eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
55.1هزار عکس
40.9هزار ویدیو
1.8هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: ☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘ 🔵 کسانی که مردند و زنده شدند...😱 🔴من چهارده سال داشتم آن روز هوا بسیار گرم بود و من برای آب تنی به رود خانه بزرگی واقع در گیلان رفته بودم  افراد زیادی (از جمله چند تن از دوستانم) در آنجا مشغول آب تنی بودند من نیز که به خوبی شنا بلد بودم به جمع آنها پیوسته مشغول آب تنی شدم در این هنگام یکی از افراد پیشنهاد کرد عرض رود خانه را که حدود 40 متر بود رفت و برگشت درحال شنا طی کنیم با این پیشنهاد هفت نفر از ما شناکنان به سمت دیگر رودخانه حرکت کردیم من با سرعت خود را به سمت دیگر رودخانه رسانده و با همان سرعت راه برگشت را طی کردم اما همین که  خواستم از آب بیرون بیایم یکی از دوستانم که در کنار رودخانه ایستاده بود کف پایش را روی سر من گذاشت و با فشار مرا به طرف عمق رودخانه فرو کرد، 😓 من که کاملا خسته بودم و از طرفی فکرنمی کردم عمق رودخانه در آن قسمت زیاد باشد خود را رها کردم تا با رسیدن به کف رودخانه با خم و راست کردن زانوان خود با سرعت خود را به سطح آب بکشانم اما برخلاف تصورم عمق رودخانه زیاد بود و من قبل از رسیدن به ته آب توان خود را از دست داده و خود را حتمی دانستم در این اثناء که آب زیادی خورده بودم احساس کردم پاهایم به کف رودخانه رسیده و لذا با تمام توان حرکتی را که تصمیم داشتم انجام دادم ناگهان خود را چند متر بالاتر از سطح آب در فضای شناور دیدم فورا به سطح آب نگاه کرده وبا کمال تعجب دیدم که بدنم تازه به روی آب آمده و چهار نفر برای نجات من در آب پریدند آن افراد بدنم را از آب بیرون کشیده و حرکاتی را روی آن انجام می دادند کم کم افراد زیادی دورم جمع شده بودند، در یک لحظه احساس شادی مطلوبی کردم و درست در همان لحظه بود که خود را در ارتفاع زیادی از سطح آب در هوا دیدم به اطراف نگاه کردم از آن بالا مناظر اطراف خیلی زیبا بود مناظر زیادی همزمان در مقابل دید من قرار می گرفت مثل این بود که چشمان من زاویه ای بیش از 180 درجه را همزمان در معرض دید دارد درست در همین هنگام بود که به این فکر افتادم چه اتفاقی افتاده است، با این فکر متوجه شدم که مثل باد بادک به ریسمانی بسته شده و در هوا شناور هستم وقتی به طرف مکانی که ریسمان به آنجا وصل بود نگاه کردم مجددا متوجه آن جمع شدم که جسمم را احاطه کرده بودند درست در همین موقع بود که به یاد آوردم چه اتفاقی افتاده است یعنی من مرده بودم همزمان با این یاد آوری گویا با یک عطسه و یا سرفه شدید خود را در جسمم یافتم. https://eitaa.com/zandahlm1357 🌿