هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
د: اگر ما ده گاوي آورده بودند بار تكليفشان را نهاده بودند، اما سخت گرفتند و خداوند نيز بر ايشان سخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
درايت حديث
متن حديث
دراية الحديث ۱- الحافظ أبونعيم الإصبهانى قال: حدّثنا إبراهيم بن أحمد حدّثنا أبوالصلت، حدّثنا علىّ بن موسي عن أبيه عن جدّه عن آبائه عليهم السلام قال: قال رسول الله صلّي الله عليه و آله: كونوا دراة و لاتكونوا رواة، حديث تعرفون فِقْهه خير من ألف تروونه. ۲- قال الرضا عليه السلام: قال رسول الله صلّي الله عليه و آله: الّلهم ارحم خلفائى ثلاث مرّات، قيل له: يا رسول الله و من خلفاؤك؟ قال: الّذين يأتون من بعدى و يروون أحاديثى و سنّتى فيعلّمونها الناس من بعدى. ۳- قال الرضا عليه السلام: قال رسول الله صلّي الله عليه و آله: من حفظ من اُمّتى أربعين حديثاً ينتفعون بها، بعثه الله يوم القيامة فقيهاً عالماً.
درايت الحديث ۱- حافظ ابونعيم اصفهاني گويد: ابراهيم بن احمد ما را چنين حديث كرد كه ابوصلت ما را گفت: علي بن موسي از پدرش، از جدش، از پدرانش (ع) نقل كرد و فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: اهل درايت باشيد نه راوي، حديثي كه عمق آن را دريابيد بهتر از
هزار [ سخني ] است كه آن را روايت كنيد۱. ۲- حضرت رضا (ع) فرمود: پيامبر خدا (ص) سه بار فرمود: خدايا خلفاي مرا مورد رحمت خويش قرار ده، گفته شد: اي رسول خدا خلفاي شما كسيتند؟ فرمود: آنان كه پس از من آيند، احاديث مرا روايت كرده و آنها را به مردم پس از من ميآموزند۲. ۳- حضرت رضا (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: هر كه از امت من چهل حديث كه از آن بهره برند حفظ كند خداوند در روز رستخيز او را فقيه و دانشمند برانگيزد۳.
منبع حديث
۱- ذكر اخبار اصبهان ۱/ ۱۳۸. ۲- عيون اخبار الرضا ۲/ ۳۷. ۳- عيون اخبار الرضا ۲/ ۳۷.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥 سلسله کلیپهای #جهاد_تببین_عملکرد_دولت 5 ✅ بررسی نقاط قوت و ضعف دولت و آسیب شناسی رفتار برخی انقلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلسله کلیپهای #جهاد_تببین_عملکرد_دولت 6
✅ بررسی نقاط قوت و ضعف دولت و آسیب شناسی رفتار برخی انقلابی ها در نقدهای تخریب گونه و حمله به #دولت_انقلابی
🎬 جلسه ششم 6️⃣
👈 جمع بندی بحث انتقادها و ممنوعیت سیاه نمایی مطلق در هر دوره ای
👈 نمونه نقد غیرعلمی و بدون تقوا درباره رئیس سابق ق.قضائیه و گله رهبری
🎤 #احسان_عبادی
🌀 دیدن همه کلیپهای #عملکرد_دولت با کیفیت های بالاتر در 👈 اینجا
#جهاد_تبیین
#دولت_انقلابی
🔰انقلابی باید قوی شود🔰
ادب ماه شعبان 1.mp3
4.49M
🔰 سلسله جلسات #ادب_حضور 13
💠 رعایت بیشتر #ادب_ماه_شعبان 1
✅ تدریس کتاب ادب حضور
👈 ماهی که قرار است با حریم نبوی ، وارد حریم الهی شویم.
👌 بهره مندی حداکثری از ماه #شعبان جهت آمادگی ورود به ماه مبارک #رمضان
🎤 استاد احسان عبادی از اساتید مهدویت
👌ماه شعبان امسال با ادب بیشتری در محضر خدا حضور پیدا کنیم.
🔰انقلابی باید قوی شود🔰
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#بچه_های_کارون
قسمت ۱۵
عوضِ روز قبل، از اولِ صبح، بزن و بکوبی شروع شده بود آن سرش ناپیدا. خمپاره پشت خمپاره طرفمان شلیک میشد و مسلسلهای سنگین، یک لحظه دست از ور زدن نمیکشیدند. همه جا را بویِ گند باروت سوخته و انفجار پر کرده بود.😣
توی سنگر بودم که صدای سوت رسول بلند شد. هر وقت کارم داشت و میخواست همدیگر را ببینیم، دو تا سوت کوتاه میزد و یک سوت بلند. انواع و اقسامِ سوتها را بلد بود که من یکیاش را هم یاد نداشتم: یک انگشتی، دو انگشتی، چهار انگشتی، یک دستی، دو دستی، بدون دست 😄
رفتم بیرون. ته کانال منتظرم ایستاده بود. تا راه افتادم، خمپارهی پدرنامرد، با صدای وحشتناکی بالای کانال ترکید. آنقدر محلِ انفجار نزدیک
بود که گوشهایم بنا گذاشتند به زنگ زدن و بوی تلخِ انفجار، زد ته حلقم. از میان دود تیره و بدمزه، دویدم طرفش.
تا رسیدم، با اَخم و تَخم گفت: «برویم.»
انگار نه انگار که خمپاره بغلدستم ترکید و چیزی نمانده بود دخلم بیاید. به قیافهاش نمیخورد که اصلاً هم نگران شده باشد. پرسیدم: «کجا⁉️
جوابم را نداد و جلو جلو رفت. به ناچار، پشت سرش راه افتادم. یک کم جلوتر، روبهروی خانهی آجری، از کانال پرید بیرون و رفتیم سمت مخفیگاه. نمیدانستم چه شده که اوقاتش تلخ است و قیافهاش شده مثل برجِ زهرمار. نامرد چیزی هم نمیگفت
میان آجرهای خانهی نیممخروب رد شدیم که دیدم غلام شوش هم آنجاست. یک دستش را زده بود به چارچوبِ درِ زیرزمین و انگار که طلبکار
باشد، پایینِ پلهها، سرِ راه ایستاده بود. پرسیدم: «چیزی شده؟»
رسول سوتی گفت: «برویم تو تا بهات بگوییم.»
غلام از سرِ راه رفت کنار و سه تایی رفتیم تو زیرزمین. هنوز گیج بودم، چه شده آنها اخلاقشان چنان تلخ است که صد رحمت به شمر ذیالجوشن. گفتم: «خب، حالا بگویید.‼️
رسول سوتی گفت: «مگه قرارمان این نبود که کسی تکخوری نکند؟»
گفتم: «خب، آره.»
ـ و آقا...
رسول، لاشهی کنسروهای بادمجان و ماهی تُن را با دست نشان داد.
ـ تو دیروز اینجا بودی، درسته؟
همه چیز را فهمیدم!
ـ آره، آمده بودم
باید یک جوری این خبطم را رفع و رجوع میکردم. ولی چهطور؟! یک کم صبر کردم تا موتورِ عقلم شروع به کار کند و دروغی سرِ هم کنم و تحویلشان بدهم. نه! بدجوری توی گل گیر کرده بودم. هیچ جور نمیتوانستم بهانهای بتراشم که از عبدل حرفی به میان نیاید.🙄
خبرها را بهام میرساند. حالا خودت با زبانِ خوش بگو با کی اینجا بودی...
این را گفت و منتظر ماند تا جوابش را بدهم. چه جوابی میتوانستم بدهم؟ یاد حرفهای فرمانده افتادم و سفارشهایی که بهام کرد.🤭
حالا حالیات میکنم نارو زدن چه عاقبتی دارد. دیدی ناهار آن گوشتهای آشغال است، دو تایی آمدید اینجا، عروسی راه انداختید، هان؟
آمد رو. روی سینهام نشست و اولین مشت را کوبید تو صورتم. بلافاصله دهنم شور شد و لبم سوخت:
ـ باید بگویی این پسره کیه و اینجا چی میخواهد. دیشب دیدم با فرمانده آمد تو سنگر دیدگاه. فکر کردی ما خریم! اهه، من جای شما نگهبانی میدهم، شما دو تا بروید استراحت کنید...😏
بچه پررو، داشت ادای حرف زدنِ من را در میآورد. گردنش را سفت با یک دست گرفتم و با دست دیگر، سعی کردم نگذارم مشت دوم را بزند. خداییاش زور او از من خیلی بیشتر بود. با یک
هلش دادم عقب و خواستم از زیرِ دستش در بروم. تا بلند شدم، کوبیدم به دیوارِ زیرزمین. نفسم برید. جست زد رویم و همان کنارِ دیوار، گیرم انداخت. اما دیگر نگذاشتم مشت تو صورتم بزند. دو تا دستها را گذاشتم رو صورت و مچاله شدم کف زیرزمین. اول، لگد بود که خورد به پهلویم و بعد مشتی که رو دستهام فرود آمد:
ـ این پسره کیه؟ هان؟
میدانستم که هرگز او را لو نخواهم داد؛ حتا اگر صد تا مشت بخورم و صد تا لگد.😞
وقتی برگشتم، لبم حسابی باد کرده بود. ترسیدم فرمانده متوجه شود و ازم دربارهاش چیزی بپرسد. جلوی منبع آب، دست و صورتم را شستم و لباسهام را تکاندم. نفهمید. فقط گفت: «از اورژانس صحرایی زنگ زده بودند. مادرت بود. گفت حتماً بروی آنجا، ببیندت.»
کاری توی سنگر نداشتم. پرسیدم: «الان بروم؟»
گفت: «نمیخواهی بمانی تا آتش سبکتر شود؟»
بعد از دعوا، دلم نمیخواست آن طرفها بمانم. اجازهام را گرفتم و همان موقع راه افتادم.😊
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: خلقت شرور امّا باید دانست که اگر چه خیر و شرّ هر دو مخلوق و مجعول و مقدور خدا است، ولی چون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
روز جدید و حرکت جوهری موجودات
قوله علیه السلام: اللّهم [۱] هَذَا یَوْمٌ حَادِثٌ جَدِیدٌ، وَ هُوَ عَلَیْنَا شَاهِدٌ عَتِیدٌ، إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْدٍ، وَ إِنْ أَسَأْنَا فَارَقَنَا [۲] بِذَمٍّ.
یعنی: خدایا این روزی است حادث و تازه بر ما شاهد و حجتی است مهیّا و موجود، اگر خوبی و افعال حسنه در او از ما صادر شد.
« ودّعنا بحمده »، یعنی متارکه و مفارقت مینماید از ما به حمد و ثنا، چه آن فعل حسن متدرّجاً موجب ملکه حسنه شود که عاقبت او محمود و ممدوح است عنداللّه، و اگر چنانچه فعل سوئی در او از ما به ظهور آید چون باعث بر استحکام و تأکید ملکه ذمیمه شود.
« فارقنا [۳] بذم »، أی أوردنا و أصبنا بذمّ ؛ چه آن فعل سوء که در او از ما صادر شود لابد اثره او چون مزید استحکام ملکه رذیله گردیده که اثره او در قلب ابد الدهر باقی ماند، لهذا عاقبت او عنداللّه مذموم است.
لذا قال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: « من ساوی یوماه فهو مغبون » [۴]، به واسطه آن که انسان مادام العمر به ورود لیالی و ایام بر او به حسب تکوین در حرکت جوهریه استکمالیه است، لابد اگر دو یوم او مساوی باشد، یعنی در یوم ثانی برای او اعمال حسنه[ای] که موجب کمال و ارتقای او به درجه علو باشد حاصل نشود، لابدّ آن کس غبطه نبرده و مغبون است.
چنان که اشاره به حرکات استکمالیه دارد کلام الهی: « یَآ أَیُّهَا الاْءِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلاَقِیهِ [۱] »، چه « کدح »، حرکت سریع است، و این حرکت چون در ظاهر بدن نیست، لهذا در باطن در جوهر ذات انسان است، چون حرکت نطفه به جانب علقه، و از علقه به مضغه، و از مضغه به جنین، و از جنین به مقام طفلی، و از طفلی به شبابت، و از او به کهولت و شیخوخیت که عاقبت او بعد از وصول به درجه عقلانی موت و لقای حقّ است.
کما أشار الیه تعالی فی هذا الحرکات و السیر المعنویة بقوله: « هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوآا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَ مِنکُم مَّن یُتَوَفَّی مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوآا أَجَلاً مُّسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ [۲] »، که منتهای حرکات جوهریه وصول به عقل است.
----------
[۱]: ۱ - صحیفه: و.
[۲]: ۲ - اصل: فارغنا.
[۳]: ۳ - اصل: فارغنا.
[۴]: ۴ - بسنجید: معانی الأخبار، ۳۴۲ ؛ عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۸۴ ؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۲۵۲ ؛ بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۲۲۰: من استوی.
[۱]: ۵ - سوره مبارکه انشقاق، آیه ۶.
[۲]: ۱ - سوره مبارکه غافر، آیه ۶۷.
.......:
📚✍ #شرحی بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: اسم جمع بدرالدین بن جمال الدین میگوید: اسمی که بیش از دو معنی دارد، یا موضوع برای احاد مج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
یمنیها
معاویه به یکی از یمنیها گفت: نادان تر از مردم یمن سراغ ندارم. چون زنی بر آنها حاکم است. یمنی گفت: جاهل تر از آنها، کسان تو هستند، که به پیامبر گفتند: اگر سخن او حق است بر ما سنگ ببارد و نگفتند اگر سخن پیامبر حق است ما را به حق هدایت نما.
اعطاء معاویه
روزی معاویه بر منبر گفت: ما به هر کسی در حد مقام و شخصیت او عطا میکنیم، وَ إِنْ
مِنْ شَیْءٍ إِلاّٰ عِنْدَنٰا خَزٰائِنُهُ وَ مٰا نُنَزِّلُهُ إِلاّٰ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ [۱]، لذا مرا بر کارم ملامت نکنید. احنف برخاست و گفت: ما تو را بر آنچه در خزائن الهی است ملامت نمی کنیم، بلکه ملامت ما به خاطر آن چیزهایی است که در خزینه خود جمع کرده و از آنها پرداخت نمی کنی.
----------
[۱]: ۱) - حجر، ۲۱.
.......:
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_239
و قال عليهالسلام
مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ.
امام عليه السلام فرمود:
آن كس كه از سستى اطاعت كند حقوق افراد را ضايع مىسازد و كسى كه از سخنچين پيروى كند دوستان خود را از دست خواهد داد.
شرح و تفسير
نه سستى و نه پيروى از سخنچين
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانۀ خود به دو خصلت بد و آثار منفى آنها اشاره كرده مىفرمايد:«آن كس كه از سستى اطاعت كند حقوق افراد را ضايع مىسازد و كسى كه از سخنچين پيروى كند دوستان خود را از دست خواهد داد»؛ (مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ) .
توانى از مادۀ «ونى»(بر وزن رمى) به معناى سستى كردن است.
منظور امام عليه السلام از اطاعت «توانى» آن است كه انسان در كارهاى خود تنبلى كند و امورى را كه لازم است به موقع انجام گيرد انجام ندهد و تدبير و مديريت صحيح در كارهاى خود نداشته باشد.
روشن است كه سستى در انجام كارها در موقع مناسب سبب تراكم آنها مىگردد و تراكم آنها سبب ضايع شدن بخشى از آن مىشود. به يقين چنين كسى هم حق خالق را ضايع مىكند و هم حق مخلوق را كه سادهترين نمونۀ آن كاهل بودن در نماز است؛ كسى كه نماز را به تأخير مىاندازد بسيار مىشود كه آن را ضايع مىكند. در مورد حقوق مخلوق نيز همينگونه است؛ مثلاً شخصى كارمند يا اجير كسى شده كه امورى را براى او انجام دهد. اگر تنبلى بر وجود او مستولى شود، به وقت سر كار نيايد، تا آخر وقت كار نكند و در اثناى وقت سستى به خرج دهد، حق كسانى را كه او را استخدام كردهاند ضايع خواهد كرد. حتى افراد سست و تنبل، حق حيواناتى را كه در اختيار او هستند و از آنها بهرهبردارى مىكند ضايع مىسازد؛ به موقع به آنها استراحت نمىدهد، غذا و آب نمىرساند، مراقبتهاى لازم را انجام نمىدهد و در نتيجه حق آنها ضايع مىشود.
منظور از «واشى» افراد سخنچين است كه براى بر هم زدن رابطۀ دوستان، خواه به منظور حسادت باشد يا به دليل ديگر، نقطهضعفهايى را از اين دوست به آن دوست منتقل مىكنند و بالعكس و در نتيجه آن دو را به يكدگر بدبين و از هم جدا مىسازند.
ممكن است هر دو دوست نقطهضعفهايى داشته باشند و آنچه سخنچين مىگويد مطابق واقع باشد و يا اينكه دوستى دربارۀ دوستش لغزشى پيدا كند و سخن نامناسبى در غياب او بگويد؛ ولى نقل كردن اين عيوب يا لغزشها براى دوست ديگر كه سبب سردى آنها مىشود حرام و گناه است و اگر دروغ و تهمت باشد گناه مضاعفى خواهد بود.
قرآن مجيد نيز پيامبر صلى الله عليه و آله را از گوش دادن به گفتار سخنچينان و عيبجويان نهى كرده خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاّفٍ مَهِينٍ* هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَمِيمٍ» ؛و از كسى كه سوگند ياد مىكند و پست است اطاعت مكن. كسى كه عيبجو و سخنچين است». ١
رابطۀ اين دو جمله ( مَنْ أطاعَ التَّواني ... وَ مَنْ أطاعَ الْواشي ...) از اين نظر است كه هر دو مربوط به رعايت حقوق است و انجام هر دو سبب تضييع حقوق مىگردد.
اين دو موضوع در روايات ديگر معصومان عليهم السلام نيز بازتاب گستردهاى دارد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله در يكى از دعاهايش از چند چيز به خدا پناه مىبرد: از غم و اندوه و ناتوانى و تنبلى، عرضه مىدارد:
«اللّهُمَّ إنّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الْهَمِّ وَ الْحُزْنِ وَ الْعَجْزِ وَ الْكَسَلِ» . ١
در حديثى از امام اميرمؤمنان كه در غرر الحكم آمده مىخوانيم:
«مَنْ أطاعَ التَّواني أحاطَتْ بِهِ النَّدامَةُ ؛كسى كه از سستى پيروى كند پشيمانى از هر سو او را احاطه خواهد كرد». ٢
در حديثى از امام باقر عليه السلام آمده است:
«إيّاكَ وَ التَّواني فيما لا عُذْرَ لَكَ فيهِ فَإلَيْهِ يَلْجَأُ النّادِمُونَ ؛از سستى كردن در آنجا كه عذرى ندارى بپرهيز كه پناهگاه پشيمانها است». ٣
در حديث ديگرى كه در كتاب كافى از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شده مىخوانيم:
«إِنَّ الْأَشْيَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْكَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنُتِجَا بَيْنَهُمَا الْفَقْرَ؛ هنگامى كه اشياء با يكدگر ازدواج كردند تنبلى و ناتوانى نيز به هم پيوستند و فرزند آنها فقر بود». ٤
شاعر عرب نيز اين مضمون لطيف را در شعر زيباى خود منعكس كرده است مىگويد:
إنَّ التَّواني أَنْكَحَ الْعَجْزَ بِنْتَهُ وَ ساقَ إلَيْها حينَ زَوَّجَها مَهْراً
فِراشاً وَطيئاً ثُمَّ قالَ لَها: إتّكي قُصاراهُما لا بُدَّ انْ يَلِدَا الْفَقْرا
سستى و تنبلى دخترش را به ازدواج «عجز» در آورد و هنگامى كه اقدام به ازدواج او كرد، مهرى براى او فرستاد.
(آن مهر عبارت از) بسترى آماده بود و به دخترش گفت: بر آن تكيه كن و نتيجۀ كار آن دو اين مىشود كه فرزندى به نام فقر به بار آورند. ٥در مورد سخنچينى نيز روايات فراوانى وارد شده و نسبت به آن هشدار شديدى در اين روايات ديده مىشود. در حديثى كه در غرر الحكم از اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شده مىفرمايد:
«إيّاكَ وَ النَّمِيمَةِ فَإنَّها تَزْرَعُ الضَّغينَةَ وَ تُبْعِدُ عَنِ اللّهِ وَ النّاسِ ؛از سخنچينى بپرهي
ز كه بذر عداوت مىافشاند و انسان را از خدا و مردم دور مىسازد». ١
در حديث ديگرى كه از امام صادق عليه السلام در پاسخ نامۀ «نجاشى» والى اهواز نوشته و «شهيد ثانى» در كتاب الغيبة آن را مسنداً نقل كرده، آمده است:
«إِيَّاكَ وَ السُّعَاةَ وَ أَهْلَ النَّمَائِمِ فَلَا يَلْتَزِقَنَّ بِكَ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا يَرَاكَ اللَّهُ يَوْماً وَ لَا لَيْلَةً وَ أَنْتَ تَقْبَلُ مِنْهُمْ صَرْفاً وَ لَا عَدْلاً فَيَسْخَطَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ يَهْتِكَ سِتْرَكَ ؛از سخنچينان و اهل نميمه بپرهيز. نبايد احدى از آنها به دستگاه تو راه يابند و مبادا خداوند تو را روز يا شبى ببيند كه از آنها سخنى مىپذيرى كه سبب مىشود بر تو خشمگين شود و پردۀ تو را بدرد».
اين سخن را با حديث پر از تأكيدى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پايان مىدهيم كه فرمود:
«أَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ ؛آيا بدترين افراد شما را به شما معرفى نكنم؟ عرض كردند: آرى اى رسول خدا. فرمود: آنهايى كه پيوسته سخنچينى مىكنند و در ميان دوستان جدايى مىافكنند و براى بىگناهان عيب مىتراشند». ٣
بسيار مىشود كه دوستان پى به خيانت سخنچين مىبرند و با هم صلح و آشتى مىكنند و در اين ميان سخنچين بدبخت شرمسار مىشود و به گفتۀ سعدى:
كنند اين و آن خوش دگر باره دل وى اندر ميان شوربخت و خجل