eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......: آنچه موجب فزوني خرد شود متن حديث ما يزيد فى العقل قال: عليكم بالسفرجل، فإنّه يزيد فى العقل . آنچه موجب فزوني خرد شود حضرت رضا (ع) فرمود: بر شما باد خوردن بِه كه به عقل مي‌افزايد۱. منبع حديث ۱- مكارم الأخلاق ۱۷۲. امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 استاد میگن مگه ما دوازده تا امام نداریم پس چرا به امام خمینی میگید امام ؟؟؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 💠امام یعنی پیشوا، در آیه قرآن در سوره توبه حتی به رهبران کفر هم امام گفته «أَئِمَّةَ الْکُفْرِ..» امام یعنی پیشوا. آن از لحاظ اصطلاحی یعنی دوازده امام معصوم، لغوی یعنی پیشوا. هر رهبری را شما می توانید بگویید امام. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
ادب ماه رجب 7.mp3
7.12M
🔰 سلسله جلسات 7 💠 رعایت بیشتر 7 ✅ تدریس کتاب ادب حضور 👈 مهمترین مقدمه برای شروع مراقبه در ماه رجب 👈 تا این مقدمه انجام نشود ، مراقبه هیچ فایده و سودی نخواهد داشت 👌 گناه مهمی که برخی مذهبی ها متاسفانه به دلیل آشنا نبودن با قوانین مضاربه و سود سرمایه گذاری ، به آن دچار هستند چیست؟ 🎤 استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت 👌ماه رجب امسال با ادب بیشتری در محضر خدا حضور پیدا کنیم. 🔰انقلابی باید قوی شود🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت هفتم: رفتیم توی یکی از خانه‌های🏠 دو طبقه. از توی یکی از سوراخ‌هایی که بر اثر گلوله ایجاد شده بود، همه جا خوب دیده می‌شد. اول، رود کارون🌊 بود که موج می‌زد و می‌رفت و دورتر، ساحلِ آن‌ور و ساختمان‌ها و سنگرهای آن‌ها. در دو طرف رود، لنج‌ها و کشتی‌های سوخته و نیم‌سوخته⛴ و خراب، لنگر انداخته بودند عبدل، دوربین📷 را در آورد و بنا کرد به تماشا. یک خرده که من هم با دوربینش تماشا کردم، گفتم: «حالا بیا ببرمت جایی که تا حالا هیچ‌کس نرفته😉 دو سه تا از ساختمان‌های گلوله خورده و نیم‌سوخته را پشت سر گذاشتیم. بعضی جاها، اگر سر بالا میگرفتیم توی دیدِ تک‌تیرانداز‌های دشمن بودیم😟 از میان نخاله‌های ساختمانی و خاک و آجر و یک عالمه وسایلِ خانه که از بین رفته بود، گذشتیم🙂 ـ از این‌وری بیا❗️ زیرزمین، پنج تا پله می‌خورد و می‌رفت پایین. درِ آهنی داشت و عینهو دالان، دراز بود و باریک و هیچ پنجره‌ای رو به بیرون نداشت😐 در را باز گذاشتم تا توی زیرزمین روشن باشد. عبدل که داخل شد، با تعجب به گوشه‌ی زیرزمین نگاه کرد و گفت: «این‌ها مال کیه⁉️ طرف، دو تا پتو رو زمین پهن بود. سه تا توپ ،⚽️ پلاستیکی افتاده بود آن ور؛ با چند تا کنسروِ تُن ماهی و والور و کلی خرت و پرت. گفتم: «این‌جا مخفی‌گاه ماست. تنها که هستیم، می‌آییم این‌جا... بیا بنشین😌 تعجب پرسید: «شما؟!» گفتم: «من و غلام شوش و رسول سوتی. گروه رزمندگان شرور! بچه‌های همین جبهه یکی از توپ‌ها⚽️ را برداشت و بنا کرد به روپایی زدن. پرسید: «این‌ها را نگه داشتید برای چی دیگه⁉️ انگار که کارِ خیلی خیلی مهمی کرده باشیم، بادی به غبغب انداختم و با غرور گفتم: «یک وقت‌هایی که فرمانده نیست، با بچه‌ها می‌رویم توی این خانه‌ی پشتی ـ که هال بزرگی دارد ـ گل کوچک می‌زنیم😄 یک کنسروِ ماهی تُن و یکی هم کنسروِ بادمجان باز کردم. آن‌ها را با هم قاطی کردم و با نان خشک گذاشتم وسط: ـ بیا. این‌جا این جور غذاها کم گیر می‌آید، ولی تا دلت بخواهد کنسروِ گوشت گاو می‌دهند که از زمانِ جنگ‌های ناپلئون باقی مانده! تُن ماهی و بادمجان، غذای شاهانه‌ی این‌جاست.😄 عبدل همچنان کم‌حرف بود و من یک‌ریز حرف می‌زدم و از فرمانده‌ای که من را مدام می‌فرستاد این‌ور آن‌ور تا خبری را به کسی بدهم😒 یکهو یادم افتاد فرمانده من را دنبالِ چه‌کاری فرستاده و من با خیالِ راحت نشسته‌ام و با عبدل، بساط شاهانه‌ راه انداخته‌ام.😁 گفتم: «تو غذایت را بخور، من زود برمی‌گردم.» _کجا میروی⁉️ دوباره که پرسید، مجبور شدم تند و مختصر بگویم که چه‌کار باید می‌کردم و اگر فرمانده بفهمد، پوست کله‌ام را می‌کند😨. ماجرا را که شنید، آهسته گفت: «نمی‌خواهد بروی.»‼️ ـ نروم؟! یک کم مِن‌مِن کرد و بعد ادامه داد: ـ من آذرخش هستم❗️ نگاهش کردم. لال شده بودم. تته‌پته‌کُنان گفتم: «چی؟! آذرخش تویی😳 حرفی نزد و فقط سرش را انداخت پایین. احساس کردم تا پشت گوش‌هایم سرخ شده.😯 راستی راستی که پاهایم تحملِ نگه داشتنِ بدنم را نداشتند. حسابی گند بالا آورده بودم. همان جا تکیه دادم به دیوار و سرِ جایم نشستم😫 https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: شناسایی قوت در روز قوله علیه السلام: وَ بَصَّرْتَنَا مِنْ مَطَالِبِ الاْءَقْوَاتِ. یعنی: ای خدا حمد و ثناء جمیل خاصّ تو است که معرفی کرده و شناسانیدی عباد خود را به سبب روشنائی نور روز طریق تحصیل و مُطالبه أقوات خود را. القوت: ما یقوم به بدن الإنسان، قال تعالی: « وَ کَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ مُقِیتًا [۲] »، و فی الحدیث: « اللّهمّ اجعل رزق آل محمد قوتاً » [۳]، أی بقدر الکفایة من غیر إسراف. ---------- [۲]: ۱ - سوره مبارکه نساء، آیه ۸۵. [۳]: ۲ - بحارالأنوار، ج ۶۹، ص ۱۰ ؛ حلیة الأبرار، ج ۱، ۲۳۵ ؛ صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۳. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: غیر خدا لبید می‌گوید: هر چیزی غیر خدا باطل و هر نعمتی به ناچار نابود است. الا کل شی ما خلا اللّٰه باطل و کل نعیم لا محاله زائل گویند با آمدن موسی و عصای او سحر و ساحری باطل می‌شود. اذا جاء موسی و القی العصا فقد بطل السحر والساحر آیا هر دوستی چنین غیر منصف است و هر زمانی به کرم بخل می‌ورزد. اکل خلیل هکذا غیر منصف و کل زمان بالکرام بخیل خوبی همیشه نیست و سیل بدی پیش از باران خوبی سرازیر می‌شود. الخیر لا یأتیک متصلا والشر یسبق سیله المطر جان ما عاریه ای است و عاریه به صاحبش بر می‌گردد. انما انفسنا عاریه والعواری حکمها ان تسترد سلطان که سخی نباشد دولتش به زوال گرفتار شود. اذا ملک لم یکن ذاهبه فدعه فدولته ذاهبه وقتی به آنچه می‌بینی خشنود نمی شوی با این ریسمان خود را خفه کن ان کنت لا ترضی بما قد تری فدونک الحبل به فاختنق صاحب خانه چون چنگ بنوازد، اهل خانه همه رقاصند. اذا کان رب البیت بالدف مولعا فشیمة اهل البیت کلهم الرقص وقتی خدا نابودی موری را بخواهد با بالهایش به آسمان پرواز کند. اذا ما اراداللّٰه اهلاک نملة سمت بجناحیها الی الجو تصعد تنگ شد که اگر تنگ نمی شد آسان نمی گشت، سختی گشت کلید هر آسانی. ضاقت و لو لم تصق لما انفرجت والعسر مفتاح کل میسور روزی به خطا بر در خانه عاقل قوم آمد و خوابید به درگاه خانه احمق. الرزق یخطی بباب عاقل قوم ویبیت بوابا بباب الاحمق وقتی توان کاری نداری رهایش کن، و تا وقت توان از آن بگذر. اذا لم تستطع امراً فدعه و جاوزه الی ما تستطیع وقتی نکوهش مرا از ناقص شنیدی، گواهی به کمال من است. و اذا اتتک مذمتی من ناقص فهی الشهاد لی بانی کامل سلم را عتاب کردم و چون رهایش نمودم به گروهی رسیدم که بر وی می‌گریستند. عتبت علی سلم فلما ترکته و جربت اقواماً بکیت علی سلم هرکه در بیماری من از من عیادت نکرد، وقتی از دنیا رفت به تشیع او نرویم. من لم یعدنا اذا مرضنا و مات لم نشهد الجنازة چه بسا از کریم بخل بینی و بخل ندارد و این طالب سخاوت است که زیاده خواهد. و لربما بخل الکریم و ما به بخل و لکن سوء خظ الطالب روی برگرداندم جز صاحب را ندیدم. هر جا نعمت متمایل می‌شد به همان سو رو می‌کرد. اقلب طرفی لا اری غیر صاحب یمیل مع النعماء حیث تمیل به خاطر غصه‌ام از آنان فرار می‌کردم، در حالی که آنان غصه ی من هستند، پس کجا روم. کنت من کربتی افزع الیهم فهم کربتی فاین الفرار .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357