۱. ۲- ابن شعبه حراني با سندي مرسل گويد: امام رضا (ع) فرمود: پنج چيز است كه اگر در كسي نباشد، بهره اي از دنيا و آخرت را به او اميد مدار: آن كه در تبار او استواري، و در سرشتش كرامت، و در اخلاقش صافي و خلوص، و در نفس او شرافت، و نسبت به پروردگارش بيمناكي در او ديده نشود ۲. ۳- و آن حضرت (ع) فرمود: دوستي با مردم نيمي از خرد است ۳. ۴- و آن حضرت (ع) فرمود: خداوند قيل و قال، تباه نمودن مال و
زياد سؤال كردن را مورد بغض دارد ۴. ۵- از حضرتش سؤال شد: فرو مايگان
كيانند؟ فرمود: آن كه چيزي داشته باشد كه او را از خدا غافل كند ۵. ۶- حضرت (ع) فرمود: خرد شخص مسلمان كمال نيابد مگر آن كه ده خصلت در او ديده شود: اميد خير به او رود، از فتنه او ايمني باشد، خير اندك ديگران را زياد بيند و نيك بسيار خود را اندك شمارد، از اين كه زياد از او حاجتي خواسته شود خسته نگردد، همه روزگار از كسب دانش ملول نشود، فقر به خاطر خدا نزد او دوست داشتني تر از بي نيازي و ذلت به خاطر خدا نزدش محبوبتر از عزّت به واسطه دشمنش باشد و گمنامي را دوست تر از بلند آوازگي دارد. سپس فرمود: ده تا، و چه ده تايي! گفته شد: آن ده تا كدامند؟ حضرتش (ع) فرمود: كسي را نبيند مگر آن كه بگويد او از من بهتر و پروا پيشه تر است كه مردم دو گونه اند، آن كه از او بهتر و پروا پيشه تر است و آن كه از او بدتر و دون مايه تر، پس چون بدتر و فرومايه تر از خود را بيند، گويد: شايد خير اين پنهان است و اين برايش بهتر، اما خير من آشكار و اين براي من بدتر. و چون آن كه از او بهتر و پروا پيشه تر است را بيند، در
برابرش فروتني كند تا شايد به او ملحق شود و اگر چنين كند بزرگي اش بيش،
نيكي اش پاكيزه، نامش بلند و آقاي مردم ر
وزگار خود شود ۶. ۷- و آن حضرت (ع) فرمود: اي علي، بدترين مردم آن است كه جلو بخشش خود گرفته، به تنهايي غذا بخورد و بنده اش را تازيانه زند ۷. ۸- و حضرتش (ع) فرمود: هر دو دوست (برادر) الهي لباس و ظاهري شبيه به لباس و ظاهر يار خويش دارند و بدان شناخته ميشوند تا آن كه به سراي خداوند عزّوجلّ درآيند پس خداي شان فرمايد: خوش آمد به بندگان، آفريدگان و ديدار كنندگانم و آنان كه به خاطر من به يكديگر محبت ورزيدند، گرامي باد مقدمشان در جايگاه كرامتم، ايشان را غذا دهيد، سيراب شان كنيد و بپوشانيدشان، پس نخستين آنها هفتاد تا هفتصد هزار لباس زيبا پوشد، إن شاء اللّه، كه هيچ يك آنها شبيه لباس يارش نباشد سپس فرمايد: خوش آمد به بندگان، ديدار كنندگان و همسايگانم در جايگاه كرامتم، و آنان كه به خاطر من يكديگر را دوست داشتند، غذاشان دهيد و خوشبوشان كنيد. پس ابري بوي خوش افشاند كه پيش از آن مانندش را نديده اند. آن گاه ده بار به
ايشان فرمايد: خوش آمديد، تا آن كه به زير سايبانها واردشان كند در حالي كه پيش روي شان سفره اي از طلا و نقره گسترده باشد
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مرجعیت دینی حضرت رضا (علیه السلام) در جوانی حضرت رضا (علیه السلام) در جوانی چنان از فضیلت و دانش ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
فرزند سرزمین غربت
شیخ صدوق رحمه الله روایت کند که مردی از صالحان، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دید و عرض کرد: یا رسول الله! کدام یک از فرزندان شما را زیارت کنم؟ حضرت فرمود: برخی از فرزندانم نزد من میآیند در حالی که مسموم اند و برخی در حالی که کشته شده اند. عرض کردم: با این همه پراکندگی مکانهای ایشان، من کدام یک را زیارت کنم؟
حضرت فرمود: آن که به تو نزدیک تر است و در سرزمین غربت مدفون است، عرض کردم. رضا را میگویید؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود بگو: صلی الله علیه، بگو: صلی الله علیه، بگو: صلی الله علیه. [۱]
----------
[۱]: بحار، ج ۴۹، ص ۳۲۹؛ از عیوناخبارالرضا (علیه السلام).
:
📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥 سلسله کلیپهای #حکومت_موعود 3 🔰 بررسی ویژگی های حکومت #امام_زمان عجل الله فی فرجه 🎬 قسمت 3 : چرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلسله کلیپهای #حکومت_موعود 4
🔰 بررسی ویژگی های حکومت #امام_زمان عجل الله فی فرجه
🎬 قسمت 4 : مقدار حکومت حضرت چقدر است❓ (بررسی روایات دسته اول)
🎙با توضیحات #استاد_احسان_عبادی از اساتید مهدویت کشور
👌دنیای بعد ظهور را بهتر بشناسیم
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ند. ولی ه نگامی که شنید من بیش از ۱۰ بار عمل جراحی شده ام، اقدام خود را عبث و بیهوده خوانده و نهایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
باز هم نیمه شب. دردی سنگین در شکم و پاها. باند پیچی محکمتر از همیشه. ناله بهترین راه برای جلب توجه است. ولی کسی نیست. چراغها خاموش و
سکوت همه جا را فرا گرفته. یک ناله ی دیگر. پرستار با عجله وارد میشود. چراغ را روشن میکند. هیچ چیز زیر سر تو نگذاشته اند. سعی میکنی دستانت را مثل بالش به زیر بگذاری. ولی «مارگوت» ممانعت میکند. او مهربانترین پرستار این بخش است. تاکنون هم به تو به عنوان یک ایرانی بد نگاه نکرده، حتی اگر کار هم نداشته باشی، هر چند ساعت یکبار به اتاق تو آمده است. ولی اینک تو آرام بخش و مسکن میخواهی. غول درد تو را کلافه کرده. از نوک پنجه هایت وارد شده و میخواهد از بالای ابروانت خارج شود.
«... یا علی، آه آه... یا حسین، یا حسین. »
مارگوت تعجب میکند. نمی داند چه میگویی. علی را هم نمی شناسد. ولی این کلمه را حرف به حرف و با لهجه ی خودش تکرار میکند. میخواهد به تو کمک کند. برای تو هر گونه حرکت خطرناک است. درد را به کلمه ی آلمانی
یز یک وعده چلو مرغ از خانه برای تو آورده است. تو میخوری و آنها مات زده نگاه میکنند. یک ران و سینه را روی یک بشقاب پر برنج، میریزی و میخوری. تمامش را. ته بشقاب را هم با نان پاک میکنی. همه ی آنها متعجب مانده اند. با زبان آلمانی به تو پرخاش میکنند. یکی از آنها میرود و پرستار را میآورد. پرستار هم نگران میشود. شکم تو را معاینه میکند. ولی خیلی عادی است. سه هفته از عمل جراحی تو میگذرد. تو به راحتی غذا میخوری. هیچگاه با
غذاهای بیمارستان سیر نشده ای. امشب یک غذای سیر خورده ای. حالا تو به آنها میخندی... این جوان ساعتها، بازی قهرمانان تنیس آلمانی را از تلویزیون نگاه میکند و حتی هیجان زده میشود و از روی تخت بالا و پایین میپرد. علاقه ای به فیلمهای سینمایی و پلیسی ندارد و آنها را نگاه نمی کند. فقط ورزش، آن هم تنیس. او خوش است ولی تو سلولهای غربت را تجربه میکنی.
ای خدا دوری از وطن چقدر سخت است؟ تبعید واقعا مشکل است.
می گویی، (اشمرتز). چند لحظه بعد یک آمپول و سپس آرامش و خواب.
این دفعه، دست نوازشگر (خسرو) تو را بیدار میکند. ساعت نه صبح است. تو دیروز عمل شده ای. عمل هم موفقیت آمیز بوده. دیشب هم توانستی درد را خوب تحمل کنی. خسرو، این دانشجوی مهربان به تو کمک میکند تا لباسهایت را بپوشی. اول تعجب میکنی که چه اصراری است بر لباس پوشیدن؟ ولی خیلی زود علت این کار معلوم میشود. تو باید راه بروی! اصلا باور کردنی نیست. اینجا دیگر کجاست؟ دیروز عمل جراحی و امروز حرکت؟ ولی تو چیزی نمی دانی، کس دیگری تشخیص میدهد و تو باید اطاعت کنی. دکترها هم در امر خودشان، واجب الاطاعه هستند. باید راه رفت. خیلی مشکل است. خسرو کمک میکند.
او امروز به کلاس نرفته تا به تو کمک کند. هر گاه ناله میکنی، اشک در چشمانش جمع میشود. تو را دلداری میدهد. میخواهد به جای تو درد بکشد. پروفسور هم میرسد. با چند جمله آلمانی و خندههای با مزه اش، شخصا به تو کمک میکند تا از تخت پایین بیایی. پاهایت میلرزد، ولی باید سنگینی تو را تحمل کند. درد دارد ولی نباید غیر قابل تحمل باشد. جلوی این پرستارها و دکترها هم نمی توان چندان بی تابی کرد. عرق تمام صورتت را فرا گرفته. رنگ چهره ات سفید شده. دو عمل جراحی، یکی بر روی شکم و دیگری بر روی لگن پا. دیگر دو سر روده هایت بیرون نیست و پس از این باید به صورت طبیعی قضای حاجت کنی. استخوان لگن پا هم تراشیده شده و روی آن را با گوشتها و پوستهای اطراف، بخیه زده اند.
می ایستی، سرت گیج میرود، ناگهان اتاق پر از پرستار و دکتر میشود. خسرو را دو تا میبینی، تار و مبهم. فشار زیادی را تحمل میکنی. مقاومتت مورد تحسین دیگران قرار میگیرد. ولی دکتر به این مقدار قانع نیست. باید راه بروی، حتی چند قدم.
وقتی دوباره به روی تخت دراز میکشی، با یک نفس عمیق، تمام فشار را به نمایش میگذاری. خسرو عرق از پیشانی ات پاک میکند و میگوید: «لا حول و
[صفحه ۲۹۰]
لا قوة الا بالله العلی العظیم. از این پس باید هر روز راه بروی. هر روز بیشتر از روز قبل. اینجا استراحت کامل معنا ندارد. بهبود کامل و سریع را در فعالیت و حرکت میبینند. میگویند اکثر افرادی که عمل جراحی میشوند، مجبورند حرکت کنند».
هنوز گرد غربت در دل تو وجود دارد.
خود را بیگانه مییابی. شاید آنها بیگانه اند. ولی این تنهایی مدت زیادی به طول نمی انجامد. سه روزبعد از عمل جراحی یک ایرانی مجروح دیگر را به اتاق تو میآورند. او از کارگران کارخانههای اراک است که در بمباران از ناحیه ی مثانه و... مورد اصابت ترکش قرار گرفته. حدود ۵۰ سال، سن دارد و میگوید پنج دختر دارم. دو ماه هم در بیمارستانهای تهران بستری بوده و حالا برای تکمیل مداوا به آلمان اعزام شده است. خیلی حرف میزند. بیشتر از هر چیز شیفته ی اوضاع و احوال این کشور شده. مسائل ایران را خوب تجزیه و تحلی
ل نمی کند و برای نارساییهای موجود در غرب، دلایلی میتراشد. ایران را دوست دارد ولی از غرب و اروپا بدش نمی آید. هر چه او بیشتر به پرستارها روی خوش نشان میدهد، کمتر مورد لطف آنها قرار میگیرد. عصبانی میشود و آلمانیها را نژادپرست و خودخواه میخواند. اما هنگامی که توجه و مهربانی بیش از حد آنها را در مورد تو مشاهده میکند، دچار تردید میشود.
در مدتی که در اتاق توست، از همه جا و همه چیز تعریف میکند. نمازهایش را هم بلند و بدون توجه به حضور پرستارهای آلمانی میخواند. در مقابل درد هم کم طاقت و پر ناله است. البته درد مثانه خیلی سخت است و دکترها دنبال راه نوینی برای مداوای او هستند. و تا کنون دو عمل جراحی روی او صورت داده اند و هنوز به نتیجه ای نرسیده اند. پس از یک هفته، میزان عفونت نقطه جراحت او زیاد میشود و او را به بخش ویژه منتقل میکنند.
گاهی اوقات چنان احساس تنهایی میکنی که میخواهی. با صدای بلند گریه کنی، ولی نمی توانی و
تنها نیستی. یک جوان آلمانی در کنار تو بستری
[صفحه ۲۹۱]
شده یک جوان ورزشکار آلمانی. او تنیس باز است. ناراحتی درد ریه دارد و سالها قبل بر روی وی عمل جراحی صورت گرفته است. دوستان زیادی دارد. دختر و پسر. هر بعد ازظهر تعداد زیادی از آنها به ملاقات او میآیند و با آداب و معاشرت مخصوص خود، او را میبوسند و سپس مشغول صحبت میشوند. میخورند و میخندند. گاهی هم از اتاق بیرون میروند و در حیاط بیمارستان قدم میزنند.
موضوع چگونگی ارتباط تو با این جوانهای آلمانی همچنان لا ینحل باقی مانده. آنها دوست دارند با تو نیز گفتگو کنند، ولی تو آلمانی نمی دانی. تو هم میخواهی خود را یک رزمنده و آشنا به مسائل روز نشان دهی ولی نمی توانی. ولی قلم و کاغذ در اختیار تو هست و گاهی اوقات چیزهایی را برای آنها نقاشی میکنی. به تو شکلات تعارف میکنند ولی تو نمی توانی بخوری.
یک شب هنگام شام چند نفر از دوستان این جوان در اتاق باقی مانده اند. سه پسر و دو دختر. سرکنسول مهربان ایران ن
دفاع مقدس
سینای شلمچه
https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل۵.mp3
13.17M
💠 کــتاب صـوتـی-
«خــدای خـوب ابــراهیــــــم»
🔴 حــاوی صدوهفتـــادو هشـــت خــاطــره دربــاره ویــژه گـــیهای قـــرآنــی شـــهیـــد ابـــراهـــیــم هـــادی
قـــسمـــت : 5
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ل بر شناخت حضرت حق، عجز و ناتوانی بنده و توجّه به رستاخیز است. ------ ---- [۱]: ۱ - سوره مبارکه زمر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
زندگانی محمد ابراهیم سبزواری
نام مؤلّف بنابر آنچه در پایان شرح دعاء عدیله آمده: «میرزا محمد ابراهیم خلف میرزا محمد علی است و با توجّه به لقب سبزواری در پی نام وی، متولّد سبزوار است، و با این وجود متأسّفانه تا حال تحریر، اطلاع درخور توجّهی از زندگی او به جز اشارات و استنباطات زیر در دست نیست:
۱- وی بنا به تصریح تراجم و اشارات موجود در کتابهایش از شاگردان حکیم متألّه حاج ملاّ هادی سبزواری (۱۲۱۲ ق - ۱۲۸۹ ق) است، حال با توجّه به احتساب تاریخ وفاتِ استادِ وی، و سنّ دانش آموزی فلسفه، تولّد وی نباید چندان زودتر از ۱۲۵۹ ق باشد.
۲- وی بنابر تصریح موجود در آغاز شرح دعاء عدیله و با توجه به تاریخ پایان نگارش آن، پیش از سال ۱۳۱۸ ق مقیم مدرسه فصیحیه [۱] و در حال دانش اندوزی و ریاضت بوده است، و پس از مراجعت از حج بیت اللّه، به تحریر این شرح همت گماشته است.
۳- مؤلّف، بنابر اشارت او در آغاز شرح صحیفه و با توجه به تاریخ پایان نگارش همین شرح، پیش از سال ۱۳۴۲ ق مدّتی در تهران بوده است، و شاید در همین اوان بوده که شیخ الرئیس قاجار [۲] به شاگردی نزد وی پرداخته است.
۴- بنابر تاریخ ختم آثار وی، او به ترتیب به شرح دعاء عدیله، شرح گلشن راز و شرح صحیفه سجادیه پرداخته است، و با توجّه به تاریخ چاپ شرح دعاء عدیله، یعنی ۱۳۲۹ ق، و اهمیت چاپ سنگی در آن دوران، وی بایست دارای درجه علمی در خور توجّهی در آن تاریخ داشته باشد.
۵ - تراجم گوناگون - چنانچه خواهد آمد - از وی به «وثوق الحکماء» تعبیر نموده اند، که این عنوان بیانگر تبحّر و شهرت علمی وی است.
۶- تاریخ درگذشت مؤلّف بنا به نقل علاّمه تهرانی چنانچه خواهد آمد در حدود سال ۱۳۵۸ ه. ق است [۱] که متأسّفانه از محلّ آن اطلاعی در دست نداریم.
----------
[۱]: ۱- این مدرسه به ظاهر از مدارس مسقط الرأس وی، سبزوار است.
[۲]: ۲- گنجینه دانشمندان ج ۵، ۳۵. حجت بلاغی در مقالات الحنفاء، ص ۱۲۵ شرح مبسوطی از زندگی وی را آورده است.
[۱]: ۱- علامه تهرانی در ذریعه، ج ۱۳، ص ۲۵۷ تاریخ درگذشت وی را در حدود این سال آورده و در همان جلد صفحه ۳۴۵ به قطع در ۱۳۵۸ ه. ق دانسته است!! و به اشتباه در ضمیمه تاریخ علمای خراسان، ص ۲۷۴، تاریخ فوت وی ۱۳۳۲ دانسته شده است.
📚✍ #شرحی بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357