📚#لینالونا
داستان #لینالونا به نویسندگی خانم #کلر_ژوبرت برای #گروه_سنی_ب نوشته شده است. در این داستان #تخیلی زیبا نویسنده سعی کرده ارزش و مفهوم #حجاب را در قالبی #کودکانه به مخاطب کودک خود عرضه کند و به نظر می رسد که قلم او از عهده این کار به خوبی و زیبایی و روانی برآمده است.تصویرگری این کتاب را نیز خود خانم ژوبرت با مهارت و رنگبندی دلنشین و چشم نواز انجام داده است.
┄┄┄┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄┄┄┄
#موضوع:👇
«#لینالونا» در قالب داستانی تخیلی ماجرای دختربچه ای را بیان می کند که با آدم کوچولویی آشنا می شود که وسط جنگل کاج زندگی می کند و موهایی آبی رنگ دارد. دختربچه کم کم با او دوست می شود.
#موضوع
از ترس بحث های زن و شوهری اصلا با هم حرف نمی زنیم!
#سوال❓
خانمی هستم 27 ساله؛ یک بچه دارم. ۶ساله که ازدواج کردم و یک سال و سه ماه با همسرم دوست بودم. علی رغم مخالفت های شدید خانواده بنده بالاخره ازدواج کردیم(مخالفت تای خانواده سر مسائل مالی،تحصیلات و ازین قبیل بود).اوایل خیلی بحث و دعوا داشتیم حتی دو بار قهر شدید که من میگفتم دیگه طلاق میخوام اما با وساطت خوانواده ها دوباره برمیگشتیم. اما الان خیلی بحث نمیکنیم اگر هم بحثی باشه یه ساعت بعد با هم خوب میشیم یا من کوتاه میام با اون.اما مشکل من اینجاست که کلا از ترس بحث با هم حرف هم نمیزنیم. اصلادر مورد خودمون حرف نمیزنیم. میدونم که اهل خیانت نیست و منو بچم رو خیلی دوست داره. ولی الکی گیر میده، سختگیری میکنه، هر اتفاق و خاطره ی خوبی رو با رفتار سردش و بی توجهی و غر زدنش تبدیل میکنه به خاطره ی بد میکنه.روز عقد بخاطر یک ساعت تاخیر آرایشگاه دعوا راه انداخت . روز عروسی بخاطر بارونی بودن هوا و کثیف شدن لباس عروس دعوا راه انداخت. دیروز رفتم آرایشگاه کارم طول کشید کلا سرسنگین شد و میگه مگه تو عاطفه مادری نداری طول کشید وسط کار باید راه میوفتادی میومدی خونه. واقعابرای چیزای الکی بی محلی و بی اعتنایی میکنه دیگه خسته شدم. شوهرم کسی بود کن اشک میریختم آتیش میگرفت حتی اگه یواشکی گریه میکردم متوجه میشد ولی الان اصلا براش مهم نیست. همه از زیبایی و موهام میگن ولی اصلا براش مهم نیست. بخدا هنوز وقتی جایی میرم که نمیدونن متاهلم خواستگاری میکنن برای پسراشون میخندمو میگم من بچه دارم. ولی این آدم اصلا توجهی نمیکنه.همیشه بد اخلاقی نمیکنه ها ولی ۹۵درصد مواقع بی توجهی میکنه. کم محلی میکنه. نمیدونم چیکار کنم. رفتارش باعث شده خیلی ازش دلسرد بشم. خیلی زندگیو بچم رو دوستدارم ولی میگم اگه بچه نداشتم جدا میشدم هم اون راحت باشه هم خودم. همش سرش تو گوشی و یه شب درمیون میره تو حیاط قلیون میکشه و من و بچم میخوابیم اصلا نمیفهمم کِی میاد میخوابه. وقتی از کارش ایراد میگیرم میگه ذهنم آروم میشه یکم میتونم فکر کنم. میگه برم بیرون بکشم بهتره؟ هر وقت میل جنسی داره اونم فقط تو رخت خواب میاد سمتم. از بی توجهی هاش خسته شدم. چیکار کنم؟
اسرار روزه _12.mp3
10.07M
#اسرار_روزه ۱۲
🔰مراقبت از بدن، ورزش، توجه به تغذیه و ... تا جایی واجب و مورد پسند است؛ که برای افزایش سلامتی درجهت عبودیت بهتر، و یا سرعت رشد انسانی بالاتر، انجام شود!
اما به محض اینکه تبدیل به یک #موضوع جداگانه، یا یک #شهوت میگردد دیگر سرعتبخش نیست؛ سرعتگیر است.❌
#استاد_شجاعی 🎤