روزنگار ۶۲
#استرالیا
#پت
پِت چیست؟
در شهر کوچک و البته نیمچه روستایی ما، پِت یکی از ضروریات زندگی و یکی از اعضای اصلی خانواده است.
هر خانوادهای متشکل از (احتمالا) پدر و مادر و خواهر و برادر است و البته پت یا همان حیوان خانگی!
🐶ممکن است بچهای پدر یا مادر، یا خواهر و برادر نداشته باشد ولی حتما یک جَک و جانور دارد!
با تسنیم به خانه دوستش میفی رفته بودیم. با دیدن گربههای لوسِ میفی داغ دل تسنیم هم تازه شد.
- منم پت میخوام.
🐱مامان میفی گفت: گربه بخرید. گربه حیوون کم دردسریه. از سگ راحتتره! نه گردش بردن و بازی میخواد. نه جمع کردن مدفوع!
گفتم: طبق اجارهنامه، خانهء ما پت-فرندلی نیست. (یعنی اجازه نگهداری حیوان خانگی در خانه را نداریم.)
گفت: سگ رو نمیشه مخفی کرد ولی خیلیها گربه میارن تو خونههایی که اجازه پت ندارن و یواشکی نگهداری میکنند!
بعد مکثی کرد، به من نگاهی انداخت و گفت: اوه! ببخشید! تو مسلمونی! نمیتونی دروغ بگی! پس شاید بهتر باشه از صاحبخونهت اجازه بگیری!!!
لبخند زدم و گفتم: بله همینطوره!!
‼️( "نمیتونم"؟؟؟ دقیقا فعل can`t را استفاده کرد. یاخداااا! واقعا فکر میکند چون مسلمانم نمیتوانم دروغ بگویم!! وقتی این چنین جملات میشنوم پشتم میلرزد. خداییش اگر دروغ بگویم دو برابر گناه کردهام.)
به خاطر حرف مامان میفی و اعتمادش به راستگویی مسلمانها(!)، به صاحبخانه پیغام دادم و درباره نگهداری از حیوان اجازه گرفتم و صاحبخانه با هر جانوری غیر از سگ و گربه (که البته نظر خودمان هم همین بود) موافقت کرد.
🐢حالا مسئله این بود که چه حیوانی بخریم که بی آزار و راحت باشد. من موافق ماهی قرمز بودم. اما تسنیم ماهی قرمز را به عنوان پت قبول نداشت چون نمیشد آنرا بغل و ناز کرد. سر خرید لاکپشت به توافق رسیده بودیم. چون لاکپشت هم بی سر و صدا و بیآزار بود و هم قابل کنترل. دنبال خرید لاکپشت رفتیم که متوجه شدیم طبق قانون ایالت کوئینزلند مجوز نگهداری از خزندگان و لاک پشت و خرگوش را نداریم. (چون مسلمانیم و نمیتوانیم دروغ بگوییم، لاکپشت بیمجوز نخریدیم! که البته موجود بود.) پرنده هم خوب نبود. چون من موافق نگهداری حیوان در قفس نبودم. خلاصه تسنیم را متقاعد کردم که بیخیال نگهداری حیوان شود. اما موضوعی بود که پروندهاش در ذهن تسنیم بسته نمیشد.
🐣تا اینکه یک روز، یکی از دوستان برای پسرش جوجه خرید و ویروس خرید جوجه بدتر از ویروس کرونا بین بچهها افتاد.
اینطور شد که ما هم دو تا جوجه کوچولو خریدیم به شرط اینکه تسنیم مسئولیت مراقبت و نگهداری از آنها را به خوبی به عهده بگیرد. مراقب تغدیه و رشد و بهداشتشان باشد وتمرین کند که نسبت به این موجودات زنده احساس مسئولیت داشته باشد.
واقعا فکر نمیکردم دو تا جوجه ریز انقدر در شخصیت تسنیم تاثیر بگذارند. صبحها تا صدای جوجه ها را میشنود از خواب میپرد که غذایشان بدهد. تا خرابکاری میکنند بدون اینکه اخ و تیش بگوید، تمیز می کند و کتاب و لالایی برای جوجه ها میخواند.
🐤روزی قرار شد دوستان تسنیم با حیوانات خانگی شان به پارک بروند، تسنیم هم جوجه هایش را برد. کل بچههای زمین بازی دور این دوتا جوجه جمع شده بودند. بچه به کنار، بزرگترها هم آمده بودند و با جوجهها سلفی میگرفتند! یک دختر جوان لایو اینستاگرام با جوجه ها رفت! بیچاره سگها شیرین کاری میکردند که جلب توجه کنند ولی از بس همه به سگ عادت کردهاند کسی محلشان نمیگذاشت و سر ناز کردن جوجهها نوبت بود. تسنیم هم که تا توجه غریبهها را میدید با تاکید فراوان میگفت: اینا پت من هستند. اسمشون طلا و حناست!
🍳من را بگو که کلی برنامه ریزی بلندمدت کرده بودم برای چلو با مرغ خانگی! فکر کنم با این وضعیت فقط بتوانم روی نیمروی صبحانه حساب باز کنم!
خلاصه این هم ماجرای ما بود با چالش حیوان خانگی!
🤓شاهد عینی👁
🆔https://eitaa.com/zandahlm1357