✍
چرا به عزاداری سید الشهداء روضه خوانی می گوییم ؟
معنای روضه در اصل ، باغ و بوستان است، اما سبب مشهور شدن مرثیه خوانی به روضه خوانی آن است که مرثیه خوانان در گذشته ، حوادث کربلا را از روی کتاب " روضة الشهداء " تألیف ملا حسین کاشفی سبزواری می خواندند.
ملاحسین کاشفی متوفای 910 هجری یکی از دانشمندان و خطبای با قریحه و خوش آواز سبزوار در قرن نهم هجری بود ، در زمان سلطنت سلطان حسین بایقرا به هرات (مرکز حکمرانی این پادشاه) رفت و چون حافظه ای توانا و قریحه ای سرشار و آوازی گیرنده و مطبوع داشت و خطیبی دانشمند بود ، بزودی شهرت یافت و مجالس وعظ و ذکر او بسیاری را به خود جلب کرد و مورد توجه پادشاه و شاهزادگان و اعیان و اکابر دولت و وزیر فاضل و هنرمند هنرپرور او « امیر علی شیرنوایی » قرار گرفت .
وی بیش از چهل کتاب و رساله تألیف کرد . از جمله آنها « روضة الشهداء » در واقعه کربلا است که به فارسی نوشته شده است. به دلیل شیوایی متن این کتاب، اهل منبر سالها در مجالس عزاداری مطالب آن را از روی کتاب می خواندند. بتدریج خواندن روضه از روی کتاب کنار گذاشته شد و مطالب آن را از حفظ می خواندند . این کتاب در قرن دهم توسط محمدبن سلیمان فضولی به ترکی ترجمه شد.[1]
به هرحال به دلیل شهرت این اثر و استفاده از آن در مجالس عزاداری ائمه اطهار(ع)، این مجالس به مجالس روضه خوانی شهرت یافت که تا کنون این اصطلاح رایج است.
[1] برای آگاهی بیشتر، ن.ک، محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا،ص189، نشر معروف ، قم ،1374ه ش؛
https://eitaa.com/zandahlm1357
✍
چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده ؟
جواب این سوال در تعریف بدبختی و بیچارگی است. واقعا بدبختی چیست؟
کسی که معاد را باور کرده و زندگی خود را منحصر به این دنیا نکرده و حیات اصلی را در عالمی دیگر می داند، چه چیزی را بدبختی می داند؟
وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ؛(عنکبوت/۶۴) زندگانى این دنیا چیزى جز لهو و لعب نیست. اگر بدانند، سراى آخرت سراى زندگانى است.
کسی که دنیا را مزرعه آخرت می داند، به نیکی دریافته که این دنیا، محل آسایش و استراحت نیست. بلکه میدانی برای عمل و تلاش است.
فرض کنید که مسابقه ای برگزار شده، و شرکت کنندگان باید مسیری بیست کیلومتری را بدوند، یک نفر با رنج و زحمت زیاد با سرعت به سمت انتهای مسیر می شتابد. در راه می بیند که یک عده نشسته اند و مشغول خوردن غذا هستند، عده دیگری نشسته اند و با یکدیگر گفتگو می کنند و ... آیا این دونده، هرگز خود را بدبخت و بیچاره می خواند؟ یا مسرور است که متوجه بهترین عمل شده و مشغول انجام آن است؟
با این نگاه آنچه در ابتدا اسم بدبختی به آن داده ایم، بستری برای رشد و تعالی می شود، تا آنجا که بدترین محیط ها، عالی ترین ثمرات را به بار می نشاند:
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ؛ (تحریم/۱۱) و نیز خداى تعالى براى كسانى كه ایمان آوردند مثلى مىزند و آن داستان همسر فرعون است كه گفت: پروردگارا نزد خودت برایم خانهاى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمكار برهان.
و خدای تعالی نیز بندگان را متفاوت آفریده و هر کدام از آنها را به شکلی مورد آزمایش و امتحان قرار می دهد:
در حدیثی قدسی از قول خدای تعالی آمده است: بعضى را كور و بعضى را بینا، بعضى را كوتاه قد و برخى را بلند قد، بعضى را زیبا و بعضى را زشت، بعضى را عالم و برخى را جاهل، بعضى را فقیر و بعضى را غنى كردم، بعضى را مطیع و برخى را عاصى، برخى را بیمار و عدهاى را سالم، بعضى را زمین گیر و برخى بدون عیب هستند.
همه این كارها لازمه خلقت بود. براى این كه آن شخص سالم و بى عیب به آن شخص معیوب نگاه كند و به خاطر سلامتىاش به من شكر و حمد بگوید. و یا آن كه عیبدار است به شخص سالم نگاه كند به من متوسل شود تا به او هم سلامتى بدهم. و همچنین به بلاى من صبر كند تا به او پاداش خوب بدهم. یا این كه شخص غنى به فقیر نگاه كند به خاطر ثروتى كه به وى دادهام به من حمد نماید، و یا شخص فقیر با دیدن شخص غنى از من ثروت بخواهد و یا این كه مؤمن به كافر نگاه كند به خاطر هدایتى كه دادهام به من حمد و سپاس گوید... (الجواهر السنیة-كلیات حدیث قدسى ص ۱۸.)
https://eitaa.com/zandahlm1357
✍
نقد افرادي مثل خواننده ها و شاعران بدون حضور آنها غيبت محسوب مي شود؟
غیبت با انتقاد فرق دارد. غیبت از روی دشمنی و حسادت و اینگونه امور و با قصد خراب کردن فرد گفته می شود, در حالی که انتقاد گفتگو راجع به عملکرد و موضع گیرى هاى یک فرد معروف یا مسؤول همراه با نقد و دید اصلاح طلبانه است.
به عبارت دیگر جدا نمودن خوب و بد عملکرد شخص و شرح محاسن و معایب وى را انتقاد گویند.
و از آن جا که شخصیت های اجتماعی و مسئول مانند مدیران , هنرمندان و دولتمردان درقبال مردم و جامعه باید پاسخگو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛
اما غیبت ذکر معایب شخصی انسانها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آنها ندارد.
بنابراین در رابطه با شخصیت حقیقی افراد نمی شود غیبت کرد و گناه محسوب می شود و صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست ,ولی بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر ظنیّات و افراط و تفریطها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد , زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و از جمله امور پنهان محسوب نمی شود, اصطلاحا به آن غیبت گفته نمی شود.
https://eitaa.com/zandahlm1357
روز اربعین حسینی در کنار یکی از هیئت های عزاداری در چند متری حرم امام حسین علیه السلام کودکی معلول عراقی به نام احمد که توان راه رفتن نداشت نشسته بود که ناگهان لب به سخن گشود و مولای خود سید الشهدا(ع) را همراه با قطرات اشک و قلب کوچک خود این گونه مخاطب قرار داد:
((لبیک یا حسین، ای مولا و جد من، یکی از خادمان تو هستم، تو را قسم می دهم به حق مادرت زهرا، به حق کسی که دو دستش را در کربلا بریدند، اکنون کسی جز تو ندارم و از تو می خواهم مرا از این بیماری و رنج نجات دهی که اکنون به زیارت شما آمده ام، پس مرا به حق بیمار کربلا شفاعت کن)).
هنوز لحظاتی نگذشته بود که احمد در حالی که ستون کنار خود را گرفته بود به روی پاهای خود ایستاد و این جمله را تکرار می کرد (اللهم صل علی محمد و آل محمد) احمد فلاح کاظم الموسوی اهل بغداد و سیزده ساله است که طبق گفته خودش معلولیت جسمی او این روزها بدتر شده بود.
وی می گوید امسال نیز همچون سال های گذشته تصمیم گرفتم با زائران پیاده اربعین برای زیارت جدم امام حسین(ع) همراه شوم و به همراه خانواده و عموها و دوستان راهی کربلا شدیم و بیش از هزار متر نرفته بودیم که به خاطر شدت بیماری و سختی راه، خانواده تصمیم گرفتند مرا به خانه بازگردانند، اما روز دوم باز تصمیم گرفتم به زیارت بروم و زبان حال من این بود که ای جدم ای حسین عادت کرده ام هر سال به زیارت تو بیایم و به زائرانت خدمت کنم اما حال من بدتر شده، تو را به حق طفل شیرخوار شهیدت قسم می دهد که توفیق زیارت و خدمت به زائران را به من عنایت کنی و بار دیگر از پدرم اجازه گرفتم و راهی کربلا شدم تا به هیئت عزاداری خودمان در خیابان السدره رسیدم.
احمد که اکنون اشک می ریزد ادامه می دهد: به کربلا که رسیدم بسیار خسته بودم و عصر روز اربعین در موکب نشسته بودم و به حرم مطهر چشم دوختم و دیدم درهای ضریح مطهر به طرف من گشوده است و گویی ضریح مطهر به من نزدیک شده و جمعیت میلیونی زائران را نمی دیدم و دراین حال بود که با جدم حسین سخن گفتم و با گریه از خدا خواستم مرا به حق حسین شهید مظلوم شفا عنایت کند که دیگر از درمان و مداوا خسته شده ام.
پدر احمد هم که همسر خود را از دست داده و از بیماری فرزند خود بسیار رنج دیده می گوید پزشکان از درمان فرزندم ناتوان بودند و حتی نام بیماری او را هم نمی دانستند و احمد در نهایت همراه زائران و خادمان کربلا شد و از من خواست دیگر او را به دکتر نبرم تا به طبیب خود حسین اکتفا کند و در اوج زیارت اربعین و شلوغی های اطراف حرم مطهر متوجه شدم احمد با صدای بلند و همراه با گریه فریاد می زند "لبیک یا حسین" به او گفتم احمد چه شده؟ و متوجه شدم روی دو پای خود ایستاده و اشک تمام چشمان او را فراگرفته و مردم اطراف او صلوات می فرستند و اشک می ریزند و به او تبرک می جویند.
https://eitaa.com/zandahlm1357