.......:
✒ #پاسخ_به_شبهات #پرسش_و_پاسخ
⁉️ آيا #ابن_عباس به #امام_حسن علیه السلام #خيانت كرد؟
🔻توضيح سؤال:
در زمان #جنگ_امام_حسن سلام الله علیه با #معاويه ؛ آيا #ابن_عباس فرمانده سپاه يا فرمانده يكی از سپاهان امام بود؟
و آيا ابن عباس بدليل نجات دو فرزندش سپاه را به معاويه واگذار كرد ؟
( يعنی آن چيزی كه در سريال امام حسن علیه السلام ( #تنهاترين_سردار ) نشان داد درست است يا خير ؟
⭕پاسخ :
۱. #عباس عموی رسول گرامی اسلام صلی الله عليه وآله وسلم دارای چندين پسر بود. #ابن_عباس_مشهور، #عبدالله_بن_عباس است كه روايات بسياری را از رسول خدا و امير مومنان عليهما السلام نقل می كند .
👈🏼اما فرزند عباس كه به عنوان #فرمانده_سپاه_امام_حسن عليه السلام برگزيده شد #عبيدالله_بن_عباس است.
۲. نيز بايد گفت كه دو فرزند وی در زمان حيات #حضرت_أميرالمؤمنين سلام الله علیه و به دست #بسر_بن_أرطاة از #فرماندهان_معاويه به #شهادت رسيده بودند . و چنين نبود كه وی به خاطر گروگان گرفتن دو فرزندش دست از فرماندهی سپاه امام حسن برداشته و به حضرت #خيانت كند :
أخبرني أبو الحسن علي بن محمد الكاتب قال : أخبرنا الحسن بن عبد الكريم الزعفراني قال : حدثنا أبو إسحاق إبراهيم بن محمد الثقفي قال : حدثنا جعفر بن محمد الوراق قال : حدثنا عبد الله بن الأزرق الشيباني قال : حدثنا أبو الجحاف ، عن معاوية بن ثعلبة قال : لما استوثق الأمر لمعاوية بن أبي سفيان أنفذ بسر بن أرطاة إلي الحجاز في طلب شيعة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام ، وكان علي مكة عبيد الله بن العباس بن عبد المطلب ، فطلبه فلم يقدر عليه ، فأخبر أن له ولدين صبيين ، فبحث عنهما فوجدهما وأخذهما فأخرجهما من الموضع الذي كانا فيه ... فأمر بذبحهما ، وبلغ أمهما الخبر ، فكادت نفسها تخرج ... قال : ثم اجتمع عبيد الله بن العباس من بعد وبسر بن أرطاة عند معاوية ، فقال معاوية لعبيد الله : أتعرف هذا الشيخ قاتل الصبيين ؟ فقال بسر : نعم ، أنا قاتلهما فمه ؟ فقال عبيد الله : لو أن لي سيفا ! قال بسر : فهاك سيفي وأومأ بيده إلي سيفه فزبره معاوية وانتهره وقال : أف لك من شيخ ، ما أحمقك ! تعمد إلي رجل قد قتلت ابنيه ، تعطيه سيفك ؟ كأنك لا تعرف أكباد بني هاشم ! والله لو دفعته إليه لبدأ بك وثني بي . فقال عبيد الله : بل والله كنت أبدأ بك ثم أثني به .
📚امالي شيخ مفيد ص۳۰۶ ش۴
وقتی كه كار معاويه محكم شد بسر بن أرطاة را به سوی حجاز فرستاده تا شيعيان امير مومنان را بكشد ؛ و نماينده حضرت در مكه عبيد الله بن عباس بود ؛ وی به دنبال عبيد الله آمد ولی نتوانست او را بيابد ؛ پس به وی خبر دادند كه عبيد الله دو فرزند كوچك دارد ؛ پس به دنبال آن دو فرستاده ايشان را پيدا كرده و از مخفيگاه بيرون آوردند ... پس دستور داد سر آن دو را از بدن جدا كردند ؛ وقتی كه خبر اين ماجرا به مادرشان رسيد نزديك بود كه قالب تهی كند ... بعد از مدتی بسر و عبيد الله در نزد معاويه به هم رسيدند ؛ پس معاويه رو به عبيد الله ( وخطاب به بسر) گفت : آيا اين پير مرد را ميشناسی ای كسی كه دو پسر بچه را كشتی ؟ گفت : آری، من آن دو را كشته ام !! كه چه ؟
عبيد الله گفت : اگر شمشير داشتم می فهميدي !!! بسر گفت : بيا و اين شمشير را بگير و با دستش به شمشيری اشاره كرد ؛ معاويه جلوی او را گرفته و او را بازداشت و گفت : وای بر تو ای پيرمرد ديوانه !!! مي خواهی به كسی شمشير بدهی كه دو پسرش را كشته ای ؟ انگار كه #شيردلان_بنی_هاشم را نمی شناسی ؛ قسم به خدا اگر شمشير را به او بدهي در ابتدا تو را كشته و سپس من را مي كشد ؛
عبيد الله گفت : خير ؛ در ابتدا تو را می كشتم و سپس به سراغ بسر می رفتم .