eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
رواز کند؛ و این مربـوط بـه حـب دنیا و توجه به امور دنیه و مال و منال دنیوى نیست، بلکه فرّار بودن خیال خود مصیبتى اسـت که تارك دنیا نیز به آن مبتلا است . و تحصیل سکونت خاطر و طمأنینه نفس و وقـوف خیـا ل از امور مهمهایست که به اصلاح آن علاج قطعى حاصل شود، و پس از این به آن اشاره مىکنیم . منشأ دیگر، حب دنیا و تعلّق خاطر به حیثیات دنیوى اسـت کـه رأس خطیئـات و ام الأمـراض باطنه است که خار طریق اهل سلوك و سرچشمه مصیبات است؛ و تا دل متعلّق به آن و منغمر در حب آن است، راه اصلاح قلوب منسد و درِ جمله سعادات به روى انسان بسته است . و مـا در ضمن دو فصل اشاره به رفع این دو منشأ بزرگ و دو مانع قوى مىنماییم ان شاء اللَّه . فصل یازدهم در بیان دواى هرزه گردى خیال الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
جه به آن حاضر و در تحصیل آن مى کوشیم. اگر ایمان بـه حیـات آخـرت پیـدا کنیم و حس احتیاج به زندگانى آ نجا نماییم و عبادات و خصوصاً نماز را سرمایه تعیش آن عـالم و سرچشمه سعادت آن نشئه بدانیم، البته در تحصیل آن کوشش مى نماییم، و در ایـن سـعى و کوشش زحمت و رنج و تکلّف در خود نمى یابیم، بلکه با کمال اشتیاق و شـوق دنبـال تحـصیل آن مىرویم و شرایط حصول و قبول آن را با جان و دل تحصیل مىکنیم . اکنون این سردى و سستى که در ما است از سردى فروغ ایمان و سستى بنیاد آن اسـت، و الّـا اگر این همه اخبار انبیاء و اولیاء علیهم السلام و برهان حکما و بزرگـان علـیهم الرضـوان در مـا ایجاد احتمال کرده بود، باید بهتر از این قیام به امر و کوش ش در تحصیل کنیم. ولى جاى هـزار گونه افسوس است که شیطان سلطنت بر باطن ما پیدا کرده و مجامع قلب و مسامع باطن ما را تصرّف نموده نمى گذارد فرموده حق و فرستاده هاى او و گفتههاى علما و مواعظ کتابهـاى الهـى به گوش ما برسد . اکنون گوش ما گوش حیوانى دنیوى است و موعظه هاى حقّ از حد ظاهر و از گوش حیوانى ما به باطن نمىرسد- و ذلک لمنْ کانَ لَه قَلْب او الْقَى السمع و هو شَهید(87 از وظایف بزرگ سالک الى اللَّه و مجاهد فى سبیل اللَّه آن است که در خلال مجاهده و سـلوك از اعتماد به نفس بکلّى دست کشد و جبلّتاً م توجه به مسبب الاسباب و فطرتاً متعلّـق بـه مبـدأ المبادى گردد، و از آن وجود مقدس عصمت و حفظ طلب کند و به دست گیرىِ آن ذات اقـدس اعتماد کند و در خلوات تضرّع به حضرتش ببرد و اصلاح حـالش را بـا کمـال جـدیت در طلـب بخواهد که جز ذات مقدس او پناهى نیست. و الحمد للَّه الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
ى سید مصطفى و نبى مجتبـى و آل اطهـارش علـیهم سلام اللَّه ختم مى کنیم و از روحانیت آن ذوات مقدسه استمداد مى کنیم براى این سفر روحانى و معراج ایمانى . مقاله ثانیه در مقدمات نماز است و ذکر بعض آداب قلبیه آن و در آن چند مقصد است مقصد اول در طهارت است و در آن چند فصل است الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
ى النّفس و الى الدنیا و الـى الـشیطان اسـت . پس، تطهیر از حب نفس و دنیا اول مرتبه تطهیر سلوك الى اللَّه است حقیقتاً؛ چون قبل از این تطهیرْ سلوك الى اللَّه نیست و به مسامحه گفته شود سالک و سلوك . و پس از این منزل، منازلى است که از هفت شهر عشق عطّار پس از آن نمونـه اى حاصـل؛ و آن قائل سالک در خم یک کوچه خود را دیده، و ما در پشت صورها و حجابهـاى ضـخیم واقعـیم و آن شهرها و شهریارها را جزء بافته ها گمان مى کنیم. من با شیخ عطّار یا میثم تمـار کـار نـدارم ولى اصل مقامات را انکار نمى کنم و صاحب آنها را از جان و دل طلبکارم و در این محبت امیـد فرج دارم، تو خود هر چه خواهى باش و با هر که خواهى پیوند . مدعى خواست که آید به تماشاگه دوست دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد(99( ولى در اخوت ایمان ى و خلّت روحانى بـا احبـاء عرفـانى خیانـت روا نـدارم و از نـصیحت، کـه از حقوق مؤمنین است به یکدیگر، خوددارى ننمایم . بالاترین قذارات معنویه، که تطهیر آن را با هفت دریا نتوان نمود و انبیاء عظام علیهم الـسلام را عاجز نمود، قذارت جهل مرکّب است که منشأ داء عضال انک ار مقامات اهل اللَّه و ارباب معرفـت است و مبدأ سوء ظنّ به اصحاب قلوب است . و تا انسان به لوث این قذارت آلوده اسـت، قـدمى به سوى معارف نخواهد برداشت؛ بلکه بسا باشد که ایـن کـدورت نـور فطـرت را، کـه چـراغ راه هدایت است، خاموش کند و آتش عشق را که براق عروج به مقامات اس ت فرو نـشاند و منطفـى کند و انسان را در ارض طبیعت مخلّد نماید . پس، بر انسان لازم است که با تفکّر در حال انبیـاء و اولیاى کمل صلوات اللَّه علیهم و تذکّر مقامات آنها، این قذارت را از باطن قلـب شـست و شـو دهد؛ و در هر حدى که هست به آن حدقانع نشود، که این وقوف د ر حدود و قناعت از معـارف از تلبیسات بزرگ ابلیس و نفس اماره است، نَعوذُ باللَّه منهما . و چون ایـن رسـاله بـر وفـق ذوق عامه نوشته مىشود از تطهیرات ثلاثه اولیاء خوددارى نمودم. و الحمد للَّه الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: فصل دوم در اشاره به مراتب طهور است بدان که انسان تا در عالم طبیعت و منزلگاه ماده هیولانى است، در تحت تصرّفات جنود الهیه و جنود ابلیسیه است . و جنود الهیه جنود رحمت و سـلامت و سـعادت و نـور و طهـارت و کمـال است؛ و جنود ابلیس در مقابل آنها است . و چون جهات ربوبیه غلبه بر جهـات ابلیـسیه دارد، در بدو فطرت انسان را نورانیت و س لامت و سعادتى است فطرى الهى؛ چنانچه در احادیـث شـریفه ( صراحتاً و در کتاب شریف الهى اشارتاً بیان آن شده 100 .(و تا انسان در این عالم است با قـدم اختیار مى تواند خود را در تحت تصرّف یکى از آن دو قرار دهد . پس، اگر از اول فطرت تـا آخـر ابلیس را در آن تصرّفى نبود، انسان الهى لاهوتى است که سر تا پایش نور و طهـارت و سـعادت است؛ قلبش نور حقّ است و جز به حقّ توجه نکند و قواى باطنـه و ظـاهره اش نـورانى و طـاهر است و جز حق در آنها تصرّف نکند؛ ابلـیس را از آن حظّـى نباشـد و جنـود او را در او تـصرّفى نبود. و همچو موجود شریفى طاهر مطل ق و نور خالص است و ما تقدم و ما تأخّر ذنوب او مغفور ( است 101 ،(و صاحب فتح مطلق اسـت و داراى مقـام عـصمت کبـرى اسـت بالاصـاله و دیگـر معصومین به تبعیت آن ذات مقدس داراى آن مقامند . و آن حضرت داراى مقام خاتمیت اسـت، که کمال على الاطلاق است؛ و چـون اوصـیاء او از طینـ ت او منفـصل و بـا فطـرت او متّـصلند، صاحب عصمت مطلقه به تبعیت او هستند و آنها را تبعیت کامله است . و اما بعضى معصومین از انبیاء و اولیاء علیهم السلام صاحب عصمت مطلقه نیستند و از تصرّف شیطان خالى نمى باشـند؛ چنانچه توجه آدم علیه السلام به شجره از تصرّفات ابلی س بزرگ است که ابلیس الابالسه اسـت؛ با آنکه آن شجره شجره بهشتى الهى بوده، با این وصف داراى کثرت اسمائى است که منافى بـا مقام آدمیت کامله است. و این یکى از معانى یا یکى از مراتب شجره منهیه است . و اگر نور فطرت به قذارات صوریه و معنویه آلوده شد، به مقدار آ لودگى از بساط قرب و حضرت انس مهجور گردد تا آنجا رسد که نور فطرت بکلّى منطفـى گـردد و مملکـت یکـسره مملکـت شیطانى شود و ظاهر و باطن و سرّ و علن او در تصرّف شیطان آید . پس، شیطان قلب و سمع و بصر و دست و پاى او شود و جمیع اعضاى او شیطانى شود . و اگر کسى - و العیاذ با للَّـه - بـدین مقام رسید، شقىمطلق شود و روى سعادت هر گز نبیند . و بین این دو مرتبه مقامات و مراتبى است که جز حق تعالى کس نتواند احصاء آنها را کند . و هر کس به افق نبوت نزدیـک باشـد، از اصحاب یمین است؛ و هر کس به افق شیطنت نزدیک است، از اصحاب یسار است . و باید دانست که پس از آلودگى فطرت، تطهیر آن ممکن است . و تا انسان در این نـشأه اسـت، خروج از تصرّف شیطان براى او مقدور و میسور است و وارد شـدن در حـزب ملائکـۀ اللَّـه، کـه جنود رحمانى الهى هستند، میسر است . و حقیقت جهاد نفس، که بـه فرمـوده حـضرت رسـول صلّى اللَّه علیه و آله ( از جهاد اعداء دین افضل است و آن جهاد اکبر اسـت 102 ،(همـان خـارج شدن از تصرّف جنود ابلیس و وارد شدن در تحت تصرّف جنود اللَّه است . پس، اول مرتبه طهارت متسنّن شدن به سنن الهیه و مؤتمر شدن به اوامر حقّ است . و مرتبه دوم، متحلى شدن به فضائل اخلاق و فواضل ملکات است . و مرتبه سوم، طهور قلبى است؛ که آن عبارت است از تسلیم نمودن قلب را بـه حـق . و پـس از این تسلیم، قلب نورانى شود، بلکه خود از عالم نور و درجات نور الهى گردد، و نورانیت قلـب بـه دیگر اعضاء و جوارح و قواى باطنه سرایت کند و تمام مملکت نور و نور على نور ش ود تا کار بـه جایى رسد که قلب الهى لاهوتى شود و حضرت لاهوت در تمام مراتب باطن و ظاهر تجلّى کند؛ و در این حال، عبودیت بکلّى فانى و مختفى شود و ربوبیت ظاهر و هویدا شود؛ و در این حـال، قلب سالک را طمأنینه و انسى دست دهد و همه عالم محبوب او شود و جـذبات الهیه بـرایش دست دهد و خطایا و لغزشها در نظرش مغفور شود و در ظـلّ تجلّیـات حبـى مـستور گـردد و بدایاى ولایت براى او حاصل شود و لیاقت ورود در محضر انس پیدا کند . و پس از ایـن منـازلى است که ذکر آن مناسب با این اوراق نیست . الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
بسیار که چـون اسـتعمال نمـائى آنهـا را بـه احتـرام، منفجـر شـود از بـراى تـو - در نزدیکـى - چشمههاى فایدههاى آن . اشاره فرموده در این حدیث شریف به مراتب طهارت به طریق کلّى . و چهـار مرتبـه کلّـى آن را بیان فرموده، که یکى از مراتب آن این است که تا این جاى حدیث شـریف مـذکور اسـت و آن تطهیر اعضاء است . و اشا ره فرموده به اینکه اهل مراقبه و سلوك الى اللَّه نباید واقف بـه صـور و ظواهر اشیاء شوند، بلکه باید ظاهر را مرآت باطن قرار دهند و از صور حقایق را کشف کنند و به تطهیر صورى قناعت نکنند که آن دام ابلیس است . پس، از صفاى آب پى به تصفیه اعضاء برند؛ و آنها را با ادا نمودن فرائض و سنن الهیه تصفیه کنند و صـفا دهنـد؛ و از رقّـت آنهـا اعـضاء را ترقیق کنند و از غلظت تعصى بیرون آورند و طهور و برکت را در جمیع اعضاء سرایت دهنـد؛ و از لطف امتزاج آب با اشیاء کیفیت امتزاج قواى ملکوتیه الهیه را با عالم طبیعـت ادراك کننـد آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی عل هی نگذارند قذارات طبیعت در آنها اثر کند . و چون اعضاء را به سـنن و فـرائض الهیه و آداب آنهـا متلبس نمودند، فوائد باطنیه کم کم ظاهر شود و چشمه هاى اسرار الهیه منفجر شود و لمحه اى از اسرار عبادت و طهارت براى او منکـشف گـردد . و چـون از مرتبـه اول طهـارت و دسـتور آن فراغت حاصل شد، به دستور ثانوى شروع فرمود، و مىفرماید : پس از آن معاشرت کن با خلق خدا مثل ممزوج بودن آب بـا اشـیاء کـه ادا مـى کنـد حـقّ هـر چیزى را و از معناى خود تغییر نمى کند؛ و تأمل کن قول رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را که مىفرماید مثَل مؤمن خالص [خ ل : خاص مثَ] ل آب است . دسـتور اول مربـوط بـود بـه معاملـه انسان سالک با قواى داخلیه و اعضاى خود؛ و دستور دوم، کـه در ایـن فقـره از حـدیث شـریف است، مربوط است به معامله انسان با خلق خدا . و این دستور جامعى است که کیفیت معاشـرت سالک را با مخلوق بیان فرموده؛ و ضمناً از آن، حقیقت خ لوت نیـز اسـتفاده شـود . و آن، چنـان است که سالک الى اللَّه در عین حال که با هر دسته از مردم معاشرت به معروف کنـد و حقـوق خلقیه را رد نماید و با هر یک از مردم به طور مناسب حال او مراوده و معاملـه کنـد، از حقـوق الهیه نگذرد و معناى خود را که عبارت از عبودیت و توجه به حـقّ اسـت از دسـت ندهـد؛ و در عین حال که در کثرت واقع است در خلوت باشد، و قلب او که منزلگاه محبوب اسـت خـالى از اغیار و فارغ از هر نقش ونگار باشد . پس، دستور سومى را ذکـر فرمـوده کـه آن کیفیـت معاملـه سالک است با خداى تعالى، مىفرماید : باید صفاى تو با خداى ت عالى در همه طاعاتت مثل صفاى آب باشد در وقتى [که ]نازل نمود آن را از آسمان و نامید آن را طهور . یعنى باید سالک الى اللَّه خالص از تصرّف طبیعـت باشـد و کـدورت و ظلمـت آن را در قلـب او راهى نباشد، و جمیع عبادات او خالى از جمیع شرك هاى ظاهرى و باطنى باشد . و همـان طـ ور که آب در وقت نزول از آسمان طاهر و پاکیزه است و دست تصرف قـذارات بـه آن دراز نـشده، قلب سالک، که از سماء غیب ملکوت طاهر و پاکیزه نازل شده، نگذارد در تحت تصرّف شـیطان و طبیعت واقع شده به قذارات آلوده گردد . و پس از این دستور، آخرین دسـتور جـامع را بـراى اهل ریاضت و سلوك بیان فرمود، مىفرماید : پاکیزه کن دل خویشتن را به پرهیزگارى و یقین در وقت پاکیزه نمودن اعضاء خود را به آب در این، اشاره به دو مقام شامخ اهل معرفت است : یکى تقوا، که کمال آن ترك غیر حقّ است؛ و دیگرى یقین، که کمال آن مشاهده حضور محبوب است . الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: فصل چهارم در طهور است و آن یا آب است، و آن در این باب اصل است، و یا ارض است . بدان که انسان سالک را به طریق کلّى دو طریق است براى وصول به مقصد اعلى و مقـام قـرب ربوبیت: یکى از آن دو، که مقام اولیت و اصالت دارد، سیر الى اللَّه است به توجه به مقام رحمت مطلقه و خصوصاً رحمت رحیمیه که رحمتى است کـه هـر موجـودى را بـه کمـال لایـق خـود مىرساند. و از شعب و مظاهر رحمت رحیمیه بعث انبیاء و رسل صلوات اللَّـه علـیهم اسـت کـه هادیان سبل و دستگیر بازماندگانند؛ بلکـه در نظـر اهـل معرفـت و اصـحاب قلـوب، دار تحقّـقْ صورت رحمـت الهیـه اسـت، و خلایـق دائمـاً مـستغرق بحـار رحمـت حقّنـد و از آن اسـتفاده نمىکنند. این کتاب بزرگ الهى، که از عالم غیب الهى و قرب ربوبى نازل شده و بـراى اسـتفاده ما مهجوران و خلاص ما زندانیان سجن طبیعت و مغلولان زنجیرهاى پیچ در پیچ هواى نفـس و آمال به صورت لفظ و کلام درآمده، از بزرگترین مظاهر رحمت مطلقه الهیه است که مـا کـور و کرها از آن به هیچ وجه استفاده نکردیم و نمى کنیم. آن رسول ختمى و ولىمطلق گرامـى کـه از محضر قدس ربوبى و محفل قرب و انس الهى به این سر منزل غربـت و وحـشت قـدم رنجـه فرموده و گرفتار معاشرت و مراودت با ابو جهـل هـا و بـدتر از آنهـا گردیـده و نالـه لَیغـانُ علـى ( قَلْبى 107 (اش دل اهل معرفت و ولایت را محترق کرده و مى کنـد، رحمـت واسـعه و کرامـت مطلقه الهیه است که آمدن در این کلبه اش براى رحمت موجودات سکنه عالم اسفل ادنى است و بیرون بردن آنها است از این دار وحشت و غربت - چون کب وتر مطوقه که براى نجات رفقا خود را به دام بلا اندازد(108 .( سالک الى اللَّه باید تطهیر با آب رحمت را صـورت اسـتفاده از رحمـت نازلـه الهیـه بدانـد و تـا استفاده از رحمت براى او میسور است، قیام به امر نماید؛ و چون دستش از آن به واسطه قـصور ذاتى یا تقصیر کوتاه شد و فاقد آب رحمت شد، چاره ندارد جز توجه به ذلّ و مسکنت و فقـر و فاقه خود . و چون ذلّت عبودیت خود را نصب العین نمود و متوجـه بـه اضـطرار و فقـر و امکـان ذاتى خود شد و از تعزّز و غرور و خودخواهى بیرون آمد، بابى از رحمت به روى او گشاده گـردد آداب الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی عل هی و ارض طبیعت مبدل به ارض بیضاء رحمت گردد و تراب احد الطّهورین گردد و مـورد تـرحم و تلطّف حق گردد . و هر چه این نظر، یعنى نظر به ذلّت خود، در انسان قوت گیرد، مورد رحمـت بیشتر گردد . و اگر بخواهد به قدم اعتماد به خود و عمل خود این راه را طىکند، هلاك شـود؛ چه که ممکن است از او دستگیرى نشود؛ چون طفلى که تا خود به جسارت راه رود و بـه قـدم خود مغرور شود و به قوت خود اعتماد کند، مورد عنایت پدر نشود و او را به خود واگذار کند و . چون اضطرار و عجز خود را به پیشگاه پدر مهربان عرضه دارد و از اعتماد به خود و قـوت خـود یکسره خارج شود، مورد عنایت پدر گردد و او را دستگیرى کند، بلکه او را در آغوش کشد و بـا قدم خود او را راه برد . پس بهتر آن است که سالک الى اللَّـه پـاى سـلوك خـود را بـشکند و از اعتماد به خود و ارتیاض و عمل خود یکسره برائت جوید و از خود و قدرت و قـوت خـود فـانى شود و فنا و اضطرار خود را همیشه در نظر گیرد تا مورد عنایت شود و راه صد ساله را با جذبـه ربوبیت یک شبه طىنماید، و لسان باطن و حالش در محضر قدس ربوبیت با عجز و نیاز عـرض کند: امنْ یجیب اْلمضْطَرَّ اذا دعاهو یکْشف السوء(109 الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
ء 11(پس، انسان سالک را اول سلوك علمى لازم است که به برکت اهل ذ کر سلام اللَّه علیهم مراتب عبادات را تشخیص داده و عبادات صـوریه را نازله عبادات قلبیه و روحیه بداند؛ و پس از آن شروع به سلوك عملى، که حقیقت سلوك است . و غایت این سلوك تخلیه نفس از غیر حق است و تحلیه آن به تجلّیات اسمائى و ذاتى اسـت و . چون سالک را این مقام دست دهد، سلوکش به انتهاء رسد و غایت سیر کمالى بـرایش حاصـل شود؛ پس به اسرار نسک و عبادات و به لطایف سلوك نائل شود؛ و آن تجلّیات جلالیه است کـه اسرار طهارات است و تجلّیات جمالیه است که غایت عبادات دیگر است . و تفـصیل آن از عهـده این اوراق خارج است الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: فصل ششم در غسل است و آداب قلبیه آن اهل معرفت گویند که جنابت خروج از وطن عبودیت و دخول در غربت است؛ و اظهار ربوبیت و دعواى منیت است و دخول در حدود مولا و اتّصاف به وصف سیادت است . و غسل براى تطهیـر از این قذارت و اعتراف به تقصیر است . و بعضى از مشایخ یکصد و پنجاه حال در ضمن ده فصل ذکر نموده که باید بنده سالک تطهیر از آنها نماید در خلال غسل، که غالب آنها یا تمام آنها بـه عزّت و جبروت و کبریاى نفس و خودخواهى و خودبینى برگردد(116 .( نویسنده گوید که جنابت فناى در طبیعت و غفلت از روحانیـت اسـت و غایـۀ القـصواى کمـال سلطنت حیوانیت و بهیمیت و دخول در اسفل السافلین است . و غسل تطهیر از ایـن خطیئـه و رجوع از حکم طبیعت است، و دخول در سلطان رحمانیت و تصرّف الهیت است به شست و شو نمودن جمیع مملکت نفس را که فانى در طبیعت شده بود و به غرور شیطان مبتلا شده بود . پس، آداب قلبیه آن آن است که سالک الى اللَّه در وقت غسل وقوف بـه تطهیـر ظـاهر و غـسل بدن، که قشر ادنى و حظّ دنیا است، نکند و توجه به جنابت باطنِ قلب و سرّ روح کنـد و غـسل از آن را لازمتر شناسد؛ پس، از غلبه نفس بهیمیه و شـأن حیـوانى بـر نفـس انـسانیه و شـئون رحمانى بپرهیزد و از رجز ش یطان و غرور او توبه کند؛ و باطن روح را، که نفخه الهیه اسـت و بـا نفَس رحمانى در او منفوخ شده، از حظوظ شیطانى، که توجه به غیـر کـه اصـل شـجره منهیـه است [ مىباشد ]تطهیر کند تا لایق جنّت پدرش، آدم علیه السلام گردد؛ و بداند که اکل از ایـن شجره طبیعت و اقبال به دنی ا و توجه به کثرت اصل اصول جنابـت اسـت . و تـا طهـارت از ایـن جنابت به انغماس یا تطهیر تام به آب رحمت حقّ که از سـاق عـرش رحمـانى جـارى اسـت و خالص از تصرّف شیطانى است نکند، لایق صلاة، که حقیقت معراج قـرب اسـت، نـشود؛ فانّـه لا صلاةَ الّا بِطَهور (117 .(و اشاره به آنچ ه ذکر شد فرموده در حدیث شریف که در وسـایل از شـیخ صدوق رضوان اللَّه علیه نقل نماید . قال: و بِاسناده قال : جاء نَفَرٌ منَ الْیهود الى رسولِ اللَّـه صـلّى اللَّه علیه و آله و سلم . فَسأَلَه اعلَمهم عنْ مسائلَ؛ و کانَ فیما سأَلَه انْ قالَ لـ : اى شَـى ء امـرَ اللَّـه تَعالى بالاغْتسالِ منَ الْجنابۀِ، و لَم یأْمرْ بالغُسل منَ الْغائط و الْبلِ . فَقالَ رسولُ اللَّه (ص): انَّ آدم ) ع( لَما اکَلَ منْ الشَّجرَةِ : دب ذلک فى عروقه و شَعرِه و بشَرِه . فَاذا جامع الَّرجلُ اهلَه ،خَرَج الْمـاء منْ کُلِّ عرْقٍ شَعرَةٍ فى جسده ،فَاوجباللَّه عزَّ و جلَّ على ذُریته الْاغْتسالَ منَ الْجنابـۀِ الـى یـومِ الْقیامۀِ(118 ... (الخبر. و فى روایۀٍ اخرى عنِ الرّضا علیه السلام : و انَّما امرُوا بالْغُ سل منَ الْجنابۀِ : و لَم یؤْمروا بالْغُسلِ منَ الْخَلَاء و هو أَنْجس منَ الْجنابۀِ و اقْذَر ،مـن اجـلِ انَّ الْجنابـۀَ مـنَ نَفْـسِ النْسانِ، و هو شَى ء یخْرُج منْ جمیعِ جسده؛ و الخَلَاء لَیس هو منْ نَفْسِ الانْس انِ: انَّمـا هـو غَـذاء ( یدخُلُ منْ بابٍ ویخْرُج منْ بابٍ 119 .( گرچه ظاهر این احادیث نزد اصحاب ظاهر آن است که چون نطفه از تمام بدن خارج مـى شـود، غسل جمیع بدن لازم شد؛ و این مطابق با رأى جمعى از اطباء و حکماى طبیعـى؛ ولـى معلّـل نمودن آن را به اکل شج ره چنانچـه در حـدیث اول اسـت، و نـسبت دادن جنابـت را بـه نفـس چنانچه در حدیث دوم است براى اهل معرفت و اشارت راهى به معارف باز کند؛ چه کـه قـضیه شجره و اکل آدم علیه السلام از آن از اسرار علوم قرآن و اهـل بیـت عـصمت و طهـارت علـیهم السلام است که بسیارى از معارف در آن مر موز است، و لهذا در احادیـث شـریفه علّـت تـشریع بسیارى از عبادات را همان قضیه آدم و اکل شجره قرار داده اند. من جمله بـاب وضـوء و نمـاز و غسل و صوم شهر رمضان و سى روز بودن آن و بسیارى از مناسک حج . و نویسنده را سـالها در نظر است که در این باب رساله اى تنظیم کنم و ا شـتغالات دیگـر مـانع شـده؛ از خـداى تعـالى توفیق و سعادت مىخواهم . بالجمله، تو آدم زاده که بذر لقائى و براى معرفت مخلوق و خداى تعالى تو را براى خود برگزیـده و با دو دست جمال و جلال خود تخمیر فرموده و مسجود ملائکه و محـسود ابلـیس قـرار داده، اگر بخواهى از جنابت پد ر که اصل تو است خارج شوى و لایق لقاى حـضرت محبـوب شـوى و استعداد وصول به مقام انس و حضرت قدس پیدا کنى، بایـد بـا آب رحمـت حـقّ بـاطن دل را غسل دهى و از اقبال به دنیا، که از مظاهر شجره منهیه است، توبـه کنـى و قلـب خـود را، کـه محفل جناب جمیل و جمال جلیل است، از حب دنیـ ا و شـئون خبیثـه آن، کـه رجـز شـیطان است، شـست و شـو دهـى کـه جنّـت لقـاى حـقّ جـاى پاکـان اسـت - و لا یـدخُلُ الجنَّـۀَ الا .(شست و شویى کن و آنگه به خرابات خرام(121 الصلاة امام خمینى رضوان
کنـد . پس، چون حطام دنیا و لذائذ عالم ملک را رو به زوال و تغیر دید و عواقـب امـر آنهـا را فـساد و افول دید، به راحتى قلب از آنها اعراض کند و از اشتغال و جمع آنها قلب خـود را فـارغ کنـد و مستنکف شود از آنها چنانچ ه از قذارات استنکاف کند . باطنِ عالم طبیعت قذارت است؛ و تعبیـر کثافت و قذارت در نوم - که بابى از مکاشفه است - دنیا و مال است؛ و در مکاشـفه علویـه علیـه ( السلام دنیا جیفه و مردار است 134 .(پس مؤمن همان طور کـه از اثقـال و فـضولات طبیعـت خود را فارغ کند و مدینه طبیعی ه را از اذیت آن راحت کند، قلـب را از تعلّـق و اشـتغال بـه آن مستریح کند و ثقل حب دنیا و جـاه را از دل بـردارد و مدینـه فاضـله روحانیـه را از آن فـارغ و راحت کند . و تفکر کند در این که اشتغال به دنیا نفس شریف را چگونـه پـس از چنـد سـاعت ذلیل و خوار کند و او را محتاج به بدترین و فضیحترین حالات کند، بفهمد که اشتغال قلبى بـه عالم پس از چندى که پرده ملک برداشته شد و حجاب طبیعت مرتفع گردید، انسان را ذلیـل و خوار کند و به حساب و عقاب گرفتار کند . و بداند که تمسک به تقوى و قناعت موجب راحتـىِ دو دنیا است؛ و راحتى در آن است که دنیا را خوار و ناچیز شمارد و از آن لذّت و تمتّع نبـرد؛ و چنانچه خود را از نجاسات صوریه پاکیزه کرد، از نجاسات حـرام و شـبهه نیـز پـاکیزه نمایـد؛ و چون خود را شناخت و ذلّ احتیاج خود را دریافت، باب کبر و بزرگى را بر خـود فـرو بنـدد و از سرکشى و گناه فرار نماید، و بر خود درِ فروتنى و ندامت و خجلت را مفتوح کند و جـد و جهـد در فرمانبردارى حق و دورى از نافرمانى کند تا بـا نیکـوئى و خـوبى بـه حـق رجـوع کنـد و بـا پاکیزگى و صفاى نفس متقرّب به مقام قدس شود؛ و خود به نفـس خـود خـویش را در زنـدان خوف و صبر و نگاهدارى از خواهشهاى نفسانى مسجون کند تا از زنـدان عـذاب الهـى در امـان باشد و به دار قرار حق در پناه ذات مقدسش ملحق گردد، و در این حـال طعـم رضـاى حـق را بچشد. و این غایت آمال اهل سلوك است و غیر آن را ارزشى نیست الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
به واسطه دو سه زرع پارچه ابریشمى و یا پشمى که در بـرش و دوخـت آن تقلیـد از اجانب کرده یا آنکه با چندین ننگ و شرف فروشى آن را تحصیل نموده بر بندگان خدا به نظـر حقارت و کبر و ناز نگاه و هیچ موجودى را به چیزى نشمرد؛ و این نیست جـز از کمـال ضـعف نفس و کوچکى ظرفیت که فضلات کرم و لباس گوسفند را مایه اعتبار و شرف خود پندارد . اى بیچاره انسان، چقدر مخلوق ضعیف بى مایهاى هستى؛ تو باید فخر عالم امکان و خلاصه کون و مکان باشى؛ تو آدم زاده اى، باید معلّم اسماء و صفات باشى؛ تو خلیفه زادهاى، بایـد از ا ز آیـات باهرات باشى - تو را ز کنگره عرش مى زنند صفیر (137 .(بدبخت ناخلف، یـک مـشت فـضلات و ملبوسات حیوانات بیچاره را غصب نمودى و با آن افتخار فروشى مى کنـى؛ ایـن افتخـار از کـرم ابریشم و گوسفند و شتر و سنجاب و روباه است، چرا با لباس دیگران فخریه مى کنى و با افتخار دیگران ناز و تکبر مىنمائى . بالجمله، همان طور که ماده و جنس لباس و پر قیمت و پر زینت بـودن آن را در نفـوس تـأثیر است، از این جهت حضرت امیر فرموده - چنانچه قطـب راونـدى علیـه الرّحمـۀ روایـت کـرده : - کسى که لباس عالى بپوشد لا بداست از تکبر و لا بد است براى متک بر آتش. در هیـأت و طـرز برش و دوخت آن آثارى است؛ که گاه شود که انسان به واسطه آن که لباس خـود را شـبیه بـه اجانب نموده، عصبیت جاهلانه پیدا کند نسبت به آنهـا و از دوسـتان خـدا و رسـول منـضجر و متنفّر گردد و دشمنان آنها محبوب او گردد . و از این جهت است که بـه حـسب روایـ ت، کـه از حضرت صادق وارد است، خداى تبارك و تعالى به یکى از انبیاء وحى فرموده که به مؤمنین بگو نپوشید لباس اعداى مرا، و نخورید همچون دشمنان من، و مشى نکنید همچون دشـمنان مـن، تا دشمن من شوید چنانچه آنها دشمن منند(138 همان طور که لباسهاى خیلى فاخر را در نف وس تأثیر است، لباسهاى خیلـى پـست را چـه در ماده و جنس و چه در هیئت و شکل در نفوس تأثیر است؛ و چه بسا باشـد کـه فـساد ایـن بـه مراتب بالاتر از آن لباسهاى فاخر باشد؛ زیرا که نفس را مکایدى است بسیار دقیـق، همـین کـه خود را از نوع ممتاز دید به اینکه خود لباس خشن و کرباس پوشیده و دیگران لباسـهاى نـرم و لطیف پوشیدند، از معایب خود به واسطه حب به خود غفلت مى کنـد؛ و ایـن امـر عرضـى غیـر مربوط به خود را مایه افتخار شمارد؛ و بسا باشد که به خود اعجاب کند و تکبر بر بندگان خـدا کند و سایرین را از ساحت قدس حق دور داند و خود را از مقرّبی ن و خلّص عباد اللَّه داند؛ و چه بسا مبتلا به ریا و دیگر مفاسد بزرگ شود . بیچاره از همـه مراتـب معرفـت و تقـوى و کمـالات نفسانیه به لباس خشن و ژنده پوشى قناعت نموده، و از هزاران عیـب خـود کـه بزرگتـرین آنهـا همین است که از سوء تأثیر این لباس پیدا شده غافل اسـت، و خـود را کـه از اولیـاى شـیطان است اهل اللَّه محسوب دارد و بندگان خدا را ناچیز و بى ارزش داند. و همین طور بسا باشـد کـه هیئت و طرز لباس انسان را مبتلا به مفاسد کند، چنانچه طورى لباس را ترتیـب دهـد کـه بـه زهد و قدس مشهور شود . بالجمله، لباس شهرت، چه در جانب افراط یا در جانب تفریط، از امورى است که قلـوب ضـعیفه را متزلزل و از مکارم اخلاق منخلع مى نماید و موجب عجب و ریا و کبر و افتخار شـود کـه هـر یک از آنها از امهات رذائل نفسانیه بلکه موجب رکون به دنیا و دلبـستگى بـه آن گـردد کـه آن رأس کلّ خطیئات و سرچشمه جمیع قبایح است . و در اح ادیث نیز اشـاره بـه بـسیارى از امـور مذکوره گردیده؛ چنانچه در کافى شریف از حضرت صادق نقل کند کـه فرمـود : خـداى تعـالى خشمناك مى ( باشد به شهرت لباس 139 .( و هم از آن حضرت نقل نموده که فرمود: شهرت، خوب و بدش، در آتش است . و هم از آن حضرت منقول است که خداوند از دو شهرت خشمناك مى شود: یکى شهرت لباس، و یکى شهرت نماز(140 .( و از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله حدیث شده که فرمـود : کـسى کـه در دنیـا لبـاس شـهرت بپوشد، خداوند در آخرت لباس ذلّت به او مىپوشاند.(141 الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
غفّاریت حق جلّ و علا انسان خود را مـستوا نکنـد و در تحت اسم ستّار و غفّار با طلب غفّاریت و ستّاریت وا قع نشود، چه بسا شود که پـرده ملـک کـه برچیده شد و حجاب دنیا که برافکنده شد هتـک سـتور او در محـضر ملائکـه مقـرّبین و انبیـاء مرسلین علیهم السلام گردد؛ و خدا مى داند که آن عورات باطنیه که مکـشوف شـود قباحـت و فضاحت و گند و رسوائیش چقدر است . اى عزیز، اوضاع عالم آخرت را با این عالم قیاس مکن که این عـالم را گنجـایش ظهـور یکـى از نعمتها و نقمتهاى آن عالم نیست . این عالم با همه پهناورى آسمانها و عوالمش گنجایش ظهـور پردهاى از پرده هاى ملکوت سفلى، که عالم قبر هم از همان است، ندارد، چـه رسـد بـه ملکـوت اعلى که عالم قیامت نمونه آن است . و در حدیث مفصلى که شیخ شهید ثانى رضوان اللَّـه علیـه در منیۀ المرید از حضرت صدیقه کبرى سلام اللَّه علیها نقل مى فرمایـد وارد اسـت کـه فرمـود : رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود : همانا علماى شیعیان مـا محـشور مـى شـوند؛ و بـر آنهـا خلعت مى پوشند از خلعتهاى کرامت به قدر کثـرت علومـشان و جـدیت کـردن آنهـا در ارشـاد بندگان خدا؛ حتّى آنکه به بعضى آنها هزار هزار خلعت از نور داده شود - تا آنکه مى فرماید- یک رشته از آن خلعتها افضل است از آنچه شمس بر آن طلوع مى ( کند هزار هزار مرتبـه 155 .(ایـن راجع به نعیمش . و اما راجع به عذاب ش، جناب فیض رحمه اللَّه در علم الیقین از مرحوم صـدوق حدیث کند که به اسناد خود از حضرت صادق سلام اللَّه علیه روایت کند در ضمن حدیثى کـه جبرئیل به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله عرض کرد که اگـر یـک حلقـه از آن سلـسله اى کـه طولش هفتاد ذراع است بر دنیا نهاده شود، ه مانا دنیا ذوب شود از حرارت آن . و اگر قطـره اى از زقّوم و ضریع آن بچکد در آبهاى اهل دنیا، مى ( میرند اهل آن از گند آن 156 .(نعـوذ باللَّـه مـن غضب الرّحمن . پس، سالک الى اللَّه را لازم است که اوصاف خبیثه و اخـلاق سـیئه خـود را تبـدیل بـه اوصـاف کامله و فانى در بحر متلا طم بى پایان اوصاف کمالیه حـق، و ارض مظلمـه طبیعیـه شـیطانیه را تبدیل به ارض بیضاء مشرقه نماید، و اشْرَقَت اْلَارض بِنُورِ ربِها (157 (را در خـود دریابـد، و مقـام اسماء جمال و جلال ذات مقدس را در مملکت وجود خود متحقّق نماید؛ و در این مقام در ستر جمال و جلال واقع شود و تخلّق به اخلاق اللَّـه پیـدا کنـد و مقـابح تعینـات نفـسیه و ظلمـات وهمیه بکلى مستور گردد . و اگر بدین مقام متحقّق شد، مورد عنایات خاصـه حـق جـلّ جلالـه واقع گردد و بالطف خفى خاص خود از او دستگیرى فرماید و در تحت پرده کبریـاى خـود او را به طورى مستور گرد اند که جز خودش او را کسى نشناسد و او نیز جز حـق کـسى را نـشناسد : ( انَّ اولیائى تَحت قبابى لا یعرِفُهم غَیرى 158 .(و در کتاب مقـدس الهـى بـراى اهلـش اشـارات بسیار در این خصوص دارد؛ چنانچه فرماید : اللَّه ولى الَّذینَ آمنـوا یخْـرِجهم مـنَ الظُّلُمـات الـى النُّور(159 .(اهل معرفت و اصحاب سابقه حسنى مى دانند که جمیـع تعینـات خلقیـه و کثـرات عینیه ظلمات و نور مطلق حاصل نشود مگر به اسـقاط اضـافات و شکـستن تعینهـا کـه بتهـاى طریق سالک است . و چون ظلمات کثرات فعلیه و وصفیه مـضمحل و مـنطمس در عـین جمـع شد، ستر جمیع ع ورات گردیده و حضور مطلق و وصول تام تحقّق یافته، و مصلّى در ایـن مقـام چنانچه مستور به حق است، مصلّى به صلاة حق است . و شاید صلاة معراج ختم رسل صلّى اللَّه علیه و آله بدین طریق بوده در بعض مقامات و مدارج. و اللَّه العالم ...... الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: وصل : عن مصباح الشّریعۀ، قال الصاد ق علیه السلام : ازینُ اللِّبـاسِ للْمـؤمنینَ لبـاس التَّقْـوى ؛ و انْعمـه الایمانُ. قالَ اللَّه عزَّ و جلَّ : و لباس التَّقْوى ذلک خَیرٌ . و اما اللِّباس الظّاهرُ، فَنعمۀٌ منَ اللَّه؛ یـستُرُ عورات بنى آدم . و هى کَرامۀٌ اکْرَم اللَّه بِها عباده ذُریۀَ آدم ( ع( لَم یکْرِم غَیرَهم . و هى للْمـؤمنینَ آلَۀٌ لاداء ما افْتَرَض اللَّه علَیهِم . و خَیر لباسک ما لا یشْغَلُک عنِ اللَّه عزَّ و جـلَّ، بـلْ یقَرَّبـکمـنْ شُکْرِه وذکْرِه و طاعته،و لا یحملُک فیها الى العجبِ و الرِّئاءو التَّزَینِ و المفاخَرَ و الخُیلاء؛ فَانَّهـا منْ آفات الدینِ، ومورِثَۀُ القَسوةِ فى الْقلْبِ . فَاذا لَبِـست ثَوبـک ،فَـاذْکُرْ سـتْرَ اللَّـه تعـالى علَیـک ذُنوبک بِرَحمته . و البِس ب اطنَک بِالصدقِ، کما الْبست ظاهرَك بِثَوبِک. و لْیکُنْ باطنَـک فـى سـتْرِ الرَّهبۀِ و ظاهرُك فى ستْر الطّاعۀِ . و اعتَبِرْ بِفَضْلِ اللَّه عزّ و جلّ حیثُ خَلَقَ اسباب اللّبـاسِ لتَـستُرِ العورات الظّاهرَةَ، و فَتَح ابواب ال تْوبه و الْانابۀِ لتَستُرَ بِها عورات الباطنِ من الذُنوبِ و اخْلاقِ الـسوء. و لا تَفْضَحاحداً حیثُ ستَرَ اللَّه علَیک اعظَم منْه . و اشْتَغلْ بِعیب نَفْسک ،و اصفَح عما لا یعینُـک حالُه و امرُه . و احذَر انْ تُفْ نى عمرَك لعملِ غَیرِك ،و یتَّجِرَ بِرَأْسِ مالک غَیرُك و تُهلـک نَفْـسک . فَانَّ نسیانَ الذُّنُوبِ منْ اعظَمِ عقوبۀِ اللَّه تعالى فى الْعاجِلِ، و اوفَرِ اسبابِ الْعقُوبۀِ فى الآجِـلِ و مـا دام الْعبد مشْتَغلًا بِطاعۀِ اللَّه تعالى و معرِفَۀِ عیوبِ نَفْسه و تَرْك مـا یـشینُ فـى دیـنِ اللَّـه، فَهـو بِمعزِلٍ عنِ الآفات خائض فى بحرِ رحمۀِ اللَّه عزَّ و جلَّ، یفوز بِجواهرِ الفَوائد منَ الحکْمۀِ و الْبیـانِ . و ما دام ناسیاً لذُنُوِبِه جاهلًا لعیوبِ ه راجِعاً الى حوله و قُوتـه ،لا یفْلَـح اذاً ابـداً (160 .(اگـر چـه از مراجعه به بیانات سابقه تا اندازه اى مقاصد حدیث شـریف روشـن گـردد، ولـى بـه عنـوان شـبه ترجمه اشارت به بعضى اشارات آن نمودن موجب صفاى قلوب است. مىفرماید : مزینترین لباسها براى مؤمنی ن لباس تقوى است؛ و نرمترین لباس براى آنها لباس ایمان اسـت؛ چنانچه خداى تعالى فرماید: لباس تقوى ( بهترین لباس است 161 بخواهد در مملکتش اجرا مى کند: یا به عدالت با تو رفتار مى کند و مناقشه در حساب فرمایـد و مطالبه صدق و اخلاص نماید، محجوب درگاه شوى و طاعاتت هر چه بسیار باشد رد شود؛ و اگر عطف توجهى فرماید به فضل و رحمتش، طاعت ناچیز بـى قیمـت تـو را قبـول فرمایـد و ثـواب بزرگ مرحمت کند . پس، اکنون که عظمت موقف را د انستى، اعتراف کن بـه عجـز و تقـصیر و فقر خویش . و اکنون که متوجه عبادت او شدى و خیـال مؤانـست بـا او دارى، قلـب خـود را از اشتغال به غیر که تو را از جمال جمیل محجوب مى کند فارغ کـن، کـه ایـن اشـتغال بـه غیـر قذارت و شرك است و حق تعالى قبول نفرماید مگر قلب پاکیزه خالص را . و اگر در خود یـافتى حلاوت مناجات حق را و شیرینى ذکر خدا را چشیدى و از جام رحمت و کرامـاتش نوشـیدى و حسن اقبال و اجابتش را در خود دیدى، بدان که سزاوار خدمت مقدسش شدى؛ پس داخل شو که مأذونى و در امانى . و اگر در خود ایـن حـالات را ندیـدى، بـه درگـاه رحمـتش وقـوف کـن همچون مضطرّى که تمام چاره ها از او منقطع است و از آرزوها دور و به اجـل نزدیـک اسـت و . چون عرض ذلت و مسکنت خود را کردى و به باب او التجاء پیدا نمودى و از تـو صـدق و صـفا دید، به چشم رحمت و رأفت به تو نظر کند و از تو دستگیرى فرماید و تو را موفّق بـه تحـصیل رضاى خویش فرماید؛ زیرا که آن ذات مقدس کریم اسـت و کرامـت را بـه بنـدگان بیچـاره اش دوست دارد؛ چنانچه فرماید: امنْ یجیب الْمضْطَرَّ اذا دعاه و یکْشف السوء(170 الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
سیده و نه لذّتى از عرفـان و فضیلت را ذائقه قلبمان چشیده، نه اصحاب عرفـان و عیـانیم و نـه اربـاب ایمـان و اطمینـان . عبادات الهیه را تکلیف و کلفت دانیم و مناجات با قاضى الحاجات را سربار و تکلّف شماریم . جـز دنیا، که معلف حیوانات است، رکون به چیزى نداریم و جز به دار طبیعت، که معتکـف ظالمـان است، تعلّ قى نداریم . چشم بصیرت قلبمـان از جمـال جمیـل کـور و ذائقـه روح از ذوق عرفـان مهجور است . بلى، سرحلقه اهل معرفت و خلاصـه اصـحاب محبـت و حقیقـت ابیـت عنْـد ربـى یطْعمنـى و ( یسقینى 174 (فرماید. خدایا، این چه بیتوته است که در دار الخلوت انس محمد (ص) را بـا تـو بوده. و این چه طعام و شراب است که با دست خود این موجود شـریف را چـشاندى و از همـه عوالم وارهاندى . آن سرور را رسد که فرماید : لى معاللَّه وقْـت لا یـسعه ملَـک مقَـرَّب و لا نَبـى ( مرْسل 175 .(آیا این وقت از اوقات عالم دنیا و آخرت است؟ یا وقـت خلوتگـا ه قـاب قوسـین و طرح الکونین است؟ چهل روز موسى کلیم صوم موسوى گرفت و به میقات حق نایل شد و خدا فرمود: تَم میقات ربه اربعینَ لَیلَۀً (176 .(با این وصف به میقات محمدى نرسد و با وقت احمدى تناسب پیدا نکند . به موسى علیه السلام در میعادگاه فَاخْلَع نَعلَ ( یک 177 (خطاب رسید، و آن را به محبت اهل تفسیر کردند، و به رسول ختمى امـر بـه حـب علـى شـد . در قلـب از ایـن سـرّ جذوهاى است که دم از او نزنم؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
ـده آن آنـست که با قلب خجل و دل وجِل و استشع ار انکسار و ذلّت و ضعف و بیچارگى وارد محـضر شـوى، و خود را به هیچ وجه لایق محضر نـدانى و لایـق عبـادت و عبودیت نـشمارى، و اذن دخـول در عبادت و عبودیت را فقط از شمول رحمت و عمیم لطف حضرت احدیت جلّت قدرته بدانى؛ کـه اگر ذلّت خود را نصب عین خود کردى و به جان و دل تواضع براى ذات مقدس حقى نمـودى و خود و عبودیت خود را ناچیز و بى ارزش دانستى، حق تعالى با تو تلطّف فرمایـد و تـو را مرتفـع کند و به کرامات خود مخلّع فرماید . مقصد پنجم در بعض آداب استقبال است و در آن دو فصل است فصل اول در سرّ جملى استقبال است بدان که ظاهر استقبال متقوم از دو امر است : یکى، مقدمى. و آن صرف وجه ظاهر است از جمیع جهات متشتّته . و دیگر، نَفْسى. و آن استقبال به وجه است به کعبه که ام القرى و مرکز بسط ارض است . و این صورت را باطن را سرّى بلکه اسرارى است . و صاحبان اسرار غیبیه باطن روح را ا ز جهـات متشتّته کثرات غیب و شهادت منصرف کنند، و وجهه سرّ روح را احدىالتّعلّق کننـد و جمیـع کثرات را فانى در سرّ احدیت جمع نمایند . و این سرّ روحى در قلب که تنزّل کرد، حق به ظهور اسم اعظم، که مقام جمع اسمائى است، در قلب ظهور کند و کثرات اسمائى در اسم اعظم فـا نى و مضمحلّ گردد، و وجهه قلب در این مقام به حضرت اسم اعظم شود؛ و از باطن قلـب کـه بـه ظاهر ملک ظهور نمود، نقشه افناء غیرْ انصراف از غرب و شرق عالم ملک است، و نقشه توجه به حضرت جمع توجه به مرکز بسط ارض- که ید اللَّه است در ارض- مىباشد . و اما براى سالک ال ى اللَّه، که از ظاهر به باطن سیر مى کند و از علن به سرّ ترقّى مىنماید، بایـد این توجه صورى را به مرکز برکات ارضیه، و ترك جهات متشتّته متفرّقه را وسیله حالات قلبیه قرار دهد و به صورت بى معنى قناعت نکند؛ ودل را، که مرکز توجه حضرت حقّ است، از جهـات متشتّته متفرقه، که بتهاى حقیقى است، منصرف کرده متوجه قبله حقیقـت، کـه اصـل اصـول برکات سموات و ارض است، نماید؛ و راه و رسم غیر و غیریت را از بین بردارد تا به سـرّ وجهـت ( وجهِى للَّذى فَطَرَ السمواتوالارض 184 (تا اندازه اى برسد؛ و از تجلیـات و بـوارق عـال م غیـب اسمائى در قلبش نمونه اى حاصل آید و جهات متشتّته و کثرات متفرّقه با بارقـه الهیـه سـوخته شود، و حق تعالى از او دستگیرى فرماید؛ و از باطن قلب بتهاى اصغر و اعظم به دسـت ولایـت مآبى ریخته شود. و این داستان پایان ندارد، بگذارم و بگذرم الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
ا فیها و الخَلْقِ و ما هـم فیه؛ و استَفْرِغْ قَلْبک عنْ کُلّ شاغلٍ یشْغَلُک عنِ اللَّه تعالى ؛ و عایِنْ بِسرِّك عظَمۀَ اللَّـه تعـالى ؛ و اذْکُرْ وقُوفَک بینَ ید یه یوم تَبلو کُلُّ نَفْسٍ ما اسلَفَت و ردوا الَى اللَّه مولیهم الْحقَّ . و قفعلى قَدمِ الْخَوف و الرَّجاء(187 .( و این دستور شریف دستورى است براى امثال ما محجوبین که نمى توانیم حالات قلبیه خـود را دائماً حفظ کنیم و جمع بین وحدت و ک ثرت و توجه به حقّ و خلق نماییم . پس، در این صورت هنگام توجه به حق و استقبال قبله، از دنیا و آنچه در او است باید مأیوس گـردیم، و از خلـق و شئون آنها طمع خود را ببریم، و مشاغل قلبیه و شواغل روحیه را از جان و دل بیرون کنیم، تـا آن که لایق حضور حضرت گردیم و جلو هاى از جلوه هاى عظمت در سرّ روح مـا تجلّـى کنـد و . چون نور عظمت را به مقدار استعداد خود دریافتیم، متذکّر شویم رجوع خود را به حق و وقـوف خویش را در محضر مقدسش در روزى که ظاهر شود اعمال هر کس در نزدش و به مولاى خود که حق است همه رجوع کنند (188 (و خط بطلان بر همه هواهاى نفسانیه و معبودهـاى باطلـه کشند . پس، در محضر چنین عظیم الشأنى که تمام دار تحقّق جلوه اى از جلوات فعل او است چون تـو و من مسکینى باید به قدم خوف و رجاء تردد کنیم و بایستیم . چون ضعف و فتور و بیچارگى و فقر و ذلت خود و عظمت و حشمت و جلال و کبریاى ذات مقدس را دیدیم، از خطـر مقـام در خوف و خشیت باشیم؛ و چون رحمت و عطوفت و الطاف غیـر متناهیـه و کرامـات بـى پایـان را دریافتیم، امیدوار گردیم . مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
یـع امکنـه و احیـاز است؛ و خصوصاً نماز که اذن خاص حضور است و میعاد مخصوص ملاقات و مراوده بـا حـضرت احدیت است . پس، چون قلب را مستشعر به عظمت و حضور کردیم و لـو اینکـه در اول امـر بـا تکلّف باشد، و لى کم کم قلب انس مى گیرد و این مجاز حقیقت پیدا مـى کنـد . پـس، چـون بـه آداب صوریه معامله با مالک الملوك و سلطان السلاطین قیام نمودیم و ادبهاى حضور ظاهرى را به جا آوردیم، در دل نیز تأثیر حاصل شود و قلب استشعار عظمت نمایـد و کـم کـم بـه نتـایج مطلوبه انسان برسد . و ه مین طور راجع به اثاره حب و عشق که آن نیـز بـا تحـصیل و ریاضـت حاصل شود . پس، در اول امرْ رحمتهاى صوریه و الطاف حسیه حق تعالى را به قلب وانمود باید کـرد و مقـام رحمانیت و رحیمیت و منعمیت را به قلب رساند تا کم کم قلب انس گیرد و از ظاهر بـه بـاطن اثر حاصل آید و مملکت باطن از آثار جمالْ نورانى گردد و نتایج مطلوبه حاصـل شـود . و انـسان اگر قیام به امر کند و جهاد در راه خدا نماید، حق تعالى از او دستگیر فرمایـد و او را از ظلمـات عالم طبیعت به ید غیبى نجات دهد، و ارض مظلمه قلب او را به نور جمال خود روشن فرماید و او را مبد ل به سماوات روحیه فرماید . و منْ یقْتَـرِفحـسنَۀً نَـزِد لَـهفیهـا حـسناً انّ اللَّـه غَفُـور شَکُور(192 الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
خلقیه هستیم، سلطان کبریاى حقّ جلّ جلاله در قلـب مـا تجلّى نکند . پس، از آداب تکبیر آن است که سالکواقف در صورت آن نشود و به لفظ تنهـا و لقلقـه لـسان اکتفا نکند؛ بلکه در اول امر، به قوت برهان و نـور علـوم الهیه قلـب را از کبریـاى حـقّ و قـصر عظمت و جلال به ذات مقدس جلّت عظمته و به فقر و ذلّت و مـسکنت کافّـه سـکنه امکـانى و قاطبه موجودات جسمانى و روحانى با خبر کند؛ و پس از آن، به قوت ریاضت و کثرت مـراودت و انس تام قلب را زنده به این لطیفه الهیه نماید و سعادت و حیات عقلى روحا نى بخشد. و چون فقر و ذلّت ممکن و عظمت و کبریاى حق جلّت قدرته نصب العین سالک شد و تفکّر و تذکّر به حد نصاب رسید و قلب را انس و سکونت حاصل شد، در همه موجودات آثار کبریا و جلال حـق را به عین بصیرت مشاهده کند و علل و امراض قلبیه علاج شود؛ پس، لذت مناجـات و حـلا وت ذکر اللَّه را دریابد و قلب مقرّ سلطان کبریاى حق جلّ جلاله شود، و در ظاهر و بـاطن مملکـت آثار کبریا ظاهر گردد و قلب و لسان و سرّ و علن با هم موافق شوند؛ پس، تمـام قـواى بـاطن ظاهر و ملک و ملکوت تکبیر گویند و یکى از حجـب غلیظـه مرتفـع شـود، و یـک مرحلـه بـه حقیقت نماز که معراج قرب است نزدیک شود . و اشاره به بعض از آنچه ذکر شد نموده در حدیثى که از علل منقـول اسـت از حـضرت صـادق سلام اللَّه علیه در حدیث طویلى که در آن حدیثْ وصف معراج را فرموده : قال: انْزَلَ اللَّه الْعزیزُ الْجبار علَیه محملًا منْ نُورٍ، فیه اربعونَ نَوعا مـنْ انْـواعِ النُّـوِر کانَـت محدقَـۀً حولَ الْعرْشِ؛ عرْشُه تَبارك و تَعالى تَغْشى ابصار الّناظرین . اما واحد منْها فَاصفَرُ؛ فَمنْ اجلِ ذلـک اصفَرَّتالصفْرَةُ . و واحد منْها احمرُ؛ فَمنْ اجل ذلک احمرَّ ت الْحمرَةُ . الى انْ قالَ : فَجلَس فیـه ثُـم عرَج بِه الَى السماء الدنْیا . فَنَفَرت الْملائکَۀُ الى اطراف السماء؛ الى انْ قالَ : فَجلَس فیه ثُم عرَج بِـه الى السماء؛ ثُم خَرَّت سجداً، فَقالْت : سبوح قُدوس ربنا و رب الْملائکۀِ و الرُّوحِ؛ ما اشْبه هذَا النُّـور بِنُورِ ربنا فَقال جِبرَئیلُ : اللَّه اکْبـرُ، اللَّـه اکْبـرُ . فَـسکَت الْملائکـۀُ، و فُتحـت الـسماء ،و اجتَمعـت الْملائکۀُ؛ ثُم جاءت و سلَّمت علَیه صلَّى اللَّه علیه و آله و آله افواجاً ... ( الحدیث 195 .( و در این حدیث شریف اسرارى بزرگ است که دست آمال ما از آن کوتـاه اسـت . و آنچـه ذکـر کردنى است اکنون از مقصد ما خارج است، مثل سرّ تنزل محمل از نور، و سرّ کثرت انوار، و سرّ کثرت نوعیه، و سرّ عدد اربعین، و سرّ تنزیل خدا آن را ، و سرّ احاطه آنها حول عرش، و حقیقت عرش در این مقام، و سرّ اصفرار صفره و احمرار حمره به واسطه آنهـا، و سـرّ نفـور فرشـتگان، و سجده کردن آنها و تسبیح و تقدیس آنها، و تشبیه کردن آنها آن را به نور پروردگـار، الـى غیـر ذلک که بیان در اطراف هر یک طولانى است . و آنچه تن اسب بـا ایـن مقـام دارد و شـهادت بـر مطلب ما مى دهد، آن است که ملائکۀ اللَّه به واسطه تکبیر جبرئیل ساکت و مطمـئن شـدند، و اجتماع بر گرد شمع جمع ولى مطلق کردند؛ و به واسطه تکبیر فتح آسمان اول گردیـد و یکـى از حجب، که بین راه عروج الى اللَّه بود، خرق گردید . و باید د انست که این حجـب کـه در اذان خرق و رفع شود غیر از حجبى است که در تکبیرات افتتاحیه است؛ و شاید پس از این اشاره به این معنى بیاید ان شاء اللَّه . و شاید این که در اقامه دو تکبیر وارد است، براى آن است که سالک قـواى خـود را در محـضر اقامه نموده و از کثرت تا اندازه اى رو به وحدت رفته تکبیر ذات و اسـماء و یـا اسـماء و صـفات کند؛ و شاید در تکبیرِ ذات و اسماء تکبیرِ صفات و افعال منطوى باشد الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: فصل سوم در بعض آداب شهادت به الوهیت است و بیان ارتباط آن با اذان و نماز بدان که از براى الوهیت مقاماتى است که به حسب جمع به دو مقام تعبیـر شـود : یکـى، مقـام الوهیت ذاتیه؛ و دیگر، مقام الوهیت فعلیه است . و اگر مقصود از شهادت بر قصر الوهیت در حقْ الوهیت ذاتیه باشد، حقیقت آن با تکبیر قریب به هم مى شود اگر مشتق از الـه فـى الـشَّى ء اى، تَحیرَ فیه باشد، یا مشتق از لاه به معناى ارتَفَ ع باشد، یا مشتق از لاه ،یلُـوه بـه معنـاى احتَجـب باشد. و در این صورت، ربط آن به اذان و صلاة معلوم شود پس از مراجعه به باب تکبیـر، و ادب آن نیز معلوم گردد . و اعاده آن گرچه خالى از بعض فوائد نیست ولى منافى با اختـصار اسـت و . اگر از اله به معنى عبد باشد و مراد مألوه به معناى معبود باشد، پس سالک باید شهادت صورى به قصرِ معبودیت را به حق تعالى جلّت عظمته منطبق کند به شهادت قلبى باطنى؛ و بداند کـه اگر در قلب معبود دیگرى باشد، در این شهادت منافق است . پس، با هر ریاضتى است شهادت به الوهیت را به قلـب برسـاند، و از کعبـه دل بتهـاى بـزرگ و کوچک را که به دست تصرّف شیطان و نفس اماره تراشیده شده درهـم شـکند و فـرو ریـزد تـا لایق حضور حضرت قدس گردد . و تا بتهاى حب دنیا و شئون دنیویه در کعبه دل است، سـالک را راه به مقصد نیست . پس، شهادت به الوهیت براى اعلان به قواى ملکیه و مل کوتیه اسـت کـه معبودهاى باطله و مقصودهاى معوجه را زیر پا نهند تا بتوانند به معراج قرب عروج کنند . و اگر مقصود از قصرِ الوهیت الوهیت فعلیه باشد، که عبارت اخراى تصرّف و تدبیر و تأثیر اسـت، پس چنین شود معنى شهادت که شهادت مى دهم که متصرّفى در دار تحقق و مؤث رى در غیب و شهادت نیست جز ذات مقدس حق جلّ و علا . و اگر در قلب سـالک اعتمـاد بـه موجـودى از موجودات و اطمینان به احدى از آحاد باشد، قلبش معلّل و شهادتش زور و مختلق است . پس، سالک باید حقیقت لا مؤثّرَ فى الوجود الّا اللَّه را اول با برهان حکمـى مـستحکم کنـد؛ و از معارف الهیه، که غایت بعثت انبیاء است، فرار نکند، و از تـذکّر حـق و شـئون ذاتیـه و صـفاتیه اعراض نکند که سرچشمه تمام سعادتها تذکّر حق است : ومنْ اعرَض عنْ ذکْرى فَانَّ لَه معیـشَۀً ضَنْکاً(196 .(و پس از آن که به حقیقت این لطیفه الهیـه کـه سرچـشمه معـارف الهیـه و بـاب الابواب حقایق غیبیه است با قدم تفکّر و برهان رسید، به قـدم تـذکر و ریاضـت قلـب را بـا آن مأنوس کند تا قلب ایمان آورد به آن . و این اول مرتبه صدق مقاله او است؛ و علامت آن، انقطاع به حق و چشم طمع و امید از جمیع موجودات پوشیدن است؛ و نتیجه آن توحید فعلـى اسـت که از مقامات بزرگ اهل معرفت است . و چون سالک الى اللَّه قصر جمیع تأثیرات را در حق کرد و چشم طمع را از جمیع موجودات جز ذات مقدسش بست، لایق محـضر مقـدس شـود، بلکـه قلبش فطرتاً و ذاتاً متوجه به آن محضر شود . و شاید تکرار شهادت براى تمکین باشد و مقـصود از شهادت یکى از دو شهادت باشد . و شاید تکرار نباشد و یکى اشاره به الوهیـت ذاتیـه، و دیگـر اشاره به الوهیت فعلیه باشد؛ در این صورت ممکن است اعاده آن در آخر براى تمکـین باشـد، و از این جهت به لفظ شهادت آنجا ذکر نشده . الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
وتیین از حجاب کثرت اله فىِ السماءو الهفىِ الْارضِ بیرون آمدند به واسطه این شهادت؛ و از نفور و تفرقه بـه انـس و اجتماع برگشتند و فتح ابواب آسمان گردید . پس، سالک نیز باید با این شـهادت خـرق حجـاب ظلمانى خویش نماید و ابواب آسمان را به روى خود مفتوح کند، و از حجـاب بـزرگ اسـتقلال قدمى بردارد تا راه عروج به معراج قرب نزدیک شود . و این حقیقت با لقلقه لسان و ذکـر قـولى حاصل نشود؛ و از این جهت، عبادات ما از حد صورت و دنیـا تجـاوز نکنـد و فـتح بـاب و رفـع حجاب به روى ما نکند الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
قـواى ملکیـه و ملکوتیه خاضع آن شود و شریعت مقدسه در جمیع مملکت انسانى نافذ گـرد . و علامـت صـدق شهادت آن است که در جمیع قواى غیبیه و ظاهره آثار آن ظاهر گـردد و تخلـف از آن نکننـد؛ چنانچه اشاره به آن در سابق شده است . و از آنچه تا کنون ذکر شد ارتباط شهادت به رسالت به اذان و اقامه و نماز معلوم گردید؛ چه که سالک در این طریق روحانى محتاج به تمسک به آن وجود مقدس است تا به وسـیله مـصاحبت و دستگیرى او این عروج روحانى را بنماید . و وجه دیگر آنکه در این شهادت اعلان به قواى ملکیه و ملکوتیه اسـت کـه نمـاز، کـه حقیقـت معراج مؤمنین و سرچشمه معارف اصحاب عرفان و ارباب ایقان است ، نتیجه کشف تام محمدى صلّى اللَّه علیه و آله است که خود به سلوك روحـانى و جـذبات الهیـه و جـذوات رحمانیـه بـه ( وصول به مقام قاب قوسین او أَدنى 209 (کشف حقیقت آن را به تبع تجلّیات ذاتیه و اسمائیه و صفاتیه و الهامات انسیه در حضرت غیب احدى فرموده . و فى الحق یقۀ ایـن سـوغات و ره آوردى است که از این سفر معنوى روحانى براى امت خود، که خیر امـم اسـت، آورده و آنهـا را قـرین منّت و مستغرق نعمت فرموده . و چون این عقیدت در قلـب مـستقرّ شـد و بـه تکـرار مـتمکّن گردید، البته سالک عظمت مقام و بزرگى محل را ادراك مى کند و با قدم خوف و رجاء طى این مرحله را مى نماید. و امید است ان شاء اللَّه اگر به مقـدار مقـدور قیـام بـه امـر کنـد، آن سـرور دستگیرى از او بنماید و او را به مقام قرب احدى که مقصد اصلى و مقصود فطرى است برساند . و در علوم الهیه به ثبوت پیوسته که معاد همه موجودات به توسط انسان کام ل تحقق پیدا کند : ( کَما بداکُم تَعودون 210 ) (بِکُم فَتَح اللَّه و بِکُم یخْتم و ایاب الْخَلقِ الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
دت دیگر منطوى است. و الحمد للَّه اولًا و آخراً الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
ضل قواى ظاهر و باطن است و شفیع قواى دیگر است امـام بایـد قـرار دهد. و چون قلب ضامن قرائت مأمومین است و وزر دیگران به عهده او است، باید محافظه تامه و مراقبه جمیله از آن کند که حفظ حضرت و حضور نماید و به ادب مقام مقدس قیـام کنـد، و این اجتماع مقدس را غنیمت شمارد، و توجه ملائکۀ اللَّه و تأیید آنها را بزرگ داند و از نعم ولى نعمت حقیقى شناسد و عجز و قصور خود را از شکر این نعم بزرگ تقدیم مقـام مقـدس نمایـد . انّه ولى النِّعم . باب دوم در قیام است و در آن دو فصل است الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: فصل اول در سرّ جملى قیام است بدان که اهل معرفت قیام را اشاره به توحید افعال دانند؛ چنانچه رکوع را بـه توحیـد صـفات، و سجود را به توحید ذات اشاره دانند . و بیان این دو در محل خود بیاید . و اما بیـان آن کـه قیـام اشاره به توحید فعلى است آن است که در خود قیام وضعاً، و قرائت لفظـاً، اشـارت بـه آن مقـام است : اما این که قیام وضعاً اشارت به آن است این است که در آن اشارت به قیام عبد به حـق و مقـام قیومیت حق است که آن تجلّى به فیض مقدس و تجلّـى فعلـى اسـت؛ و در ایـن تجلّـى مقـام فاعلیت حق ظاهر شود و همه موجودات مستهلک در تجلّى فعلى و مضمحلّ در تحت کبریـاى ظهورى شود . و ادب عرفانى سالک در این مقام آن است که این لطیفه الهیه را به یاد قلب آورد و ترك تعینات نفسیه را هر چه بتواند بکند و حقیقت فـیض مقـدس را بـه قلـب تـذکّر دهـد و نسبت قیوم یت حق و تقوم خلق به حق را به باطن قلب برساند . و چـون ایـن حقیقـت در قلـب سالک متمکّن شد، قرائت او به لسان حق واقع شود و ذاکر و مذکورخود حق گردد، و بعضى از اسرار قدر بر قلب عـارف کـشف گـردد و انْـت کَمـا اثْنَیـتعلـى ( نَفْـسک 222 (و و اعـوذُ بِـک منْک 223 (به بعض مراتب براى او مکشوف شود و بعضى از اسرار صلاة را قلـب عـارف دریابـد؛ چنانچه در نظر نمودن به محل سجود، که تراب است و نشئه اصلیه است، و در خاضـع نمـودن رقبه و سر به زیر انداختن که لازمه آن است، اشاره بـه ذُلّ و فقـر امکـانى و فنـاى تحـت عـزّ و سلطان کبریا است- یا ایها النّاس انْتُم الْفُقَراء الى اللَّه و اللَّه هو الْغَنىالْحمید(224 .( و اما آنکه در قرائت لفظاً اشارت به مقام توحیـد فعلـى اسـت، در تفـسیر سـوره مبارکـه حمـد تفصیل آن بیاید ان شاء اللَّه . الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: على الْوجلِ والْحذَرِ؛ فَقف بینَ یدیه کالْعبد الآْبِقِ المذْنبِ بینَ یدى مولاه . فَصف قَدمیک ،و انْصب نَفْسک؛ و لا تَلْتَفت یمیناً و شـمالًا؛ و تَحسبکَانَّـک تَـراه؛ فَـانْ لَـم تَکُـنْ تَـراه ،فَانَّـه یـراك ... ( الحدیث 232 .( و فى عدة الداعى : روِى انّ ابراه یم علیه السلام کانَ یسمع تَأَوهه على حد میلٍ، حتّى مدحه اللَّـه بِقَوله :انّ ابراهیم لَحلیم اواه منیب . و کانَ فى صلاته یـسمع لَـه ازیـر کَـازیرِ الْمرْجـلِ . و کَـذلک یسمعمنْ صدرِ سیدنا رسولِ اللَّه صلى اللَّه ع لیه و آله مثْلُ ذلک . و کانَت فاطمـۀُ علیهـا الـسلام ( تَنْهج فى الصلاةِ منْ خیفَۀِ اللَّه 233 .(الى غَیرِ ذلک من الاخبار . و در این موضوعات اخبار شریفه بیش از این است که در این مختصر بگنجد . و تفکر در همـین چند حدیث نیز براى اهل تذکر و تفکر کفا یت مى کند- هم راجع به آداب صوریه و هم راجع به آداب قلبیه و معنویه و کیفیت قیام بین یدى اللَّه . قدرى تفکر کن در حالات علىبن الحسین، و مناجات آن بزرگوار بـا حـضرت حـق، و دعاهـاى لطیف آن سرور که کیفیت آداب عبودیت را به بندگان خـدا تعلـیم مـى کنـد . مـن نمـى گـویم مناجات آن بزرگواران براى تعلیم عباد است، زیرا که این کلام بى مغـز بـاطلى اسـت کـه صـادر شده از جهل به مقام ربوبیت و معارف اهل البیت؛ خوف و خشیت آنها از همه کس بیشتر بـوده و عظمت و جلال حق در قلب آنها از هر کس بیشتر تجلّى نموده؛ لکن مى گـویم بایـد بنـدگان خدا از آنه ا کیفیت عبودیت و سلوك الى اللَّه را تعلّم کنند، وقتى ادعیه و مناجـات هـاى آنهـا را مىخوانند لقلقه لسان نباشد، بلکه تفکر کنند در چگونگى معامله آنها بـا حـق و اظهـار تـذلّل و عجز و نیاز نمودن آنها با ذات مقدس . و لَعمرِ الحبیبِ که جناب على بن الحسین از بزرگتر ین نعمتهایى است که ذات مقدس حـق بـر بندگان خود به وجودش منّت گزارده و آن سرور را از عـالم قـرب و قـدس نـازل فرمـوده بـراى ( فهماندن طرق عبودیت به بندگان خود و لَتُسئَلُنَّ یومئذ عنِ النَّعـیم 234 .(و اگـر از مـا سـؤال شود که قدر این نعمت را چرا ندانستید و استف ادت از این بزرگوار چرا نکردیـد، جـوابى نـداریم جز آنکه سر خجلت به پیش افکنیم و به نار پشیمانى و تأسف بسوزیم؛ و در آن وقت پـشیمانى نتیجه ندارد الصلاة امام خمینى رضوان االله تعالی علیه https://eitaa.com/zandahlm1357