eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فلاح و ال غلبة؛ فهكذا ظهور الله علي الأشياء. و وجه آخر: أنّه الظاهر لمن أراده و لايخفى عليه شى ء و أنّه مدبّر لكلّ ما برأ، فأىّ ظاهر ظهر و أوضح من الله تبارك و تعالي؟! لأنّك لاتَعْدِم صنعته حيثما توجّهت، و فيك من آثاره ما يغنيك و الظاهر منّا البارز بنفسه و المعلوم بحدّه، فقد جمعنا الاسم و لم يجمعنا المعنى. و أما الباطن فليس علي معني الاستبطان للأشياء بأن يغور فيها و لكن ذلك منه علي استبطانه للأشياء علماً و حفظاً و تدبيراً كقول القائل: أبطنته يعنى خبّرته و علمت مكتوم سرّه و الباطن منّا الغائب فى الشىء المستتر و قدجمعنا الاسم و اختلف المعني. و أمّا "القاهر" فليس علي معنى علاج و نصب و احتيال و مداراة و مكر كما يقهر العباد بعضهم بعضاً و المقهور منهم يعود قاهراً و القاهر يعود مقهوراً و لكن ذلك من الله تبارك و تعالي علي أنّ جميع ما خلق ملبّس به الذلّ لفاعله، و قلّة الامتناع لمّا أراد به لم يخرج منه طرفة عين أن يقول له: كن فيكون، و القاهر منّا علي ما ذكرت و وصفت فقدجمعنا الاسم و اختلف المعنى، و هكذا جميع الأسماء و إن كنّا لم نستجمعها كلّها فقديكتفى الاعتبار بما ألقينا إليك، و الله عونك و عوننا فى إرشادنا و توفيقنا. نامهاي خداوند ۱- كليني از احمد بن ادريس، از حسين بن عبدالله، از محمد بن عبدالله، و موسي بن عمر و حسن بن علي بن عثمان، از ابن سنان نقل كند كه گفت: از ابوالحسن الرضا (ع) پرسيدم: آيا خداوند عزّوجلّ پيش از آفرينش هستي خود را مي‌شناخت؟ فرمود: آري، گفتم: خود را مي‌ديد و از خود مي‌شنيد؟ فرمود: نيازمند بدان نبود، زيرا نه از آن پرسيده و نه از آن چيزي خواسته، او خود بوده و خود او قدرت نافذش است، بنابر اين نيازي به ناميدن و صدا زدن خويش نداشته، اما براي خود نامهايي برگزيده تا ديگران به آن نامها او را بخوانند كه اگر به نامي خوانده نمي شد، شناخته نمي شد، پس نخستين نامي كه براي خود برگزيد عليّ عظيم بود، زيرا برترين همه چيزهاست، و معني آن الله و نامش العليّ العظيم نخستين نام او، او برتر از همه چيز است۱. .......: امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
🎤💭🎤💭🎤💭🎤 ✅پاسخ به شبهات وهابیت علیه مهدویت ⬅️قسمت 8⃣2⃣ از 2⃣3⃣ 💭شبهه ی شماره8⃣2⃣ ❌در این شبهه مطرح می کنند، شیعیان مهدی را در 🕌سرداب زیارت می‌کنند. کتاب ″بحار، ج53، ص95″ اما مهدی اهل سنت هنوز به دنیا نیامده و سردابی ندارد!😁 ✅جواب شبهه👇👇 ⚠️اینکه شیعیان👥 مهدی را در سرداب زیارت می کنند نه اینکه می روند سرداب امام زمان را ببینند! چون سرداب مقدس 👈محل تولد امام زمان (عج) و محل عبادت امام هادی✨ علیه السلام و امام عسکری✨ علیه السلام و امام زمان بود از این لحاظ مقدس است، آنجا زیارت نامه ای دارد، نه اینکه شیعه ها بیایند آنجا امام زمان را زیارت کنند.👉 منظور آن زیارت نامه خواندن است. 😊اما اینکه مهدی اهل سنت هنوز به دنیا نیامده، چه کسی گفته⁉️ بالای بیست نفر از علمای شما اعتراف به تولد امام زمان کرده‌اند آقای گنجی شافعی در کتاب ″البیان فی اخبار مهدی صاحب الزمان (عج)″📒 آنجا نقل می کند که امام زمان به دنیا آمده و همچنین اسناد دیگری که به راحتی در سایت ولیعصر قابل مشاهده است. ذهبی هم نقل می کند امام زمان به دنیا آمده. ⭕️واقعا نمی دانیم شما وهابی ها این تناقضات را چه طور می خواهید جواب بدهید⁉️ 🎤استاد احسان عبادی
ادب ماه رجب 1.mp3
4.06M
🔰 سلسله جلسات 1 💠 رعایت بیشتر 1 ✅ تدریس کتاب ادب حضور 👈 توصیه مهم آیت الله قاضی به شاگردانشان در ورود ماه رجب 🎤 استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت 👌ماه رجب امسال با ادب بیشتری در محضر خدا حضور پیدا کنیم. 🔰انقلابی باید قوی شود🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 قسمت اول : همان اولِ صبح، فرمانده من را گذاشته بود لب کانال و گفته بود که وقتی آذرخش آمد، یک‌راست ببرمش پیشِ او و درباره‌ی این موضوع هم با احدی حرف نزنم.🤫 توی کانال، کنارِ اولین سنگرِ اضطراری منتظر بودم. کانال، به اندازه‌ی قد من گود بود و عرضش طوری بود که دو نفر زورکی می‌توانستند از کنارِ هم رد شوند.😏 هوای گندی بود. باران ریز ریز می‌بارید. 🌧 زمین مثل سریش چسبناک شده بود و نمی‌شد قدم از قدم برداشت. 🙁 توی آن هوا که شرجی بود و دم کرده، کلاه آهنی بیشتر از همیشه رو سرم سنگینی می‌کرد.😞 وقتی دیدم از آذرخش خبری نیست، رفتم تو سنگرِ اضطراریِ کناره‌ی کانال، یک گوشه قمبرک زدم و نشستم.😟 چند بار صدای شالاپ‌وشلوپ آمد که معلوم بود طرف با زور دارد قدم برمی‌دارد.😫 هر بار به امید آمدنِ آذرخش که اصلاً نمی‌شناختمش و تا آن روز ندیده بودمش، سرک کشیدم. 🤔 دو بار نگهبان‌های سنگرهایِ لب رود بودند که داشتند می‌رفتند سرِ پست‌هاشان. یک بار هم یدی، مأمورِ تدارکات جبهه‌ی ما بود که با آن هیکلِ چاقالو، نفس‌نفس‌زنان و در حالی که مرتب به این‌ور و آن‌ورِ کانال می‌خورد، آمد. یک گونیِ پُر روی دوشش بود😄 رسید، آمد تو. تکیه داد به دیواره‌ی سنگر و نشست. خیسِ آب بود و باران از دو ورِ صورت گوشتالودش شُره کرده بود تا توی یقه‌ی پیراهنش: چه‌طوری پسر؟ چرا مثل راهزن‌ها، این‌جا قایم شده‌ای؟!⁉️ سنش از بقیه بیشتر بود. توی جبهه‌ی ما، تنها کسی که حق داشت کلاه آهنی سر نگذارد، جنابِ ایشان بود.😉 و نوجوان https://eitaa.com/zandahlm1357