eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
47.2هزار عکس
34.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
عبرت متن حديث مَنِ اعتَبَرَ اَبصَرَ وَ مَن اَبصَرَ فَهِمَ و مَن فَهِمَ علِِمَ امام راست كلامى كه مرد باتدبير هزار نكته از آن يك كلام مى خواند كسى كه عبرت گيرد بسى شود بينا كسى كه بينا گردد بفهمد و داند خشم متن حديث المُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَم يُخرِجهُ غَضَبُهُ مِن حَقّ سخنى بشنو از امام غريب تا شود علم و دانشت افزون مرد مؤمن اگر به خشم شود نرود از طريق حق بيرون پرهيز متن حديث اِنّما الحِميَةُ مِن الشَّى ءِ الاِقلالُ مِنهُ شنو از على بن موسى الرضا كلامى كه افزاديت عقل و هوش چو پرهيز خواهى كنى از خوراك به كم خوردن خوردنيها بكوش عقوبت متن حديث لايَعدمُ العُقوبَةَ مَن اَدرَعَ بالبَغى ِ گو به آن كس كه ظلم كرد فزون كه عقوبت نبوده نشمارد گر بخواهد زيَد به آرامش كيفر روزگار نگذارد فرستادن صلوات متن حديث قالَ (عليه السلام): الصَّلوةُ عَلى مُحَمَّد وَ آلِهِ تَعْدِلُ عِنْدَاللهِ عَزَّ وَ جَلَّ التَّسْبيحَ وَالتَّهْليلَ وَالتَّكْبيرَ فرمود: فرستادن صلوات و تحيّت بر حضرت محمّد و اهل بيت آن حضرت (عليهم السلام) در پيشگاه خداوند متعال، پاداش گفتن « سبحان الله، لا إله إلاّ الله، الله اكبر » را دارد. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: مشکل سوم: مسأله ولایت عهدی حضرت رضا (علیه السلام) این حادثه عجیب و مرموز که توسط مأمون عباسی طراحی شده بود، خود از امتحان‌های الهی بود که شیعیان به آن مبتلا شدند، چرا که هنوز مدت زیادی از آن همه جنایات و سرکوب‌های بنی عباس و به ویژه هارون (پدر مأمون) و قتل عام فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و شیعیان و به ویژه شهادت حضرت کاظم (علیه السلام) نگذشته بود که پیشنهاد ولایت عهدی مأمون، همه را متحیر کرد. نفرتی که عموم شیعیان از دستگاه طاغوت و به ویژه هارون الرشید به جهت عداوت با اهل بیت (علیهم السلام) و به شهادت رساندن امام کاظم (علیه السلام) داشتند، باعث شد که این اقدام حضرت رضا (علیه السلام) را نپذیرند و با آن که حضرت را به این کار مجبور کردند اما این کار بی سابقه در نظر عده ای به شدت سؤال برانگیز شد؛ به ویژه که گروه منحرف واقفیه، فرصت را غنیمت شمردند و بر تبلیغات خود افزودند و این گونه بود که افراد ساده لوح و ناآگاه به جای آن که تسلیم امام خویش باشند، زبان به اعتراض گشودند و مکرر به حضرت می‌گفتند: چرا وارد دربار مأمون شدی؟ و حضرت می‌فرمود: به همان دلیل که جدّم امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شورا شد. [۱] و گاهی در جواب اعتراض یکی از همین معترضان فرمود: پیامبر افضل است یا وصی؟ گفت: پیامبر؛ فرمود: مسلمان برتر است یا مشرک؟ گفت: مسلمان. فرمود: عزیز مصر مشرک بود و یوسف پیامبر؛ مأمون مسلمان است و من وصیّ، یوسف خودش از عزیز مصر (آن گونه که قرآن می‌گوید) خواست تا او را ولایت دهد، ولی من به این کار مجبور شدم. [۱] ---------- [۱]: بحار، ج ۴۹، ص ۱۴۰، شورا، جلسه ای بود که به دستور خلیفه دوم بعد از وی جهت تعیین جانشین وی تشکیل شدو جریان عجیب آن در تاریخ مذکور است. [۱]: بحار، ج ۴۹، ص ۱۳۶. توطئه ترور حضرت رضا (علیه السلام) به جهت قبول ولایت عهدی محمد بن زید می‌گوید: چون مأمون، حضرت رضا (علیه السلام) را ولی عهد خود نمود، یکی از خوارج چاقویی مسموم را آماده کرد و به یاران خود گفت: به خدا سوگند نزد این مرد که می‌پندارد پسر رسول الله است ولی وارد دربار این طاغوت شده است، می‌روم و از علت این کارش می‌پرسم؛ اگر دلیل قانع کننده ای نداشت، مردم را از او راحت می‌کنم. با این تصمیم وارد خانه حضرت شد. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: به یک شرط به سؤال تو پاسخ می‌دهم، قبول داری؟ گفت: چه شرطی؟ فرمود: اگر پاسخ من قانع کننده بود، آن چاقویی که در آستین داری بشکنی و کنار بگذاری! مرد خارجی که حیران شده بود، همان جا چاقو را درآورد و شکست. سپس گفت: چرا به دربار این طاغوت آمدی؟ با آن که اینان نزد شما کافرند و شما فرزند رسول الله هستی! حضرت فرمود: به نظر تو، این‌ها کافرترند یا عزیز مصر و مردم آن کشور؟ آیا نه این است که این‌ها می‌پندارند اهل توحید هستند ولی آن‌ها خداپرست نبودند و خدا را نمی شناختند؟ آیا یوسف بن یعقوب (علیه السلام) پیامبر و پسر پیامبر نبود؟! او به عزیز مصر که کافر بود (آن گونه که در قرآن آمده است) گفت: مرا بر گنجینه‌های زمین (دارایی مصر) قرار ده که من نگهبانی دانایم. او با فرعون‌ها همنشین بود و من مردی از فرزندان رسول الله هستم که مرا به این کار مجبور کرده اند و با کراهت پذیرفته ام، تو چه اعتراضی و چه اشکالی بر من داری؟ مرد خارجی با شنیدن این پاسخ کوبنده گفت: اعتراضی بر شما نیست. شهادت می‌دهم که شما پسر پیامبر خدا و راستگو هستی. [۱] ---------- [۱]: بحار، ج ۴۹، ص ۵۵. 📚حکایت آفتاب نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سلسله جلسات 4 💠 فصل اول : ( قسمت چهارم ) 👈 وظایف مهم دانشجویان برای و شرکت فعال در 👈 دانشجوی انقلابی باید چگونه باشد؟ 🔗 دیدن کلیپ با کیفیتهای بالاتر در https://www.aparat.com/v/jmN2K 🎤 (مدرس مهدویت و پژوهشگر علوم حدیث و تاریخ) 👌 انقلابی باید قوی شود 🔰سیاست همراه دیانت🔰
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 با توجه به اتمام وحی از جانب خداوند بعد از فوت پيامبر اسلام و محروم ماندن ديگر بندگان خاصه از اين نعمت لطفا بفرماييد كه حجة بن حسن العسكری چطور دستورات و به عنوان مثال زمان دقيق ظهور رو از خداوند متعال دريافت ميكنند؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 ما دو نوع✌️🏻 وحی داریم: ⬅️ یکی وحی تشریعی ⬅️ و یکی وحی تسدیدی یا تبیینی هم بهش می‌گن. 👈🏻وحی تشریعی یعنی شریعت بیاره، احکام بیاره، آیه بیاره... بله به قول شما تمام شده و رفته. 👈🏻اما این وحی تسدیدی و تبیینی هست برای ائمه(ع) که اینها رو کمک بکنه در تبیین امورات دین و اینها رو کمک بکنه در اداره جامعه، برای امام زمان(عج) و.. مثلاً ما داریم بعد از مرگ رسول الله(ص) (حالا یا شهادت و یا رحلت) که جبرئیل، مکرر بر حضرت زهرا(س) وارد می‌شد؛ خُب حضرت زهرا مگه پیامبر بود؟! اما جبرئیل مکرر بر ایشون وارد می‌شد. متوجه‌اید؟ این نوع وحی رو بهش می‌گن وحی تسدیدی، وحی تبیینی. 📖در سوره قدر که خدا می‌فرماید: روح و ملائکه در شب قدر نازل می‌شن به امام حی و حاضر‌. خُب اگه بگیم روح، جبرئیل و یا بگیم فرشته‌ای بالاتر از جبرئیل، در هر دو حالت یک فرشته خیلی بلند مرتبه است. پس این هم وحیه، اما وحیِ تشریعی نیست. شریعت نمیاره‌. احکام و دین رو تبیین می‌کنه، تسدید می‌کنه. تسدید یعنی کمک کردن. کمک می‌کنه به امام. این نوع وحی رو داریم، که آقای جوادی آملی در ادب فنای مقربان، تفسیر بحث‌های امام زمان(عج) اونجا آوردند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
.......: آقا مهدي زنده است علي مناف زاده پيش از عمليات بدر، مدتي علي اكبر رهبري فرمانده گردان سيدالشهدا شد. در ۱۵ كيلومتري بستان يك منطقه نامعلومي بود كه موقعيت عمليات بدر بود و هيچ كس حق بيرون رفتن از آنجا را نداشت. رهبري مأمورم كرد كه بروم از تداركات لشكر، مقداري امكانات بگيرم و بياورم گردان؛ مثل لباس غواصي كه تازه مي‌دادند، باتري، خورد و خوراك مثل عسل، خرما و... پيش از رفتن سفارش كرد كه اول بروم پيش آقا مهدي در دزفول دستورش را بگيرم و بعد بقيه كارها را رديف كنم. از آقا مهدي دستور تحويل وسايل را گرفتم و رفتم تداركات. ولي تداركات همه وسايل مورد نياز را نداد. براي اين كه دست خالي به گردان برنگردم، برگشتم پيش آقا مهدي و جريان را گفتم. ناراحت شد. آمد تداركات و خطاب به تداركاتچي‌ها گفت: به چه حقي اين وسايل رو كه نوشته‌ام ندادين! اين وسايل رو مردم [ صفحه ۱۵۴] براي رزمنده‌ها فرستادن، من هم نوشته ام، شما چرا نمي دين؟... وسايل مورد نياز را گرفتم و با دست پر برگشتم پيش بچه ها. لشكر خودش را براي عمليات بدر آماده مي‌كرد. ما دو سه نفر براي گذراندن دوره «آموزش يك سره كردن كاميون ها» انتخاب شديم. عمليات كه انجام مي‌گرفت و مي‌رفتيم جلو، براي آوردن مهمات، غذا يا براي سنگر زدن و... ماشين نياز مي‌شد كه نداشتيم و اگر پيدا مي‌شد هيچ كس بلد نبود كه روشن كند. با علي حاجي بابايي رفتيم ترابري لشكر، آن موقع صمد قاسم پور مسوول ترابري لشكر بود. آموزش را گذرانديم تا در منطقه عملياتي از كاميون‌هاي غنيمتي استفاده كنيم. عمليات بدر آغاز شد. شب اول عمليات، يك قبضه دوشكا در اختيار من و جعفر داروئيان بود كه بر قايق سوار كرده بوديم. با دوشكا نسبت به ساير سلاح‌هاي نيمه سنگين آشناتر بوديم. مأموريت ما اين بود كه در طول خط عملياتي گردان سيدالشهدا بر روي آب حركت كنيم. هر جا كه دشمن از خود مقاومت نشان داد به ياري بچه‌هاي خط شكن بشتابيم. عمليات كه شروع شد من ۴ - ۳ نوار بر روي مواضع دشمن خالي كردم. بعد قبضه ما را زدند. خودم و جعفر چيزي نشديم؛ ولي خدمه هايم زخمي شدند. از جمشيد نظمي- فرمانده گردان - كسب تكليف كردم. گفت برگردين پيش ما. گردان ما خط اول دشمن را تصرف كرده بود. در اين عمليات يك گروهان از گردان امام حسين (ع) به فرماندهي محمود دولتي به گردان سيدالشهدا مأمور شده بود. در محور ما يك ارتفاع كله قندي مانندي بود كه دشمن [ صفحه ۱۵۵] آنجا مقاومت سختي از خود نشان مي‌داد. تصرف آن جا تا روشن شدن هوا طول كشيد و عده اي از بچه‌هاي ما اينجا شهيد و زخمي شدند مثل ناصر ملازاده و... خط اول را شكستيم، ادامه داديم تا رسيديم ساحل دجله. ديگر امكان ادامه عمليات از اينجا به بعد نبود و نيروها بايد با قايق از دجله عبور مي‌كردند. از خط اول دشمن كه شكسته بوديم تا دجله ۳ كيلومتر جاده خاكي بود و براي بردن قايق‌ها به كنار دجله ماشين نياز داشتيم، تا بچه‌ها شب با قايق از آب عبور كنند و بروند اتوبان بصره- العماره. آقا مهدي به جمشيد نظمي- فرمانده گردان سيدالشهدا (عليه السلام) - گفت و او هم ما را مأمور اين كار كرد. با حسين پارچه باف برگشتيم پي ماشين. بعد آقا مهدي هم آمد. چند دستگاه ايفاي عراقي مانده بود. پريديم روي ايفاي عراقي، هر چه كردم روشن نشد كه نشد. ايفاها از جلو جاي هندل دارند كه با هندل هم روشن مي‌شوند. آقا مهدي خودش هندل را جا انداخت و هر چه چرخاند ماشين روشن نشد. ولش كردم رفتم سراغ كاميون ديگر. پريدم روي ايفا، در را كه باز كردم جنازه راننده عراقي افتاده بود روي فرمان. جنازه را كشيدم انداختم پايين. با پتو خون ريخته شده روي صندلي را پاك كردم و نشستم پشت فرمان، استارت زدم ماشين روشن شد. آمديم قايق را بگذاريم پشت ايفا، زورمان نرسيد. تعدادمان كم بود. آقا مهدي ديد كه بلند كردن قايق كار ما سه - چهار نفر نيست، دور و برمان چند نفر هم بودند كه بي خيال قايق و ياري خواستن ما. خطاب به آنها گفت: شما مگه سرباز امام زمان (عج) نيستين؟ بيايين كمك. [ صفحه ۱۵۶] چند نفري آمدند و شديم ۸ نفر. با هر جان كندني بود قايق را گذاشتيم پشت ايفا. صداي يا علي ما به آسمان بلند شده بود. نشستم پشت فرمان و خواستم حركت كنم كه آقا مهدي صدا زد: برادر! اينارو هم ببرين جلو بدين برادرا بخورن. ديدم چند گوني كمپوت و سانديس و... است. گفتم: آقا مهدي! حالا چه وقت اين كارهاست؟ گفت: تو ببر، الان تشنه و گرسنه ان، مي‌چسبه. گوني‌ها را هم انداختم داخل ايفا. آقا مهدي خودش موتورسيكلت پرشي روسي پيدا كرده بود، مي‌خواست با موتور بيايد. مسير را به ما نشان داد و خودش رفت. با حسين پارچه باف حركت كرديم به طرف دجله. اوضاع كنار دجله آشفته بود. آتش دشمن فرصت سربلند كردن نمي داد. امكان نگه داشتن ايفا هم در كنار دجله نبود. جايي را پايين تر از محل استقرار بچه‌ها شناسايي كرديم و ماشين را برديم آنجا تا هم از آتش دشمن در امان ب
اشيم و هم اين كه بردن قايق از آنجا تا حدي راحت بنظر مي‌رسيد. يك كيلومتر مانده به دجله تيرهاي مستقيم دشمن مي‌رسيد. من سرم را بردم پايين و خودم را پشت فرمان قايم كردم. با دستم پدال گاز را فشار دادم. ماشين مي‌رفت و من جلو را نمي ديدم. ايفا رفت و رفت خورد به سده (سيل بند كه علاوه بر جلوگيري از نفوذ آب، به عنوان خط دفاعي مورد استفاده قرار مي‌گرفت. ) كنار دجله و از حركت ايستاد. جاي ماندن نبود. ايفا را همان جا ول كرديم، برگشتيم پيش بچه ها. مسوول محور توي بي سيم به آقا جمشيد گفت: به بچه‌هايي كه اين ايفارو آوردن بگين اينو از اينجا ببرن، دشمن ديده و داره مي زنه. پارچه باف بلافاصله گفت: آنها شهيد شدن! نمي تونن بيان. بچه‌ها زدند زير خنده. آتش دشمن روي منطقه خيلي سنگين بود. وضعيت دشواري داشتيم و امكان رفتن به كنار ايفا نبود... با تدبير آقا مهدي باكري گردان ما از دجله عبور كرد. گروهان محمود دولتي رفت طرف شهرك حريبه و اين شهرك را محاصره كرد. عمده قواي دشمن هم در شهرك حريبه جمع شده بود و ايستادگي شديدي در برابر نيروهاي ما داشتند. نيروهاي دشمن كه از خط مقدم گريخته بودند عمدتا در اينجا جمع شده بودند. آقا مهدي مدام در بي سيم به آقا جمشيد مي‌گفت: نيروها را در برابر دشمن سازماندهي كن. نبايد بذاريم خون شهدامون هدر بره... روز چهارم عمليات، حاج جمشيد گروهان حسين كربلايي را فرستاد محور عملياتي گردان امام حسين (عليه السلام). بنده و سهرابي... هم با اين گروهان رفتيم. صبح بود و عراقي‌ها از سه جهت پاتك زده بودند. هلي كوپترهاي دشمن در آسمان منطقه بودند و آزادانه به هر طرف كه مي‌خواستند، مي‌رفتند. در امتداد خاكريز ما، بچه‌ها يكي يكي مي‌زدند و بچه‌ها مجبور مي‌شدند از خاكريز پا پس بكشند. يك برادري كه در ميان بچه‌ها بيشتر به چشم مي‌زد، رفت قبضه آرپي جي را از دست يكي از نيروهايي كه به عقب مي‌رفت، گرفت. موشك گذاشت و هلي كوپتر را نشانه رفت. موشك آرپي جي ۷ از بيخ گوش هلي كوپتر رد شد. از هلي كوپتر دود سياهي زد بيرون. ما فكر كرديم كه موشك آرپي جي به هلي كوپتر اصابت كرد ولي نخورده بود. با شليك اين موشك هلي كوپتر https://eitaa.com/zandahlm1357
Part05_حاج قاسم.mp3
10.03M
📖کـــتاب صــوتی ؛« " حـــاج قـــاســم "» 🌴"خـــــاطـــرات خــــودنـوشــت ســردارشهیـــد حـــــاج قــــاسـم ســلیمــانـی « رضــوان الله تعــالـی» 🌴 قــسمــت: ۵ 🎧 🎧 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸
.......: خلق لذایذ و ارزاق طیّب برای مؤمنان زیرا که آنچه طیبات ارزاق و لذایذ تمتعات و زینت ارض است بالحقیقه و بالذات برای اهل ایمان و معرفت ایجاد کرده ایم، و انتفاع سایرین از عباد بالتبع و بالعرض است. کما قال فی محکم کتابه: « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ [۳] ». و قال فی موضع آخر: « إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاْءَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً [۱] »، یعنی: ما قرار داده و ایجاد نموده ایم آنچه بر روی ارض زینت او است، از موالید ثلاثة - اعنی معدنیات و ما یتکوّن منها من الفلزات و الجواهرات، و النباتات و ثمراتها و منافعها، و حیوانات - تا آن که بالذات عطا و انعام نمائیم هر یک از بنی آدم را که « أَحْسَنُ عَمَلاً »می باشند، هر کس را به میزان درجه خود، «المعروف بقدر المعرفة»، زیرا که «ابلا» به معنی انعام است ضد ابتلاء علی الجملة. چون مبعث یوم البعث است لهذا مفاد و ما حصل فقره دعاء که: «سهّل علینا به سبیل المبعث» یعنی: آسان قرار بده بر ما به واسطه حمد و توحید خود همان احوالات و واردات و اضطرابات یوم موت را که یوم بعثت و انتباه ما است از نوم دنیا و مراقد ابدان، حین قلنا: « مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ [۲] »، و مبعث الرسول لأجل الرسالة، هو السابع و العشرین من شهر رجب. ---------- [۳]: ۳ - سوره مبارکه اعراف، آیه ۳۲. [۱]: ۴ - سوره مبارکه کهف، آیه ۷. [۲]: ۱ - سوره مبارکه یس، آیه ۵۲. 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: توبه در عرفه غزالی در احیاءالعلوم ذیل کتاب حج از رسول خدا می‌نویسد: هیچ روزی شیطان کوچکتر و دورتر و ناچیزتر و خشمگین تر از عرفه نیست. گفته شده برخی گناهان فقط در عرفه قابل آمرزش است. این روایت را امام صادق علیه السلام از پیامبر نقل کرده است. نیز آمده است که بزرگترین گنهکاران کسی است که در عرفه وقوف کرده باشد و گمان کند خدا او را نمی بخشد. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
27.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ سلسله جلسات کارگاه 23 💠 جلسه 3️⃣2️⃣ ( ادامه بحث جلسه قبل ( بحثی بسیار مهم) ) 🎤 🔸انتشار فایلها آزاد و بلامانع است 👌 مبانی ولایت فقیه خود را قوی کنید تا در فتنه های آتی در امان باشید
.......: شهادت حضرت فاطمۀ زهرا (سلام الله عليها) حضرت فاطمه (سلام الله عليها) پس از اين ماجرا و اعتراضى كه به ابوبكر براى مطالبۀ حق خود در فدك انجام داده بود، و سخنرانى پرشورى كه در اجتماع بزرگ مردم در مسجد پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) ايراد فرمود، تا زنده بود، با ابوبكر و عمر سخن نگفت. آن حضرت بر اثر مضروب شدن و غم و اندوه ناشى از رحلت پدر بزرگوارش بيمار و كم كم بسترى شد. در آستانۀ شهادت حضرتش، آن دو از على اجازۀ عيادت خواستند. حضرت زهرا (سلام الله عليها) كه از محذورات همسرش مطّلع بود، موافقت كرد، اما روى خويش را پوشيده و صورتش را به سوى ديوار برگرداند. ابوبكر و عمر وارد شدند و به اشتباه خود در حق آن حضرت اعتراف كردند و خواستار بخشش شدند. فاطمه (سلام الله عليها) به آن‌ها فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا از پدرم نشنيده ايد كه مى فرمود: "فاطمه پارۀ تن من است، هر كس او را بيازارد مرا آزرده است"، گفتند: آرى. آن گاه دست هاى مباركش را به جانب آسمان بلند كرد و عرض كرد: «خدايا اين دو مرا آزار و اذيت كردند، شكايت آن‌ها را به تو و پيغمبر مى كنم. هرگز از ايشان راضى نخواهم شد تا پدرم را ملاقات كنم و او بين ما داورى كند». ابوبكر پس از شنيدن اين سخنان ناراحت و مضطرب شد، ولى عمر گفت: اى خليفه پيغمبر خدا از گفتار يك زن ناراحت مشو. [۲] ابوبكر در بستر مرگ از ظلمى كه نسبت به دختر پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) روا داشته بود، اظهار پشيمانى كرد و گفت: اى كاش خانۀ فاطمه، دختر رسول خدا را بازرسى نمى كردم و آن مردان را به خانۀ او راه نمى دادم. هر چند كه آن خانه مركزى براى جنگ شده بود. [۳] حضرت زهرا (سلام الله عليها) هفتاد و پنج يا نود و پنج روز پس از رحلت پيغمبر بيشتر زندگى نكرد؛ و در روز سيزدهم جمادى الاولى يا (بنا بر مشهور) سوم جمادى الثانى سال يازدهم هجرى در سن ۱۸ سالگى به شهادت رسيد؛ در حالى كه آن حضرت تنها يادگار رسول خدا و به گفتۀ پدر، سرور بانوان دو جهان بود. ---------- [۲]: . الامامة و السياسة، ج ۱، ص ۲۰ و شرح نهج البلاغة، ج ۱۶، ص ۲۸۱ و كامل بهايى، عماد الدين طبرى، ج ۱، ص ۳۱۰ و اجتهاد در مقابل نص، ص ۱۱۰ و زندگانى حضرت فاطمۀ زهرا (سلام الله عليها)، ص ۲۳۶ با تفاوت هايى در نقل. [۳]: . الامامة و السياسة، ص ۲۴ و تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۳۷ و مروج الذهب مسعودى، ج ۲، ص ۳۰۸. تشیع ✍️استاد محمد حسین رجبی https://eitaa.com/zandahlm1357