eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
قسمت ششم از کانال رفتیم بیرون و چند تا از خانه‌ها🏠 را گشتیم. دیوارها و سقف‌ها ریخته بود😟 و باید از این خانه آن خانه می‌رفتیم تا بتوانیم جای مناسبی پیدا کنیم😊 بالاخره آن‌چه را که می‌خواستیم، پیدا کردیم: ـ این اتاق خوب است. شیشه‌ی در و پنجره شکسته ولی خوبی‌اش این است که حفاظ آهنی دارد و دیوارهاش هم سالم است.😊 پرنده‌ی زخمی 🐦را گذاشتیم توی اتاق و آمدیم بیرون. تا وقتی در را نبستیم، حیوانِ بیچاره خودش را توی سه‌کنجِ اتاق قایم کرد.🙂 راه افتادیم تو کانالِ خیس. باران 🌧خیالِ قطع شدن نداشت و هوا دم کرده بود. پرسیدم: «کجا می‌روی حالا⁉️ دست، جلو را نشان داد. برگشتم و سر تا ته کانال را نگاه کردم. از آمدنِ آذرخش ناامید شده بودم😩 دل به دریا زدم و گفتم: «با هم برویم.» عبدل گفت: «چه‌قدر امروز همه جا ساکت است!» گفتم: ـ توی روزهای عادی باید باشی و ببینی که چه بریز و بپاشی دارند، این‌قدر خمپاره می‌زنند😄 یک قدم جلوتر، ایستاد به تماشای خانه‌ای🏠 که روی هم رمبیده بود و از میان تلِ آجر و سیمان و خاک، سرِ تیرآهن‌ها زده بود بیرون. نفهمیدم چرا آن‌طور غمگینانه زل زده بود و ازش چشم برنمی‌داشت. 😔 گفتم: «موشک خورد. چند شب پیش زدند. صدای وحشتناکی داشت. صبح دیدیم چی شده😣 راه که افتادیم، گفتم: «نکند نگهبانِ سمت رودخانه هستی❓ سرش را تکان داد و آهسته گفت: «آره. می‌روم آن‌جا.» تندی با خوشحالی😃 گفتم: «خب، زودتر می‌گفتی. برویم، خودم همه جا را به‌ات نشان می‌دهم و می‌برمت تا سنگرِ نگهبانی☺️ من جلو جلو ‌می‌رفتم و او از پشت سرم می‌آمد. آرام می‌رفتیم؛ مبادا لیز بخوریم و همه‌ی تن‌مان از گل شود. هر چند مرغِ ماهیخوارِ زخمی، تمام پیراهنم را گل‌مالی کرده بود.😉 پرسیدم: « عبدل، نگفتی اهلِ کجا هستی❓ آرام و زیرلبی ـ به طوری که به زور توانستم بفهمم چه می‌گوید ـ جواب داد: «خرمشهر!» تند برگشتم، نگاهش کردم و گفتم: «راست راستی؟!» سرش را به علامت تأیید تکان داد. گفتم: «از اولش حدس زدم که باید بچه‌ی خرمشهر باشی. خرمشهری‌ها توی این جبهه کم نیستند.🙂 از وقتی شهرشان اشغال شده، آمده‌اند این‌ورِ کارون و این‌جا سنگر گرفته‌اند. حتماً می‌شناسی‌شان.😌 من یک‌بند و با هیجان حرف می‌زدم ولی او هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌داد. پرسیدم: «الان کجا زندگی می‌کنی؟ یعنی... یعنی خانواده‌ات کجا هستند⁉️ ایستاد، زل زد تو چشم‌هام ولی جوابم را نداد. یک لحظه احساس کردم که دو قطره اشک ـ مثل دو تا تیله‌ی کوچولوی شیشه‌ای ـ گوشه‌ی چشم‌هاش جمع شد.😢 وقتی باز هم من را منتظر دید، گفت: «خودم این‌جا هستم و آن‌ها...» ادامه نداد. راستش من هم ترسیدم این جور سؤال و جواب کردن را ادامه بدهم. آن چشم‌های خیس، احتمالاً خبرهای خوشی به آدم نمی‌دادند.😟 رسیدیم به انتهای کانال؛ لب کارون. این‌جا، کانال دو قسمت می‌شد. یک قسمت به چپ می‌رفت و یک قسمت به راست. دو طرف کانال، سنگرهای اجتماعی و مهمات و تدارکات ما بود و بالای سنگرهای نگهبانی و دیدبانی.👮‍♂ سنگرِ فرماندهی، سمت چپ بود. پل هم همان سمتی بود. پلِ بزرگ خرمشهر که روی کارون بود و قبل از جنگ، ماشین‌ها و آدم‌ها از روی آن به دو سمت کارون می‌رفتند. گفتم: «بیا برویم توی یکی از سنگرهای دیدبانی تا آن طرف کارون🌊 را به‌ات نشان دهم.» https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: در چگونگی پیدایش فلزات چه از اثره نور شمس است که موجب تولید و حصول فلزات معدنیه می‌شود چنان که از اثره تابش ضوءِ او أوّلاً در جوف ارض تولید أبخره و ادخنه شود، و از ترکیب این دو جزء که اصل الاصول اند حاصل شود زاج و زیبق و کبریت، و متکوّن شود اجسام سبعه متطرقه از فلزات بر این وجه، که: در حین اختلاط ابخره و ادخنه اگر جزء بخار غلبه داشته بر جزء دخان تولید شود اجسام صافیه غیر متطّرقه، چون جواهرات شفافه از قبیل الماس و یاقوت و زمرد و بلور. و اگر جزء دخان غلبه داشته أوّلاً زیبق و کبریت تولید شود. و از اختلاط زیبق و کبریت باز اگر جز زیبقی غلبه بر جزء کبریتی داشت، حاصل می‌شود طلا. و اگر غلبه زیبق کمتر از درجه طلائی بوده، تولید شود نقره. و اگر کمتر از درجه نقره بود، پیدا شود مس. و اگر جزء زیبق کمتر از درجه تکوّن مسی بود، تولید شود آهن. به همین طریق تا تکوّن تمام اجسام سبعه متطرقه از اینجا است که در ذوب مس باید اوّلاً در گداز اجزاء کبریتی او را از او به آتش خارج نمایند. باری، تمام این مذکورات به واسطه تابش آفتاب است که صانع حکیم برای تمتعات و انتفاعات معاش دنیویه انسان تهیّه فرموده، این است که وقتی که ملّت مجوس برای دیدن این آثار عجیبه و غریبه از شمس او را ستایش نموده و مربّی خود دانسته، حقّ تعالی در کلام مجید خود برای تنبیه آنها می‌فرماید که: مغرور نباشند بر این که خود او را مستقلاًّ مؤثّر بدانند، بلکه او را چون آلتی فرض نموده و آثار را مستند به مبدأ اثر دهند، فرمود: « لاَ تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لاَ لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ [۱] »، جلّ جلاله و عظم نواله و تمّ آثاره و آیاته. ---------- [۱]: ۱ - سوره مبارکه فصلت، آیه ۳۷. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: اسم عرب گفته شده عربی بر گروهی گذشت، به یکی از آنها گفت: اسم تو چیست؟ پاسخ داد منیع، از دیگری پرسید، گفت: وثیق، از سومی پرسید، گفت: شدید، از چهارمی پرسید، گفت: ثابت، گفت: گمانم که افعال را از اسماء شما گرفته اند. عمل حتی در عبارت اکلت السمک حتی رأسها، س در رأسها را به رفع و نصب و جر می‌خوانی. رفع بنابر اینکه حتی برای ابتدا است و خبر آن محذوف است، نصب بنابر اینکه حتی عطف باشد، جر بنابر اینکه حتی از ادات جر باشد. فراء نیز می‌گوید می‌میرم و از حتی ناراحتم چرا که حتی رفع و نصب و جر می‌دهد. اسم ساعات عرب دوازده ساعت روز را نامگذاری کرده است به دو صورت که عبارتند از: ۱- ذرور - بزوغ - ضحی - غزاله - هاجره - زوال - دلوک - عصر - اصیل - صبوب - حدور - غروب. ۲- بکور - شروق - اشراق - راد - ضحی - متوع - هاجره - اصیل - عصر - طفل - حدور - غروب. .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357