eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
55.1هزار عکس
40.9هزار ویدیو
1.8هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓سوم سالروز ورود علیه السلام به 📒قطب الدین راوندی در کتاب الخرائج و الجرائح مینویسد: 🔻جعفر بن شریف گرگانی میگوید: سالی عازم حج شدم و در نزد امام عسكری رسيدم. شيعيان، مال زيادی را توسط من برای آن حضرت فرستاده بودند. خواستم از حضرت بپرسم كه آن‌ها را به چه كسی بدهم؟ پيش از اينكه چيزی بگويم، فرمود: آنچه با خود آورده‌ای به مبارک، خادم من بده! چنان كردم. سپس گفتم: در گرگان شيعيان شما برایتان سلام میرسانند. فرمود: آيا بعد از اتمام مناسک حج به آنجا برمیگردی؟ گفتم: آری فرمود: تو بعد از ۱۷۰ روز، به گرگان می‌رسی و در آغاز روز جمعه، ۳روز گذشته از ماه ربيع الآخر، به آنجا وارد مي‌شوی. به آن‌ها بگو كه من نيز پايان‌‌ همان روز، آنجا می‌آيم. برو كه رهيافته‌ای! خدا تو را و آنچه با خود داري سالم نگه خواهد داشت. بر خانواده‌ات وارد می‌شوی و برای پسرت، شريف فرزندی به دنيا خواهد آمد، اسمش را صلت بن شريف بن جعفر بن شريف بگذار. خداوند او را بزرگ می‌گرداند و از دوستان ما خواهد شد. گفتم: ‌ای فرزند رسول خدا! ابراهيم بن اسماعيل جرجانی از شيعيان شما است و بين دوستانت بسيار كار خير انجام داده و هر سال بيش از صد هزار درهم از ثروت خود را به آنان می‌دهد فرمود: خدا به ابراهيم، به خاطر رفتارش با شيعيان ما پاداش دهد، گناهان او را بخشيده و فرزند سالمی به او روزی خواهد كرد كه حق را می‌گويد، به او بگو كه حسن بن علی گفت: نام پسرت را «احمد» بگذار آنگاه از پيش آن حضرت رفته و مناسک حج را انجام دادم و خدا مرا سالم نگه داشت تا اينكه روز جمعه از ماه ربيع الآخر، در ابتدای روز همچنان كه امام فرموده بود، به گرگان رسيدم. دوستان و آشنايان برای تبريک به ديدارم آمدند. به آن‌ها گفتم كه امام عسکری وعده داده است كه تا پايان امروز اينجا بيايد، پس آماده شويد تا پرسش‌ها و حاجت‌های خود را از او بخواهيد. همين كه نماز ظهر و عصر را خواندند، در خانه من گرد آمدند، به خدا سوگند! چيزی متوجه نشديم جز اينكه امام آمد و وارد خانه شد. ابتدا او بر ما سلام كرد، آنگاه ما به استقبالش رفتيم و دستش را بوسيديم. سپس فرمود: من به جعفر بن شريف وعده داده بودم كه آخر همين روز به اينجا بيايم. نماز ظهر و عصر را در سامرا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجديد عهد نمايم و اكنون در ميان شما هستم تا پرسش‌ها و حاجت‌های خود را مطرح سازيد نخستين كسی كه پرسش نمود، نضر بن جابر بود. او گفت: ‌ای فرزند رسول خدا! چند ماه است كه چشمان پسرم آسيب ديده است، از خدا بخواه تا بينایی را به او برگرداند حضرت فرمود: او را بياور، پس دست مباركش را به چشمان وی كشيد، بينايی او به حالت اول برگشت، آنگاه مردم يكايک می‌آمدند و نيازهای خود را مطرح می‌كردند و حضرت نيز براي آن‌ها دعا می‌نمود و نياز‌هايشان را برآورده می‌ساخت. سپس حضرت،‌‌ همان روز به سامرّا برگشت. 📚الخرائج و الجرائح ج۱ ص۴۲۴ 🏷 اسکن b2n.ir/682667 https://eitaa.com/zandahlm1357