اهميت آب و نان و فراوانى آب
و بدان اى مفضل! كه سر معاش آدمى و زندگانى نان و آب است. پس نظر كن كه چگونه تدبير كرده است امر را در اين دو چيز زيرا كه چون آدمى را احتياج به آب شديدتر است از احتياج به نان بنابر آن كه صبر او بر گرسنگى زياده است از صبر بر تشنگى و احتياجش به آب بيشتر است از احتياج به نان زيرا كه محتاج است به آب از براى خوردن و وضو ساختن و غسل كردن و شستن جامه ها و آب دادن چهارپايان و زراعتها، لذا آب را فراوان گردانيده كه نبايد خريد تا آن كه آدمى را در تحصيل آن كلفتى و مشقتى نبوده باشد و نان را چنان مقرر فرموده كه به چاره و حركت تحصيل آن بايد كرد تا آدمى را آن شغل از طغيان و ارتكاب به امور باطله باز دارد، نمى بينى كه كودكى را كه هنوز به حد فهم و ادراك و تعلم نرسيده به معلم مى دهند كه از بازى و ارتكاب امورى چند كه موجب فساد خود و اهل او مى شود باز دارد؟
و هم چنين آدمى كه اگر از شغل خالى باشد هر آينه از اندازه خود بيرون رود و مرتكب امرى چند گردد كه ضررش بر نفس او و ديگران عظيم باشد.
عبرت بگير براى اين از حال كسى كه در رفاهيت و كفايت و نعمت و فراغ بال و حسن حال نشو و نما كرده باشد چگونه است حال او در طغيان و فساد؟ عبرت بگير كه چرا شبيه نيست احدى از مردم به ديگرى چنانچه وحشيان و مرغان و غير اينها به يكديگر شبيه اند چنانچه - گله از آهو و اسفر و دراكه همه به يكديگر شبيه اند چنانچه فرق ميان هر يك از ايشان و ديگرى نمى توان گذاشت و بنى آدم را نمى بينى كه صورت ها و خلقت هاى ايشان مختلف است كه دو تاى ايشان بر يك صفت نيستند و علت و حكمتش آن است كه مردم محتاجند كه يكديگر را به حالها و صفت ها بشناسند براى معاملاتى كه در ميان ايشان جارى مى شود و در ميان بهايم و مرغان اينها نمى باشد كه يكديگر را بشناسند، نمى بينى كه مشابهت طيور و وحوش به يكديگر هيچ ضرر به احوال ايشان نمى رساند و اگر دو تواءم از بنى آدم به يكديگر شبيه باشند بر مردم كار در معامله ايشان بسيار دشوار مى شود به مرتبه اى كه آنچه را كه به يكى از ايشان بايد داد به ديگرى مى دهند و يكى را كه بايد به گناهى مواخذه كنند ديگرى را به عوض او مواخذه نمايند و گاه است كه مثل اين اشتباه در مشابهت رخوت و البسه شخصى با ديگرى به هم مى رسد.
پس كى لطف كرده است به بندگانش به اين دقايق حكمتها كه به هيچ خاطرى خطور نكرده و همگى موافق مصلحت است مگر خداوندى كه رحمتش همه چيز را فرا گرفته. اگر بينى صورت انسانى را كه بر ديوارى كشيده اند و كسى گويد به تو اين، بى مصورى و نقاشى خود به هم رسيده البته قبول نخواهى نمود، پس چگونه انكار مى كنى اين را در صورت جمادى كه بر ديوار نقش كرده اند و انكار نمى كنى در آدمى زنده سخنگو.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅═✧☫✧═┅┄
💯@zandahlm1357
فايده آلام و بيمارى ها
تفكر كن كه چرا بدنهاى حيوانات با وجود غذا خوردن دائمى هميشه نمو نمى كند، بلكه به حدى از بزرگى كه رسيدند به همان حد مى مانند و بزرگ تر نمى شوند براى آن كه مصلحت در هر يك از اصناف حيوان و انواع ايشان است كه به حدى از بلندى و ضخامت بوده باشد تا به يكديگر مشتبه نشوند و آن مصالحى كه از براى ايشان آفريده شده از ايشان فوت نشود. اگر پيوسته در نمو بودند آن مصالح فوت مى شد لهذا به آن حد كه رسيدند با وجود خوردن غذا نمو نمى كنند چرا بدن آدمى به خصوص از ميان ساير حيوانات مانده مى شود از حركتها و راه رفتن و دشوار است بر او صنعت هاى لطيف مگر براى آن كه مؤ ونه عظيم باشد در آنچه مردم به آن محتاجند براى پوشيدن و رخت خواب و كفن كردن و اشباه اينها قوتى به هم رسد و احوال منتظم گردد.
راز ابتلاى انسان به آلام
و اگر آدمى را هرگز المى و دردى نمى رسيد به چه چيز ترك مى كرد فواحش و گناهان را؟ و به چه چيز تواضع مى كرد براى خدا و تضرع مى كرد نزد او؟ و به چه چيز مهربانى مى كرد به مردم و بذل و صدقات به مساكين مى نمود؟ نمى بينى كسى را كه دردى عارض شد خضوع و شكستى مى كند و رغبت مى نمايد به درگاه خدا و طلب عافيت مى كند از شافى مرض و دست مى گشايد به دادن تصدقها و اگر آدمى از زدن متاءلم نمى شد به چه عقاب مى كردند پادشاهان دزدان را و راه زنان را و به چه چيز ذليل و فرمان بردار مى كردند عاصيان و متمردان را؟ و به چه چيز كودكان علوم و صنعتها مى آموختند و به چه چيز مماليك براى آقايان خود ذليل مى شدند و گردن به اطاعت ايشان مى نهادند.
آيا اينها حجت نيست براى ابن ابى العوجاء و امثال او از ملاحده و مانى نقاش و اتباع او از گبران كه انكار مى كنند حكمت آلام و دردها را در عالم؟
اگر متولد نمى شد از انسان و ساير حيوانات، مگر نر يا ماده، هر آينه منقطع مى شد نسل انسان و برمى افتادند حيوانات، لهذا عليم حكيم مقرر گردانيده كه از هر نوعى از حيوانات نر و ماده هر دو به وجود آيند، چرا در هنگامى كه مرد و زن به حد بلوغ رسيدند موى درشت بر زهار ايشان مى رويد و بر روى مرد ريش مى رويد و بر روى زن نمى رويد؟
براى آن كه حق تعالى مرد را قيم و كار فرماى زن گردانيده و زن را جفت او گردانيده و براى او آفريده، پس به اين سبب مردم را ريش داده كه موجب عزت و جلالت و مهابت او گردد و به زن نداده تا از نازكى رو و حسن و جمال كه مناسب حال اوست و براى التذاذ همخوابگى مرد ادخل است براى او باقى ماند.
پس نمى بينى كه حكيم عليم در هر امرى آنچه به عمل آورده همه موافق حكمت است و راه خطا در آن نيست. مفضل گفت: چون سخن بدينجا رسيد وقت زوال شد و مولاى من به نماز برخاست و فرمود: برو فردا بامداد به نزد من بيا، پس من شاد و خوشحال برگشتم به آنچه از معرفت مرا حاصل شد و خدا را حمد كردم بر آنچه مولاى من به من تعليم و تفضل نمود و شب را به سر آوردم شاد و با نعمت به آنچه مولاى من به من تعليم كرده بود.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
در شگفتى هاى خلقت حيوانات
مفضل گفت كه: چون روز دوم شد بامداد به خدمت مولاى خود شتافتم و بعد از استيذان، رخصت يافتم و رخصت جلوس فرمود، نشستم.
پس گفت: حمد مى كنم خداوندى را كه مدبر افلاك است و بعد از هر قرنى، قرنى مى آورد و بعد از هر زمانى انشاء مى نمايد تا جزا دهد بدكاران را به مثل آنچه كرده اند و نيكوكاران را به اضعاف آنچه به عمل آورده اند، براى عدالت او، مقدس است نامهاى او و بزرگ است نعمتهاى او و هيچ گونه ستم نمى كند مردم را وليكن مردم بر خود ستم مى كنند چنانچه خود فرموده: فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره.
يعنى: هر كه بكند به قدر سنگينى ذره كار خيرى مى بيند او را و هر كه كند به قدر سنگينى ذره كار بدى مى بيند آن را. با آيات بسيار كه در اين باب خداوندى عليم در كتاب حكيم فرستاده، لهذا حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و آله و سلم فرموده كه: همين اعمال شماست كه در قيامت برمى گردد به سوى شما.
بعد از اين سخنان ساعتى سر به زير افكند پس فرمود:
اى مفضل! اين خلق همه حيرانند و كورانند و مستانند و در طغيان خود تردد مى كنند و به طواغيت و شياطين خود اقتدا مى نمايند، بينايان اند در ظاهر و كورانند در باطن كه هيچ نمى بينند، سخن گويانند وليكن در حق گفتن لالند كه هيچ نمى فهمند و شنوايانند اما در شنيدن حق كرانند كه هيچ نمى شنوند، راضى شده اند به دنياى دون و گمان مى كنند كه هدايت يافتگان اند ميل كرده اند از راه اصحاب زيركى و كياست و چريده اند در مراعى ارباب رجاست و نجاست، گويا ايشان از ناگاه رسيدن مرگ ايمنانند و از جزا و پاداش عمل بر كرانند واى بر ايشان! چه بسيار خواهد بود شقاوت و محنت ايشان! و بسى دور و دراز خواهد بود عنا و مشقت و محنت ايشان! و چه بسيار خواهد بود بلا و مصيبت ايشان در روزى كه فايده نبخشد يارى به يارى و يارى كرده نشود مگر كسى كه خدا رحم كند او را.
مفضل گفت: چون اين مواعظ شافيه را از مولاى خود استماع نمودم بگريستم. فرمود كه: گريه مكن! كه چون حق را قبول كردى خلاص شدى و چون پيشوايان خود را شناختى نجات يافتى. پس فرمود كه: ابتدا مى كنم براى تو به ذكر حيوان تا واضح گردد براى تو از غرايب حكمت هاى خلقت حيوان مثل آنچه دانستى از عجايب صنعت هاى غير آن.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
كيفيت بناى بدن حيوانات
فكر كن: در بناى بدنهاى حيوان كه خالق انس و جان چگونه ترتيب داده است كه نه بسيار صلب است مانند سنگ. اگر چنين مى بود خم نمى شد و اعمال از او متمشى نمى شد و بسيار نرم نيست زيرا كه اگر چنين مى بود برپا نمى توانست ايستاد و محل امور شاقه نمى توانست شد، پس ظاهر بدن را گوشت نرم قرار داده است و در ميانش استخوانهاى صلب تعبيه كرده كه آن را نگاه دارد و استخوانها را به عصبها و پيه ها و رگها بر يكديگر بسته و محكم گردانيده كه از يكديگر نپاشد و بر روى همه پوستى كشيده كه محافظت همه نمايد.
و شبيه است به اين خلقت صورتها كه مى سازند از چوبها و مى پيچند به جامه ها و به يكديگر مى بندند چوبها را، ريسمانها و به روى آنها صمغى طلا مى كنند، پس آن چوبها به مثابه استخوانهاست و جام ها به منزله گوشت و ريسمانها به منزله اعصاب و عروق و صمغى كه طلا مى كنند به منزله پوست. اگر جايز باشد كه حيوان زنده حركت كننده خود به هم رسيده باشد بى صانعى، جايز خواهد بود كه آن مثال بى جان بى صانعى به عمل آمده باشد و هرگاه عقل در صورت بى جان تجويز ننمايد كه بى صانعى به وجود آيد به طريق اولى در حيوان صاحب احساس و ادراك تجويز نخواهد نمود. پس بعد از اين، تفكر نما در بدن چهارپايان كه مانند بدن انسان از گوشت و پوست و استخوان آفريده شده و شنوائى و بينائى به او داده كه آدمى در حاجت خود او را به كار تواند فرمود زيرا كه اگر كر و كور مى بود آدمى از آن منتفع نمى شد و به هيچ كار او نمى آمد و ذهن و عقلى كه به انسان عطا فرموده به آن نداده تا ذليل انسان و فرمان بردار او گردد و در هنگامى كه خواهد بارهاى گران بر او كند و او را به امور شاقه باز دارد امتناع ننمايد.
اگر كسى گويد كه، آدمى را غلامان هستند كه با وجود عقل و شعور فرمان او مى برند و امور شاقه را به امر او متحمل مى شوند، جواب گويم كه: اين صنف از مردم بسيار كمند و اكثر مردم متحمل نمى شوند امرى چند را كه چهارپايان رو بر نمى تابند از بار كشيدن و آسيا گردانيدن و اشباه آنها و قيام به اين امور نمى توانند نمود.
و ايضا اگر آدميان متحمل امورى شوند كه چهارپايان متحمل آنها هستند، هر آينه از ساير كارهاى خود باز مانند زيرا كه به جاى هر شترى و استرى جماعت بسيار از آدميان مى بايد كه كار آن را متحمل شوند. پس همه مردم بايد متوجه اعمال چهارپايان گردند و از صنعتها و اعمال خود باز مانند و تعبهاى عظيم كه بر ايشان وارد شود و تنگدستى و اضطرارى كه در معاش ايشان روى دهد.
فكر كن اى مفضل! در اين سه صنف از حيوان يعنى انسان و چهارپايان و مرغان هر يك را آنچه مناسب حكمت وجود او است به او عطا كرده، پس آدميان را مقدر ساخته كه صاحب عقل و زيركى باشند و متوجه صنعتهائى شوند مانند بنائى و زرگرى و نجارى و غير اينها، لهذا خلق كرده است از براى ايشان دست هاى بزرگ با انگشتان غليظ قوى كه تواند چيزها را به دست گرفتن و اين صنعت ها را به عمل آوردن.
و حيوانات گوشت خوار را مقدر گردانيده كه معاش ايشان از شكار باشد، براى ايشان دست ها آفريده در نهايت استحكام با ناخن ها و چنگال ها كه براى گرفتن شكار مناسب است و براى صنعت هاى بشر به كار نمى آيد.
و حيواناتى كه علف خورند چون نه براى صنعت آفريده شده اند و نه براى شكار كردن براى ايشان سم ها آفريده كه در چراگاه ها كه چرند ناهموارى زمين به ايشان ضرر نرساند و از براى چهارپايان سم ها آفريده گودى دارند مانند گودى كف پاى آدمى كه بر زمين منطبق مى شود تا براى سوارى و بار كردن مهيا باشند.
تاءمل كن تدبير حكيم قدير را در خلقت حيوانات درنده و شكار كننده كه چگونه آفريده است از براى ايشان نيشهاى تند و برنده و چنگالهاى محكم سخت و دهانهاى گشاده تا مناسب آن حالتى باشد كه براى آن خلق شده اند و ايشان را اعانت كرده است به اسلحه و ادواتى چند كه براى شكار شايسته باشد.
و هم چنين مى يابى مرغان درنده را صاحب منقارها و چنگالها كه موافق كار ايشان است. اگر وحشيان علف خوار را چنگال مى داد هر آينه به ايشان داده بود چيزى را كه به آن محتاج نيستند زيرا كه شكار نمى كنند و گوشت نمى خورند و اگر به درندگان سم ها مى داد، هر آينه به ايشان داده بود چيزى را كه به آن محتاج نبودند و از ايشان منع كرده بود چيزى را كه به آن محتاجند يعنى حربه اى كه به آن غذاى خود را شكار نمايند و تعيش كنند، آيا نمى بينى كه از خزانه قدرت كامله خويش عطا كرده است به هر يك از اين دو صنف حيوان آنچه مشاكل و مناسب صنف او و طبقه اوست بلكه بقاء و صلاح او در آن است.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
كيفيت بناى بدن حيوانات
فكر كن: در بناى بدنهاى حيوان كه خالق انس و جان چگونه ترتيب داده است كه نه بسيار صلب است مانند سنگ. اگر چنين مى بود خم نمى شد و اعمال از او متمشى نمى شد و بسيار نرم نيست زيرا كه اگر چنين مى بود برپا نمى توانست ايستاد و محل امور شاقه نمى توانست شد، پس ظاهر بدن را گوشت نرم قرار داده است و در ميانش استخوانهاى صلب تعبيه كرده كه آن را نگاه دارد و استخوانها را به عصبها و پيه ها و رگها بر يكديگر بسته و محكم گردانيده كه از يكديگر نپاشد و بر روى همه پوستى كشيده كه محافظت همه نمايد.
و شبيه است به اين خلقت صورتها كه مى سازند از چوبها و مى پيچند به جامه ها و به يكديگر مى بندند چوبها را، ريسمانها و به روى آنها صمغى طلا مى كنند، پس آن چوبها به مثابه استخوانهاست و جام ها به منزله گوشت و ريسمانها به منزله اعصاب و عروق و صمغى كه طلا مى كنند به منزله پوست. اگر جايز باشد كه حيوان زنده حركت كننده خود به هم رسيده باشد بى صانعى، جايز خواهد بود كه آن مثال بى جان بى صانعى به عمل آمده باشد و هرگاه عقل در صورت بى جان تجويز ننمايد كه بى صانعى به وجود آيد به طريق اولى در حيوان صاحب احساس و ادراك تجويز نخواهد نمود. پس بعد از اين، تفكر نما در بدن چهارپايان كه مانند بدن انسان از گوشت و پوست و استخوان آفريده شده و شنوائى و بينائى به او داده كه آدمى در حاجت خود او را به كار تواند فرمود زيرا كه اگر كر و كور مى بود آدمى از آن منتفع نمى شد و به هيچ كار او نمى آمد و ذهن و عقلى كه به انسان عطا فرموده به آن نداده تا ذليل انسان و فرمان بردار او گردد و در هنگامى كه خواهد بارهاى گران بر او كند و او را به امور شاقه باز دارد امتناع ننمايد.
اگر كسى گويد كه، آدمى را غلامان هستند كه با وجود عقل و شعور فرمان او مى برند و امور شاقه را به امر او متحمل مى شوند، جواب گويم كه: اين صنف از مردم بسيار كمند و اكثر مردم متحمل نمى شوند امرى چند را كه چهارپايان رو بر نمى تابند از بار كشيدن و آسيا گردانيدن و اشباه آنها و قيام به اين امور نمى توانند نمود.
و ايضا اگر آدميان متحمل امورى شوند كه چهارپايان متحمل آنها هستند، هر آينه از ساير كارهاى خود باز مانند زيرا كه به جاى هر شترى و استرى جماعت بسيار از آدميان مى بايد كه كار آن را متحمل شوند. پس همه مردم بايد متوجه اعمال چهارپايان گردند و از صنعتها و اعمال خود باز مانند و تعبهاى عظيم كه بر ايشان وارد شود و تنگدستى و اضطرارى كه در معاش ايشان روى دهد.
فكر كن اى مفضل! در اين سه صنف از حيوان يعنى انسان و چهارپايان و مرغان هر يك را آنچه مناسب حكمت وجود او است به او عطا كرده، پس آدميان را مقدر ساخته كه صاحب عقل و زيركى باشند و متوجه صنعتهائى شوند مانند بنائى و زرگرى و نجارى و غير اينها، لهذا خلق كرده است از براى ايشان دست هاى بزرگ با انگشتان غليظ قوى كه تواند چيزها را به دست گرفتن و اين صنعت ها را به عمل آوردن.
و حيوانات گوشت خوار را مقدر گردانيده كه معاش ايشان از شكار باشد، براى ايشان دست ها آفريده در نهايت استحكام با ناخن ها و چنگال ها كه براى گرفتن شكار مناسب است و براى صنعت هاى بشر به كار نمى آيد.
و حيواناتى كه علف خورند چون نه براى صنعت آفريده شده اند و نه براى شكار كردن براى ايشان سم ها آفريده كه در چراگاه ها كه چرند ناهموارى زمين به ايشان ضرر نرساند و از براى چهارپايان سم ها آفريده گودى دارند مانند گودى كف پاى آدمى كه بر زمين منطبق مى شود تا براى سوارى و بار كردن مهيا باشند.
تاءمل كن تدبير حكيم قدير را در خلقت حيوانات درنده و شكار كننده كه چگونه آفريده است از براى ايشان نيشهاى تند و برنده و چنگالهاى محكم سخت و دهانهاى گشاده تا مناسب آن حالتى باشد كه براى آن خلق شده اند و ايشان را اعانت كرده است به اسلحه و ادواتى چند كه براى شكار شايسته باشد.
و هم چنين مى يابى مرغان درنده را صاحب منقارها و چنگالها كه موافق كار ايشان است. اگر وحشيان علف خوار را چنگال مى داد هر آينه به ايشان داده بود چيزى را كه به آن محتاج نيستند زيرا كه شكار نمى كنند و گوشت نمى خورند و اگر به درندگان سم ها مى داد، هر آينه به ايشان داده بود چيزى را كه به آن محتاج نبودند و از ايشان منع كرده بود چيزى را كه به آن محتاجند يعنى حربه اى كه به آن غذاى خود را شكار نمايند و تعيش كنند، آيا نمى بينى كه از خزانه قدرت كامله خويش عطا كرده است به هر يك از اين دو صنف حيوان آنچه مشاكل و مناسب صنف او و طبقه اوست بلكه بقاء و صلاح او در آن است.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
راز عدم احتياج فرزندان حيوانات به پرستار
اكنون نظر كن به سوى چهارپايان كه بعد از ولادت چگونه از پى مادران خود مى روند و محتاج نيستند به برداشتن و تربيت كردن چنانچه محتاجند به سوى آن اولاد آدميان، پس به جهت آن كه نداشتند مادران ايشان آنچه دارند مادران آدميان از مدارا و علم به تربيت و قوت بر آنها به كفهاى پهن و انگشتان دراز كه براى اين كارها در كار است به اين سبب ايشان را مقارن ولادت قوت برپا ايستادن و رفتار، حركت نمودن بى مربى و پرستار عطا فرموده كه ضايع نشوند و بى تربيت مربيان به نهايت صلاح خود برسند و چنين مى يابى بسيارى از مرغان را مانند ماكو و تيهو و دراج و كبك كه در ساعتى از تخم بيرون مى آيند و راه مى روند و دانه برمى چينند و آنها كه ضعيفند و قدرت پرواز و رفتار ندارند مانند جوجه كبوتر اهلى و صحرائى و اشباه ايشان، خالق منان در مادران ايشان زيادتى مهربانى قرار داده كه دانه را در چينه دان خود جمع مى كنند و در دهان جوجه هاى خود مى ريزند تا هنگامى كه خود به پرواز آيند. پس به اين سبب خداى تعالى جوجه بسيار به ايشان نداده چنانچه به ماكيان و امثال ايشان داده تا مادر از عهده تربيت آنها تواند برآمد و فاسد نشوند و نميرند، پس هر يك بهره لايق و مناسب حال خود از تدبير حكيم لطيف خبير يافته اند.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
پاى حيوانات و راه رفتن آنها
نظر كن به سوى پاهاى حيوانات كه همه را جفت آفريده تا آن كه رفتار بر ايشان آسان باشد و اگر طاق مى بود مناسب آن نبود، زيرا كه حيوانى كه راه مى رود چند پا را بر مى دارد و اعتماد بر چند پاى ديگر مى كند، پس حيوانى كه چهار پا دارد و دو پا را برمى دارد دو پا را مى گذارد اما به خلاف يكديگر كه يك پا از يك جانب و پاى ديگر از جانب ديگر، يكى از پيش و يكى از عقب زيرا كه اگر دو پايه آن را از يك طرف بردارند نمى ايستد، پس دست چپ را با پاى راست برمى دارد تا در راه رفتن نيفتد.
نعمت فرمانبرى حيوانات از انسان
نمى بينى كه دراز گوش چگونه تن در مى دهد به آسيا كردن و بار برداشتن با آن كه مى بيند كه اسب از اين خدمات معاف است و به رفاهيت مى گذراند؟ و شتر با آن توانائى كه اگر عاصى شود جمعى كثير از مردان قوى به آن مقاومت نمى توانند نمود، چگونه منقاد كودكى مى گردد؟ و گاو با آن قوت چگونه اطاعت صاحبش مى نمايد تا خيش به گردنش مى نهد و آن را به شخم كردن مى دارد؟ و اسب عربى نجيب، الم و شمشير و نيزه را متحمل مى شود براى موافقت صاحبش؟ و گله گوسفند را يك مرد مى چراند، اگر آنها پراكنده شوند و هر يك به طرفى روند كى مى تواند از پى همه برود و به دست آورد؟ و هم چنين جميع اصناف حيوانات كه مسخر فرزند آدم گرديده اند، نيست مسخر شدن آنها براى آدمى مگر آن كه صاحب عقل و تدبير نيستند، زيرا كه اگر اينها صاحب عقل و رويت مى بودند هر آينه امتناع مى نمودند. از اكثر حوائج بنى آدم تا آن كه شتر اطاعت نمى كرد كسى را كه سرش را مى كشد و گاو اگر عاصى مى شد بر صاحبش و گوسفندان پراكنده مى شدند از نزد شبان خود و هم چنين ساير حيوانات اطاعت صاحبان خود نمى كردند.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
لطف در بى شعورى درندگان
و هم چنين درندگان اگر صاحب رويت و تدبير مى بودند و با يكديگر اتفاق مى كردند در ضرر بنى آدم، هر آينه در اندك وقتى همه را مستاءصل مى كردند و كى از عهده شيران و ببران و پلنگان و گرگان برمى آمد؟ و اگر با يكديگر اتفاق مى كردند و معاونت يكديگر مى نمودند هر آينه سزاوار بود كه ايشان را مستاءصل گردانند و كى مى توانست مقاومت و مدافعت نمايد با شيران و پلنگان و گرگان و خرسان اگر همه با يكديگر در دفع بنى آدم اتفاق مى نمودند و در قلع و قمع ايشان مظاهرت يكديگر مى كردند.
لطف در خلق سگ و مهربانى او بر صاحبش
و در ميان اين درندگان سگ را بر صاحبش مهربان گردانيده كه حمايت او نمايد و در محافظت او نهايت سعى مبذول دارد، پس در شب تار بر بام و ديوار برمى آيد براى پاسبانى خانه صاحبش و دفع كردن دزدان از او و در محبت صاحبش به مرتبه اى مى رسد كه جان خود را وقايه جان و مال و حيوانات او مى گرداند و نهايت الفت با او به هم مى رساند به حدى كه هر چند گرسنگى و جفا و تعب كشد از او جدا نمى شود، پس كى سگ را صاحب اين خصلت ها گردانيده كه پاسبان صاحبش باشد به غير آن خداوندى كه در اصل خلقت آلات اين كار به او عطا نموده از نيشهاى برنده و چنگال هاى درنده و صداى بلند وحشت آورنده كه دزدان از آن ترسند و پيرامون موضعى كه در آنجاست نگردند.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
حكمت در خلقت روى دواب
اى مفضل! تاءمل كن در روى چهارپايان و حكمتها كه حق تعالى به كار برده در آن. ديده هاى آنها را پيش رو قرار داده كه برابر رو و پيش پاى خود را ببيند تا به ديوارى برنخورد و به چاهى نيفتد و شق دهانش را از زير قرار داده زيرا كه اگر به روش آدميان دهانشان در ميان رو و بالاى ذقن مى بود هر آينه نمى توانستند كه چيزى به دهان از زمين برگيرند چنانچه آدمى را دشوار است كه به دهان چيزى از زمين تناول نمايد، پس براى تشريف و تكريم و امتياز ايشان از ساير حيوانات كف ها و انگشتان براى ايشان آفريده كه طعام را به دست برگيرند و تناول نمايند و چون صلاح آنها در آن نبود كه چنان دست ها داشته باشند، شق دهان ايشان را از زير قرار داده كه علف را به دندان و به دهان برگيرند و پوزهاى دراز به آنها داده كه دهانشان به نزديك و دور برسد.
منافع دم حيوان
عبرت بگير از منافعى كه حكيم عليم در دم حيوان قرار داده.
اول: آن كه سترى است بر عورت هاى آن كه گشوده نباشد چنانچه آدميان به جامه مى پوشانند.
دوم: آن كه در ميان دبر و شكم آن چركى جمع مى شود كه پشه و مگس بر آن گرد مى شوند و به آن اذيت مى رسانند دم براى آنها مانند بادزنى است كه آنها را از موضع و ساير مواضع ديگر مى راند.
سوم: آن كه چون دست ها و پاهاى آن مشغول است به برداشتن بدن آن به سبب حركت دادن دم به جانب چپ و راست استراحت مى يابد.
و منافع بسيار ديگر در آن هست كه در اوقات احتياج معلوم مى شود چنانچه در هنگامى كه در گل فرو مى رود و چاره اى براى بيرون آوردن آن بهتر نيست از آن كه دمش را بگيرند و آن را بيرون آورند.
و در موى دمش منفعت هاى بسيار هست كه مردم در حوائج خود به كار مى برند.
پس پشت چهارپايان را مسطح گردانيده كه بر رو افتاده باشند و بر چهار پا بايستند تا به آسانى سوار توان شد و فرج ماده را از پس پشتش ظاهر گردانيده كه نر به آسانى با او مجامعت تواند كرد و اگر در پائين شكمش مى بود مانند فرج زنان هر آينه نر نمى توانست با او مجامعت نمايد زيرا كه نمى تواند كه آن را به روش انسان بر پشت بخواباند و با آن مجامعت نمايد.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فيل و اعضاى آن
تاءمل كن در خرطوم فيل و لطف و تدبيرى كه در آن به كار رفته زيرا كه به منزله دست آن است در برگرفتن علف و آب و ريختن آنها در شكم خود و اگر خرطوم نبود نمى توانست چيزى را از زمين برگيرد زيرا كه گردنى ندارد كه دراز كند مانند ساير چهارپايان، چون چنان گردنى نداشت او را اعانت كرده به اين خرطوم دراز كه به آن بلند كند و آنچه خواهد بردارد، پس كى به عوض آن عضو اين عضو را به او كرامت فرموده به غير آن كسى كه به لطف خود آن را آفريده است و چنين حكمتى چگونه بر سبيل اتفاق واقع مى تواند شد، چنانچه ملحدان مى گويند.
اگر كسى گويد كه چرا او را مانند ساير چهارپايان گردنى در خور جثه آن نداده؟ جواب گوئيم كه: سر فيل و گوشهاى آن امرى است عظيم و بارى است گران، اگر اين بار را بر گردنى حمل مى كردند هر آينه آن گردن را در هم مى شكست و خراب مى كرد، پس سر فيل را ملصق به بدنش گردانيده كه اين تعب آن را نباشد و به جاى گردن، خرطوم را به او عطا فرموده كه غذاى خود را به آن برگيرد، پس بدون بار كردن، حاجت آن را بر آورده و امورش را منظم گردانيده.
اكنون نظر كن كه چگونه فرج فيل ماده را در زير شكمش آفريده كه هر گاه شهوت مجامعت بر آن غلبه مى نمايد بلند و ظاهر مى گردد كه مقاربت نر با آن به آسانى ميسر گردد.
پس عبرت بگير كه چگونه فيل را خداوند جليل به خلاف ساير حيوانات چهارپا آفريده و به نحوى آفريده كه امور غذا و مجامعت آن چنانچه بايد و شايد ميسر است.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
حقيقت زرافه
تفكر كن: در خلق زرافه و اختلاف اعضاى آن و مشابهت هر عضوى از آن به حيوانى از حيوانات زيرا كه سرش به سر اسب مى ماند و گردنش به گردن شتر و سمش به سم گاو و پوستش به پوست پلنگ.
مترجم گويد: كه به اين سبب در لغت فارسى آن را ((شتر گاو پلنگ)) گويند و در كتب لغت گفته اند كه فرزندى كه گرگ از كفتار به هم مى رساند آن را ((سمع)) مى گويند به كسر سين و سكون ميم و مانند ماران به مرگ خود نمى ميرند و در دويدن به پرواز از مرغ پيشى مى گيرد و جستن آن از سى ذرع بيشتر مى باشد.
حضرت فرمود كه: گروهى از جاهلان گمان برده اند كه مجامعت چند نوع از حيوان با يك ماده چنين حيوانى متولد مى شود، گفته اند سببش آن است كه چون اصناف حيوانات صحرائى بر سر آب جمع مى شوند، چند صنف آنها با يك ماده مقاربت مى نمايند و اين حيوان به وجود مى آيد؛ و هر عضوى از آن به حيوانى شبيه مى گردد!
و اين سخن از جهالت قائلش ناشى شده و از قلت معرفت او به قدرت خالق عالم جل شاءنه زيرا كه هيچ صنفى از حيوان با غير صنف خود جمع نمى شود، چنان كه مى بينى اسب بر شتر نمى جهد و شتر با گاو جفت نمى شود، بلى اگر حيوانى در شكل با حيوانى شبيه باشد گاهى بر آن مى جهد مانند درازگوش كه بر اسب مى جهد و از ميان ايشان ((استر)) به هم مى رسد و گرگ با كفتار جفت مى شود و از ايشان حيوانى به وجود مى آيد كه آن را ((سمع)) مى گويند و حيوانى كه از ميان ايشان به هم مى رسد اگر چه به هر دو حيوان شباهتى دارد اما چنان نيست كه مانند زرافه هر عضوى از آن شبيه به حيوانى باشد، بلكه مجموعش به مجموع آن دو حيوان شبيه است چنانچه استر سر و دم و گوشها و سم هايش حد وسطى است در ميان اين اعضاء از اسب و درازگوش حتى آوازش گويا ممزوج گرديده از آواز آن دو حيوان و اين دليل است بر آن كه زرافه از اين حيوانات مختلفه به وجود نيامده، بلكه خلقى است از خلق هاى غريب صانع بى چون تا مردم را دلالت كند بر قدرت كامله اش كه هيچ ممكن از آن بيرون نيست و بدانند كه خالق جميع اصناف حيوانات يكى است. اگر خواهد اعضاى چند حيوان را جمع مى تواند كرد و اعضاى حيوانات را متفرق مى تواند ساخت و در خلقت، هر چه خواهد مى افزايد و آنچه اراده نمايد مى كاهد و آنچه را اراده نمايد قدرتش از آن عاجز نيست.
و سبب درازى گردن آن، آن است كه منشاء و مولد و مرعى و چراگاه آن در بيشه ها است كه درختهاى بلند بسيار مى باشد، پس محتاج است به گردن بلند كه به دهان خود برگ از درختان بسيار بلند بگيرد و از ميوه هاى آن غذاهاى خود را تحصيل نمايد.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
خلقت بوزينه
تاءمل كن در خلقت بوزينه و مشابهت آن با انسان در بسيارى از اعضاى آن، زيرا كه سر و رو و دوشها و سينه آن شبيه است به آدمى و احشاء و امعاى وى مانند احشاى آدمى است و خدا او را زيركى و فهمى بخشيده كه هر اشاره كه صاحبش مى كند مى يابد و اكثر حركات آدمى را تقليد مى كند و در خلقت و شمايل نهايت مناسبت به انسان دارد و حكمت در خلقتش آن است كه آدمى بداند كه او از خلقت و طينت بهايم و چهارپايان مخلوق شده و صانع حكيم او را از ساير حيوانات به عقل و نطق امتياز داده و اگر گويائى و نفس ناطقه مدركه او را نبود او نيز مانند ساير چهارپايان و بهايم بود، پس خدا را بر اين نعمت عظمى و موهبت كبرى شكر نمايد و عقل را در آنچه به كار او آيد مصروف گرداند با آن كه در جسم بوزينه زيادتى چند هست كه آن را از انسان ممتاز مى گرداند مانند پوزه، دم و موئى كه بدنش را فرا گرفته و با اينها اگر حق تعالى او را عقل انسان و گويائى او مى داد در نوع انسان داخل مى بود، پس فرق ميان او و انسان حقيقت نيست مگر به عقل و ادراك حقايق و نطق فايق.
#کتاب_توحید_مفضل
#کلام_امام_صادق_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357