هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: آن را به فرزندش محمد بن علی (علیه السلام) داد. چون آن را گشود، در آن نوشته با مردم حدیث بگو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
آقا مهدي زنده است
علي مناف زاده
پيش از عمليات بدر، مدتي علي اكبر رهبري فرمانده گردان سيدالشهدا شد. در ۱۵ كيلومتري بستان يك منطقه نامعلومي بود كه موقعيت عمليات بدر بود و هيچ كس حق بيرون رفتن از آنجا را نداشت.
رهبري مأمورم كرد كه بروم از تداركات لشكر، مقداري امكانات بگيرم و بياورم گردان؛ مثل لباس غواصي كه تازه ميدادند، باتري، خورد و خوراك مثل عسل، خرما و...
پيش از رفتن سفارش كرد كه اول بروم پيش آقا مهدي در دزفول دستورش را بگيرم و بعد بقيه كارها را رديف كنم. از آقا مهدي دستور تحويل وسايل را گرفتم و رفتم تداركات. ولي تداركات همه وسايل مورد نياز را نداد. براي اين كه دست خالي به گردان برنگردم، برگشتم پيش آقا مهدي و جريان را گفتم.
ناراحت شد. آمد تداركات و خطاب به تداركاتچيها گفت: به چه حقي اين وسايل رو كه نوشتهام ندادين! اين وسايل رو مردم
[ صفحه ۱۵۴]
براي رزمندهها فرستادن، من هم نوشته ام، شما چرا نمي دين؟...
وسايل مورد نياز را گرفتم و با دست پر برگشتم پيش بچه ها.
لشكر خودش را براي عمليات بدر آماده ميكرد. ما دو سه نفر براي گذراندن دوره «آموزش يك سره كردن كاميون ها» انتخاب شديم.
عمليات كه انجام ميگرفت و ميرفتيم جلو، براي آوردن مهمات، غذا يا براي سنگر زدن و... ماشين نياز ميشد كه نداشتيم و اگر پيدا ميشد هيچ كس بلد نبود كه روشن
كند. با علي حاجي بابايي رفتيم ترابري لشكر، آن موقع صمد قاسم پور مسوول ترابري لشكر بود. آموزش را گذرانديم تا در منطقه عملياتي از كاميونهاي غنيمتي استفاده كنيم.
عمليات بدر آغاز شد. شب اول عمليات، يك قبضه دوشكا در اختيار من و جعفر داروئيان بود كه بر قايق سوار كرده بوديم. با دوشكا نسبت به ساير سلاحهاي نيمه سنگين آشناتر بوديم. مأموريت ما اين بود كه در طول خط عملياتي گردان سيدالشهدا بر روي آب حركت كنيم. هر جا كه دشمن از خود مقاومت نشان داد به ياري بچههاي خط شكن بشتابيم.
عمليات كه شروع شد من ۴ - ۳ نوار بر روي مواضع دشمن خالي كردم. بعد قبضه ما را زدند. خودم و جعفر چيزي نشديم؛ ولي خدمه هايم زخمي شدند. از جمشيد نظمي- فرمانده گردان - كسب تكليف كردم. گفت برگردين پيش ما. گردان ما خط اول دشمن را تصرف كرده بود. در اين عمليات يك گروهان از گردان امام حسين (ع) به فرماندهي محمود دولتي به گردان سيدالشهدا مأمور شده بود. در محور ما يك ارتفاع كله قندي مانندي بود كه دشمن
[ صفحه ۱۵۵]
آنجا مقاومت سختي از خود نشان ميداد. تصرف آن جا تا روشن شدن هوا طول كشيد و عده اي از بچههاي ما اينجا شهيد و زخمي شدند مثل ناصر ملازاده و...
خط اول را شكستيم، ادامه داديم تا رسيديم ساحل دجله. ديگر امكان ادامه عمليات از اينجا به بعد نبود و نيروها بايد با قايق از دجله عبور ميكردند. از خط اول دشمن كه شكسته بوديم تا دجله ۳ كيلومتر جاده خاكي
بود و براي بردن قايقها به كنار دجله ماشين نياز داشتيم، تا بچهها شب با قايق از آب عبور كنند و بروند اتوبان بصره- العماره.
آقا مهدي به جمشيد نظمي- فرمانده گردان سيدالشهدا (عليه السلام) - گفت و او هم ما را مأمور اين كار كرد. با حسين پارچه باف برگشتيم پي ماشين. بعد آقا مهدي هم آمد. چند دستگاه ايفاي عراقي مانده بود. پريديم روي ايفاي عراقي، هر چه كردم روشن نشد كه نشد. ايفاها از جلو جاي هندل دارند كه با هندل هم روشن ميشوند. آقا مهدي خودش هندل را جا انداخت و هر چه چرخاند ماشين روشن نشد. ولش كردم رفتم سراغ كاميون ديگر. پريدم روي ايفا، در را كه باز كردم جنازه راننده عراقي افتاده بود روي فرمان. جنازه را كشيدم انداختم پايين. با پتو خون ريخته شده روي صندلي را پاك كردم و نشستم پشت فرمان، استارت زدم ماشين روشن شد. آمديم قايق را بگذاريم پشت ايفا، زورمان نرسيد. تعدادمان كم بود. آقا مهدي ديد كه بلند كردن قايق كار ما سه - چهار نفر نيست، دور و برمان چند نفر هم بودند كه بي خيال قايق و ياري خواستن ما. خطاب به آنها گفت: شما مگه سرباز امام زمان (عج) نيستين؟ بيايين كمك.
[ صفحه ۱۵۶]
چند نفري آمدند و شديم ۸ نفر. با هر جان كندني بود قايق را گذاشتيم پشت ايفا. صداي يا علي ما به آسمان بلند شده بود. نشستم پشت فرمان و خواستم حركت كنم كه آقا مهدي صدا زد: برادر! اينارو هم ببرين جلو بدين برادرا بخورن.
ديدم چند گوني كمپوت
و سانديس و... است. گفتم: آقا مهدي! حالا چه وقت اين كارهاست؟
گفت: تو ببر، الان تشنه و گرسنه ان، ميچسبه.
گونيها را هم انداختم داخل ايفا. آقا مهدي خودش موتورسيكلت پرشي روسي پيدا كرده بود، ميخواست با موتور بيايد. مسير را به ما نشان داد و خودش رفت. با حسين پارچه باف حركت كرديم به طرف دجله.
اوضاع كنار دجله آشفته بود. آتش دشمن فرصت سربلند كردن نمي داد. امكان نگه داشتن ايفا هم در كنار دجله نبود. جايي را پايين تر از محل استقرار بچهها شناسايي كرديم و ماشين را برديم آنجا تا هم از آتش دشمن در امان ب
اشيم و هم
اين كه بردن قايق از آنجا تا حدي راحت بنظر ميرسيد. يك كيلومتر مانده به دجله تيرهاي مستقيم دشمن ميرسيد. من سرم را بردم پايين و خودم را پشت فرمان قايم كردم. با دستم پدال گاز را فشار دادم. ماشين ميرفت و من جلو را نمي ديدم. ايفا رفت و رفت خورد به سده (سيل بند كه علاوه بر جلوگيري از نفوذ آب، به عنوان خط دفاعي مورد استفاده قرار ميگرفت. ) كنار دجله و از حركت ايستاد. جاي ماندن نبود. ايفا را همان جا ول كرديم، برگشتيم پيش بچه ها.
مسوول محور توي بي سيم به آقا جمشيد گفت: به بچههايي كه اين ايفارو آوردن بگين اينو از اينجا ببرن، دشمن ديده و داره
مي زنه.
پارچه باف بلافاصله گفت: آنها شهيد شدن! نمي تونن بيان.
بچهها زدند زير خنده. آتش دشمن روي منطقه خيلي سنگين بود. وضعيت دشواري داشتيم و امكان رفتن به كنار ايفا نبود...
با تدبير
آقا مهدي باكري گردان ما از دجله عبور كرد. گروهان محمود دولتي رفت طرف شهرك حريبه و اين شهرك را محاصره كرد. عمده قواي دشمن هم در شهرك حريبه جمع شده بود و ايستادگي شديدي در برابر نيروهاي ما داشتند. نيروهاي دشمن كه از خط مقدم گريخته بودند عمدتا در اينجا جمع شده بودند. آقا مهدي مدام در بي سيم به آقا جمشيد ميگفت: نيروها را در برابر دشمن سازماندهي كن. نبايد بذاريم خون شهدامون هدر بره...
روز چهارم عمليات، حاج جمشيد گروهان حسين كربلايي را فرستاد محور عملياتي گردان امام حسين (عليه السلام). بنده و سهرابي... هم با اين گروهان رفتيم. صبح بود و عراقيها از سه جهت پاتك زده بودند. هلي كوپترهاي دشمن در آسمان منطقه بودند و آزادانه به هر طرف كه ميخواستند، ميرفتند. در امتداد خاكريز ما، بچهها يكي يكي ميزدند و بچهها مجبور ميشدند از خاكريز پا پس بكشند. يك برادري كه در ميان بچهها بيشتر به چشم ميزد، رفت قبضه آرپي جي را از دست يكي از نيروهايي كه به عقب ميرفت، گرفت. موشك گذاشت و هلي كوپتر را نشانه رفت. موشك آرپي جي ۷ از بيخ گوش هلي كوپتر رد شد. از هلي كوپتر دود سياهي زد بيرون. ما فكر كرديم كه موشك آرپي جي به هلي كوپتر اصابت كرد ولي نخورده بود. با شليك اين موشك هلي كوپتر
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖کـــتاب صــوتی ؛« " حـــاج قـــاســم "» 🌴"خـــــاطـــرات خــــودنـوشــت ســر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part05_حاج قاسم.mp3
10.03M
📖کـــتاب صــوتی
؛« " حـــاج قـــاســم "»
🌴"خـــــاطـــرات خــــودنـوشــت ســردارشهیـــد حـــــاج قــــاسـم ســلیمــانـی
« رضــوان الله تعــالـی»
🌴 قــسمــت: ۵
🎧 🎧
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
حمد، آسان کننده بعث قوله علیه السلام: وَ یُسَهِّلُ عَلَیْنَا بِهِ سَبِیلَ الْمَبْعَثِ. این فقره هم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
خلق لذایذ و ارزاق طیّب برای مؤمنان
زیرا که آنچه طیبات ارزاق و لذایذ تمتعات و زینت ارض است بالحقیقه و بالذات برای اهل ایمان و معرفت ایجاد کرده ایم، و انتفاع سایرین از عباد بالتبع و بالعرض است. کما قال فی محکم کتابه: « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ [۳] ». و قال فی موضع آخر: « إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاْءَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ
عَمَلاً [۱] »، یعنی: ما قرار داده و ایجاد نموده ایم آنچه بر روی ارض زینت او است، از موالید ثلاثة - اعنی معدنیات و ما یتکوّن منها من الفلزات و الجواهرات، و النباتات و ثمراتها و منافعها، و حیوانات - تا آن که بالذات عطا و انعام نمائیم هر یک از بنی آدم را که « أَحْسَنُ عَمَلاً »می باشند، هر کس را به میزان درجه خود، «المعروف بقدر المعرفة»، زیرا که «ابلا» به معنی انعام است ضد ابتلاء علی الجملة.
چون مبعث یوم البعث است لهذا مفاد و ما حصل فقره دعاء که: «سهّل علینا به
سبیل المبعث» یعنی: آسان قرار بده بر ما به واسطه حمد و توحید خود همان احوالات و واردات و اضطرابات یوم موت را که یوم بعثت و انتباه ما است از نوم دنیا و مراقد ابدان، حین قلنا: « مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ [۲] »، و مبعث الرسول لأجل الرسالة، هو السابع و العشرین من شهر رجب.
----------
[۳]: ۳ - سوره مبارکه اعراف، آیه ۳۲.
[۱]: ۴ - سوره مبارکه کهف، آیه ۷.
[۲]: ۱ - سوره مبارکه یس، آیه ۵۲.
📚✍ #شرحی بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: پند ابوحازم به دربار عمربن عبدالعزیز آمد، عمر گفت: مرا موعظه کن، ابوحازم گفت: به پهلو بخوا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
توبه در عرفه
غزالی در احیاءالعلوم ذیل کتاب حج از رسول خدا مینویسد: هیچ روزی شیطان کوچکتر
و دورتر و ناچیزتر و خشمگین تر از عرفه نیست.
گفته شده برخی گناهان فقط در عرفه قابل آمرزش است. این روایت را امام صادق علیه السلام از پیامبر نقل کرده است. نیز آمده است که بزرگترین گنهکاران کسی است که در عرفه وقوف کرده باشد و گمان کند خدا او را نمی بخشد.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357