eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: مجروحين و شهدا در دشت پراكنده بودند. به دجله رسيديم. برادر [ صفحه ۱۳۷] فتحي گفت: «آقا مهدي باكري در حريبه توي محاصره است شما بايد هر طور شده اگه هم نباشه به زور بياوريدش. » با منصور فرقاني راه افتاديم. پل نفر روي دجله نمايان شد. در حين عبور متوجه برادر مصطفي مولوي شديم، از مأموريت ما اطلاع داشت با حالتي غمگين و خسته و با صورتي گرد و غبار گرفته گفت: برگردين! و با همين جمله ما متوجه حقيقتي شديم و آن اينكه سردار عاشورايي در بدر به سالار شهيدان حسين بن علي (عليه السلام) پيوسته است. [ صفحه ۱۳۹] دجله در پيش است اسماعيل وكيل زاده دو سه روز قبل از شروع عمليات رمضان [۵۹] عازم جبهه شديم. با محمدرضا اسماعيل زاده [۶۰]، دوربين عكسبرداري برده بوديم و سعي مي‌كرديم هر جا كه يكي از مسوولان را ديديم، عكس بگيريم. عمليات رمضان پايان يافته بود و گردان ما - شهيد مدني - در بنه تيپ عاشورا در جاده اهواز خرمشهر بود. آقاي محصولي فرمانده سپاه منطقه ۵ (تبريز) آمده بود تيپ. سخنراني كرد و بعد از سخنراني با اسماعيل زاده رفتيم پيشش و گفتيم كه مي‌خواهيم از شما عكس بگيريم. گفت: اشكالي نداره. بعد گفت: اگر اجازه بدين آقا مهدي هم بياد. ما هم آقا مهدي را نمي شناختيم. گفتيم اشكالي نداره. محصولي آقا مهدي را صدا زد؛ تشريف بيارين عكس بگيريم. [ صفحه ۱۴۰] گفت: خيلي ممنون شما عكس تونو بندازين. آقاي محصولي اصرار كرد كه حتما بيايند. آقا مهدي گفت: اگه بيام عكس تون مي‌سوزه ها! بالاخره با اصرار آقاي محصولي آمد. دو تا عكس گرفتيم؛ محصولي، آقا مهدي اسماعيل زاده و من. عكس را كه داديم ظاهر كردند، يكي سوخته بود و يكي هم بي كيفيت بود. عكس را كه در گردان به بچه‌ها نشان داديم؛ گفتند: آقا مهدي باكري را كجا پيدا كردين باهاش عكس انداختين؟ گفتيم: آقا مهدي باكري كجا بود؟! گفتند: اين يكي آقا مهدي باكري است ديگه! اولين تصويري كه از آقا مهدي باكري ديدم همانجا بود. البته مي‌دانستيم كه فرمانده تيپ عاشورا آقا مهدي باكري است منتهي با قيافه اش آشنا نبوديم. آن روز هم كه عكس گرفتيم با ماشيني كه محصولي آمده بود، آقا مهدي راننده اش بود. آنجا هم كه محصولي گفت آقا مهدي، ما خيال كرديم راننده اي چيزي است اين آقا مهدي. اولين آشنايي با آقا مهدي از همين جا بود. بعد هم در طول دفاع مقدس مرتب مي‌آمد در گردان‌ها سخنراني مي‌كرد و مي‌ديديم. يك روز قبل از شروع عمليات مسلم بن عقيل كه در قالب گردان شهيد مدني با كمپرسي‌ها حركت كرديم و رفتيم جلو، توي راه جلوي ما را گرفتند و برگرداندند. صبح بود كه رسيديم عقبه. تازه مي‌خواستيم از ماشين‌ها بپريم پايين كه آقا مهدي با جيپ سر رسيد. گفت! الله بنده لري! سوار ماشين‌ها بشين و برگردين جلو. گفتيم: ما كه رفته بوديم جلو، منتهي برگرداندن. [ صفحه ۱۴۱] گفت: اشتباهي شمارو برگردانده اند. بچه‌ها خسته بودند. از ديروز عصر توي ماشين بوديم تا امروز صبح. منتهي در برابر گفته آقا مهدي كسي چيزي نگفت. با آن همه خستگي و ناراحتي هيچ كدام حرفي نزديم. دوباره برگشتيم خط. در عمليات خيبر هم كه آقا مهدي در جزيره حضور جدي داشت. يك روز عراق ۵ پاتك زد، شب همان روز قرار بود گردان سيدالشهدا به فرماندهي اصغر قصاب برود جلوتر. مأموريت اين بود. https://eitaa.com/zandahlm1357
Part02_حاج قاسم.mp3
14.47M
📖کـــتاب صــوتی ؛« " حـــاج قـــاســم "» 🌴"خـــــاطـــرات خــــودنـوشــت ســردارشهیـــد حـــــاج قــــاسـم ســلیمــانـی « رضــوان الله تعــالـی» 🌴 قــسمــت: ۲ 🎧 🎧 🍃🌸 🌸🍃🌸
.......: اجتناب از الحاد و شک قوله علیه السلام: «وَ جَنَّبَنَا مِنَ الاْءِلْحَادِ وَ الشَّکِّ فِی أَمْرِهِ. [۳] » یعنی: حمد مر خدائی را که اجتناب و دوری داد ما را از إلحاد و شکّ در امور تشریعیّة خود. الالحاد: الظلم و ما یتجاوز فیه قوانین الشّرع، و منه الملحد الذی لا یعملون بقواعد الشریعَة و لا یحسنون بعثة الانبیاء و یحکمان بالحسن والقبیح العقلییّن. الشک: التردید فی الرأی. ---------- [۳]: ۱ - سوره مبارکه فرقان، آیه ۴۴. حمد الهی قوله علیه السلام: حَمْداً نُعَمَّرُ بِهِ فِیمَنْ حَمِدَهُ مِنْ خَلْقِهِ، وَ نَسْبِقُ بِهِ مَنْ سَبَقَ إِلَی رِضَاهُ وَ عَفْوِهِ. العمر: التعیش فی الدنیا، یقال: یعمر عمراً أی عاش زماناً طویلاً. یعنی: حمد می‌کنم خدا را حمدی بر آنکه تعیّش و زندگی می‌نمایم به واسطه اقتضای حمد و شکر خدا. [قوله علیه السلام ] فیمن حمده یعنی: در میان کسانی که حمد کرده اند او را از خلق او، أعنی در بین مُسْلمین و مُصدَّقین، نه مشرکین جاحدین و سبقت می‌نمایم به واسطه شرافت حمد او کسانی را که سبقت نموده اند به سوی رضا و عفو او از عباد صالحین، کما قال تعالی: « السّابِقُونَ السّابِقُونَ * أولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ [۱] » یعنی: سبقت کننده به سوی متابعت سابقین از انبیاء کرام که آن گروه اند مُقرّبون به رحمت حقتعالی. ---------- [۱]: ۲ - سوره مبارکه واقعه، آیات ۱۰ و ۱۱. 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: افشا سرّ از ابن عباس نقل شده است از عمر پرسیدم آن دو زنی که به حرف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عمل نکردند و راز پیامبر را آشکار کردند، که بودند؟ هنوز سؤالم تمام نکرده بودم، عمر گفت: حفصه و عایشه بودند. وصیت پیامبر عده ای از اصحاب از جمله عمر، زمان احتضار پیامبر در حضور وی بودند. وی فرمود: کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید، عمر گفت: تب بر پیامبر غالب شده است. قرآن نزد ماست، کتاب خدا ما را کافی است. اصحاب به نزاع برخاستند، یکی می‌گفت: کاغذی بیاورید و دیگری حرف عمر را تکرار می‌کرد. می‌گفت: وقتی نزاع بالا گرفت، پیامبر خدا فرمود: برخیزید. ابن عباس می‌گوید: همه ی بدبختی از این جا آغاز شد که بین پیامبر و نوشتن نامه اش جدایی انداختند. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357